۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

این سادات ستمدیده 2


حضرات آیات منتظری و شریعتمداری (رحمة الله علیهما) هنگام آزاد شدن ایت الله منتظری از زندان




مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری(اعلی الله مقامه) :
راجع به آقاي شريعتمداري مي‎گويد، شما مواظب باشيد حرفي نزنيد و چيزي نگوييد!". بعد شب مصاحبه آقاي قطب زاده از تلويزيون پخش شد و در اين راستا بود كه به سراغ آقاي شريعتمداري رفتند، و من از صحت و سقم قضايا بي اطلاع بوده و هستم . بعدا شنيدم آقاي حاج احمد آقا در زندان سراغ آقاي قطب زاده رفته و به او گفته است شما مصلحتا اين مطالب را بگوييد و اقرار كنيد و بعد امام شمارا عفو مي‎كنند، ولي بالاخره او را اعدام كردند; و باز بعدها از طريق موثقي شنيدم كه جريان ريختن مواد منفجره در چاه نزديك محل سكونت مرحوم امام بكلي جعلي است و واقعيت نداشته
است و منظور فقط پرونده سازي براي مرحوم آقاي شريعتمداري بوده است، والعلم عندالله .
بسمه تعالی
حضرت مستطاب آیت‌الله العظمی آقای حاج آقا روح‌الله موسوی خمینی دامت برکاته
با ابلاغ سلام و تحیّات، جناب حجت‌الاسلام آقای صانعی را فرستاده بودید و ضمناً برای حفظ امنیّت ما از طرف پاسداران اظهار اطمینان فرموده بودید بی‌نهایت متشکر شدم. ضمناً مطالبی را به‌وسیلۀ ایشان به‌حضور عالی معروض داشتیم که امیدوارم مورد لطف و عنایت مخصوص قرار بگیرد. برای توضیح و تأکید بیش‌تر، مجدداً مزاحم می‌شوم که وضع فعلی ما قابلِ بیان نیست و عبارتی حاضر ندارم که مقصود را روشن کند. همین‌قدر بگویم که کارد به استخوان رسیده است! زیرا از آقایان وعاظ و سخنران‌ها در نمازجمعه‌ها و غیره و در مجلس شورای اسلامی و در روزنامه‌ها، مطالبی گفته می‌شود که مردم را تحریک می‌کند و وضعی را ایجاد می‌کند که خطر قریب‌الوقوع است. همین امروز عصر، عدۀ زیادی با شعارهای مخصوص، قصد هجوم به خانۀ ما را داشتند که پاسدارها مانع شدند و تا نزدیکی منزل آمده بودند خانواده و بچه‌ها و نوه‌ها نالان و گریان، در حال اضطراب و ناراحتی کامل به#سرمی‌برند و خود حقیر مبتلا به مرض مهمی هستم که معلوم نیست بالاخره نجات حاصل شود؛ اغلب خونریزی مفصلی دارد که خود آن ممکن است باعث خطراتی شود و دائماً با دکتر و دوا و پرستار مشغول بودم و اکنون با این سخت‌گیری فوق‌العاده نسبت به رفت و آمد که حتی خویشان نزدیک هم مجاز نیستند، ادامۀ معالجه ممکن نیست و معلوم نیست عاقبت چه خواهد شد اکنون، شما را قَسَم می‌دهم به خدای لایزال و ارواح رسول اکرم و ائمۀ طاهرین و به روابط حسنۀ پنجاه‌ساله و ارادت قبلی که ادامه دارد، توجه فوری به حال ما بفرمایید و زکات قدرت و مقام را در این موقع، ادا فرمایید! بحمدالله شما رهبر هستید و ولایت فقیه دارید و می‌توانید امر صادر فرمایید که این تحریکات را در مجلس و نمازجمعه‌ها و در روزنامه‌ها و در مجالس، به‌کلی موقوف کنند اگر مقصود بی‌آبرو کردن بوده، به‌کلی حاصل گردید و اگر مقصود سلب مرجعیّت است، به مقصود رسیدند. و اکنون، ادامۀ این تبلیغات دو ضرر مهم دارد و دوم، استفاده‌های رادیوهای کذائی خارجی است که به‌نفع خود سوءِاستفاده می‌کنند و هر دو مطلب ملال‌آور و رنج‌افزاست. پس خواهش می‌کنم که امر فرمایید این تبلیغات را به همین مقدار اکتفا کنند که دیگر حاصلی جز ضرر ندارد.
امروز، نقل کردند که آقای رفسنجانی گفته است که حقیر در سه سال پیش از آمریکا پول برای انقلاب خواسته‌ام بوالله العلیّ العظیم، دروغ محض است. پس چرا در این سه سال، اظهار نمی‌کردند؟ آقای مهدوی [کنی] اظهار کرده است که در صدد تجزیۀ آذربایجان بوده‌ام با این حرف‌های بی‌حقیقت، تبلیغات و تحریکات می‌کنند. ببینید نتیجه چه خواهد شد؟ شما را به‌خدا، ما را به این‌ها واگذار نکنید جناب‌عالی خودتان تحقیق فرمایید و هرچه ثابت شرعی شود، بفرمایید عرض دوم این‌که امر کنید صحبت محاکمۀ ما را راکد بگذارند و اگر لازم باشد، خودتان شخصاً در وضع ما دخالت فرمایید. چنان‌چه قبلاً معروض کردم، فقط مهدوی آمده و چیزهایی به این‌جانب گفته است و حقیر نهی کردم. گفت: «از حرف شما اطاعت نمی‌کنند.» و این‌جانب حرف‌های او را جدّی و قابل تصدیق نگرفتم، زیرا خیلی احمقانه بود. لذا، در ذهنم ایجاد حالتی نکرد و متوجه لزوم اطلاع دادن نشدم. از این اراجیف را مکرر در افواه شنیده بودم. مع‌ذالک، اگر قصور و تقصیری شده است که اطلاع نداده‌ام، استغفار می‌کنم و معذرت می‌خواهم و انشاءالله تعالی دیگر مشابه این واقع نخواهد شد. در آینده منتظر دستورات جناب‌عالی در هر موردی که لازم باشد هستم که اطاعت شود.
اولاً، حقیر در این مدت، نسبت به شخص جناب‌عالی و مقام شامخی که دارید، وفادار بوده و هیچ مخالفتی نکرده‌ام و نخواهم کرد و انتقادهایی که از بعضی از گروه‌ها داشتم، موجب سوءِتفاهم قرار دادند.
ثانیاً، امر فرمایید که محاکمۀ این‌جانب که گفت‌وگو می‌کنند، راکد باشد؛ زیرا که در خصوص خود، هیچ اطمینانی ندارم که رسیدگی تحقیقی گردد. و علاوه، با این‌که ما را خلع مقام کردند، ولی فتح این باب به‌ضرر مقامات عالیۀ روحانیّت و به‌ضرر جمهوری اسلامی است و به‌نفع تبلیغات خارجی و موجب اختلاف داخلی است و اگر زیاد لازم می‌دانید، جناب‌عالی خودتان شخصاً این‌جانب را احضار فرمایید و رسیدگی کنید و در مورد تمام این اتهامات تحقیق فرمایید.
ثالثاً، رفت و آمد نزدیکان ما را زیاد سخت‌گیری می‌کنند و موجب اختلال امور داخلی می‌شود. دستور فرمایید که به‌اعتدال، رفتار و رفع کنند بالاخره این‌جانب در ختیار جناب‌عالی هستم و هر امر و فرمایشی باشد، اطاعت کامل خواهم کرد، ولی به‌طوری‌که معروض شد که کارد به استخوان رسیده است، الغوث، الغوث، منتظر مراحم هستم که به‌وسیلۀ مطمئنی اجابت آن‌ها را اعلام فرمایید. اطال الله بقائکم والسلام علیکم و رحمته الله.
سیّد کاظم شریعتمداری
رونوشت: حجت‌الاسلام جناب آقای حاج سیّد احمد خمینی
۲۹/ ۲/۱۴۰۲
ناگفته نماند كه آقای هاشمی رفسنجانی در كتاب خاطرات سال 61 خود در صفحه 65 به ارسال این تلگراف از سوی آن مرجع بی مدافع به رهبر انقلاب اشاره كرده و رونوشت آن را هم دیده است.
.
مرحوم آیت اللّه حاج آقا رضا صدر (وصی معظم له و برادر امام موسی صدر و فرزند آیت الله العظمی سید صدرالدین صدر) كراراً برای رفع حبس نظری آیت اللّه العظمی شریعتمداری و یا حدّاقل اجازه دادن رهبر انقلاب برای معالجه آن مرجع مظلوم و نجات جانشان از بیماریشان كه مستلزم مداوا و عمل در خارج از كشور بود توسّط آیت اللّه آقای حاج سیّد عبدالكریم موسوی اردبیلی و آیت اللّه آقای حاج سیّد محمّد صادق لواسانی به آیت اللّه خمینی كه در جریان برخورد با ایشان بود. پیغام می‏دادند، امّا پاسخ منفی بود و بنا به نقل آیت اللّه صدر حتّی‏ آیت الله خمینی جمله تندی نسبت به آیت الله شریعتمداری می گوید که به دلیل حفظ حرمت مرحومان خمینی و شریعتمداری بنده در اینجا از نقل ان معذورم.

در همین راستا بود که مرحوم حضرت آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی نامه ذیل را خدمت آیت الله خمینی ارسال کردند:
قم ـ تهران ـ شمارۀ ۱۳۴ ـ ۱۲۸ ـ ۱۵ ـ ۱
تهران ـ جماران
حضرت مستطاب آیت‌الله آقای خمینی دامت برکاته
با ابلاغ سلام، مزید توفیقات را مسئلت دارم. آن‌چه بین حضرت‌عالی و آیت‌الله شریعتمداری ـ طاب ثراه ـ واقع شده، حکومت واقعی با خداوند متعال و ظاهرا ً هم با تاریخ می‌باشد. امید است مصداق آیۀ کریمۀ «وَ نَزَعنا ما فی صُدُور هِم مِن غِلّ اِخواناً عَلی سُرُر مُتقابلین» بشوید. فعلاً که خبر تأسف‌انگیز رحلت ایشان منتشر شده است، لازم دانستم ضمن ابراز نگرانی و تسلیت، از جریان تجهیز که بدون تشییع و احترامات لازمه و تدفین مخفیانه در محل غیرِمناسب واقع شده، ابراز تأسف شدید بنمایم. انتظار دارم اکنون هم در حد ممکن، اهانت‌هایی را که به ایشان و مقام مرجعیّت شده، شخصاً تدارک فرمایید. اعلاءِ کلمۀ اسلام و مسلمین را از خداوند متعال مسئلت دارم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
24 رجب ۱۴۰۶

مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری(اعلی الله مقامه) در این باره می‌گوید:
یک روز، آقای ری‌شهری (آن‌وقت که وزیر اطلاعات بود) آمده بود این‌جا. گفت : « من الان منزل آقای گلپایگانی بوده‌ام. این مطلب را به آقای گلپایگانی گفته‌ام، به شما هم می‌گویم: آقای شریعتمداری همین دو سه روز رفتنی است مبادا عکس‌العملی از خودتان نشان بدهید.» در حقیقت، آمده بود تهدید کند من به او گفتم: «بالاخره آقای شریعتمداری یک مرجع است که تعداد زیادی از تُرک‌ها به ایشان علاقه دارند. من اگر جای امام بودم، در صورتی که آقای شریعتمداری فوت می‌شد، در مسجد اعظم یک فاتحه برای او می‌گذاشتم. با این‌کار، مردم خوشحال می‌شدند و احساس می‌کردند که مسائل شخصی در کار نیست. به‌نظر من، فاتحه گرفتن برای ایشان یک کار عقلایی است.» گفت: «این نظر شما را به بالا بگویم؟» گفتم: «بگو.» این قضیه تمام شد. آقای ری‌شهری رفت. بعد هم آقای شریعتمداری از دنیا رفت. جنازۀ او را که شبانه آورده بودند، آقای حاج آقا رضا صدر خواسته بود بر او نماز بخواند، نگذاشته بودند. بعد از چند روز من رفتم جماران. دیدم آقای شیخ حسن صانعی و احمد آقا این مطلب را دست گرفته‌اند که: «بله، منتظری می‌گوید امام برای شریعتمداری فاتحه بگذارد!» و این‌کار را مسخره می‌کردند! تا این‌که یک شب که ما با امام جلسه داشتیم، در آن جلسه همۀ مسؤلین، آقای هاشمی، آقای خامنه‌ای، آقای موسوی اردبیلی، آقای موسوی نخست‌وزیر و احمد آقا هم بودند در ضمن صحبت‌ها، من این مطلب را به امام گفتم که: «چه اشکال داشت طبق وصیّت آقای شریعتمداری که به آقای صدر گفته بودند تو بر من نماز بخوان، در آن نیمه‌شب اجازه می‌دادند آقای صدر بر آقای شریعتمداری نماز بخواند؟ این به کجای انقلاب لطمه می‌زد؟ ولی حالا که نگذاشته‌اید، آقای صدر همۀ این جریانات و جریان بازداشتش را در یک جزوۀ هفتاد هشتاد صفحه‌ای نوشته است؛ خیلی هم محترمانه نوشته؛ به کسی هم توهین نکرده است. اما این نوشته در تاریخ می‌ماند و بعد در آینده، حضرت‌عالی را محکوم می‌کنند، می‌گویند آقای خمینی نگذاشت به یک نفر مرجعی که رقیبش بود، نماز بخوانند.» (نقل از خاطرات مرحوم معظم له)






  • «آیت‌الله العظمی شریعتمداری از همان اوایل ورود به قم، نظر به این‌که در آذربایجان مرجعیّت داشتند، خود یکی از مراجع سرشناس بودند و در اعداد سایر مراجع، گذشته از تشکیل حوزهٔ درس خارج، به رسیدگی امور طلاب حوزه و پاسخ استفتائات که مقلدان‌شان می‌نمودند، اشتغال داشتند.»




  • «آیت‌الله العظمی شریعتمداری از بدو ورود به قم مورد توجه خاص حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی بود و در بسیاری از امور، طرف مشورت ایشان قرار می‌گرفت و در زمان حیات ایشان، حوزهٔ درس مرتب و شهریهٔ منظم داشت.»




  • «ایشان [آیت‌الله شریعتمداری] یک درس خصوصی در مقبرهٔ آیت‌الله حجّت شروع کرده بودند که امثال آقای ناصر مکارم و آقای سیّدموسی صدر و آقای سیّدموسی شبیری زنجانی و حتی مرحوم آقامصطفی خمینی هم به درس ایشان می‌رفتند.»
نـجـف قـلّـهٔ قـاف و قُـم سینـهٔ قـاف
گر این هر دو یک مهد دین می‌شماری
در آن‌جـا، امامت به نـزد حـکـیم است
در این‌جـا، به نـزد شـریـعـتـمـداری.
مرتبط با این یادداشت های من:
برای یافتن تصویری کلی از اختلافات فیما بین جریان های نجفی و قمی حوزه به تورجان مراجعه فرمایید:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر