۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

تشویش وقت پیر مغان می دهند باز....- بخش اول


تشويش وقت پير مغان ميدهند باز
اين سالکان نگر که چه با پير ميکنند





" پسر آقای بهجت مدتی بود که پیگیر مرجعیت آقای محفوظی بود و همه جا همراهش حضور داشت. آقای محفوظی چند ماه پیش با کروبی دیدار کرد توی قم و مذاکراتی با هم داشتن

ضمنا اعلام مرجعیت رییس دفتر یک مرجع ربطی به تعیین تکلیف مقلدینش نداره "


بر اساس اطلاعیه نصب شده بر روی در منزل مرحوم آیت الله العظمی بهجت، آیت الله شیخ عباس محفوظی رییس دفتر ایشان اعلام مرجعیت کرده است.
این روزها اگر از مقابل بیت مرجع عالیقدر جهان تشیع، مرحوم حضرت آیت الله شیخ محمدتقی بهجت (ره) بگذریم، متوجه خواهیم شد که حضرت آیت الله محفوظی، رئیس دفتر سابق حضرت آیت الله بهجت در دفتر آن مرحوم مستقر شده است. بدین ترتیب به نظر می‌رسد مقلدان سابق حضرت آیت الله بهجت که پس از فوت آن مرحوم به وصیت آن بزرگوار به حضرت آیت الله شیخ علی صافی گلپایگانی رجوع کرده بودند، اکنون می‌توانند از حضرت آیت الله محفوظی تقلید کنند.


هنرور) خیلی دارم خودم را کنترل می کنم و تقریبا در حال دیوانه شدنم که از پشت پرده ی اعلام مرجعیت آیة الله محفوظی
آنچه را بگویم که نباید بگویم
یا آنچه را نگویم که باید بگویم.
نظر دهید که چیزی نمانده خل شوم از تردید و دودلی
Ø 16 comments on this item shared by you
دوست یکم) برای من جذاب است بدانم پشت این ماجرا چیست؟
دوست دوم) من هم
دوست سوم) برای من هم حتما بگو
هنرور) یه ساعت نوشتم، همش پاک شد.اه!
دوست دوم) . زحمت بکشین دوباره بنویسین . ارزشش را داره . من واقعا از مطالبتون تا حالا استفاده کردم . برخی مطالبتون برای من واقعا بکر وجدید بوده . واقعا متشکرم
دوست چهارم) ....محمد، محمد، محمد، محمد
هنرور)
یک. آیا چرا باید رساله داد؟ کمبودی احساس کرده اند که بخواهند بر آورند؟ مراجع بزرگی همچون آقای وحید، آقای سیستانی، آقای روحانی، آقای سید محمد شاهرودی، آقای شیرازی، آقای زنجانی و... را کمتر از خویش یافته اند؟ آیا از حیث علمی کارنامه ای در فقه و اصول دارند که با بزرگان پهلو بزند؟ آیا از حیث فقاهت و علم در ترازهای بالای حوزه قرار دارند؟ آیا شاگردانی در فقه و اصول دارند که به اجتهاد رسانده باشند؟ آیا حوزه ی درسی شلوغی دارند؟ آیا مقلدینی داشتند که می خواستند رویشان را زمین نزنند؟ یا مردم صف کشیده بودند و فشار بر ایشان آوردند؟ آیا مقدمات استاندارد این امر را از قبیل انتشار یک جلد اقلا خارج فقه و بعد چاپ تعلیقه ی عروه و اینها را به طور استاندارد طی کرده اند؟ آیا علمایی از ایشان درخواست داشته اند و یا مبلغینی به مردم توصیه شان را کرده اند؟
جواب: همه ی موارد منفی می باشد
دوم. آیا دفتر آیة الله بهجت به خواست آیة الله بهجت تکثیر مراجع را در دستور کار قرار داده است؟ آیا در دفتر آیة الله بهجت و یا در میان حلقه ی اصحاب ایشان آقای محفوظی بیشترین اهمیت را داشته است؟ آیا عنوانی به نام "رئیس دفتر" در زمان حیات آقای بهجت وجود داشته است؟ آیا درسالگرد آیة الله بهجت با چنین حرکتی بساط ریاست را بر اعتقادات مردمی که در فضای سالگرد قرار می گیرند و حس معنوی ویژه ای به آن مرحوم دارند، استوار نمودن و خود را جانشین جا زدن، روا و سزاست؟ یا اینکه یک گرداننده ی دفتر پس از درگذشت صاحب آن دفتر خود را جانشینش بپندارد و دفتر و امور ایشان را به جای اینکه حسب وظفه به منظم ترین و امانت دارانه ترین وجهی تا انحلال اداره نماید، تصاحب کند و از نام و مقام ایشان مصرف تبلیغی بکشد، رواست؟
تورجان: با درگذشت آیت الله العظمی محمد تقی بهجت، علاوه بر آنکه خلأ بسیار جدی در مکتب اخلاقی قم ایجاد شده است، عملاً دو تن از مراجع تقلید این شهر به عنوان دو قطب فقهی و اصولی در صدرقرار گرفته اند. در همین حال برخی اخبار تأیید نشده حاکی از آن است که مرحوم آیت الله العظمی بهجت، به دلیل عنایت ویژه اش به آیت الله شیخ علی صافی گلپایگانی (عضو هیأت استفتای آیت الله العظمی بروجردی و برادر آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی) وصایای خاصی درباره نقش ایشان داشته و حتی احتمالاً و طبق خبری که دو روز پیش ایرنا منتشر کرد، از این پس نماز مسجد آیت الله بهجت (مسجد فاطمیه) به امامت آیت الله علی صافی برگزار خواهد شد. بیشتر












سوم.
تا بیستم داره حالا. قسطی می نویسم این رو
دوست پنجم) یک برای یک. معیارهایتان برای مرجع شدن خیلی سخت نیست؟
دو برای دو. آقای بهجت که اگر دور و بر قابلی می دید کار را به اخوند هشتاد ساله ای توی گلپایگان نمی سپرد (هنرور: منظورشان: حضرت آیت الله العظمی علی صافی گلپایگانی)

دوست چهارم) 1 دمت گرم
2 سرت خوش
هنرور)
حضرت آیة الله العظمی شیخ جواد کربلایی دامت برکاته
سوم. تصور می کنم هیچ کس از حضرت آیة الله العظمی شیخ جواد کربلایی دامت برکاته به آیة الله بهجت نزدیک تر نشناسم، سپس آیة الله جوادی آملی و آیة الله شیخ محمود قوچانی. و گمان نمی کنم با وجود شیخ جواد کزبلایی که 70 سال رفاقت و صداقت میان ایشان و آقای بهجت حاکم بوده، که هم حجره گی و همسایه گی را تجربه نموده بودند، که هم درس و هم سلوک بودند، که تنها محرم اسرار آن مرحوم در امور معنوی و باطنی محسوب می شد، که از مثل نایینی مجاز در اجتهاد و علم است....نوبت له آقای محفوظی نمی رسد. تازه اگر اساسا این سنت مرجع پروری دفتر ایشان قابل تایید باشد که نیست




چهارم. دفتر ایشان اجازه ندارد بگوید که مقلدین آیة الله بهجت من بعد ال کنند و بل کنند. و این واضح تر از آن است که ادله بطلبد
هنرور)
پنجم. دفتر آقای بهجت بسیار ساده بوده و سلسله مراتبی نداشت که رئیس و دبیر و منشی اش معلوم باشه، بله مهری که "شورای استفتائات آیة الله بهجت" با آن نامه های رسمب را ممهور می ساخت در بیشتر موارد دست آیة الله محفوظی بود. اما این اظهر من الشمس است که این دخلی به تایید اجتهاد، آن هم در مراتب عالیه و مرجعیت ندارد. اینکه نقل می کنند برخی دوستان که آقای بهجت گفته روی حکم آقای محفوظی حکم نمی دهم، اولا شأن آیة الله بهجت و احتیاط ایشان اجل از آن است که اجزاء اعمال معاشی و جزا و احوال معادی مسلمانان را در تعارفات و تاییداتی به این سخیفی که اساسا بین علما مرسوم هم نیست، بنماید. اندک تعقل در کشف کذب بودن این مدعا کافی است، ثانیا به این قسمتی که از اینجا نقل می کنم دقت کنید:
آيت ا... محفوظي رييس هيات علمي و استفتائات دفتر آيت ا... بهجت، حجت الاسلام "علي بهجت"، حجت الاسلام "محمد روحي"، اسدي گرمارودي رييس گروه معارف دانشگاه صنعتي شريف و حجت الاسلام فاطمي نيا سخنرانان اين همايش بودند که هريک در باره ويژگي ها و مقام علمي آن عالم و عارف فرهيخته يه ايراد سخن پرداختند
از کی تا حالا دفاتر مراجع "هیأت علمی" دارد؟ آن هم دفتر بی تکلف آیة الله بهجت؟ این اداهای مبتذل چه تناسبی با این مرد بزرگ دارد؟ به جملات ذیل از قول همین سخنرانان فوق الذکر در همینجا دقت کنید:
وي افزود: آيت الله بهجت هرگز نگفت من درس مي دهم و درس دارم، بلکه مي گفت مباحثه دارم ، هيچ وقت هم نگفت شاگرد دارم و مي گفت هم مباحثه دارم
آن وقت "هیات علمی" و "دبیر" و "رئیس" و "مدیر کل" و "قائم مقام" داشت؟

.هنرور)
ششم. شهادت شرعی می دهم که نوه ی ایشان در دفتر چرکنویس مدرسه اش داشت برای خودش نقاشی می کشید و چیزهایی کج و معوج می نوشت که مرحوم آقا نوازشی کرد و بچه را که بوسید چشمم خورد به اینکه نوشته "من نوه ی مرجع عالیقدر حضرت آیة الله العظمی بهجت هستم" و تنها مورد از عصبانیت شدید که از ایشان دیده و یا شنیده و خوانده ام، همین مورد بود. چونان پسرش را صدا زد و توبیخش کرد و گفت که "این بازی ها چیه؟ ها؟ این خیال ها و هواها چیه؟ ها؟ بچه رو فرعون می خای بشه. می خای ایمانشو به این اعتباری ها بفروشه، ها؟" و چیزی که شوکه ام کرد، این بود که دفتر را از بچه- با مهربانی- گرفت و بعد آن صفحه را کند و پاره کرد.
ضمنا با احترام و ارادت و بی قصد جسارت به فرزندانشان، ولی در عرف روحانیت "آقازادگی" بیشتر موجب ناباوری و تردید و احتیاط است تا اعتماد (آقای بیات که که هم یک آقازاده هستند، مرا ببخشند، منظوری ندارم، کلی می گویم)، و فرزند آقای بهجت به ایشان آنقدر نزدیک نبود بلکه قبل از مرجعیت هم بلا عمامه بود، و به دیده ی تردید نگریسته شد که با انتشار رساله عمامه سر کرد و چسبید به پدر. البته من شخصا این دیدگاه های دایی جون ناپلئونی آقایان را ندارم، اما در این حد را نمی توانم انکار کنم که از زبان خودشان می شنیدم و شاهدانی هم هستند که ایشان گلایه مند این بودند که "حضرت والد" شان "فرزند صالح" خود را بازی نمی دهند ، کما اینکه از شدت زهد آقای بهجت مکدر بودند و شوخی می فرمودند که "من روضه ها می آیم آنجا پیش شما (دفتر یکی از مراجع که در قید حیات هم هست) که باز یه سد جوعی بشه و چیزی زیر دندونم بیاد که مردم از ضعف و گرسنگی" و البته اینها را فقط از آن جهت عرض می کنم که رفع توهماتی بشود که ممکن است آقای محفوظی و فرزند ایشان را ادامه دهنده ی سیره و سنت ایشان بپندارند و قداست آن بزرگوار خرج شخصی شود که عن قریب همه آشنایی با وی می یابند، اما علت اینکه برای خودم دشمن می تراشم و به تعبیر بهتر دوستانم را آزرده می سازم و خودم را در مظان اتهام و افترا قرار می دهم فقط این است که :
من با درد سرخوردگی های قدسی و قلبی و آسیب و زخم خوردن از کسانی که تمام تعالی طلبی و معنویت انسان با آنها گره دارد، آشنایم و آن را برای دوستان نمی پسندم
ثانیا چون شأن استادم را بالاتر از آن می دانم که تنخواه خرج و مخارج سیاسی و جناحی و دنیا پرستی ها از سرمایه ی پاک قداست و فقاهت و سلامت و عدالت ایشان بخواهد تامین گردد. بگذریم از تحکمات دفتر مذکور و توقع استرداد وجوهی که در دست وکلای آیة الله بهجت مانده است، تا خرج اموری بیگانه از سابقه و طریقه ی ایشان گردد.
عرض کردم که حالا حالا ها ادامه دارد، فعلا به عنوان سرنخ جست و جویی در 4 مورد خود دوستان بفرمایند:
الف. عوامل عزل آیة الله العظمی منتظری
ب. مبلغان مرجعیت آیة الله خامنه ای نه در کنار مراجع دیگر که در برابر مراجع دیگر
ج. توجیه کنندگان و مدافعان حصر آیة الله منتظری
د. عوامل معدودی که حذف آقای صانعی را تحقق بخشیدند و نویسنده ی آن اطلاعیه و اولین مصاحبه در این مورد
تا ادامه ی صحبتمان.
از آقای "دوست پنجم" عزیز و فاضل و سایر دوستان تشکر می کنم از توجه و ابلاغ کریمانه ی نظراتشون
دوست پنجم) خب؟
دوست یکم) استفاده کردیم
در ضمن خونه از دست میره ها!!؟
دوست پنجم) ساعت شش که گودر را باز کردم فقط بند سه و چهار را دیدم که نوشتم خب، حالا که باز کردم باقی را هم دیدم و می‌نویسم
ممنون.
دوست ششم) - MerC az ettela resani
Amma tu in mamlekat osoolan dige jaei baraye ghose khordan az didane in entesabate shegeft angiz vojood nadare
rooz be rooz ham dar yek harkate roo be jelo dare bishtar ham mishe
(P.N. be ellate barkhi mahdoodiat ha emkan type farsi nadaram)

ادامه دارد...

۲ نظر:

  1. سلام
    اول)آیت الله العظمی بهجت در زمان خودشان احتیاطاتش را به آیت الله العظمی علی صافی ارجاع داده بود.

    دوم)آیت الله العظمی علی صافی آخوند هشتاد ساله توی گلپایگان نبود( لحنتون ماسب نیست اصلاحش کنید). فقط تابستان ها به گلپایگان می رفت و اخیرا برای دور ماندن از همین بازی ها به قم بازنگشت.

    سوم)آیت الله العظمی علی صافی عمدا و علیرغم اصرار آقای محفوظی احتیاطاتش را به هیچکس حتی برادرش ارجاع نداد.
    سند: مصاحبه فرید مدرسی با آقای محفوظی:http://www.faridmod.blogfa.com/post-392.aspx

    پاسخحذف
  2. ضمن تشکر و سلام متقابل
    در مورد اول: لحن من نبوده است، نقل سخن دوستی بوده است و آنکه لحن من بوده همان است که در پرانتز آمده و مصاحبه و خاطره ای نیز خودم با ایشان داشته ام که چند باری منتشر شده است و ارادتم به ایشان مورد تاکیدم بوده و هست

    مورد سوم: عرض من هم همین بود
    ضمنا من همین مصاحبه ی لینک داده شده ی حضرت عالی بود که خاطره ام را در ذیلش کامنت کردم اول بار

    پاسخحذف