۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم

ظاهرا آقاي صادقي درجه اجتهادشان را از حوزه سني‌ها گرفته‌اند آدم بدبخت اين كشور بدون ولايت فقيه هيچ است در ثاني آدم بيچاره اگر عرضه داشتي زمان امام (ره) همچين افاده ها را مي‌گفتي
پاسخ:

ضمن عرض سلام و احترام به همه ی خواهران و برادران ناشناسی که به نحو متزایدی کامنت هایی در ذیل پست آیة الله دکتر صادقی تهرانی: ولایت فقیه هیچ مبنای قرآنی ندارد :

1. بنده آیة الله صادقی را از نزدیک نمی شناسم چون اساسا در 15 سالی که توفیق خوشه چینی از خرمن خرد و دانش خوبان را داشته ام، با دو دسته از علما کمتر و در واقع به ندرت رفت و آمد می کرده ام، یکی علمای حکومتی و دیگری علمای به اصطلاح بایکوت شده، در عین حال در درس های دسته ی اول حاضر می شده ام و کتاب ها و نوشته های دسته ی دوم را هم می خوانده ام تا سر دربیاورم و کورکورانه پیش نروم، اما کمتر پیش آمده که به بیت یا دفترشان پا نهاده باشم. از این روی من هرگز آقای مشکینی، بنی فضل، موسوی تبریزی، موسوی اردبیلی و...را که در عرف اساتیدم آخوند درباری محسوب می شده اند ندیده ام و آقایان ملکوتی، صانعی، صالحی مازندرانی را نیز بیش از یک بار که آن هم برای هفت پشتم بس بوده، ندیده ام، که در مورد نخست پیامی و در مورد دوم همراهی با شخصی بزرگوار و در مورد سوم تهیه ی کتابی باعث همان یک بار بوده.

از دسته ی دوم نیز هرگز به دیدار آقایان صادقی، جناتی، صالحی نجف آبادی، (صانعی را در این گروه هم می شد فرض کرد) و... نرفتم، اما سطری از نوشته ها، نواری از نوارها و فتوایی از فتواهاشان از من فوت نشده و همه را خوانده و پی گیری کرده ام و شخصا چندان تفاهم و توافقی با نحوه ی برخورد اکثریت روحانیون با آنها ندارم و معتقدم که مظلوم واقع شده اند، در عین حال اهل شکستن حرمت زعیمان حوزه و روحانیت و تخطی از رویه ی آنها نبوده ام و عمده ی مطلب هم همین بوده و الا بسا که می رفتم. و دلیل دیگری که وجود داشته نزدیکی و انتسابم به چند مرجع عظیم الشان بود و حضورم در بیوت مذکور ممکن بود به نام آنها تمام شود و چه اعضای بیت و خود عالم و چه دیگران نگاهشان این باشد که از بیت آیة الله فلانی کسی رفته دیدن فلانی، یا که اساتیدم آزرده شوند و عنوان شود کسی در بیت شما مشغول است که با فلان آقا هم مرتبط است.

مضاف بر اینکه سربسته عرض می کنم، گروهی اشخاص متعصب و متاسفانه خشن در قم به خصوص پس از درگیری های ظالمانه و نابخردانه ی حکومت با اول شخص حوزه نزد علما و فضلای سنتی و زعیم حقیقی و با نفوذ روحانیت مستقل در دهه ی پیشین، پدید آمده بود که از سوی علما هم حمایت هایی احیانا می شد یا اقلا مخالفت نمی دید. جماعت مذکور تنها و تنها - بر عکس فدائیان اسلام که خودشان داعیه ی تشخیص حق و باطل را داشتند، بی آنکه سوادش را کسب کرده باشند- به مراجع بزرگی که لزومی به ذکر نامشان نمی بینم چشم دوخته بودند و افرادی را که آنها در برابرشان موضع می گرفتند، گوشمالی می دادند. کما اینکه آقایان نوری همدانی و مکارم هم خاطره ی تلخی از آنها دارند. و البته ظاهرا آخرین قدرت نمایی این گروه در تشییع جنازه ی بنی فضل رخ داد و گمان نمی کنم دیگر وجود داشته باشند، چه آنکه پس از دو سه مورد دست زدن به ترور و کشتن مرجع کش ها و دشمنان مرجعیت، سرانشان یا متواری شدند و یا دستگیر شدند و برخی شان هم تصور می کنم به درس و طلبگی چسبیدند و گو اینکه اخیرا اعلامیه ای علیه شیخ محمد یزدی داده باشند- حسب نقلی نه چندان موثق.

علی ای حال در مورد خاص آیت الله صادقی که مرتبا در معرض آزار این جمعیت بود، راستش را بگویم، می ترسیدم که سراغش بروم و الا گذشته از دو عامل فوق، سوال هایی در حین مطالعه ی تفسیر ایشان برایم مطرح شده بود که یادداشت کرده بودم و لازم بود از ایشان بپرسم ولی خب نپرسیدم و نرفتم.

2. وقتی اخیرا که اینهمه در رسانه ها به طور خاص عده ای مرجع و نامرجع از پوشش خبری برخوردار می شوند و دوستانی نیز از مرجعیت و حوزه می نویسند، وقتی دیدم احدی توجهی نکرده که ایشان در مراقبت های ویژه بستری است و وخامت حال دارد، دلم گرفت و ااز ایشان با احتیاط یاد کردم و زندگی نامه ی خودنوشت ایشان و فهرست آثارشان را آوردم و اول یادداشتم هم قید کردم که:


خبر از وخامت حال آیة الله العظمی دکتر صادقی رسیده است (+)، علی رغم آنکه نظرهای ایشان تا حد زیادی مورد اعتنای علمای بزرگ نیست و در زمره ی دگر اندیشان مطرود روزگار مایند، اما فراموش نکنیم که قدردان زحمات و متوجه صداقت ایشان نیز باشیم، علی ای حال به این مناسبت گفتم چند خطی در اینجا باشد:

سپس موج اعتراض و انتقاد دوستان و آشنایان طیف نجفی متوجه من شد که از یک آخوند درباری مطرود خمینی چی داری دفاع و برایش تبلیغ می کنی، و در واقع در جواب دوستانی که به اقتضای سن اندکشان تصور می کردند که آقای صادقی هم در زمره ی ولایت مداران و مرجعیت ستیزان از قبیل آقایان صانعی، موسوی تبریزی، و...قرار دارد و اخیرا آپدیت شده و سبز شده، من به انتشار مصاحبه ی مذکور و سابقه ی صادقانه ی اعتقاد ایشان در باب ولایت فقیه مبادرت کردم، و بعد با موج اعتراض آقایان اینوری مواجه شدم و در پست دیگری نشاد دادم که ایشان از نزدیکان و معتمدان آیة الله خمینی بوده است و نباید با دیدگاه سیاسی به مباحث طلبگی نگاه کرد( در پاسخ خوانندگان: حضرت آية الله العظمي دکتر صادقي تهراني؟... ).

اما باز سوء تفاهم از پس سوء تفاهم ! هر چند کامنت قبلی یکی از دوستان را تحت عنوان تفصیلا و مستقلا در قالب یک پست تحت عنوان راستی چرا می نویسم و چه می نویسم و می نویسم که چه؟. پاسخ دادم، اما لازم دیدم جوابی مفصل هم داده باشم که برای دیگران هم بسنده باشد. ان شاء الله تعالی.

3. و اما اینکه دوست ناشناس فرموده اند که اجتهادشان را از حوزه ی علمیه سنی ها گرفته اند، توجه داده می شود به ذیل، امیدوارم من بعد در تقوا و احتیاط کوشش بیشتری بفرمایند:






اجازه نامه اجتهاد از آیت الله خویی(ره) و چند سند دیگر


صفحه‌ی خانگی > معرفی جامعة العلوم قرآن > اجازه نامه اجتهاد از آیت الله خویی(ره) و چند سند دیگر

بسم الله الرحمن الرحیم


متن نامه علامه طباطبایی درباره تفسیر شریف الفرقان


(برای بزرگ شدن عکس روی آن کلیک کنید)


حکم اجتهاد از آیت الله خویی (رحمة الله علیه)


(برای بزرگ شدن عکس روی آن کلیک کنید)


اجازه نامه مرحوم امام خمینی(رحمة الله علیه)



(برای بزرگ شدن عکس روی آن کلیک کنید)



مرتبط:
تأليفات حضرت آية الله العظمى صادقى تهرانى «دامت بركاته»

کتب فقیه قرآنی در نمایشگاه کتاب تهران نیست!
موضع گیری آیت الله صادقی تهرانی در قبال سخنان رحیم مشایی
پیام تسلیت به مناسبت رحلت حضرت آیت الله منتظری
«جامعة علوم القرآن» (www.forghan.ir)
خلاصه ای از روش فقهی آیة الله العظمی صادقی تهرانی
پاسخ به اتّهامات مکتوب آقای رسول جعفریان علیه آیة الله صادقی (متن فتاواو مقالات آیت الله صادقی)
علم اصول در ترازوی نقد (متن فتاواو مقالات آیت الله صادقی)
گفت و گو با آیةالله دکتر محمد صادقی مؤلف تفسیر «الفرقان» آیت الله العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی و ولایت فقیه و...

۱ نظر:

  1. به دوست عزیزمان بفرمایید
    جناب آقای صادقی از مرحوم آت الله خویی اجازه اجتهاد دارند.
    قوت تفسیر ایشان بر کسی پوشیده نیست.
    درست نیست بدون اطلاع، در مورد کسی اظهار نظر کنید.
    ایشان مورد اعتماد آیت الله علامه طباطبایی همچین مرحوم آملی بودند و تقریظهایی از ایشان دارند.
    علامه امینی به کتاب "علی و الحاکمون" ایشان لقب الغدیر صغیر داده و . . .
    متاسفانه اذیت و آزارهای به ایشون به حد اعلایی است.
    جنابالی که ادعا میکنید که ایشون خمینی چی هستند، ایشان 17 سال از دست حکومت شاه در حال فرار بود و از سال 41 علیه اسراییل فعالیت میکرد.آیا میدانید قبل از انقلاب چند بار به اعدام محکوم شد؟ آیا میدانید که ایشون بیشتر از 4 روز در دفتر امام دوام نیاوردند و برخی مقدسهای جاهل اطراف امام ایشون رو اذیت کردند؟ ایشان اساسا بعد از انقلاب با بسیاری از انقلابیون رابطه نداشتند.
    کتاب آقای رسول جعفریان (سازمان و ها و جریانهای سیاسی) را بخوانید تا در مورد ایشان بدانید که جعفریان هم به ایشان چنین تهمتهایی میزند. و ایشان در نامه ای به مرکز اسناد میگوید روزی خون دلم مرکز اسناد را خواهد گرفت.
    این فقیه تنها ولی ایستاده چه هیزمی تری به دیگران فروخته که این چنین آزارش میکنند؟

    پاسخحذف