۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

راجع به قیل و قال دوستان در باب حرمت غنا و رقص

یک. در حاشیه ی
http://zahra-hb.com/1387/12/how-you-extract-these-instructions-from-islam/

عذر می خواهم خودم را قاطی می کنم. داشتم رد می شدم فقط ولی صحبا ها توجهم را جلب کرد. پست زهراخانم بیشتر این تلقی را ایجاد می کند که ایشان دیدگاهشان مبتنی بر مخالفت با فقه و مراجع نیست، بلکه تصور کرده اند که برخی آراء و فتاوی افراطی و متحجرانه است و جای تعجب هم نیست، چون قراءت رسمی از فقه که نظام جاری وابسته به آن می باشد، با گروش ها و گرایش های اجتماعی و سیاسی جامعه و رسانه ها فی المجموع آن دیدگاه هایی را غلبه و سیطره می بخشند که در این امور تساهل و انعطاف دارد و در هر کجای عالم نیز چه قوانین و چه فرهنگ راهبر (و برنامه ریزی شده از بالا) سلائق و عقائد جامعه را در زمره ی منابع و معیارها مسلم می گیرند. طبیعی است که اکثریت جامعه با آن رساله ها و رسانه ها و گفته ها و یافته هایی مانوس باشند که در فضای مذکور جاری و ساری است و بعید می دانم که یک فرد متعارف امروز حتی احتمال مخالف بدهد. ما طلبه ها در محیط خودمان همین حالت را داریم و شاید آن دیدگاه ها برای ما غریب جلوه کند. اما صرف نظر از این مقدمه چند نکته را بگویم و بقیه ی راهم را بروم:
1. هرچند این مطلب از جاهایی ترویج و تلقین شود، اما مقالات و برنامه های رسانه ای و گفتارهای عمومی در زمینه ی مطالب فقهی کارکرد اقناعی نه می توانند و نه باید داشته باشند. اولا چون منطقی جلوه نمی کند که مطالبی تخصصی در علمی پر سابقه که در هم تنیده با علوم مقدمی و جانبی است و سرشار از قواعد و اصول و نکات و اصطلاحات است و زبانش هم عربی است، بتواند موضوعی را در مقاله و مقوله ی واحدی ولو به طور فهرست وار معرفی نماید تا چه رسد که حل کند. این تلقی به این می ماند که کسی یک موضوع مورد اختلاف نورولوژی یا برنامه نویسی را بخواهد به نحو مذکور به شما انتقال دهد. ثانیا که از نظر دینی ما نیازمند یقین و اطمینانیم، نه یک میل و قبول و موضع شخصی در حد یک "لایک" یا ستاره که پای یک مطلب می زنند. و این یقین و امان را یا خود می جوییم و می یابیم یا آن را از کسی که اوصاف و احوالش اطمینان و یقین را تضمین می کند تامین می نماییم و یا که طوری میان گزینه های عملی و گریزهای موردی اختیار و انتخاب می کنیم که جوانب خطر و خطا دفع گردد.
2. اما اگر کسی دیدگاهش این است که اول اختیار کند که شادی و آزادی اش را اختیار کند یا نکند، بعد مصادیق و مجاریش را بر این امور منطبق کند، آری، در این صورت سخت می تواند اسلام شیعی را در کنار رقص و پارتی و مخالطت و غنا و اینها در زمره ی "فیووریت ها"یش درج کند، مگر آنکه به سلیقه و عقیده آن را تغییری دهد و تعبیری کند که در این قالب مقلوب بگنجد. اما اساسا برای او این سوال و این قیل و قال مطرح نیست و مفهوم هم نیست، چون غرض و هدفش چیز دیگری است که نه تحقیر می کنم و نه خصومت با آن می ورزم، اما دوست دارم که از سوی آنان نیز همین ها متوجهم نشود. من (من نوعی) اگر نمی رقصم و موسیقی مفهوم و نقش متفاوتی در زندگی ام دارد، به دوستان متفاوت نمی گویم که هم رقاصم و هم نوازنده و رقص و موسیقی اصلا همین است که منش و روش من است، پس عزیزان چرا بر همین مقیاس و منوال مشی نمی کنند و مصر و مقرند که شیعه ی تمام و مراعی و مراقب اند و بلکه تشیع مشی ایشان است و اشتباها بر ما اطلاق شده؟
3-در خصوص موضوع موسیقی یک مشکل متوجه بزرگان و به تعبیر بهتر ناشی از کیفیت بیان ایشان است و آن نداشتن تعریف و توصیفی برای آن است، و الا در حکم حرمت توافق را تنها کسانی شکسته اند که معاصرند و قدر مشترکشان شاگردی آیة الله خمینی و یا همسویی با ایشان است. اما مشکل در این است که یک مفهوم غنا داریم که ابهاماتی در آن راه داشته و دارد، اما موسیقی در فقه عنوان نشده، بلکه ظاهرا اعم از غنا باشد و این را متذکر شوم که در عبارات آقای آیة الله العظمی صافی دام ظله موسیقی مترادف با غناست، البته ایشان دایره ی غنا را وسیع می گیرد ولی اشتباه نشود، در لسان شرع ما "موسیقی" نداریم، بلکه "غنا" داریم که در حرمتش بحثی نیست، بله، شاید موسیقی هایی موجود باشد که غنا نباشد، اما حجت شرعی را نمی توانیم بر محتملات بدون تفحص و تتبع قرار دهیم. این عرض شد تا اختلاف فقها آنقدر غریب جلوه نکند. ضمنا فقها به ادله ی احکام مراجعه می کنند و فی المثل اگر آیة الله اراکی قدس سره شیوه اش در فقه وی را می رساند به فتوا بر حسب ضابطه ی شخصی در آلات قمار(یعنی فرض کنید که شطرنج و ورق بی سود و بی برد و باخت جایز باشد با استناد به نیت و قصد طرفین) این امر او را روشنفکرتر و امروزی تر از آقایان دیگر نمی کرد که ضابطه ی نوعی دارند و می گویند که اگر عرف آن را آلت قمار یابد باز هم حرام است. یا اگر آیة الله سیستانی صیغه ی موقت را بدون اذن پدر در مورد باکره ی رشیده جایز نمی داند این ناشی از مردسالاری و تحجر و سنت پرستی نیست، بلکه محصول تفاوت مبنایی است و این هم در جامعه دقت نمی شود و فی المثل آقای صانعی به خاطر بلوغ دختر در 13 سالگی می شود محبوب و روشنفکر تلقی می شود، در حالی که روایت عمار ساباطی از امام رضا علیه السلام عامل این فتواست نه تعمق ایشان در دختران امروز، و یا آیة الله فاضل سیگاری و علاقمند به شیگاری ها نبودند اگر سیگار را مبطل روزه نمی دانستند و ... خلاصه لحن بعضی دوستان که تجلیل از فکر روشن یکی می کند و تقبیح تحجر دیگری، اساسا نه ربطی به واقع دارد و نه محلی در نزد مورد و موضوع آن.
من بروم. عذر می خواهم. غرض جسارتی یا رد و انکاری نبود

2. در حاشیه ی
http://zahra-hb.com/1388/12/talk-about-forbidden-song-solvent-songs/
اگه بحث صدای زن برای زنه که به خودی خود حرمت نداره، و اگه غنا باشه اونی که ازش صدا صادر میشه حرام مرتکب میشه اما شنونده براش تا احراز نشه مصداق غنا که برش چیزی نیست. اما برای مرد که خب باز غنا چه از زن و چه از مرد حرومه+ در قرآن داریم که به زنان پیغمبر می فرماد که صداتونو نازک و اینطور و اونطور نکنید تا در دل اونهایی که مرض هست مرضشون شدت بیابه. که اولا به طریق اولی آواز زن و اینها را برای مرد منع می کنه. در ثانی که اینجا گفته شده که مردها تو دلشون مرضه ولی در مورد زن ها تعبیر اینطور نیست و داره که این مناسب تره براتون، دقت کنین مطلب مسلمه، یعنی کسی نگفته که اموری از زن غیر طبیعیه و کثیفه و اینها، بلکه پذیرفته شده که حالت عادیشون ممکنه نرم تر و گرم تر باشه بعضی برخوردهاشون و مردهایی هستند که مرض دارند شاید امروزه همه شون مرض تو دلشون باشه و این اهانت نیست، گلایه از اطباء است. بعد هم که در شیعه تقریبا قطعی و ضروریه که صداهای تغییر داده و ترجیع داده و با عشوه و هیجان از زن ها حالا از بعضی دکلامه ها تا آواز، ایراد داره برای مرد، نه اینکه برای خودش حرومه. غیر منطقی هم نیست. اما صرف صدا رو احدی منع نکرده، نهایت بعضی ها از حیث اخلاقی و معنوی و نه فقهی، گفتن که در غیر ضرورت تکلم استقلالی و استمراری نکنید، یعنی نرید بشینید هی بگید چه خبر و دیگه چه خبر تا بالاخره یک خبری بشه.رقص ربطی به این حکم نداره و ادله ی جدا داره


.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر