۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

تنها صداست که می ماند....؟ - بخش یکم


ناشناس گفت...(+)

با سلام خدمت شما

یه سوالی دارم که میدونم سوال خیلی های دیگه هم هست


من میخواستم بدونم ائمه(سلام الله علیهم) با توجه به حکومت دیکتاتوری عباسیان،چه روشی رو در پیش گرفته بودند؟منظورم اینه که به چه دلیل اونها رو زندان میکردند؟آیا سخنرانی علیه حکومت می کردند؟

منظورم اینه که می خوام بدونم رفتار علمای این عصر چه تناسبی با رفتار ائمه داره؟
البته میدونم که هیچ کس با ائمه قابل مقایسه نیستند ولی میخواستم بدونم آیا اونها هم در مقابل ظلم حکومت مانند مراجع کنونی سکوت میکردند یا نه؟
چون من حس می کنم مردم توقعشون از مراجع اعتراض همه جانبه باشه و حالا که اینطور نیست و مراجع سکوت کردند کم کم نظراتشون داره برمیگرده و ممکنه تا چند سال آینده دیگه اثری از مراجع و.. نباشه.

فرض کنید این جنبش یکی دوسال دیگه به پیروزی برسه -اونوقت دیگه مردم برای مراجع احترامی قائل نیستند چون میگن اینها که دربرابر ظلم سکوت کردند و این ما بودیم که رفتیم زندان و بازداشت و
 ...
یعنی در کل میخوام بگم شرایط نگران کننده است-ممکنه دیگه نامی و نشانی از مراجع و کلا اسلام باقی نمونه-بعضی ها میگن اگه اسلام اینه که در برابر ظلم آشکار سکوت کنیم پس ما هم اسلام رو نمیخوایم...چون مردم رفتار مراجع رو رفتار ائمه میدونن
امیدوارم ناراحت نشده باشین از حرفام

من رو به عنوان نماینده ای از مردمی که این سوالات براشون پیش اومده فرض کنید
از وقتی که گذاشتین صمیمانه تشکر میکنم

پاسخ:
ضمن عرض سلام به خواننده ی ناشناسم و تشکر از التفات و توجه و با احترام به دغدغه و نگرانیش، من مطلب وی را به سه بخش اصلی تقسیم و پاسخ خود را نیز به همین نحو در سه مرحله و به تفکیک تقدیم می کنم:




1. آیا ائمه ی اطهار علیهم السلام و الصلوة در برابر حاکمان جور رویه ی سکوت داشته اند؟ آیا مبارزه ای می نمودند؟ آیا چه امری باعث تضییقات و محدودیت ها و حصر و حبس آنان می شده است؟ 


2. آیا رویه ی علمای اعلام و مراجع عظام در این روزگار و در این دیار مطابق و متناسب با رویه ی ائمه ی اطهار علیهم السلام و الصلوة است و از ایشان اخذ و اقتباس شده است یا الگوی رفتار سیاسی ایشان از امامان معصوم علیهم السلام فاصله گرفته ودور شده است؟


3. علما چرا سکوت کرده اند؟ در حالی که دلایل کافی برای اعتراض موجود و مشهود است و مردم این انتظار را از ایشان داشته و دارند و اجتناب علما از اعتراض و انتقاد موجب دلسردی و بی اعتمادی مردم شده/ می شود/ یا خواهد شد.


فعلا عرایض خود را به بخشی از مطلب ایشان اختصاص می دهم که در واقع ولو پرسش آخر است، اما پرسش اول بر آن مبتنی شده و پرسش دوم هم نسبت میان پاسخ این دو پرسش را می جوید. اما از بخش نخست مطلب که در واقع پرسش نخست ایشان است، موقتا صرف نظر می کنم تا فرصت کافی که به دست آمد در روزهای آتی ان شاء الله جوابی مستند و مستدل تقدیم کنم، اما پاسخ پرسش دوم هم با پاسخ 1 و 2 خود به خود داده می شود.

قبل از پاسخ، مایلم برای اطمینان از وضوح کامل و دقت کافی پرسش و پاسخ به اصطلاح به تحریر محل نزاع بپردازم و با طرح چند پرسش این منظور را پی می گیرم:


پرسش 3 یا "علما چرا سکوت کرده اند" مبتنی بر چند پیش فرض و محتوی بر چند مدعا یا مبناست:


الف. علما سکوت کرده اند
ب. علما نباید سکوت می کردند
ج. سکوت کردن یا نکردن دلایلی قطعی و غیر قابل انکار دارد
د. و آن دلایل موجودند


در هر مورد احتمالات و فرض های دیگری هم محتمل است که باید بررسی شوند:


الف. علما شاید سکوت نکرده باشند
ب. شاید علما باید سکوت می کردند
ج. شاید دلایل سکوت یا اعتراض نزد همه بدیهی و صاف و روشن و قطعی نباشد
د. شاید آن دلایل را موجود نمی دانند


بهتر است این مطلب با پرسش طرح شود، تا معلوم شود که این پرسش ها غالبا مورد غفلت معترضان و منتقدان سکوت علما و یا ناخرسندان و دل شکستگان سکوت علما واقع شده باشد:


الف. آیا علما اصلا سکوت کرده اند؟ (یا صدایشان در سانسور و سرکوب به ما نمی رسد؟ که یا رسانه ها به ما نمی رسانند، یا به رسانه ها هم نمی رسد)


ب. آیا علما درباره ی سکوت خود استدلالی، از خود دفاعی، توضیحی...دارند یا ندارند؟ آیا قبول دارند که ساکتند و دلیل بر سکوت دارند یا ساکتند موقتا؟ یا ساکتند مصلحةً؟ یا ساکتند به دلیلی؟ آیا اساسا سکوت شکستن کار علماست؟ وظیفه ی آنهاست؟ آیا علما باید پیشقدم فریادها باشند یا عند المراجعه جوابگو باشند؟ آیا از آنها نظرخواهی شده؟ آیا در برابر نامه و پرسش و تحصن و استفتاء هم از صدا و نظر دریغ کرده اند؟ یا پاسخ مصلحتی داده اند؟ یا این امور رخ نداده و...؟




ج و د. آیا آنها دلایل شما برای لزوم اعتراض را قبول دارند و سکوت کرده اند یا احیانا در دلایل شما خدشه و یا تردید دارند؟ آیا علما هم معتقدند که اینها بدند و آنها خوب، و طرف و جانب کسی را نگرفته اند و ساکتند یا که بدبینند و بازی هایی سیاسی را تشخیص می دهند - درست یا غلط- و لذا نمی خواهند تا مطلب و مطالبات واضح به میان نیامده سکوت کنند؟ یا اموری را به تجربه و سن و سال در یاد دارند که احینا نسل ما از آنها یا بی خبر یا به آنها بی توجه است و این مانع دخالتشان می شود؟ یا شاید با تبلیغات قوی نظام و بولتن های اطلاعات و سپاه که خروارخروار برایشان ارسال می شود، از اموری اطلاعات اشتباه و داده هایی مخدوش دارند که از مبنا در دلایل و علل لزوم و ضرورت اعتراض همدل نیستند؟


وآنگهی سه پرسش ذیل را هم کاملا باید در نظر داشت:


اول: اساسا مراد از سکوت علما و مراجع چیست؟ آیا صدا و سکوت بر چه معیاری تعیین می شوند؟ مثلا آیا عالمی که نظراتش را با صدها شاگرد در میان بگذارد و حضور رسانه ای و مطبوعاتی را نپسندد، ساکت است یا صدا دارد؟ آیا عالمی که به جای اعتراض و فریاد از طریق رایزنی و چانه زنی در آزادی زندانیان می کوشد و عده ای را هر چند روز موفق می شود در بیاورد، ساکت است یا صدا دارد؟ آیا عالمی که با نوشتن آرائش مبانی مشروعیت نظام را به چالش می کشد، ساکت است یا صدا دارد؟ آیا عالمی که سر از تایید باز می زند و تایید و موافقتش را تکذیب می کند صدا دارد یا ساکت است؟

دوم: آیا گوش های شنوا و جویا پویا و مهم تر از آن، دل های با وفا و روح های پشتیبان کافی وجود دارد که جای فریاد باشد؟ آیا مردم در موارد مشابه چگونه عمل کرده اند؟ آیا اعتراضات مرحوم آقای شریعت مدار و یا آقایان شیرازی و روحانی و قمی چه میزان پشتوانه و حمایت در میان مردم به دست آورد؟ آیا کسی جز به تفنن اشاره ای حتی به حصر های 15ساله ی آنها کرد، یا که تنها به حوزه و طلبه ها و روحانیت ضربه خورد؟ آیا مردم سریعا یا نمی ترسند یا گول چهره های آبرومند تر نظام و مراجع تازه متولد نظام را نمی خورند و سریعا تعدیل نمی شوند؟ آیا مردم اساسا قادرند در برخی تعصب های خود آنقدر نرمش نشان دهند که طاقت نظریه های مراجع داشته باشند یا که توقع دارند مراجع به جرم وقوع نیافته ی جرم نبوده ی تشکیک در عصمت آیت الله خمینی تفسیق و تکفیر گردند و نتوانند اقلا روحانیت و حوزه را برای روزهای بهتر حفظ کنند؟ (توضیح: سوء تفاهم نشود، من و امثال من مشکلی با ایشان نداریم، منتهی تا زمانی که ایشان خودشانند، یعنی آیت الله روح الله خمینی رحمة الله علیه که یک مرجع تقلید بود در عداد سایر آنها که در سیاست موفق تر بود و در علم و درس حالا رتبه اش کمی پایین تر یا برابر آنها، اما حضرت امام خمینی سلام الله علیه را که اعلم علمای تاریخ و پیش بینی شده در احادیث باشد و کذا و کذا، نه می شناسیم، نه علاقه ای دارم بشناسیم).

سوم: آیا اصلا مراجع ساکت بوده اند؟ آیا آیت الله العظمی قمی را به پاداش سکوتش 27 سال حبس و حصر کردند؟ آیا آیت الله العظمی شیرازی به سبب سکوت 23 سال در حصر بود؟ آیا آیت الله العظمی روحانی به خاطر سکوت 14 سال در حصر خانگی بود و مدرسه و کتابخانه اش را غصب کردند؟ آیا با آیت الله العظمی شریعتمداری که اعلم علمای ایران بود و استاد رهبر انقلاب و نجات دهنده ی حیات وی - به عنوان واسطه ی فیض و سببی که مسبب الاسباب خواسته بود، اما به هر حال- ،به سبب سکوتش همان گونه رفتار شد که با جد و همنامش امام کاظم رفتار شد؟ آیا آیت الله العظمی رستگاری 10 سال در اوین را به سبب چک برگشتی یا دعوای خیابانی به سر برد؟ آیا آیت الله سید محمد رضا شیرازی را به سبب سکوت راهی دیاری بهتر کردند؟ آیا آیت الله منتظری را به سبب سکوت از ولیعهدی طرد کردند و باز به خاطر سکوت در بازداشت خانگی کردند؟ آیا نامه های سرگشاده ی این بزرگان و بزرگواران سکوت است؟ آیا جنبش ها صادقانه منعکس کننده ی فجایع تاریخ و مواضع بزرگانند یا که آلت فعل مراجع ساخته و تراشیده ی جناح معترض دولتند که علی ای حال هم سوابق درخشانی در سرکوب مراجع و علما و هم سوابق بسیاری در تقویت همین نظام دارند؟ آیا تنها حمله ی جزئی به بیت آن آقا فاجعه است ولی حمله های وحشیانه و مغولانه به بیوت و مساجد آقایان شریعتمدار، شیرازی، قمی، روحانی، علامه نوری شوخی بوده؟ آیا آن آقازاده که به او چپ نگاه کردند، ذکر و ورد بیست و چهار ساعته کردن نامش واجب شرعی است ولی کشتن آقازاده های آقایان شیرازی، آزاد، مرتضوی،خویی و... جزو امور بدیهی روزگار است؟ آیا...آیا...اعتنا و اقتدای مردم به این رسانه ها خود گواه و دلیل مسلم نیست که مردم هنوز آمادگی حقیایق و حریت و نگاه انتقادی لازم را ندارند؟

این پاسخ ادامه دارد و به زودی ان شاء الله تقدیم می گردد، ضمنا چون شاید ندیده باشید، یاد آوری می کنم که در کتابی دو جلدی همه ی اعتراضات علما و مخالفت هایشان را نوشته و ستم های قدرتمداران نسبت به ایشان را آورده ام، که فعلا بخشی از آن را در همین وبلاگ می یابید (جواب قاطع)، نیز پاسخ این حقیر به دکتر سروش (ناله ای در میان نهاده از سوی ناخرسندی خاموش در پاسخ نامه ی سرگشاده ی آقای دکتر سروش) و نیز دو نوشته ی حقیر به نام "در ستایش خاموشی" (در ستایش خاموشی - بخش یکم) و  (در ستایش خاموشی - بخش چهارم) و نیز فصل یکم یادنامه ی آیت الله شریعتمداری را (آیة الله صدر: در زندان ولایت فقیه) مطالعه بفرمایید و مطالعه ی مقالاتی که در باب مرجعیت آورده ام (جامعه شناسی مرجع کشی بخش یکم، جامعه شناسی مرجع کشی بخش دوم،  جامعه شناسی مرجع کشی بخش چهارم
شاید خالی از فایده نباشد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر