۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

تشویش وقت پیر مغان می دهند باز....- بخش پنجم

وی [فرزند آیت الل بهجت] شایعات دیگری نظیر معتقد بودن ایشان به قمه زنی (1) و رد نظریه ولایت فقیه و دیدن قاتل امام زمان هنگام وضو و بیهوش شدندش را نیز تکذیب کرد.... و اظهارداشت: ایشان معتقد بودند که در زمان غیبت کار مسلمانان نباید لنگ بماند و اصل ولایت فقیه را قبول داشتند (2). وی شایعه تعطیلی دفتر آیت الله بهجت را نیز از سوی دفتر مقام معظم رهبری تکذیب کرد و افزود عده ای با پخش این شایعه قصد ضربه زدن به ایشان را داشتند و مقام معظم رهبری نیز در این حادثه مظلوم واقع شد (3). وی ادامه داد: این که می گویند ایشان در انتخابات شرکت نمی کرد نادرست است.آیت الله بهجت شرکت نکردن در انتخابات را حرام می دانست. ولی ازآنجایی که از دوربین ها فراری بود لذا در انظار عمومی رای نمی داد (4) (روایت پسر از پدر؛ پاسخ به همه شایعات درباره آیت الله العظمی بهجت).
هنرور:
متاسفم که مجبورم در تکذیب هایشان تاملاتی را پیشنهاد کنم:

1. و اما در باب قمه زنی:  با توجه با حادثه ی تاسف بر انگیز این ماه جوابش را لازم است حتما عرض کنم :
  • اولا: توجه بفرمایید به استفتاءات ذیل:


  • ثانیا:  توهم نشود که شاید آقای محفوظی یا دیگر اعضای استفتائات نظر خودشان را دخل داده اند چون از قضای روزگار آنها معتقد به عدم جواز بوده اند، به عنوان نمونه :
جواب آیت الله محفوظی در رابطه با قمه زنی:
« اقامه عزاداری حسین بن علی علیه السلام از افضل طاعات است ، از آنچه که موجب وهن است باید پرهیز شود و اطاعت ولی امر مسلمین لازم است »
  • ثالثا: توجه بفرمایید به بند 3
  • رابعا:  جلد چهارم کتاب استفتاءات ایشان که در تابستان سال 1386 منتشر شده است :
    صفحه 400 سوال 5633: فردی نذر کرده که اگر خداوند فرزندی به وی عطا نمود، هر سال در روز عاشورا به سر وی قمه بزند. آیا نذر او صحیح است و در صورت صحت از همان بدو تولد باید به این نذر عمل کند؟

    جواب: تا عسر و حرجی نباشد، باید به نذرش عمل کند
  • خامسا: قمه زنى(+)



    1830. نظر مباركتان را در مورد قمه زنى بيان فرماييد.
    جواب. حكمش به عنوان اوّلى عدم ضرر رساندن به خود يا ديگرى است، به حدّى كه حرام باشد؛ پس اگر مضرّ نباشد و مفسده‏اى هم بر آن مترتب نباشد فى نفسه اشكال ندارد.

2. و اما ولایت فقیه:

را عرض کنم که کسی نگفت رد کرده اند، بلکه به ولایت - و نه ریاست - برای فقیه - نه غیر فقیه - آن هم نه به اطلاق و نصب، آن هم نه در همه ی حیطه ها بلکه در امور حسبیه و آن هم نه برای یک فقیه، که برای جمیع فقها یا اعلم فقها و آن هم نه به تحمیل بلکه به رضایت مردم و آن هم نه بی مبنا که مشروط به غبطه و مصالح گفتیم قائلند، که البته این دیگر با آنچه "ولایت فقیه" نامیده می شود، صرفا هم اسمی می شود و : در نوشتن شیر می ماند به شیر
توجه بفرمایید:
  • اولا به استفتاء ذیل:
  • سوال:

آيا عمل به حکم يا فتواي ولي امر مسلمانان براي غير مقلدين او واجب است و در صورت تعارض با راي مجتهد اعلم کدام يک مقدم است؟
  • جواب:

مقلد بايد به فتواي مرجع تقليد خودش رجوع کند و موارد خاصه را سوال نمايد.
(مصدر: استفتاءات آیة الله بهجت، جلد اول، سوال 105، ص 36)

  • ثانیا: به نقل از پایگاه رسمی ایشان در استفتائات:



    تعارض قوانين با فتوا
    103. در تعارض قوانين تصويب شده در مجلس و شوراى نگهبان با فتواى مرجع تقليد، وظيفه مكلف و يا قاضى مقلِّد چيست؟
    ج. وظيفه ى مقلّد رجوع به فتواى مرجع تقليد خود است.

  • ثالثا: به مطلبی که ذیل بند 4 می آید نیز در همین ارتباط توجه فرمایید


 3. و اما بحث تعطیلی دفتر:
  که مطرح نبوده و ظاهرا منظورشان همان مسدود شدن حساب هاست، خبرهای ذیل را که در وبگاه های متعدد و خبرگزاری های گوناگون در زمان حیاتشان منتشر شده بود، چطور پس تکذیب نفرمودند و نفرمودید و آقای محفوظی نفرمودند؟


از قم خبر مي رسد حسابهاي بانكي آيت الله بهجت، از مراجع تقليد بسته و علت آن هم 'مخالفت' هاي ضمني اين مرجع تقليد ‏با نظرات آيت الله خامنه اي، رهبر جمهوري اسلامي عنوان شده است.‏


'صبح نيوز' در اشاره اي مستقيم در اين مورد نوشته:

'در پي نظر مخالف آيت الله بهجت با آيت الله خامنه اي در مورد ‏قمه زني، حسابهاي بانكي آيت الله العظمي بهجت(دامت برکاته) مسدود شده است (+).

'سايت 'البرز' نيز در اين مورد گزارش ‏داده است که:

موضوع انسداد اين حسابها با 'مباحث اخير ايشان درخصوص قمه زني وديدار بابرخي مسوولين' مربوطه مرتبط ‏است (+). ‏

 دفترآيت الله بهجت سه حساب به شماره هاي 5200 درشعبه مرکزي بانک ملي قم و همين شماره درشعبه مرکزي بانک ‏صادرات و 0100444500003سيباي فراگير بانک ملي دارد که تمامي اين حسابها براي واريز وجوهات شرعي مورد ‏استفاده قرارمي گرفت. اكنون هر چند امكان واريز به حساب وجود دارد اما دفتر اين مرجع امكان برداشت از حساب را ‏ندارد (+).‏
به گفته ی يکي از نزديکان آيت الله بهجت، چندي پيش و پس از مباحثات گوناگون در زمينه قمه زني و حسن وقبح آن گروهي ‏از سازمانهاي امنيتي در ملاقات با وي نسبت به موضع گيري مثبت او شديداً انتقاد کردند تا جايي که پس از ممانعت آيت الله ‏بهجت از 'بازگشت از نظرشان در مورد قمه زني'، ...(+)

  4. و اما در باب انتخابات:
  • اولا به پست ذیل توجه بفرمایید و توجه داشته باشید که پست ذیل توسط یک نفر از جوانان حاضر و شاهد (+) در مورخه ی تاريخ ۱۳۸۸/۳/۳روی نت منتشر شده بود (+) ، یعنی قبل از انتخابات و بدون حب و بغض های فعلی.:
 

باز هم ساعت ٣ بامداد و باز هم بیدارم. قبل از آغاز در حاشیه برخی کامنت ها عرض می کنم که ظاهرا ایام امتحان برای من فراغت بیشتری داشت تا این روزها، که از همه سو دغدغه و اضطراب کارها بر سرم هوار شده اند. از عیال رسما اجازه خواسته ام که تا ١٠ شب بنده را معذور بدارند، از شنبه تا ۴ شنبه و تازه بعضی شبها تا همین حالا مشغول کار بودم. نمی دانم ایا این همه هندوانه سنگین اخر سالم به مقصد می رسند یا نه. به هر حال از اول عمرم تاکنون هیچ وقت مثل این روزها پردازشگر ذهن مشغول نبوده و در این بین وبلاگ نویسی لاجرم به تاخیر می افتد.
طبعا این روزها تب انتخابات زیاد است و برخی دوستان مثل هیربد عزیز- که تازه از کانادا آمده و دقیقا ۵ روز است که می خواهم به او زنگ بزنم و نمی شود- خواسته اند در این باب هم مطالبی عرضه بدارم که البته هنوز زمان برای این معنا هست. مقداری درباب انتخابات نوشتن ملاحظه دارم. این روزها سر این بحث لعنتی با خیلی از عزیزترینانم به بحث و جدل پرداخته ام.
اما به ذهنم رسید در چند فراز مقطع یاد آیت الله العظمی بهجت (قدس سره) را گرامی بدارم. خواننده وقتی تا انتها بخواند در می یابد که در عین ارادت تام و تمام به حضرتش نکات چندی را نیز در باب این شخصیت سترگ به شکل ابهام هنوز در ذهن دارم.
١- در اتوبوس تهران- قم بودیم. حوالی سالهای ٧٠ یا ٧١. با آقای نیرو راجع به اولیای خدا حرف می زدیم. من دانش آموز کلاس دوم یا سوم راهنمایی بودم. ایشان برای اولین بار نام آقای بهجت را نزد من بر زبان آوردو از حالات منحصر بفرد ایشان خاطره ها گفت. قول داد روزی ما را پیش ایشان ببرد.
٢- تابستان سال بعد یا دو سال بعد با آقای نیرو رفتیم مشهد. صبح بعد نماز در مسجد بالاسر نشسته یودم که متوجه شدم آیت الله بهجت آنجا نشسته اند. به هر ضرب و زوری بود خودم را به ردیف پشت سر ایشان رساندم و دائم تلاش کی کردم ببینم از روی مفاتیح چه می خواند. مثل همه زیارات ماثوره را قرائت می کرد.
٣- سیدی روحانی که از ایشان بسیار جوانتر بود همانجا خدمت ایشان رسید تمام قامت به احترام سیادت او از جای برخاستند.
۴- در تمام لحظات آن زیارت مثل سایه ایشان را دنبال کردم. دایما سوره توحید می خواندند. از همه جالب تر این بود که با آن کبر سن مقابل ضریح آمدند. به زیر قبه مشرف شدند و در حالی که هیچکس نمی توانست راهی به سوی ضریح برای ایشان باز کند به زور خودشان را به ضریح رسانده و ان را به نشانه تبرک بوسیدند. بعد از آن روز هر وقت می خواستم تلاش عوامانه مردم در بوسیدن ضریح را در نظرم مذمت کنم یاد این خاطره می افتادم.
۵- مقید بودند که از پایین پا وارد شوند، بعد از زیارت هر بار در یک نقطه حرم می نشتند و ادعیه و نماز و زیارتو بعد هم از در صحن عتیق خارج می شدند. هنگام خروج مقید بودند برای شیخ حسنعلی و شیخ حر عاملی فاتحه بخوانند هر روز. نیم ساعت بعد نماز صبح می آمدند (حدودا) و نیم ساعت بعد طلوع آفتاب از حرم خارج می شدند. من بارها و بارها در حرم ایشان را تعقیب می کردم.
۶- یک بار در حرم با مرحوم شیخ حسنعلی مروارید از اعاظم مشهد مواجه شدند. تنها جمله ای که از آقای بهجت شنیدم این بود که از ایشان پرسیدند: از مکشفات تازه چه دارید؟
٧- در همان سفر اول آقای نیرو با پسر ایشان صحبت کرده بود و اجازه خواسته بود ما جمعی از دانش آموزان تهرانی خصوصی به دیدار آقا برویم. آن بنده خدا هم گفته بود فردا ٩ صبخ دم در حسینیه (قدیم) باشد. اقا شب قبل هم آقای نیرو کلی از ایشان تعریف کرد و خلاصه فردا رفتیم. در اتاق دم در منزل ایشان منتظر نشسته بودیم که خبر دادند آقا داخل نمی شوند فقط دم در عرض ادبی بکنید. وقتی ایشان از اندرونی خارج شدند پسرشان ارام در گوششان گفت اینها نصیحت می خواهند. آقا ایشان مثل اینکه به انبار باروت شلیک کرده باشی منفجر شد و با عصبانیت فرمود: " نصیحت برای چه؟ عادت کرده ایم بگوئیم و بشنویم. پس این همه خطبا چه می کنند؟ نصیحت یک کلمه بیش نیست اما کیست که به این یک کلمه عمل کند. او می بیند. او می داند. همین وبس"
پیدا بود عصبانی بودند از این همه مشتاقان نصیخت که اهل عمل نیستند. رفتیم داخل حسینیه ایشان. جمعی از معلمین هم آمده بودند خدمت ایشان وقت دستبوسی اقا به یکی از آنها فرمودند: شما باید از این بچه ها مراقبت کنید که شیاطین اینها را نبرند. اینها میتوانند سلمان شوند و می توانند شیطان شوند. این به دست شماست." .
تا ظهر خدمت ایشان بودم. ناهار را هم سر سفره ایشان خوردیم. موقع مرخص شدن همه دست آقا را بوسیدیم جز حامد گلشن. گفت از دست بوسیدن خوشم نمی آید. با آقای بهجت دست داد!!!!!!! حسابی کرکر خنده بود اون صحنه. شب هم کلی شاکی بود که بابا این آقای بهجت اگه کارش اینقدر درسته چرا اخلاقش ایتقدر تنده! اون شب کلی با هم بحث کردیم. ولی اصل حرفش به نظرم درست بود.
٨- فکر کنم در مجموع ١٠ یا ١١ بار قم پشت سر ایشان نماز خواندم. و مثل خیلی ها به حال عجیب ایشان در نماز غبطه خوردم. معمولا بعد نماز به طلبه های فقیر از لای شال کمرشان مقداری پول می دادند. بابا جان هم با مشجد ایشان خیلی مانوس بودند. هر وقت قم مشرف می شدند مقید بودند حتما پشت سر ایشان نماز بخواندد.
٩- اواخر دوران دانشجویی یک بار در صحن عتیق دو سوال از ایشان پرسیدم . پاسخ ایشان به یکی از آن سوالات این بود که بعضی از غذاها ذاتا نورانیت می آورند آنها زا زیاد بخورید مثل شیر، مثل عدس و مثل انار.
١٠- می گفتند درس ایشان خیلی پیچیده است. بیان مغلقی داشته اند.
١١- پسرشان ظاهرا دکترای فلسفه داشت از یکی از دانشگاههای خارجی. در عین حال آقای بهجت یک فقیه بسیار سخت گیر و سنتی بود. یادم هست یک بار اقای حاجیلو از اینکه ایشان رانندگی را برای زنان مجاز نمی دانند اظهار تاسف می کرد.
١٢- بار آخری که در مشهد حسینیه جدید ایشان رفتم، نماز را پشت سر آقای محفوظی خواندم که معمولا همیشه به جای ایشان نماز می خواندند ( چه در قم و چه در مشهد).
  • بعد نماز بچه ها پرسیدند آیا ایشان در انتخابات اخیر شرکت کرده اند؟ آقای محفوظی گفت خیر. ایشان معتقدند من اگر بخواهم به کسی رای بدهم حداقل باید عادل باشد و اینها هیچکدام عادل نیستند. 
  • در ضمن گفت که آقا به ولایت فقیه به شکل امام معتقد نیستند.

١٣- یادم رفت بگویم در آن جلسه حسینیه بنا بر اصرار حضار آقا قلم و کاغذ خواستند و یاداشتی به عنوان نصیحت فرمودند که بعدها در همه کتابهای خاطرات ایشان هم چاپ شد. اول آن نصیحت نامه اینجور آغاز می شود که‌: گفتم که الف گفت دگر گفتم هیچ....
١۴- آقای امجد می فرمود شعار آقای بهجت این است: تمسک به ثقلین
١۵- از اینکه روی رساله شان می نوشتند العبد و نمی نوشتند حضرت آیت الله العظمی حس خوبی داشتم.
١۶- یه بار عکس آقای امجد در مجله "عکس" را بردم فتوکپی اسمان سر یخچال. کارگر مغازه تا عکس آقای امجد را دید گفت "اصغر بیا ببین این آخونده داره برک می زنه!" فهمیدم آدم داشی مسلکی است. گفت بیا بشین من برات کپی می گیرم. در اثنای کار پرسید: الان آس قم کیه؟ شنیدم آس قم بهجته، آره؟" و من شب رفتم از ابوی محترم پرسید آقاجان این آس یعنی چه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
١٧- علمای تفکیک بعضا به ایشان به خاطر اعتقاد به وحدت وجود تعریضات و کنایات اساسی داشتند.
١٨- همیشه در حفظ قرآن این روایت را ازایشان در خاطر داشتم که می فرمود هرکس قرآن را حفظ کند فقد ادرجت النبوه بین جنبیه ( درجاتی از نبوت در نهاد او جای میگیرد)
١٩- کتاب تهذیب نفس وسایل الشیعه را به همه توصیه می کردند روایاتش را بخوانند.
٢٠- آقای رخشاد که پیرمردی باصفا است در سه جلد حدود ٢٠٠٠ فراز از بیانات ایشان را منتظر کرده که کتاب جالبی است. حتما بخوانید. در ضمن از بس کتابهای دروغ راجع به ایشان چاپ شده بود دفتر ایشان از وزارت ارشاد خواسته بود دیگر به هیچ کتابی جز با اجازه دفتر مجوز نشر ندهند. چه فکر خوبی ولی خیلی دیر!!!!
از طولانی شدن متن معذرت می خواهم.
  •  ثانیا از آنجا که آقازاده ی معظم چندان در فقاهت پیش نرفته اند به راحتی فتوا صادر می فرمایند ولی مرجع تقلید، آن هم مرجعی سنت گرا و محتاط مانند آقای بهجت هرگز چنین بدعت هایی نمی گذاشتند که یک امر روزمره ی عرفی مردم را حرام اعلام کنند، یا امری در آن حدود و موضوعات را واجب کنند، بلکه منتقد این قبیل افتاء العوام في الحلال و الحرام بودند.

  •  ثالثا به استفتاء زیر توجه فرمایید (+):
1980. آيا عدم شركت در فعاليت‏هاى سياسى تخلّف محسوب مى ‏شود؟
ج. خير.

مرتبط:




۱ نظر: