۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

جلسه پانصد و نود و هشتم حكمت متعاليه (اسفار) بانک صوت | متقین

جلسه پانصد و نود و هشتم حكمت متعاليه (اسفار) بانک صوت | متقین
چکیده:
1 بيان حال و ديدگاه مرحوم آسيد احمد كربلائي نسبت به رياست و مرجعيت كه تصور آن ايشان را مضطرب و مشوش مي‌كرد و آنرا مانع آزادي و حريت خود مي‌ديد و مي‌فرمود اگر جهنم رفتن واجب كفائي است من به الكفايى هست. 2 بيان حال حضرت علامه طهراني رضوان الله تعالي عليه كه شبيه مرحوم سيد احمد كربلائي بود و وقتي شنيد ايشان را كانديد براي دبيري شوراي نگهبان كرده‌اند يك شبانه روز در اضطراب بود و خوابش نبرد. 3 كساني كه احساس مي‌كنند كه وظيفه دارند قبول مرجعيت نموده و مسئوليت مردم را بدوش بگيرند به چه حجت شرعي به اين احساس و علم رسيده‌اند؟ 4 طبق فرمايش حضرت امام صادق عليه السلام از قبول تصدي فتوي بايد گريزان بود مثل فرار كردن از شير درنده. 5 بزرگاني چون مرحوم قاضي و شاگردانش و علامه طباطبائي‌ها حوزه‌هاي علمي داشته‌اند و درب مجالس خود را بر روي ديگران نبسته بودند ولي مورد توجه نبوده و بلكه با آنان برخورد مي‌شده است 6 خلاصه درس گذشته در تفسير «ما به الشئ هو هو» كه مرحوم آخوند ملاصدرا و علامه طباطبائي فرموده‌اند كه در جواب آن، هم وجود و هم ماهيت هر دو مي‌آيد و كلام استاد در ردّ اين نظريه به اينكه سؤال سائل از وجود شئ نيست، چه اينكه وجود مشهود و معلوم و ملموس اوست و نسبت به ماهيت و ذاتيات شئ پرسش دارد. 7 كلمة «شئ» هم اشياء ذوات الماهيه صادق است و هم بر ذات باري كه شئٌ لا كالاشياء 8 شيئيت پروردگار همان وجود متشخص اوست كه حدّ و مرزي ندارد. به خلاف شيئيت اشياء كه داراي حدّ و مرز است كه به سبب آن حدّ و مرز اشياء از هم ممتاز و جدا مي‌شوند. 9 آنچه فارق بين اشياء كثيره مي‌باشد وجودات آنها نيست چه حقيقت وجود يكي است بلكه ماهيات آنها سبب امتياز است. 10 انسان هر چه بيشتر از حدود و قيود ماهوي خود را بكاهد و به تجرد نزديكتر شود بهتر احساس يگانگي و وحدت با اشياء را دارد و اين بهترين دليل بر وحدت وجود است كه صاحبان و ارباب شهود مطرح مي‌كنند و با برهان هماهنگ است. 11 بچه ها وحدت وجود را بهتر از ما مي‌فهمند و احساس مي‌كنند و سبب آن نزديك بودن آنان به عالم تجرد است. 12 و انسان هر چه بيشتر وارد اعتباريات مي‌گردد و پا به سن مي‌گذارد بر دائرة ماهيت خود مي‌افزايد و از تجرد دورتر و حجابها بر واقعيت و حقيقت بيشتر مي‌شود. 13 اگر انسان از حدود اشياء و ماهيات آنها عبور كند و به عالم تجرد برسد اصل وجود و صرافت آن و حقيقت وحدت وجود را مي‌يابد و به خدا مي‌رسد. 14 ماهيت در ذات خود كلي و جزئي ندارد






جلسه پانصد و نود و هشتم حكمت متعاليه (اسفار)
1429 هجري قمري





هنرور:
این درس را به سبب صحبت هایی که خارج از درس از سوی حضرت استاد دامت برکاته در باب دیدگاه خود و پدر شان - قدس الله نفسه الزکیة- و بزرگان دیگر از قدما نسبت به امر مرجعیت، و پذیرش و عدم پذیرش آن، و مقایسه ی قدما و معاصرین، به مناسبتی مطرح شده بود و از نظر شخص بمده - که اصلا اجازه هم نگرفتم و فقط با همان "استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا اشکال است" خودسرانه به نقل مطلب پرداخته ام- گویی وصف حالی بود یا سخنی از ته دل که "تشویش وقت پیر مغان" را کامل می نمود و لذا از خوانندگان و پی گیرندگان مطالبی که در ارتباط با مرجعیت و مرحوم آیة الله العظمی بهجت- افاض الله علینا من برکات تربته- عرض نمودم، خواهش می کنم که نیم اول درس را حتما گوش کنند.

۵ نظر:

  1. سلام علیکم
    با عرض خسته نباشید و آرزوی توفیق و تشکر بابت مطالب ارزشمندتان.
    بنده مطالب اخیر شما را در مورد مرجعیت دنبال کردم و عموما با نظر شما موافقم ولی در اینجا نکاتی مغفول مانده. ایراد شما به آقای محفوظی کاملا وارده ولی آیا این ایراد قبل از ایشون به آقایانی مثلا مانند آقای بیات زنجانی وارد نیست؟؟؟
    با نگاهی فقط سطحی به زندگینامه این دو بزرگوار به این نکته پی می بریم اگر آقای محفوظی بالاتر نباشند پایین تر نیستند اساتید تالیفات و سوابق کاملا موید این مطلبه( اگر حضور دوازده ساله آقای ببات در مجلس را در نظر بگیریم که آدم کجا به درس میرسه که وضع خرابتر هم میشه). در حالیکه متاسفانه آقای بیات قبل از ارتحال آیات عظام بهجت صافی و منتظری اعلام مرجعیت فرموده بودند. آیا به مجرد درس خارج به قول استاد درس اسفارتون به ایشان الهام شد رساله بدهند؟؟؟؟؟؟؟
    البته ملتفت محضور شما در بیان این مطالب هستم( گویا با آقازاده!!!؟؟ ایشان رفیقید )
    ولی نظر مرا حذف نکنید شاید ایشان هم بخوانند.
    والسلام علی من التبع الهدی.

    پاسخحذف
  2. ممنون از نهایت لطفتون و ضمن تقدیر از اشارت خوانی حضرت عالی:
    رونوشت به خود ایشان
    و البته: از قضا من خود آقای بیات را بهتر می شناسم و از روزگاران حوزه ی علمیه و جلساتی که در فلهک تهران داشتم ایشان را به هر حال می دیدم و زمانی که جور و جفای زیادی از سوی امور مساجد و غیر آن هم رفت، با تعجب تحمل و سکوت و گذشت ایشان را دنبال می کردم و البته فضولی های لازمه را از طریق سوال و گفت و گو با دوستان و مرحوم آیة الله توسلی می کردم و خیلی هم سر در نیاوردم، منتهی با وجود آنکه عموما به مجمع روحانیون کمی با احتیاط نظر می کنم، ایشان به نظرم شخصی محترم، متشخص و خویشتندار جلوه کرد که شاید به خاطر نفرت افراطی من از هوچی گیری و هیاهو راه انداختن روحانیون، من به ایشان که در زمان گرمی بازار داد و قال ها آنقدر متین و معقول رفتار می کرد، ارادت و علاقه ای یافتم که اغلب نسبت به روحانیون خارج از قم نمی یافتم. البته اینها موجب مرجع شدن نمی شود و بی قصد جسارت و اهانتی به احدی، من چون دور از امور بودم از مرجعیتشان متعجب شدم ولی چون از مراتب علمی و درس و بحثشان متاسفانه اطلاعی ندارم، نمی توانم اظهار نظر کنم و البته من هم این سوال در ذهنم بود که مشغله هایشان چگونه مجالی را برای کار علمی اجازه می داده، اما سوال را خب می توان از خودشان پرسید و این کار را حالا که شما یادآوری نمودید، حتما انجام خواهم داد.
    منتهی نظرتان را به یک نکته هم می خواهم جلب کنم. من با مرجع شدن افراد و ضوابط علمی و حوزوی این امر درگیر نیستم، چون نوبت به آنها نمی رسد با اوضاع امروز، بلکه سعی در مقابله ای در حد اطلاع رسانی و هشدار دادن با "دولتی شدن مرجعیت" و "نقض استقلال حوزه" دارم و از این زاویه که بنگرید، اظهر من الشمس است که آقای بیات را کسی مرجع نکرده و وابسته ی به جایی هم نیست و این را در حوزه به راحتی می توان تشخیص داد که کسی منفرد است و مستقل یا به سه اردوگاه اصلی "دولتی ها"، "انقلابی های غیر دولتی= قمی ها"، یا "نجفی ها" مایل یا متعلق است. دست کم همین امر که اطلاع رسانی آقای بیات را بستگان و همشهریانش انجام می دهند و آن هم انصافا و وجدانا در موارد اعتراض و انتقاد و نه تبلیغ مرجعیت و ریاست خود، در مقایسه با مراجعی که در هر سایتی و رسانه ای رد پایشان به نحو چشم گیری با تعریف و تمجید قرار داده شده و همه جا به آنها لینک داده شده،خود نشانگر اصالت و استقلال و سلامت از این امور است- و البته ملاک های مرجعیت با اینها تامین نمی شود، اما فکر کنم متوجه دغدغه ی من شدید. من در حال ممیزی کردن لیست مراجع نیستم و نظارت استصوابی بر فهرست مراجع هم هدفم نیست. بلکه نگران آنم که مراجع دولتی قاطی مراجع شوند، حتی با مراجع دولت گرا و اصلا عاشق دولت- که بحمد الله حتی یک مورد نداریم- مشکلی نمی داشتم یا نخواهم داشت، اگر مرجعیتشان متعارف و معهود بوده باشد که تا حالا هم بوده و هست.
    وانگهی سخن از ترجیحات و سلائق خودم را هم سعی دارم در اطلاع رسانی ام دخل ندهم و الا در کامنت حالا عرض می کنم: شخصا به کسانی که مقلد آیة الله منتظری قدس الله نفسه بوده اند و لازم می یابند که با مرجع خویش "وحدت دیدگاه های سیاسی" هم داشته باشند (که شخصا لازمه ی تقلید و انتخاب مرجع نمی یابم)، وقتی سوال می نمایند و از صحبتشان می فهمم که شخصی " به جای" آیة الله منتظری" و نه فقط "پس از" ایشان را می جویند، واقعیت امر که "آیة الله العظمی گرامی" را پیشنهاد نمودم، ولو که می دیدم و می بینم که به سبب همان شدت استقلال و عدم ملاحظه و علاقه به تنظیم برخی مناسبات و روابط، مرجعیت ایشان مسکوت و خودشان مطرود یا مغفول مانده اند اجازه بدهید که در پست "مرجع تراشی؟ تبیین یک اصطلاح مرموز ویژه ی نجفی های قم" ادامه ی مطالب را تقدیم کنم.

    پاسخحذف
  3. سلام علیکم
    با تشکر از حسن ظن شما.
    در حین مطالعه پاسخ مبسوط شما موارد زیادی به نظرم آمد که البته شاید بیان تمامی آنها مناسب نباشد.


    اما اشاره من به پاراگراف دوم حضرتعالیست که شاید در مورد کلمه به کلمه این قسمت سوااتی برای بنده به وجود آمده که نه مجال و نه صلاح آن نیست تمام آنها را بیان کنم. من جمله:
    -فرمودید:" من با مرجع شدن افراد و ضوابط علمی و حوزوی این امر درگیر نیستم، چون نوبت به آنها نمی رسد با اوضاع امروز"
    ضوابط مرجع شدن افراد چگونه است؟ مراجع سلف رحمه الله علیهم چگونه مرجع شده اند؟ آیا خود اعلام مرجعیت کردند؟؟ یا در پی رجوع مردم و علما محل ارجاع شده اند؟ آیا سلف صالح ابتدا دفتر تاسیس می نمودند و مرجع می شدند یا بالعکس؟؟ آیا آنها ابتدا برای مرجعیت امکانات مالی داشتند( از منابعی دیگر شاید ) و پول خرج می کردند و مرجع می شدند یا مرجع می شدند و به دنبالش آن نیز می آمد و آن را هم نه برای مرجعیت بلکه در راه صحیح خرج می کردند؟؟ آیا مرجعیت را تبدیل کردن به نوعی سرمایه گذاری برای بازگشت سرمایه صحیح است؟؟

    - فرمودید: "بلکه سعی در مقابله ای در حد اطلاع رسانی و هشدار دادن با دولتی شدن مرجعیت و نقض استقلال حوزه دارم" آیا دولتی بودن مساوی است با طرفدار دولت کنونی بودن ؟؟
    آیا آقای بیات از مراجع به اصطلاح نزدیک به اصلاح طلبان نیست؟؟ آیا مراجع نباید فراجناحی باشند؟؟ آیا اگر آقای موسوی پیروز انتخابات بود باید آقای بیات را دولتی می دانستیم و آقای نوری همدانی را مستقل و غیر دولتی؟؟ آیا طرفداری مرجعیت از هر گروه و دسته ای در نهایت به زیان روحانیت و مرجعیت نیست؟؟

    - فرمودید: "اظهر من الشمس است که آقای بیات را کسی مرجع نکرده و وابسته ی به جایی هم نیست و این را در حوزه به راحتی می توان تشخیص داد که کسی منفرد است و مستقل یا به سه اردوگاه اصلی "دولتی ها"، "انقلابی های غیر دولتی= قمی ها"، یا "نجفی ها" مایل یا متعلق است "

    آیا اجازه چاپ رساله و برپا کردن دفتر را به غیر خودی ها نمیدهند؟؟( رجوع کنید به وبلاگ خودتان و آقای ناظم زاده که گفته بودند دادگاه ویژه مانع چاپ رساله آقای محفوظی شده بود) مگر آنکه آنقدر وزنه علمی و مقبولیت عام داشته باشی که نتوانند بساط را جمع کنند.

    - فرمودید" "دست کم همین امر که اطلاع رسانی آقای بیات را بستگان و همشهریانش انجام می دهند و آن هم انصافا و وجدانا در موارد اعتراض و انتقاد و نه تبلیغ مرجعیت و ریاست خود، در مقایسه با مراجعی که در هر سایتی و رسانه ای رد پایشان...."

    اصولا آیا تبلیغ برای مرجعیت خود و یا هزینه کردن وجوهات و یا پول غیر برای این مورد شرعا صحیح است؟ چه تبلیغ از راه موافقت باشد چه از راه مخالفت ((که گویا بعضی از همراهی سود می برند و بعضی از ساز مخالفت زدن)). چه خودمان و اطرافیان تبلیغ کنیم و چه دیگران.
    این که سعی ما و اطرافیان ما برای مطرح کردن اسم ما باشد با کدام معیار علمای سلف سازگار است؟

    البته خودتان نیز فرمودید مبری بودن از تمام اینها باز هم دلیل مرجعیت نیست،
    که البته می دانیم و می دانید شاید کافی نباشد ولی حتما لازم است.
    لازم است اینگونه باشی و از اینها مبری باشی تا بشوی مصداق حدیث شریف:(( فاما من کان من الفقها صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا لهواه، مطیعا لأمر مولاه، فللعوام ان یقلدوه )) "البته اگر مبری باشیم".

    در پایان باید عرض کنم چه مرجعیت موروثی( که بنیان غلط آن از سال 1372 گذاشته شد) و چه خود مرجع پنداری هردو آفت بزرگ امروز ماست.


    والسلام علی من التبع الهدی.

    پاسخحذف
  4. در کامنت قبل من اصلاح کنید:
    آیا اجازه چاپ رساله و برپا کردن دفتر را به غیر خودی ها می دهند؟؟

    پاسخحذف
  5. سلام، جواب مفصل موکول به بعد است. ضمن تشکر از لطف و التفاتتون. فعلا در این حد را عرض کرده باشم که به اصطلاح رایج در حوزه "دولتی"، "حکومتی" و "درباری" هر سه به یکسان استعمال می شوند و منظور دولتی خاص دون دولتی دیگر نیست و اساسا دولت ها نه تا به حال در مرتبه ای از قدرت بوده اند و نه بعدها احیانا، که بخواهند به تنهایی اقداماتی از این قبیل کنند و مرجع دولتی که گفته می شود، بیشتر به معنای آن است که عالمی و فقیهی را عده ای به نحو غیر ملموس و در درازمدت تئشویق کنند، برای مرجعیبتش تبلیغاتی نمایند و یا نامش را بر سر زبان ها بیندازند و احیانا کسانی را به عنوان بازاری و مقلد با وجوهات روانه کنند سویش. و روح خود طرف هم خبر ندارد و این را باور بفرمایید که اگر به سبکی سناریویی بود که از خلال احتمالات مطروجه در فوق در ذهنم آمد، می بود و مرجعی جرأت می کرد آگاهانه همچین اداهایی در بیاورد، یقین بدانید که چنین اجازه ای را به او حوزه نمی داد و چنان خاموش و فراموش می شد که حتی نامنی از او نمی ماند. در حوزه کسی با این مقوله شوخی ندارد و مرجع جیره خوار و ایبنها نداشته ایثم و نخواهیم داشت. آنچه که با آن از در نقادی در آمده ام "مرجع تراشان" دولت اند که برای شکستن قدرت مراجع به مشهور و مقبول کردن عده ای و مسکوت و مغفول نهادن عده ای می پردازند و درذ این باب خاطراتی دارم که در پست بعدی ملاحظه خواهید فرمود.
    و الحمد لله اولا و آخرا

    پاسخحذف