مصاحبه با آیه الله سیدمحمدباقر سلطانی طباطبائی
حوزه :: فروردین و اردیبهشت 1370، شماره 43 و 44
From یادداشت ها و برداشت ها |
مصاحبه با آیه الله سیدمحمدباقر سلطانی طباطبائی
حوزه : با تشکراز حضرت عالیکه مصاحبه با مجله ما را پذیرفتید، لطفا بفرمایید منشا درخشش حضرت آیه الله بروجردی ، در مسائل علمی و فرهنگی چه بود؟
استاد: مدتی در زمان ایشان ، بروجرد بودم ، سپس وارد قم شدم . چند سالی در قم ماندم که آیه الله العظمی بروجردی راهی قم شدند. زمانی که قم بودم نیز، بی اطلاع ازاوضاع ایشان در بروجرد، نبودم . منشااساسی درخشش آیه الله بروجردی را باید در سی و چند سال اقامتشان در بروجرد جستجو کرد. وی مردی بود با سرمایه علمی فراوان . این که می گویم سرمایه فروان ، دراجازه آیه الله العظمی آخوند خراسانی که برای ایشان نوشته مشخص است .
هنگامی که ایشان از نجف راهی بروجرد می شوند، مرحوم آیه الله العظمی آقای آخوند،این اجازه را می نویسند. کمتر شنیده شده است که مرحوم آیه الله آقای آخوند برای کسی چنین تعبیرها و تعریفهایی نوشته باشد. دراین اجازه ، گواهی مرحوم آیه الله آقای آخوند بر علمیت آیه الله بروجردی معلوم است .
چنین فردی ، که در دو حوزه بزرگ اصفهان و نجف تحصیل کرده بود، با قدرت خوب اجتهاد واستنباط وارد شهر کوچکی مثل بروجرد می شود. عده ای اهل علم در آن شهر بودند که نیازمنداستاد بودند.ایشان ،این افراد را جمع کرد و مقدار زیادی از وقت خودش را صرف تعلیم آنان کرد. درس ، حدود دو ساعت طول می کشید.ایشان ، هم صبح تدریس می کرد و هم بعدازظهر.
بروجرد، محیط آرام و ساکتی بود. حوزه بروجرد، شاگردان خوب و آماده تحصیل داشت . دراین مدت اقامت در بروجرد که سی و چند سال طول کشید، روی شاگردان کار کرد.
از آغاز فقه شروع به تدریس کرد. کتابهای فقهی را با کمال دقت ، مورد بررسی قرار می داد: مدارک آنها را می دید،اقوال عامه و نظریات مخالف و موافق را می دید و مورد بحث قرار می داد. دراین چند سال ، فرصت کافی یافت که خود ر،از هر حیث بسازد. مطالعات وسیع داشت .
از کتابهای فقهی فراوان برخوردار بود. یکی وقتی ، به مناسبتی ، در درس خارج نقل شهرتی رااز علامه نپذیرفتند و گفتند:
[تمام کتابهای که نزد علامه بوده و نزد من هست (مگر یک کتاب که آن یکی در دسترسی من نیست ) چنین شهرتی در آنها نیست].
قدرت علمی ایشان در شهرستانهای دیگر نیز، معروف شده بود.
از باب نمونه : بنده به مشهد مقدس ، مسافرت کرده بودم ، شبی در جلسه درس مرحوم آیه الله حاج آقا میرزا مهدی اصفهانی ، که بهترین مدرس حوزه مشهد بود، شرکت کردم . به مجرداین که نشستم ، پیشکار آقا آمد و گفت : آقااز قم تلگراف آمده که آیه الله حائری فوت کرده است . قراراست فردا جلسه ای با حضور آقایان تشکیل شود و برای برگزاری مجالس ختم اقدامی شود.
زیرااز طرف رضاخان ، هرگونه مجلس ممنوع شده بود. در همان سر درس ، چراغ را خاموش کردند و مختصر روضه ای خوانده شد. بعد که مقداری مجلس خلوت شد، کسی از آیه الله حاج میرزا مهدی پرسید که : آقا مقلدین آیه الله حاج شیخ عبدالکریم ، به چه کسی رجوع کنند؟ ایشان در پاسخ فرمودند:
حاج آقا حسین بروجردی ، ملای پر و پا قرصی است .
در نجف نیز، مرحوم حاج شیخ محمدرضا (دائی مرحوم آیه الله سیدمحمدباقر صدر) هنگامی که حاشیه آیه الله العظمی بروجردی را بر عروه دیده بود، گفته بود:
در باب تقلید، بایداز مردی مانند آیه الله بروجردی هم تفحص کرد .
مقصوداین که : آیه الله بروجردی نزد علمای اسلام شناخته شده بود و کسانی که ایشان را می شناختند، در گوشه و کنار،ازایشان تعریف می کردند لذ، هنگامی که مرجعیت ایشان مطرح شد. بدون معطلی پذیرفته شد. در زمان مطرح شد آیه الله بروجردی ، به عنوان مرجع ، تنها مرجع مشهور، مرحوم آیه الله حاج آقاحسین قمی بود که در کربلااقامت داشت . که پس از فوت آیه الله سیدابوالحسن اصفهانی ،ایشان را به نجف اشرف ، منتقل کردند. در قم هم عده کمی از آیه الله حاج آقا حسین قمی تبلیغ می کردند.البته پس از چند ماه ، آیه الله قمی فوت کرد و مرجعیت شیعه ، منحصر در آیه الله العظمی بروجردی شد.
حوزه : بیش از آمدن آیه الله العظمی بروجردی به بروجرد، وضع حوزه علمیه آن شهر چگونه بود؟
استاد:البته بروجرد، گذشته پر رونقی داشته است . دراین شهر عالمان بزرگ و مجتهدان عالی مقامی مشغول تدریس وارشاد مردم بوده اند. صدها روحانی ، در چندین مدرسه علمی آن شهر، مشغول تحصیل بوده اند. متاسفانه در زمان ورودایشان ، مدرسه های علمی بروجرد، معمور و دایر نبودند. تعداداندکی ازاهل علم بودند که روز می آمدند و در حجره ها را باز می کردند. و مختصر تحصیلی می شد،اما آن گونه که باید و شاید، حوزه زنده نبود. پس از آمدن آیه الله العظمی بروجردی ، اهل علم جمع شدند وایشان فرمود: بهتراست مدرسه شبخواب داشته باشد. آن بزرگوار، آقایان را ترغیب کردند به این که مدرسه رااحیاء کنند. شهریه مخصوص هم برای کسانی که شبها در مدرسه باشند و به تحصیل ادامه بدهند، مقرر کردند. در همین زمان بود که من برای تحصیل علوم دینی وارد حوزه شدم و جزء ساکنین این مدرسه قرار گرفتم .
با تشویق آیه الله العظمی بروجردی مدرسه رونق گرفت ، تحصیلات بیشتر شد واوضاع سر و صورت علمی پیدا کرد.
حوزه : لطفا راجع به سفرایشان به عتبات و مسائلی که در پی آن ، به وجود آمد، توضیح بدهید
استاد: در ضمن سالهایی که ایشان در بروجرد بودند، سفری به مکه مشرف شدند. در برگشت از سفر مکه مکرمه ، راهی نجف اشرف شدند و برای زیارت عتبات ، چند ماهی در نجف ماندند. هنگام مراجعه به ایران ، در مرز خسروی دستگیر شدند. مامورین ، با دقت ، کتابها واثاثیه ایشان را بازرسی می کنند، بعد تحت کنترل مامورین به تهران منتقل و درارکان حزب ( ارتش ) بازداشت می شوند. در همین زمان ، عبدالله خان طهماسبی ، یکی از وزرای رضاخان ، در بین راه بروجرد و خرم آباد، ترور شد.البته مردم خیال کرده بودند رضاخان است ،ازاین روی ، عبدالله خان اشتباهی کشته شد. جنازه او را به بروجرد منتقل کردند. به رضاخان خبر دادند. رضاخان ، دستور داد: جنازه در بروجرد تشییع شود و مجلس فاتحه ای هم بگیرند. رضاخان ، که قرار بود در همان زمان ، برای بازدید منطقه به خرم آباد بیاید، گفته بود: در مسیر، به بروجرد خواهد آمد و در مجلس ختم شرکت می کند. آن زمان ،ایران ، به چهار منطقه کشوری تقسیم می شد. در راس هر منطقه ای ،امیری به نمایندگی از دولت قرار داشت .احمدخان سپهبد،امیر غرب بود.او،از طرف رضاخان مامور شده بود، مقدمات تشییع مجلس ختم را فراهم کند.این فرد، که با خاندان بزرگ طباطبائی ، آشنا بود، با بعضی ازافراداین خاندان ، تماس گرفت ،از جمله : با اخوی بنده . به اخوی گفته بود: شاه دستور داده است ، مراسم باشکوه باشد. من شنیده ام : آقایان طباطبائی ، قصد دارند که دراین مراسم شرکت نکنند.اگراین فامیل بزرگ و علما و سادات حضور نیابند مراسم باشکوه نخواهد شد. خبر بازداشت آیه الله العظمی بروجردی هم به برخی از آقایان بروجرد رسیده بود،اما سایر مردم اطلاع نداشتند.ازاین رو مشایخ فامیل م، سادات طباطبایی ، که آن زمان خیلی محترم بودند، در مجلس شرکت می کنند، تا مگر وسیله نجات آیه الله بروجردی را فراهم کنند.
رضاخان هم ، فامیل طباطبایی را خوب می شناخت و موقعیت آنان را درک می کرد.
بزرگ فامیل ، پیرمرد هشتاد ساله ای بود به نام حاج سیدعبدالحسین . مرد محترمی بود. پدرش ، مرحوم سیدمحمد، مولف کتاب[ مواهب السنیه] ،از مراجع منطقه غرب ایران بود. درباب طهاره و صلوه تالیفات دارد. کتاب صلاه ایشان را مرحوم بروجردی چاپ کردند. کتاب طهاره را هم ، در زمان خودش چاپ شد. سیدعبدالحسین ، تنها یادگار آن فامیل بود.
مرد وارسته و ساده ای بود. رضاخان ، در سفرهای قبلی خود به بروجرد، با وی دیدار کرده بود و علاقه ای به او داشت . به ایشان گفته شد که : در مجلس فاتحه میان شما و رضاخان صحبتی پیش خواهد آمد، شاید رضاخان موضوع آیه الله بروجردی را مطرح کند.اگر مطرح نکرد، شما به نحوی مطرح کنید. به هر صورت ، مجلسی تشکیل شد و رضاخان هم شرکت کرد.
مرحوم حاج سیدعبدالحسین ، به احمدخان سپهبد شرط کرده بود که : بوق و کرنا و کارهایی که مناسب روحانیت مسجد نیست ، نبایدانجام بگیرد والا مجلس را ترک خواهد کرد. آنان هم مراعات کرده بودند و دستور داده شده بود که آن گونه برنامه ها لغو شود.
همین که رضاخان در مجلس حضور یافت ، دستور داد که فاتحه بخوانید. او به قرائت قرآن ، می گفت : فاتحه !
یکی از مشکلات آن جلسه ، منبر آن بود.
رضاخان دستور داده بود محترم ترین منبری شهر، منبر برود. شخصی بود به نام ملاابوالحسن ، به ایشان گفته بودند که شما باید منبر بروید.
گفته بود: چگونه منبری باید بروم .
گفته بودند: ما مطالبی را می نویسیم شما بالای منبر بخوانید.
گفته بود: من در عمر چنین منبری نرفته ام و نخواهم رفت .
به هر صورت ، مجبور شدند بپذیرند که خودایشان هر طور صلاح می داند منبر برود.
ایشان منبر رفت . وقتی منبر تمام شد، رضاخان از آقای حاج سیدعبدالحسین پرسید: آقا سیدحسین بروجردی کیست ؟
سیدعبدالحسین گفته بود: من چنین کسی را نمی شناسم .
رضاخان دوباره تکرار کرده بود که سیدحسین بروجردی ؟
سیدعبدالحسین گفته بود: ما در فامیل خودمان چنین کسی نداریم ، بلکه یک آیه الله سیدحسین بروجردی داریم که در سفر عتبات است .
رضاخان گفته بود: منظورم هم ایشان است ، وضع ایشان چطور است ؟
گفته بود:ایشان مرد عالمی است که اوقاتش صرف مطالعه و تدریس می شود. متاسفانه فرصت دین اقوامش را هم ندارد. تمام وقتش را مطالعه و نوشتن می گذرد و فقط سالی یک بار، درایام عید دید و بازدیدی با ارحام خود دارد. برای این که ذهن رضاخان راازاتهام به آیه الله بروجردی خالی کند، گفته بود که : لطفا شماازایشان بخواهید به مشهد نروند، زیرا تصمیم دارند راهی مشهد شوند.اگر آن جا بروند ماندگار خواهند شد واهالی بروجرداز فیض وجودایشان محروم خواهند شد.اگر مشهد هم مشرف می شوند، قول بگیرید که آن جا نمانند و به بروجرد برگردند.
رضاخان گفته بود: پس این گزارشاتی که درباره ایشان به من داده اندچیست ؟
سیدعبدالحسین گفته بود: من ازاین گزارشات اطلاعی ندارم ، ولی هر چه گفتم ، درست است .
رضاخان ، دیگر چیزی نگفته بود و در همان مجلس ، به قائم مقام الملک رفیعی (که معمم بود بعد عمامه را برداشت ) دستور داد که به تهران تماس بگیرد واطلاع بدهد که آیه الله بروجردی را آزاد کنند. رضاخان ، به مرحوم سیدعبدالحسین می گوید که : دستور آزادی ایشان را دادم . مرحوم سیدعبدالحسین ، تقل سامعه داشت ،ازاین روی رضاخان ، مجبور می شود بلند صحبت کند که به طور طبیعی مردم می شنیدند. پس از شنیدن آزادی آیه الله بروجردی ، صدای صلوات واظهار خوشحالی فراوان مردم ، فضای مسجد را پر کرده بود.ایشان پس از آزادی به منزل یکی از منسوبینشان رفته بودند. رضاخان ، پس از بازگشت به تهران باایشان ملاقات کرده بود. دراین جلسه از آیه الله بروجردی ، عذرخواهی می کند، می گوید:اگر خواسته ای دارد مطرح کند.
آیه الله بروجردی فرموده بودند: دراین چند شبی که در بازداشت بودم ، متوجه شدم وضع غذای ارتشیان مساعد نیست ، ترتیبی بدهید که وضع تغذیه شان بهتر شود.
رضاخان گفته بود:این مربوط به من می شود برای خودتان بخواهید.
آیه الله بروجردی فرموده بودند: شمااز من خواستید به بروجرد برگردم ،اما من نذری دارم که باید به مشهد بروم . خواستم موافقت کنید که به مشهد بروم .
خلاصه : بااین مقدمات ، گرفتاری آیه الله بروجردی بر طرف شد.
حوزه :اتهام دستگاه رضاخانی به آیه الله بروجردی چه بود که به آن بهانه ،ایشان را بازداشت کردند؟
استاد: کسی توسط سفیرایران در بغداد، گزارش داده بود که : آقایان : آیه الله سیدابوالحسن اصفهانی ، آیه الله نائینی و آیه الله حاج آقا حسین بروجردی در نجف جلسات سری داشته اند و تصمیم به براندازی حکومت رضاخان را دارند، لذا آیه الله حاج آقا حسین بروجردی را برای این مقصد، راهی ایران کرده اند که منطقه لرستان و خوزستان را علیه دولت مرکزی شوراند.
آن خواسته حاج سیدعبدالحسین از رضاخان ، که ازایشان قول بگیرد به بروجرد برگردد. برای بر طرف کردن این اتهام ، کارسازافتاده بود، زیراایشان چنان وانمود کرده بود که آیه الله بروجردی ، چندان علاقه ای به بروجردی ندارند، تا چه رسد به آن مقاصد که ایشان متهم می شوند. بعداز ملاقات با رضاخان ، آیه الله بروجردی راهی مشهد شده بودند و حدود هشت ماه ، آن جا مانده بودند و روزی یک درس هم می گفتند. در مشهد مشکلاتی برای ایشان فراهم آورده بودند.از جمله : در روز روشن ، گویا به عمد کسی را وادار کرده بودند که منزل ایشان را سرقت کند. مقدار کتاب و وسایل کمی که داشته اند در آن سرقت ، برده بودند.
حوزه : آیه الله بروجردی کوششهای فراوانی برای وحدت مسلمین انجام دادند، لطفا دراین باره توضیح بدهید
استاد:ایشان کوشش می کرد که بین شیعه و سنی وحدت برقرارکند.
این کوششها را بی سر و صداانجام می داد. هدایا و نامه هایی توسط حاج شیخ محمدتقی قمی ، برای شیخ شلتوت فرستاد تا منجر به فتوای صحت پیروی از مذهب شیعه برای اهل سنت ، شد.از آن زمان که در بروجرد تشریف داشتند، تا آخر عمر، همواره ، در عمل و گفتار،اهتمام کامل برای مساله وحدت داشتند و عملا راه رسیدن به آن را نیز نشان دادند.
حوزه : توسط آیه الله بروجردی ، خدمتهای ارزشمندی انجام پذیرفت ، دراین باره نیز توضیح بدهید و به برخی از آن خدمات اشاره فرمایید.
استاد:مدارس علمیه و فرهنگی بسیاری توسط ایشان ، بویژه در مازندران ساخته شد. مساجد و حسینیه های زیادی تاسیس گشت . چاپ کتابهای قدما را بر چاپ تالیفات خودشان مقدم می داشتند و آنها رااحیاء می کردند. مقداری ازاین کتابها چاپ شده واکنون در دسترس اهل تحقیق است .
اعزام مبلغان به نقاط مختلف داخل و خارج ، تشکیل لجنه های تحقیق ، کوشش در راه وحدت امت مسلمان و مراقبت شدیداز حیثیت اسلام و مسلمین و روحانیت از خدمات آن بزرگواراست . واقعا با تلاش علمی و عملی آن بزرگوار، حوزه علمیه قم ،از جهت علمی و تشکیلاتی احیاء شد و دهها عالم ومجتهد در دامن خود پروراند. !
خلاصه :ایشان در راه خدمت به بندگان خدا واسلام آماده بودند. هرگونه خدمتی که از، دستش بر می آمدانجام می داد. در یکی از ساله، نان در نانواییهای بروجرد، مقداری گران شد و کمبود پیدا کرد، آیه الله بروجردی ، عده ای از متمکنین را جمع کرد و فرمود :[وظیفه شما کمک به فقراست].
مقداری اقداماتی شد، ولی چون کمکها کافی نبود، خود آن بزرگوار، با این که چندان امکانی نداشت ،احسا وظیفه کرد و باغ ارثی خود را در حدود چهارهزار تومان فروخت و نان و گندم برای فقرا خرید. بعد که فامیل مطلع شدند، حضرت ایشان را ملامت کردند که این باغ ، بیش ازاین ارزش داشته است ، چرا به این قیمت فروختید؟ به خریدار مراجعه کردند که معامله را برگرداند، ولی چون خریدار معامله شیرینی کرده بود، پس نداد.
به هر حال ،ایشان ، فرد خیر و خدومی بود وازاین قبیل قضایا زیاد داشت .
حوزه : شنیده ام که آیه الله بروجردی ، به طلاب زحمت کش توجه فراوانی داشتند و به طور کلی برای رفع نیاز طلاب بسیار کوشیدند. دراین باره اگرامکان دارد، توضیح بفرمایید.
استاد: روزی آیه الله بروجردی ، به من فرمودند:
[مایل هستم ،اسامی آن عده از طلاب کوشا و زحمت کش و دارای سلامت نفس را برای من تهیه کنید تا نیازهایشان را برآورده کنم].
عرض کردم : تا حدی می توانم وضع تحصیلی افراد را روشن سازم ،اما جهت تقوایی واخلاق افراد ر، چون با آنان معاضرت ندارم ، نمی توانم تعیین کنم . بهتراست هیاتی را برای این کار تعیین کنید، تااین اطلاعات را برای شما تهیه کند.
ایشان قبول کردند و بنا شداین کارانجام بپذیرد.
به هر حال ، طلاب درس خوان را خیلی دوست می داشت و آنان را تشویق می کرد.اگر کمکی هم به آنان می کرد، خیلی می کوشید که مخفی باشد. یادم هست : روزی نامه ای از دو نفراز طلاب مدرسه حجتیه به دست ایشان رسید که پس از مطالعه ، سخت ناراحت شد و نامه را پیش حاج آقا حسین انداخت . معلوم شد که آن نفر، نیازمند بودند و برای امرار معاش ، در مضیقه قرار داشتند. به حاج آقا حسین فرمود :
مگر من به شما نگفتم به اوضاع طلاب رسیدگی کنید و نیاز آنان را برآورید؟این چیست که نوشته اند.
خلاصه : بسیار عتاب کردند و دستور دادند:این ره دو نفر، مستقیم، به خود من مراجعه کنند.
حوزه : در زمان آیه الله بروجردی ، حوادث سیاسی بسیاری پیش آمد که شایسته است ارتباط و چگونگی موضع گیری ایشان را در برابراین حوادث روشن شود.اگر برای حضرت عالی امکان دارد، به این مساله بپردازید.
استاد: چند موضع دراین رابطه مهم است که باید روشن شود:
1. موضع ملی شدن صنعت نفت و کیفیت برخوردایشان با دکتر مصدق و مرحوم آیه الله کاشانی است که روشن شدنش برای آنانی که دنبال این گونه مسائل هستند، مفیداست .ایشان با شخص آیه الله کاشانی ،از نجف آشنا و دوست بودند. حضرت آیه الله بروجردی ، در زمان زعامت ، به ایشان از حیث مالی کمک می کردند.البته بعد سبک سیاسی باعث شد که مقداری از هم دور شوند. آیه الله کاشانی ،انتظار داشتند که ایشان هم مثل مرحوم آیه الله خوانساری ، هر زمان خواستنداعلامیه بدهد که البته ایشان چنین نبودند و تکلیف شرعی خود نمی دانستند. آیه الله بروجردی ، از حضور روحانیت ، در مشروطه ، خاطره خوبی نداشتند. قضیه ملی شدن صنعت نفت هم برای اینشان چندان روشن نبود و مطمئن به نتایج آن نشده بود،ازاین جهت ، نسبت به آن فعالیتی نکردند. دراین باره می فرمودند :
[من در قضایایی که وارد نباشم و آغاز و پایان آن را ندانم و نتوان پیش بینی کنم وارد نمی شوم .این قضیه ملی شدن نفت ر، نمی دانم چیست ، چه خواهد شد و آینده دست چه کسی خواهد بود.البته روحانیت به هیچ وجه نباید بااین حرکت مخالفت کند که اگر بااین حرکت مردمی مخالفت کند واین حرکت ناکام بماند، در تاریخ ایران ضبط می شود که : روحانیت سبب این کار شد، لذا به آقای بهبهانی و علمای تهران نوشتم که مخالفت نکنند1].
2. موضوع دیگر که به نظر من ، مساله بغرنجی است و شاید برای برخی چندان روشن نباشد، موضع آیه الله بروجردی در برابر فدائیان اسلام است .
یعنی : چگونه با بودن ایشان ، یک عده از سادات ، که به حمایت دین قیام کرده بودند، دستگیر و کشته شدند؟
آیا تمکن آن را نداشت که جلوی کشته شدن آنان را بگیرد؟
آیا دراین رابطه تلاش کرد و موفق نشد؟ یا خیراصلا تلاش نکرد؟
اینها سوالهایی است که بسیاری ازافراد دارند.
برای این که واقعیت روشن شود، توضیح می دهم :
حضرت امام ، رحمه الله علیه ، برای کمک به آنان ، مخصوصا آزادیشان ، خیلی می کوشید. من یک شب ماه مبارک رمضان ،از سر شب تا صبح ، با مرحوم نواب صفوی صبحت کردم و آنچه را آیه الله العظمی بروجردی نمی پسندیدند، به ایشان تذکر دادم . به ایشان گفتم : بعضی از کارهای شم، باعث انزجاراز شما می شود، لذا آیه الله بروجردی از شما رنجیده اند. به صلاح شما نیست که با آیه الله بروجردی مخالفت کنید. این ، مثل این می ماند که در داخل کشتی ، با ناخدای کشتی در بیفتید. فدائیان اسلام ، در برخی از کارها دخالت می کردند و بعضی اقدامهایی را انجام می دادند که به نظر آیه الله العظمی بروجردی ، مصلحت کرده بودند برای کمک مالی .البته معلوم نبود، همه این نامه ها واقعیت داشته باشد، ولی چنین چیزهایی بود.از فدائیان اسلام ، پیش آیه الله بروجردی ، شکایت زیادی می شد .
مثلا برای کسی نوشته بودند که : شما باید فلان مقدار پول بدهید و به قیام کمک کنید والا سر و کارت بااینها (منظور خنجر یااسلحه ای بود که شکلش را کشیده بودند) خواهد بود.
افراد می ترسیدند و به آیه الله بروجردی شکایت می بردند.
آنچه باعث کدورت و دلنگرانی آیه الله بروجردی ، نسبت به فدائیان اسلام شد، یکی دو مورد نبود. کلا زمینه به گونه ای بود که چنین حوادثی را پیش می آورد واین اختلاف را دامن می زد.
آیه الله بروجردی ، می فرمودند:
[آخر دعوت به اسلام و مبارزه برای اسلام که بدین صورت نیست . با تهدید و غصب اموال مردم که نمی شود مبارزه کرد].
به مرحوم نواب ،این مطلب را گفتم ، در پاسخ گفت :
ما به قصد قرض می گیریم . آنچه می گیریم ، برای تشکیل حکومت علوی است . هدف م، مقدس و مقدم بر اینهاست . هنگامی که حکومت علوی را تشکیل دادیم ، قرض مردم را می پردازیم . پیغمبر(ص ) هم ، در هنگامی که ضعیف بود چنین می کرد. چنانچه در جریان ایل قریش ، چنین کرد. پیامبر(ص )این عمل را جایز می شمرد .
هنگامی که فدائیان اسلام ، دستگیر شدند، کسی به خانم نواب صفوی گفته بود که : با من تماس بگیرد و توسط من ، مطالب را خدمت آیه الله العظمی بروجردی برساند.ایشان با من تماس گرفت . به او گفتم : هنگام اذان مغرب ، هر شب ، بین راه منزل ما و مسجداعظم بیایید و مطالب واخبار زندان را به من بگویید، تا من به آیه الله بروجردی برسانم .البته بچه ای هم همراه خود بیاور و تنها با من تماس نگیر. البته این کار، دو - سه شبی بیشترادامه نیافت ، زیراایشان ، خبرهای چندان مهمی نداشت که بگوید. من جریان را به آیه الله بروجردی گفتم و دراین رابطه ، باایشان زیاد صحبت کردم.
حال یا دشمنان دانا و یا دوستان نادان ، به ایشان باورانده بودند که : دولت ،این آقایان را نمی کشد و یا قدرتش را ندارد و یااین که مصلحت دولت اقتضا نمی کند، لذا آیه الله بروجردی ، یقین داشت که این آقایان را نمی کشند. من هم ، دراثر شدت اطمینان ایشان ،احتمال چندانی نمی دادم که چنین کاری بشود.
فدائیان اسلام ، مدرسه فیضیه را محل سخنرانی و فعالیت خود قرار داده بودند. هر چه به ایشان تذکر داده می شد که : مدرسه محل تحصیل است نه جای این کاره،اثر نمی کرد.ازایشان ، بسیار شکایت می شد.این امور، باعث شد تا برخی مزاحم ایشان شوند واز برگزاری سخنرانی ممانعت کنند. مسائلی پیش می آمد که برای بدبین کردن آیه الله بروجردی به ایشان بسیار موثر بود. حال واقعیت داشت یا نه ؟ کار دسیسه دیگران بود یا نه ؟ درست روشن نیست . که درامر فدائیان اسلام بسیار کوشا بودم ، ( البته مقداری هم به خاطر تذکرات امام خمینی ، قدس سره ،) در هر فرصتی که خدمت آیه الله بروجردی می رسیدم ، راجع به این موضوع صحبت می کرد. بسیاراظهار می کردم که : دولت ممکن است این آقایان را بکشد، اما آیه الله بروجردی ، ذره ای احتمال این را نمی دادند واگر کمترین احتمال را می دادند، حتم،اقدام می کردند.ایشان ، چون هرگزاحتمال کشتن آنان را نیم داد، لذا می فرمود: نیازی به اقدام نیست . به هر حال ، این اشتباه در ذهن ایشان رفته بود.
خلاصه : قتل آنان به وقوع پیوست ، و جای بسیار تاسف دارد. رحمه الله علیهم اجمعین .
حوزه : از حوادث مهم در زندگی آیه الله العظمی بروجردی ، ورودایشان به حوزه علمیه قم واقامت ایشان دراین حوزه بود، لطفا چگونگی آن را بیان کنید.
استاد: مقدمه آمدن ایشان به قم ، کسالتی بود که عراض ایشان شده بود.اطبای بروجرد، یا نتوانستند یا جرات نکردند که معالجه کنند، لذاایشان ر، بااحتیاط کامل ، به تهران بردند. صندلیهای عقب اتومبیل را برداشتند، رختخوابی تهیه کرده وایشان را داخل آن خواباندند تا به تهران رسیدند. در تهران ، در بیمارستان فیروزآبادی بستری و معالجعه شدند. درایامی که دوران نقاهت را می گذراندند، برخی از علما و تجار، شروع به فعالیت کردند تاایشان را به قم بیاورند.
یکی از تجار تهران ، که قبلا ساکن قم بود، برای آیه الله صدر پیام آورده بود که :
بازار تهران واثر علمای تهران متفقند براین که : آیه الله العظمی بروجردی ، به قم بیایند و خواهند آمد، لذا بهتراست آقایان قم پیشقدمی کنند واز آیه الله بروجردی تقاضا کنند که به قم تشریف بیاورند. آیه الله صدر به منزل آیه الله خوانساری رفتند. آیه الله حجت هم به جمع آن دو پیوستند. آن گاه به اتفاق ، نامه ای برای حضرت آیه الله بروجردی نوشتند وازایشان دعوت کردند که به قم تشریف بیاورند.
آیه الله بروجردی ، به طور موقت ، پذیرفتند که به قم بیایند. پس از گذراندن دوران بیمارستان ، وارد قم شدند و با نهایت احترام ، مورد استقبال قرار گرفتند.
دو - سه ماهی که گذشت ، مرحوم امام ، به من گفتند که :
[شنیده ام آیه الله بروجردی ، تصمیم دارنداز قم بروند. شمااین موضوع را تحقیق کنید.اگرایشان قم را ترک کنند، برگرداندن ایشان ، مشکل است].
در آن زمان ، عصرها درس خارج فقه ( اجاره ) می فرمودند.
پس از درس ، خدمتشان رسیدم . پرسیدم : شنیده ام تصمیم به مراجعت دارید، آیا واقعیت دارد؟
فرمود: شاید.
پرسیدم : چرا؟
پاسخ دادند : در تهران ، عده ای به من وعده دادند که در قم به من کمک کنند تا بتوانم سر و سامانی به اوضاع بدهم ،اما تاکنون خبری از آنان نشده است .
امام ، رحمه الله علیه ، قبلا به من فرموده بودند که :اگر آیه الله بروجردی مسائل مالی را بهانه کردند، به ایشان بگویید:
آقایان اهل علمی که از شما دعوت کرداند، نظرشان استفاده مالی از شما نبوده است ، بلکه دعوت ایشان به خاطراستفاده علمی بوده است ، لذااگر تا ده سال دیگر هم ، در قم شهریه ندهید نقصی بر شما نیست و چنین انتظاری هم از شما نمی رود.
در پاسخ فرمودند : مطالب همین گونه است که شما می گویید، ولی من خجالت می کشم از اهل علم و بعضی مستحقینی که به من مراجعه می کنند.البته حاج احمد را به بروجرد و ملایر فرستاده ام تا وجوهات دستگردان شده را جمع کند. آن وجوه اگر به اندازه ای باشد که چند ماهی بمانم ، می مانم تا ببینم چه می شود؟
ناچار ما باید منتظر نتیجه کار حاج احمد می ماندیم که خوشبختانه با مقدار کافی برگشت .البته مقدار شهریه در آن زمان ، خیلی زیاد نبود. شاید بااین پول ، طلاب دو سه ماهی اداره می شدند. سپس ، براثر فعالیت آقایان ، بویژه مرحوم امام ، رحمه الله علیه ، که اصرار داشتند، آیه الله بروجردی در قم بمانند و می فرمودند :[قم از جهت علمی ناقص است و جبران آن به بودن ایشان خواهد بود]، وضع بهتر شد.
در خانه اول ، در مضیقه بودند،ازاین روی ، به خانه دیگر منتقل شدند که آن جا هم وسعت لازم را نداشت . تا در نهایت ، به منزل مرحوم حاج آقامحمد آقازاده آمدند که الان دراختیار ورثه ایشان است .
این مطلب هم ، قابل توجه است که :
زمانی که ایشان در تهران بستری بودند، به مرحوم شهید آیه الله صدوقی گفتم : آیه الله بروجردی ، با من قوم و خویش است ، همه از قم به عیادت ایشان رفته اند، ولی من نرفته ام .
ایشان گفتند: من هم قصد دارم بروم ، لذا دو نفری راهی تهران شدیم . هنگامی که خدمتشان رسیدیم ، در ضمن صحبتها فرمودند:
دو مطلب است که در نامه های رسیده از قم زیاد به چشم می خورد:
1. دو دسته از بازاریان قم هستند که شما باید بکوشید، وابسته به هیچ یک ازاین دو دسته نباشید. و خودشان را در دستگاه شما وارد نسازند:
یکی حاج محمدآقازاده و دارو دسته اش و دیگری حاج محمدحسین یزدی .
2. مواطب باشید که حاج میرزامهدی که در دستگاه مرحوم حاج شیخ عبدالکریم بوده وارد تشکیلات شما نشود.
آیه الله بروجردی می فرمودند:
نمی دانم چرا چنین برداشتی مطرح است ، زیرا آقای حاج میرزا مهدی ، مرد بسیار متدین ، صالح و سالمی است .
به هرحال ، با آن که مرحوم آیه الله بروجردی مواظب بود، به یکی از دو طیف بازاریان نسبت به پیدا نکند،امااز همان اول ورود، وضعیت را جوری درست کرده بودند که ناگزیر، وارد منزل یکی از سران همان دو دسته شدند. منزل بعدی هم که محل اقامت دائمی ایشان شد، باز متعلق به یکی دیگراز سران آن دو دسته بود، یعنی ، به طور طبیعی ،اوضاع جوری شد که چنین پیش آمد.
حوزه : آیه الله بروجردی ، شیوه تدریس واستنباط مخصوص به خودشان داشتند، لطفا چگونگی تدریس واجتهادایشان در مسائل فقهی بیان دارید.
استاد:از همان اول ورودشان به قم ، شروع به تدریس کردند، درسی بسیار سنگین و متین ،اما پرتکرار.البته چون تکرار آن مفید بود، لذا چندان مورد تنفر واقع نشد.
اما شیوه تدریس :ایشان ، مساله فقهی را از همان مبدا می گرفتند و پیش می آمدند. به اصطلاح خودشان :اصول متلقات از معصومین ( ع ) را مورد توجه قرار می دادند. به عبارت دیگر: ایشان فقه را به دو دسته تقسیم می کردند: یکی آن مسائل متفرقه که بعدا فقه، به متون فقه ،اضافه کرده اند و یک دسته مسائلی که متلقات از خود معصومین ( ع ) بوده است و فقهاء، مستقیمااز خود ائمه ( ع ) گرفته و در کتابهای فقهی نوشته اند. بعدااگر تفریعاتی را لازم می دانستند در کتاب جداگانه ای می نوشتند و مسائل فقهی اصلی را با مسائل فقهی فرعی ، مخلوط نمی کردند.از زمان علامه و شهید، فقه مخلوط شد.
هنگامی که به این صورت مسائل را مطرح می کردند، مطلب بسیار روشن می شد.
زمینه صدور روایت را بیان می کردند. می گفتند:
[چه بسا فتوایی از علمای اهل سنت ، باعث سوال برخی از صحابه شده که امام ( ع ) پاسخ داده اند].
هنگامی که آن فتوا روشن می شد، پاسخ بهتر فهمیده می شد.ازاین روی ، عنایت زیادی به کتب اهل سنت داشتند. و نیز کوشش می کردند که : سند روایات را روشن سازند و جهات رجالی را متذکر شوند.
حافظه فوق العاده ای هم داشتند. در بررسی رجال سند، نیازی به کتاب نداشتند.
راوی اول کیست ، شاگردانش چه کسانی بوده اند،اساتیدش چه کسانی هستند و در چه طبقه ای قرار دارند؟ همه را مورد بررسی قرار می دادند. این عمل ایشان ، بسیاری ازاهل علم را وادر کرد که دنبال رجال احادیث و درایه بروند.البته در رجال ، معتقد به درس و بحث نبودند، لذا با اصرارازایشان خواستند درس رجال بگویند.ایشان هم ، یک جلسه گفتند و ترک کردند.
می فرمود :[رجال خواندنی نیست ، درسش عملی است ، یعنی انسان ،از همان نخست که می خواهد تفقه کند، همان مساله اول را که شروع می کند، سند روایت مربوط به دنبال و به رجالش رسیدگی کند و فرد فرد رجال را مورد شناسائی قرار دهد].
از جهت لغوی نیز، مساله را روشن می کردند و مبادی کتاب لغت را مورد بررسی قرار می دادند. بااین کوششه، درس فقه ایشان بسیار عالی می شد و باعث تحول در رشته فقاهت گردید. شاگرد درس ایشان احساس می کرد که : در دانش فقه ، نیاز دارد به تسلط بر لغت ، رجال ،اساتید روایات و کتابهای مربوط. کتاب[ جامع احادیث الشیعه] هم ، در پی همین کوششها و دقتها به وجود آمد.
حوزه : حضرت عالی که ارتباط نزدیک و دیرینه ای باآیه الله بروجردی و حضرت آیه الله العظمی امام خمینی ، رحمه الله علیهم، داشته اید، لطفا چگونگی ارتباط آن دو بزرگوار را توضیح دهید.
استاد:البته بنده جزءاصحاب آیه الله بروجردی ، نبودم ، یعنی نه در جلسات استفتاء شرکت می کردم و نه در جلسه مراسلات و کارهای دیگر، زیرا روزی دو - سه تا درس می گفتم و وقت این کارها را نداشتم .البته ،ارتباط برقرار بود و در بسیاری از امور،اقدام می کردم ،اما نمی خواستم ، مجبور باشم که همیشه حضور داشتم باشم .
اما نسبت به ارتباط این دو بزرگوار، باید بگویم :ارتباط طرفینی بود. هم امام به آیه الله بروجردی ، بسیاراحترام می گذاشتند و علاقه مند به ایشان بودند و هم آیه الله بروجردی ، نسبت به امام ،اهمیت فوق العاده ای قائل بودند و به وی علاقه شدید داشتند. ماموریتهای مهمی را به ایشان محول می کردند، مثل، در مشهد، حادثه ای اتفاق افتاد که حضرت امام را با ختیارات تام ، به آنجا فرستادند. آن ماموریت ، دو ما طول کشید. در قضیه نهاوند نیز، با همین اختیارات ،امام از طرف آیه الله بروجردی ، رفتند. در یک سفری هم خود آیه الله بروجردی به مشهد رفتند، مرحوم آیه الله داماد و مرحوم امام ، همراه ایشان بودند. در این سفر،امام از طرف آیه الله بروجردی مسؤول مراجعات مالی بودند و مستقل، به ایشان مراجعه می شد.
راجع به ارتباط امام باایشان ، از مطالب گذشته مقداری این موضوع روشن شد.امام خمینی ، روزی به من فرمودند:
[حیف قم که آیه الله بروجردی ، در آن نیستند. کاش ، وضعی پیش می آمد که ایشان به قم می آمدند]. پیش از آمدن آیه الله بروجردی به قم ، به ایشان اظهار علاقه می کردند. بیشترین کوشش برای آمدن آیه الله بروجردی به قم ، آن بزرگوارانجام دادند. شایدایشان ، باعث شدند که تجار تهران ، مدرسین و فضل،از مراجع بخواهند که از آیه الله بروجردی ، برای ماندن در قم ، دعوت کنند. بعداز آن که به قم آمدند نیز، در ترویج مقام علمی ایشان ، بسیار کوشیدند.
پس از آن که آیه الله بروجردی ، جاافتادند و به اوضاع حوزه آشنا شدند،امام ، رحمه الله علیه ، لازم نمی دانشتند که مثل گذشته ، مرتبط با آیه الله بروجردی باشند، لذ، به طور طبیعی ، مقداری ارتباط را کم کردند.
آیه الله بروجردی ، به حفظ حوزه ، علاقه زیادی داشتند. مکرر می گفتند:
حوزه قم مثل شهری است که دروازه ندارد. حوزه ، به روی اشخاص مختلف بازاست .افراد صالح و ناصالح از هم ممتاز نمی شوند.ای کاش نظمی بود و برنامه ای. این آرزو را در جاهای مختلف ابراز می داشتند. به دنبال این موضوع ، هیاتی را مرکب از چند نفراز آقایان حوزه ، تشکیل دادند که نظریات اصلاحی خود ر، برای اداره حوزه ، بعداز مشورت بگویند. به این هیات ، اصطلاح،[ هیات حاکمه] می گفتند. آیه الله بروجردی ، به آنان اختیار داده بودند که مصالح حوزه را بسنجند و براین اساس عمل کنند.اعضاء این هیات تا آن جا که یادم هست ، عبارت بودنداز:
مرحوم امام خمینی ، حاج شیخ مرتضی حائری ، حاج سیداحمد زنجانی ، حاج سیدابوطالب مدرسی ، مرحوم آیه الله فاضل ، حاج سید زین العابدین کاشانی ، مرحوم سیدمحمد یزدی (داماد) حاج شیخ ابوالقاسم اصفهانی ، حاج سید مرتضی مبرقعی ، حاج مصطفی صادقی ، آقای قاضی تبریزی ، حاج میرزا محمود روحانی ، حاج ریحان الله گلپایگانی ، حاج آقای فقیهی رشتی ، بنده و... جلسات ، هر شب ، در مدرسه حاج ملاصادق برگزار می شد. یکی از برنامه هایی که ریخته شد، موضوع امتحانات در حوزه بود: چه درسهایی امتحان گرفته شود، تعیین رتبه گردد و...از آن هیات چند نفری برای گرفتن امتحان ، انتخاب شدند.این کار، زود به جریان افتاد.
سطحها و مدت تحصیل (که عبارت بودازسه سطح ) درسهای اصلی و جنبی هر سطح و کتابهای مربوط به هر بخشی را روشن کردند.
در یکی از جلسه های هیات ، بنده و مرحوم حاج سیداحمد زنجانی نتوانسته بودیم حضور داشته باشیم ،اما سایر آقایان بوده اند. دراین جلسه ،از طرف مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری ، طرحی مطرح می شود. (گویاامام خمینی ، در تهیه این طرح دخالت داشته اند) برنامه امتحانهای حوزه ، کیفیت پرداخت شهریه ه،اخذ وجوهات ، ملاقات اشخاص با زعیم حوزه علمیه و...از مواد این طرح بوده است .
خلاصه : دراین طرح ، که شامل مواد و فصولی بود.اداره حوزه و چگونگی اصلاح آن ، پیش بینی شده بود. آقایان حاضر در جلسه ،امضاء کرده بودند و برای تایید نهایی ، توسط آقای حائری و حاج فقیهی رشتی خدمت آیه الله بروجردی داده بودند.
ایشان ، می پرسند: همه امضاء کرده و دیده اند؟
پاسخ می دهند: بله .
همه حضور داشتند، مگر حاج سیداحمد زنجانی و بنده .
آیه الله بروجردی ، طرح را به مشهدی رضا می دهند که این دو را پیدا کن تاامضاء کنند، بعد برگردان پیش من .
این قضیه را خود آیه الله بروجردی برای من نقل می کردن و می فرمودند:
شب گذشته سحر بیدار شدم برای گرفتن وضو. یادم آمداز نوشته دیشب که بعضی از مواد آن ، به چشم خورده بود، ولی آن وقت دقت نکرده بودم . نوشته را دوباره ، به دقت ، خواندم . تعجب کردم ، زیرا دیدم : دراین طرح ، تمام اختیارات از من سلب شده است صبح به حاج احمد گفتم : آقایان را دعوت کند تا ببینم مقصودشان ازاین مواد، که مرا به کلی مسلوب الاختیار کرده است ، چیست ؟
صبح جمعه ، آقایان در منزل آیه الله بروجردی اجتماع کردند. من هم شرکت کردم . قبل از شرکت من مسائلی پیش آمده بود که آیه الله بروجردی اعتراض، جلسه را ترک و به اندرونی رفته بودند.
بنده ، رفتم به اندرونی و به ایشان عرض کردم : گویا حضرت عالی عصبانی شده اید؟ گفتند: چگونه عصبانی نشوم ؟
جریان را نقل کردند.
تا رسیدند به این جا که من از آقایان ، پرسیدم این نوشته را خوانده اید وامضاء کرده اید؟ گفتند: نخیر نخوانده ایم :اما چون مطمئن به تهیه کننده یا تهیه کنندگان بودیم ، لذاامضاء کردیم . آیه الله بروجردی می فرمودند :[رو کردم به آقای حائری و گفتم : مقصودتان ازاین ماده که نوشته اید: مصارف وجوه باید با مشورت هیات باشد، چیست ؟]
خلاصه : در آن روز، یکی از آقایان می گوید:اگر بنا باشد ما با شما همکاری کنیم برنامه همین است .
ایشان ، عصبانی می شوند و جلسه را با ناراحتی ترک می کنند.
متاسفانه ، زمینه ای پیش نیامده بود تا کسی توضیح بدهد که آق، مقصودازاین ماده این است که : بعضی ، بدون این که شرایط را داشته باشند، نزد حضرت عالی می آیند و شما را در شرایط و محذوراتی قرار می دهند که ناگزیر می شوید، مبلغی را به آنان بدهید،ازاین روی شناسایی مستحق از غیر مستحق لازم است . و ما به عنوان کمک به شما بررسی می نماییم و کسانی که مستحق باشند، به شما معرفی می کنیم . آنگاه حضرت عالی اقدام کنید. پرداخت وجوه را مشروط به نظر هیات نمایید، تا مشکلی برای حضرت عالی پیش نیاید .
غرض سلب اختیاراز شما نیست ، بلکه همکاری با شماست . به هر صورت ، ایشان در جلسه حضور یافتند.
این جلسه هم بدون این که به نتیجه ای برسد، با مختصر توضیح و برخی از شوخیه، پایان یافت .
پس ازاین جلسه .ارتباط بعضی آقایان با آیه الله بروجردی کم شد.
مرحوم آقای حائری و مرحوم امام ،از آن جلسه به بعد،ارتباطشان با آیه الله بروجردی کم شد.
این تنها عاملی بود که باعث شده ارتباط امام باایشان کمتر شود.
البته دوباره ارتباط برقرار شد، ولی به شدت سابق و گرمی آن زمان نبود.
امام ، تا همین آخر عمرشان ، که بنده خدمتشان بودم ،از آیه الله بروجردی ، به احترام و نیکی یاد می کردند.
حوزه : گویا برخی ازآقایان از بیت آیه الله بروجردی ، گله داشته اند. لطفا دراین زمینه توضیح بدهید
.
استاد بله . متاسفانه وضع بیرونی روبراه نبود. هنگامی که خود ایشان در بیرونی تشریف داشتند، آقایان بودند که به ارباب رجوع جوابگو باشند و به کارها رسیدگی کنند،اما وقتی که نبودند، کسی به کسی نبود. علمای بلاد و دیگران مراجعه می کردند، ساعتها معطل می شدند، اما کسی نبود که به کار آنان رسیدگی کند.
خلاصه : شکایت ازاین وضع زیاد بود.
یکی از مواد طرح اصلاحی حوزه که آن هیات تهیه کرده بود، سامان دادن به بیت بود که انجام نشد.
حوزه : وضعیت حوزه علیمه قم ، مقارن آمدن آیه الله العظمی بروجردی چگونه بود؟
استاد: دراثر توطئه ها و فشارهای رضاخانی ، وضع حوزه بسیار نامناسب بود.
این مشکلات از زمان کشف حجاب و متحدالشکل شدن ایرانیان شروع شد. مشکلات باعث شد که مجموعه طلاب ساکن در مدارس ، به حدود سیصد نفر برسد. طلاب را دستگیر می کردند و در شهربانی لباسها رااز کمر قیچی می کردند. تحمل آن دشواریها بسیار سخت بود. شبی ، ریختند مدرسه فیضیه و گفتند:ازافراد نباید کسی با لباس مخصوص روحانیت از مدرسه خارج شود. ناگزیر بعضی از طلاب ، روزها به باغها و محله های اطراف قم پناه می بردند و شب به مدرسه برمی گشتند. زندگی در باغها و محله های بیرون از شهر، با کمبود لوازم بسیار دشوار بود.البته این فشارها کم و زیاد می شد،اوضاع یک نواخت نبود. دستور تازه که می رسید، مامورین سخت می گرفتند. چند روزی که از دستور می گذشت ،اوضاع بهتر می شد. به هر حال وضع خسته کننده ای بود.
رضاخان که مرد،این گونه مشکلات از بین رفت و رفته رفته ، آقایان به قم برگشتند و جمعیت حوزه ، تقریب، به چند صد نفری رسید.این برگشت طلاب و گشایش نسبی در زندگی آنان ، همزمان شد با آمدن آیه الله بروجردی ، به قم ، لذا توجه به روحانیت بیشتر شد و تبلیغات گسترش یافت . زمان فوت ایشان ، جمعیت حوزه ، به حدود هفت هزار نفر رسیده بود. در شهرهای دیگر نیز، آیه الله بروجردی مساجد و مدارسی بنا کرد. جوانان ، برای تحصیل علوم دینی ، به این مدارس جذب شدند. در برخی از شهره، که مدرسه علمیه می ساختند، هیات علمی و مدرس هم می فرستادند. در باختران چنین کردند. توجهی نیز به احیای مدارس اصفهان نمودند.
ایشان علاقه مخصوصی به اصفهان داشتند. هنگامی که نام اصفهان برده می شد، مبتهج می گشتند.
آقایان اصفهان ازایشان درخواست کرده بودند که : مقداری از سال ر، مخصوص،ایام تعطیلات ، به اصفهان بیایند. حضرت ایشان در حال تصمیم گیری بودند که اجل مهلت نداد.
حوزه : یکی از نشریاتی که در دوران زعامت حضرت آیه الله بروجردی درحوزه علمیه قم منتشر شد، مجله مکتب اسلام است . لطفا موضع حضرت آیه الله بروجردی را در نراین مجله بیان کنید.
استاد: حاج آقا موسی صدر، حفظه الله یا رحمه الله ، متصدی این کار بود.
حاج آقا موسی صدر، با من مشورت کرد که قبل ازانتشار، موافقت حضرت آیه الله بروجردی را تحصیل کنند.
نظر من براین بود که :اگر پیش ازانتشار، خدمت آیه الله بروجردی گفته شود، ممکن است موافقت نکنند واگر موافقت نکردند، دیگر کاری نمی شود کرد، لذ، من به آقای صدر گفتم : بهتراست شما یک شماره صفر، با مقالات پخته و عمیق ، منتشر کنید و به خوانندگان خودتان ، بویژه در شهرستانه، تا هم زمینه مناسب ایجاد شود و هم آیه الله بروجردی ، در برابر عمل انجام شده قرار بگیرد.
یک شماره با مقالات ، نسبت، خوبی منتشر کردند واز گوشه و کنار، در تاییداین کار، نامه هایی برای آیه الله بروجردی فرستاده شد. ایشان خرسند شدند و کارادامه یافت .
حوزه : حضرت آیه الله بروجردی ، در رابطه با بهائیت ، حساس بوده اندلطف، دراین باره توضیح بفرمایید.
استاد: آیه الله بروجردی ، نسبت به بهائیت حساسیت خاصی داشتند و با آنان مبارزات فراوانی کردند. می فرمودند:
هرگاه با شاه ملاقات کرده ام تاکید داشتم که جلوی این فرقه ضاله مضله را بگیرند واو هم وعده می داد، ولی عمل نمی کرد. تا در یکی از ملاقاتها به او فشار آوردم . گفت :این کاراز من ساخته نیست . باید شما کمک کنید. گفتم : من چه قدرتی دارم . قدرت در دست شماست . گفت : شم، مردم را وادارید که شکایت کنند و به من منعکس شود، تا من مستندی برای جلوگیری داشته باشم . من دیدم ، نظر بدی نیست ،ازاین روی ،از آن به بعد، مردم شهرستانها را وادار به نوشتن نامه هایی علیه این جریان کردیم . ماه رمضان که فرا رسید، به آقای فلسفی گفتیم : علیه بهائیان سخنرانی کنند. نتیجه این کوششهااین شد که شاه ، باتمانقلیچ را وادار کرد که ساختمان حضیره القدس (مرکز بهائیان ) را خراب کند.
پس از دو - سه روزی خبر دادند که این مرکز را خراب نمی کنیم ، بلکه تبدیل به کتابخانه می کنیم .
آخر یکی از شبها آمدند گفتند:از دربار کسی ملاقات می خواهد.اجازه دادم . آن شخص آمد و گفت :از سفارت آمریک،از شاه خواسته اند که با اقلیتهای مذهبی کاری نداشته باشید، زیرا ما خود را موظف می دانیم که امنیت اقلیتها را حفظ کنیم .اگر شما نمی توانیدامنیت آنها را حفظ کنید، ما در صدد حفظ آنها باشیم ازاین روی ،ادامه این موضوع ، با حیثیت ما منافات دارد. من هم ، با کمال تاسف ، گفتم : قضیه را خاتمه بدهید که باعث ذلت مسلمانان نگردد، لذا قرار شد: مرکز بهائیان را تبدیل به کتابخانه بکنند. به حساب ظاهر قضیه خاتمه یافت.
فلسطینیان ، در قم ، جریانی اتفاق افتاده بود. لطفا توضیح بدهید.حوزه : گویا در زمان ارسال نامه آیه الله بروجردی ، به دفاع از
استاد: فدائیان اسلام ، برای اعزام نیز به فلسطین و دفاع از فلسطینیان ، دفتری در مدرسه دارالشفا گشوده بودند و تبلیغ می کردند که طلاب وافراد دیگر ثبت نام کنند. آیه الله حاج سیدمحمدتقی خوانساری هم با دادن اعلانیه ،ازاین کار طرفداری کرده بودند.
روزی آیه الله بروجردی ، با آیه الله صدر و آیه الله خوانساری جلسه تشکیل داده بودند که گزارش آن جلسه را آیه الله صدر برای من نقل کردند.
آیه الله صدر می فرمودند:
من تصور نمی کردم آیه الله بروجردی ،این همه منطیق (سخنور) باشد، تمام راههای توجیه را بر آقای خوانساری بسته بود. به ایشان گفت :
[ اگر دولت موافقت نکند (که نمی کند) شما حتی یک نفر هم نمی توانید به فلسطین اعزام کنید، مگر قاچاق بروید. با تبلیغات علنی ، که اکنون راه افتاده ، کاری پیش نمی رود و شخصی مثل شم، نباید به کاری که عاقبت آن روشن نیست و ثمره ای ندارد،اقدام کنید].
حوزه : شاید برخی ازافراد ناآگاه تصورشان براین باشد که : آیه الله بروجردی با دربار، میانه خوبی داشته اند، لطف،اگر ممکن است ، دراین باره توضیح بفرمایید.
استاد:این مطلب ، بسیار اهمیت دارد و قابل بحث است . تا آن جا که من اطلاع دارم ، توضیح می دهم . آیه الله بروجردی ، با کارهایی که از ناحیه دولت یا مجلس انجام می گرفت و یا در شرف انجام گرفتن بود و بر خلاف موازین اسلامی بود، مخالفت می کرد. دراین گونه موارد، ملاحظه هیچ چیز و هیچ کس را نیم کرد و تا آن مقدار که قدرت داشت ،اقدام می کرد.ابدا ملاحظه کسی را نمی کرد، خواه شاه باشد یا غیر شاه نمونه این مطلب ، قضیه اصلاحات ارضی است . شخص شاه ، لایحه اصلاحات ارضی را به مجلس داد و سپس راهی اهواز شد. دستور داده بود که : مجلس دراسرع وقت لایحه را به تصویب برساند و بازگشت ، تحویل وی شود.
همین که آیه الله بروجردی مطلع شدند، نامه ای نوشتند به رئیس شورای ملی (سردار فاخر) و نامه ای هم نوشتند برای آقای بهبهانی که پیگیر نامه ایشان به رئیس مجلس ، باشد تا سر وقت به مجلس برسد و تاخیری نیفتد و فردا بهانه کنند که : بله ، نامه شما به ما نرسیده است . به خود آقای بهبهانی هم نصیحت کرده بودند که :
[شما دراین رابطه مسئوولیت دارید. پدر شما خون بهای مشروطیت ایران است . درباریان و مجلسیان بایداز شمااطاعت کنند. شما درامور خلاف شرع ، باید حساس و فعال باشید].
نامه آیه الله بروجردی ، هنگام نواختن شدن زنگ مجلس به دست رئیس مجلس رسیده بود. رئیس برای نمایندگان نامه را خوانده بود. مفاد نامه این بوده است که :
[ از نمایندگان مسلمان باعث تعجب است که در غیاب شاه ، لایحه خلاف اسلامی را طرح کرده و در صدد تصویب آن هستند.این لایحه ، خلاف اسلام و شریعت است . من تا زنده هستم ، نخواهم گذاشت چنین خلافی دراین مملکت ، اجرا شود].
:این نامه ، باعث شد، لایحه مسکوت بماند.
پس ازاین جلسه ، سردار فاخر به همراه صدرالاشراف (رئیس مجلس سنا) راهی اهواز شدند و مطلب را به شاه گفتند. شاه خودش را به تجاهل زده بود و گفته بود: مگرایشان بااین لایحه مخالفند؟ دکتراقبال به من گفته بود که ایشان مخالف نیستند. دکتراقبال ، بعدااظهار می کرد که : اصلا چنین نبوده و شاه عمدااین حرف را به من بسته است .
بله ،اگر آیه الله بروجردی به موقع از کارهای خلاف شرع اطلاع می یافت اقدام می کرد.
ملاحظه شاه یا غیر شاه را نمی کرد. باره، نمایندگان دربار را با تحقیر رد می کرد و راه نمی داد. با پاسخهای تند، ملاقاتها را نمی پذیرفت .این که بعضی این گونه می پندارند که آیه الله بروجردی ، با دربار مرتبط بود واگر دربار، کاری می خواست انجام بدهد، با دست ایشان یا با سکوت ایشان انجام می داد،اشتباه محض است . کارهای خلاف را تا آن جا که مطلع می شد، با کمال جدیت و شجاعت جلوگیری می کرد.البته گاهی کاملا موفق می شد واقداماتش موثر می گشت و گاهی موثر نمی شد. این دربار و دولت بود که : به موقعیت آیه الله بروجردی نیازمند بود و باید ملاحظه ایشان را می کرد، نه بالعکس .
البته باید وضع آن زمان را هم در نظر گرفت .الان مردم همه درانقلاب آماده اند، پذیرایند،اما آن زمان چنین نبود. مردم ، سابقه فشارهای رضاخان را داشتند. دراثر وحشت و کشتارهای رضاخان ، رمق از مردم گفته شده بود، لذ، نفسکش در آن زمان پیدا نمی شد. آیه الله بروجردی ، مطمئن بود که : مردم آمادگی ندارند و آنچنان پشتیبانی از طرف مردم نیست .
روی این حساب ، در کارهای جزئی گاهی تشر می زد و گاهی ساکت می شد، ولی این که تسلیم دربار باشد، هرگز. باره، شاه به بهانه مسافرت ، بازگشت از مسافرت ، تقاضای ملاقات می کرد، ولی ایشان نمی پذیرفت . آیه الله بروجردی ،اهل تظاهر نبودند واصحاب ایشان هم اجازه بازگویی اقدامات ایشان را نداشتند، لذا بسیاری ازاقدامات ایشان ، مخفی ماند. دربار هم ، به خاطر شیطنتی که داشت ، نمی خواست معروف شود که : بین آیه الله بروجردی و دربار، بی اعتنایی و یا تضادی هست .
یادم هست : کسی از شیراز نامه ای برای آیه الله بروجردی فرستاده بود و در آن نامه نوشته بود: شما که در نامه هایتان برای دولت یا دربار، چنین و چنان می نویسد، آیااطلاع دارید که شاه چگونه است . عکسی از شاه با همسرش ، که بی حجاب بود،از روزنامه ای جدا کرده بود و فرستاده بود.
آیه الله بروجردی ، فرمودند:
صاحب نامه متوجه نبوده که به این اندازه هااطلاع دارم لکن چه باید کرد که موضوع ، فشاراجانب در کاراست و من بیش ازاین ، مصلحت نمی دانم که دولت تضعیف شود، زیرا شاه از خودش اختیاری ندارد و تحت فشار دولتهای بیگانه است .
یک طرف روسها و طرف دیگر غرب و آمریکا و خواسته های خود را تحمیل می کنند.اگر شاه ،احساس کند که موقعیتش بیگانه می شود، لذا کوشش ما این است که : خیلی احساس ضعف نکند.اگر گاهی مماشات می شود، به این جهت است . مصالح مملکت واسلام را به او تذکر می دهیم .اما جوان است و مغرور.
ناراحت بودند که دولت از یک طرف ، تحت فشار بیگانگان و تحت تاثیر آنهاست واز طرف دیگر، ما هم قدرتی نداریم . برای مردم رمقی نمانده است ، مردم متحد نیستند. می فرمودند : [ قصه ما داستان مشک آب خالی و پرهیزاست . کسی مشک خالی به دست داشت و مردم نمی دانستند خالی است .او هم پیوسته مردم را بر حذر می داشت که خیس نشوید، مواظب باشید].
گاهی تشری به دربار می زنیم .اما می دانیم که مردم آمادگی ندارند و اگر تهدید و فشاری پیش بیاید، شانه خالی خواهند کرد.این گونه نیست که تا پای جان بایستند.) بله ، آن زمان ، وضع چنین بود.
خداوند عالم ، لطف و محبت کرد و همین مردم را متحول کرد که چنین امام خمینی را همراهی کردند.اگراین مردم مانند آن زمان می بودند و وضع روحی و فکری آنان مثل آن زمان می بود، حضرت امام هم موفق نمی شدند روحانیت مثل این زمان احترام نداشت . مردم مانندامروز، طرفدار و فدایی علماء نبودند. در ذهن عوام ، تصور نادرستی از روحانیت القاء کرده بودند.اگر یک مامور جزء، به یک عالم محترمی جسارت می کرد، کسی مانع نمی شد. چه بسا همراهی و مسخره هم می کردند.اگر حادثه ای پیش می آمد،اکثر مردم به خاطر ناآگاهی و تبلیغات دشمن ، نه تنهااز روحانیت حمایت نمی کردند که ملامت هم می نمودند.افراد نادان واوباش ، برای خود آیه الله بروجردی مزاحمت ایجاد می کردند و باعث اذیت ایشان می شدند، تا چه رسد به افراد دیگر.
حوزه : لطفا درباره توطئه حوزه علمیه قم به مشهد توضیح بدهید.
استاد : آیه الله بروجردی می فرمودند : [ یکی از آشنایان م، که مطلع از هیات وزراء بود، نقل کرد: سفیر آمریکا به دکتر مصدق ، فشار آورده است که حوزه علمیه قم را به مشهد منتقل کند، لذا شما مواظب باشید که چنین توطئه ای عمل نشود].
حوزه : یکی از حرکتهای رژیم شاه ، تغییر خط از فارسی به لاتین بود.
گویا حضرت آیه الله بروجردی ، دراین باره موضع گرفته بودند، لطف، بفرمایید به چه صورت بوده است ؟
استاد: درباره تغییر خط از فارسی به لاتین ، مدتها صحبت بود و افرادی طرفداری می کردند و مطلب می نوشتند:
آیه الله بروجردی ، گاهی در جلسات ، از این طرح ،اظهار تنفر می کردند و بسیار متاسف بودند که چنین مطلبی مطرح می شود.
حوزه : نقل می کنند که آیه الله حاج آقا حسین قمی ، پس از مرگ رضاخان از نجف به تهران آمدند و خواسته هایی از جهت اصلاح امور،از دولت داشتند که با کمک آیه الله بروجردی ، موفق به اعمال این خواسته ها شدند، لطفا دراین باره توضیح بدهید.
استاد: تابستانی بود که من به بروجرد رفته بودم . روزی ، سه نفراز روحانیون به بروجرد آمده بودند، تا آیه الله بروجردی را به تهران ببرند. مرحوم آیه الله حاج آقا حسین قمی در حضرت عبدالعظیم ، در باغ سراج الملک ، تقریب، محاصره بودند.
ایشان درخواست پنج ماده ای به دولت داده بودند:
1. آزاد گذاردن زنان در حجاب و رفع ممانعت از حجابداری .
2. لغواجباراتحاد شکل .
3. عمل به موقوفات .
4. منع فروش مشروبات الکی .
5... دولت زیر باراین خواسته ها نمی رفت .این آقایان از قم آمده بودند که آیه الله بروجردی را برای کمک به آیه الله حاج آقا حسین قمی به تهران ببرند.
آیه الله بروجردی ، با برخی از آقایان بروجردی جلسه ای تشکیل دادند، تا دراین زمینه مشورت کنند.
در پایان فرمودند :[دو نظر هست : یکی این که خود من راهی تهران شوم و دیگراین که تلگراف کنم].
بعد فرمودند :[ اگر من هم به تهران رفتم و کار پیش نرفت ، چه می شود؟
ایشان تلگراف زدند واتفاقااثر گذاشت . یعنی در هیات دولت گفته بودند که اگر آیه الله بروجردی به تهران بیاید وضع لرستان بهم خواهد خورد. بهتراست هر چه زودتر موافقت شود، لذا با خواسته های آیه الله حاج آقا حسین قمی ، موافقت شد و هیات دولت پنج ماده را تصویب کرد.
بهتراست ، پیش ازاین که آخرین شیوه را عمل کنیم ، نخست تلگرافی بزنم و زمینه را بسنجم].
حوزه : گویا حضرت آیه الله بروجردی ، تصمیم نداشته اند که در تشییعجنازه آیه الله خوانساری شرکت کنند، لطف، دراین باره توضیح بدهید.
استاد : آیه الله خوانساری در تابستان آخرین سال حیاتشان ، به همدان رفته بودند و در همان سفر فوت کردند. هنگام انتقال جنازه به قم ،امام خمینی ، به من فرمودند:
[گویا آیه الله بروجردی تصمیم ندارند که در تشییع جنازه شرکت کنند. شما ملاقات کنید و مواظب باشید که چنین نشود]. سپس من خدمت آیه الله بروجردی رسیدم ، دیدم بله ، حدس ایشان درست است . باایشان صحبت کردم که : آیه الله خوانساری از مؤسسین حوزه علمیه قم هستند و دو ثلث حوزه ،ارادتمندایشان هستند لذ، مصلحت نیست که حضرت عالی بی تفاوت باشید.انسان یک بار که بیشتر نمی میرد.
بالاخره فرمودند چه کنم ؟
عرض کردم : عده ای را به استقبال جنازه بفرستید.
ایشان پیشنهاد بنده را پذیرفتند و عده ای را به استقبال جنازه فرستادند.
سپس راجع به نماز بر جنازه پرسیدم .
فرمودند: شمااز حضور من در نمازاحساس خطر نمی کنید؟
البته با وضعی که شهر داشت : همه چیز بهم خورده بود واوباش وافراد نادان در گوشه و کنار دست به کارهای خلاف می زدند،این احتمال قوی بود.
اما در عین حال ، شرکت نکردن ایشان هم بسیار بود، لذ، پیشنهاد کردم که شما قبل از آمدن جنازه ، در یکی از حجره های صحن تشریف داشته باشید. جنازه که آمد، حضرت عالی نماز بخوانید. و بعداز نماز، شما را با مراقبت ، به همان جای اول بر می گردانند. آن جا خواهید ماند تا جنازه را ببرند و مردم ، متفرق شوند.
ایشان پذیرفتند.
خوشبختانه ، موضوع به خوبی انجام پذیرفت .
حوزه : در دوران زعامت حضرت آیه اللهبروجردی ، حوادث سیاسی بسیاری از قم اتفاق افتاده بود،از جمله تظاهرات مردم قم ، به عنوان اعتراض به مطالب خلاف اسلام روزنامه ه، لطف، دراین باره توضیح بدهید.
استاد: در قم ، معروف شده بود که روزنامه های تهران ، مطالبی نوشته اند که مخالف ضرورت اسلام است .این عمل ، باعث تحریک عده ای ،از جمله مرحوم تربتی واعظ شده بود. برخی از مردم ، جلوی فرمانداری جمع شده بودند تااعتراض کنند. فرماندار، قول پیگیری می دهد و جمعیت متفرق می شوند. فردای آنروز، جمعیت انبوهی حدود یک ساعت به غروب ، به طرف فرمانداری می روند تااز نتیجه اقدامات فرماندار با خبر شوند. فرماندار که متوجه می شود، دستور می دهد درهای فرمانداری را ببندند. درگیری به وجود می آید و تیراندازی می شود. عده ای مجروح شدند و گفتند که : یک نفر هم شهید شده است . پس از آن ، جمعیت به طرف منزل آیه الله بروجردی آمد. دو نفراز روسای آن جمعیت را که من می شناختم : یکی آقای خلخالی بود و دیگری آقای مبلغی . جمعیت ، کوچه ها و خیابان را فرا گرفته بود. آیه الله بروجردی که خبردار شد، ناراحت شد و به حاج میرزا محمدحسین فرمود:
[به مصدق السلطنه تلفن کن و بگواگر نمی توانی مملکت رااداره کنی کنار برو تا کسی دیگر بیاید و مملکت رااداره کند].
دکتر مصدق ، سه نفر مامور عالی رتبه را به قم فرستاد تا دستورات آیه الله بروجردی را دراین زمینه اجرا کنند. آن سه نفر عبارت بودند از: سرتیپ مدبر، ملک اسماعیلی ، (معاون نخست وزیر) و یک نفر هم از دادگستری .
یکی از نتایج این جریان ،این بود که : سیدعلی اکبر برقعی رااز قم تبعید کردند و فعالیت حزب توده هم ، محدودتر شد.
حوزه : در پایانخواهشمندیم ما و خوانندگان عزیز ر، با نصایح خود، راهنمایی فرمایید
استاد:الحمدلله شما وامثال شما و خوانندگانتان نیازی به تذکار امثال بنده ندارید. بحمدالله سرتاپا هوش و توجه و درایه هستید، ولی تذکری که شما باید به خوانندگان بدهیداین است که : دراعتقاد و ترتیب اثر دادن به این گونه قضای، تا صددرصد مطمئن به مطلبی نشده اید، تصمیم نگیرد و نسبتی به کسی ندهید، زیرا دراین عمری که از ما گذشته است ، شایعه ها و گفتگوهای زیادی را دیدیم که منتشر شد،اما پس از فرونشستن فتنه های و حوادث ، متوجه می شدیم که قضیه برعکس بوده است .
آنچه در قضایا مهم است ، تفحص و تعقیب همه جانبه است . پس از روشن شدن ،اگر وظیفه نشر داشتید تصمیم بگیرد. در نشر مسائل به شنیدن اکتفا نکنید.انشاءالله خداوند شما را موفق بدارد.
حوزه :ازاین که به حضرت عالی زحمت دادیم و وقت شریفتان راگرفتیم ، جدا معذرت می خواهیم .
استاد: - متشکرم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر