هنرور:
مطالعه ی متن کامل کتاب ذیل را به همه ی کسانی که "فقه سیاسی" و "حقوق اساسی" و "مبانی تئوریک انقلاب اسلامی" و یا "مبانی مشروعیت جمهوری اسلامی" را می پژوهند و می سنجند، توصیه می کنم و این ابدا به معنای تأیید محتویات کتاب نیست، کما اینکه نشانه ی ارادتی به نگارنده اش هم لزوماً نیست، بلکه همه ی طرفداران انقلاب و نظام و یا آنچه از آن در حال تکوین و تکامل است، خواه قصد گفت و گو یا هیاهو با صاحبان افکار دیگر داشته و خواه عزم ارشاد یا انتقاد یا اجتهاد و صدور حکم به ارتداد برایشان داشته باشند، بایسته است که با ترمینولوژی انتقادهای آنها و اصطلاح های "خوئیزم" و "خمینیزم" آشنا باشند و تصریح هم می کنم که در این زمان هنوز نوشته های جدید نگارنده و مواضع وی نسبت به انتخابات و انتصابات و جنبش ها و فتنه ها و خوب ها و بدها را مطالعه نکرده ام و وی را به عنوان نویسنده ی کتاب نامی "ایران بین دو انقلاب" می شناسم که خود در زمره ی منتقدان تحلیل های مارکسیستی و تاکیدهایش و در عین حال از ستایندگان ترتیب و تبویبش بوده ام.
ضمن اینکه برای رفع سوء تفاهم هایی که متاسفانه تراکم روزافزونشان هم مأیوسم کرده و هم مزاحمم شده و دفع اوهام مقدره عرض می کنم که دفاع بد و نزاع با خود هرگز راه بقا نیست و تا یک سوال درست و یک قیل و قال به نحو شایسته طرح نگردد و نظریات مخالف و احتمالات دیگر در یک مسأله شرح نشود، در فرض منتفی ِ اقتدار و تسلط هم تنها با شکستن قلم ها و قدم ها و بستن دست ها و گسستن دسته ها، بیش از خاموشی گذرای پر تشویش حاصل نمی آید و حال آنکه روزی نه چندان دور دل ها مشتاقانه به گل تسلیم می شدند و سر ها سرسپرده ی سرداران بودند و آقایان نگران بودند که علوّ آقا مردم را به غلوّ و نا روا نکشاند. بنابرین باز هم یاد آوری می کنم که بنده با ولایت فقیه و شخص و شخصیت آیت الله خمینی مشکل ندارم و مشکلی که آقایان مقابل با بنده دارند نه ناشی از تند روی من و فتنه انگیزی ما، که برخاسته از نابخردی و چنته ی خالی خودشان است، چون اگر آیت الله خمینی را می شناختند و می فهمیدند، نیاز نبود که با سرکوب هر مرجع دیگری و با ارتداد خواندن هر موضع دیگری، وی را بزرگ نمایی کنند، تا کوچک شود. بلکه حقش بود که اول خود چشمی که ندارند، بگشایند و دریابند که چه چیزی او را پیشاپیش قافله قرار داد و چه رازی است که کمابیش قاطبه ی ایرانیان به او اعتماد نمودند و اعتقاد یافتند، اما از آنجا که این وجوه را نه می شناسند و نه می توانند و نه می خواهند بشناسند، بلکه بسا که باور به وی ندارند، خیال باطلشان این است که اگر هر مرجع و فقیهی را سرکوب و پیروانش را مرعوب و زندگیش را مقلوب نکنند، آیت الله خمینی جلوه می بازد و وجهه اش می سوزد و آنگاه نردبان ترک خورده ی مشروعیت و پشتوانه ی افسرده ی محبوبیتشان در معرض خطر می افتد.
آقایان، از قضا این امثال بنده اند که آیت الله خمینی را محترم می دارند و بزرگ، چون حقیقت را می جوییم و می گوییم و در حقیقت هم محترم بود و بزرگ، یا شما در این امر تردید دارید؟
Khomeinism
Preferred Citation: Abrahamian, Ervand. Khomeinism: Essays on the Islamic Republic. Berkeley: University of California, 1993. http://ark.cdlib.org/ark:/13030/ft6c6006wp/ |
Khomeinism
Acknowledgments |
Introduction |
1 Fundamentalism or Populism? |
2 Perceptions of Private Property, Society, and the State |
3 May Day in the Islamic Republic |
4 History Used and Abused |
5 The Paranoid Style in Iranian Politics |
Epilogue |
Notes |
Glossary |
Select Bibliography on Khomeini |
Index |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر