۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

تاریخ ادبیات زبان عربی

<div style="direction:rtl;text-align:right">تاریخ ادبیات زبان عربی</div>: "




عنوان اصلی: تاریخ الادب العربی


کتاب برگزیده سال 1363


تاریخ ادبیات زبان عربی

مقدمه مترجم



در میان شاعران و نویسندگانِ که به زبان عربی آثاری ارزنده به وجود آورده اند، نامهای درخشانی چون ابن مقفع و ابو نواس اهوازی و بشار طخارستانی و مهیار دیلمی و عبدالحمید و ابن العمید و صاحب بن عباد و قابوس، مقامی بس والا دارند.

از دیرباز، شاعران ما، اشعار اعراب جاهلی را می خواندند و آنان که دیوان شعر تازیان را از بر داشته اند، بر کسانی که حتی قصیده عمرو بن کلثوم را خواندن نمی توانسته اند، مفاخرت می کرده اند و تا بگویند که دهانشان پر از عربی است، خود را به شحبان وائل و حسان بن ثابت تشبیه می کرده اند، و شاگردان آرزو می کردند که کاش فرزدق و زهیر و رؤبه و کمیت و اخطل و بشار و ابن رومی ابن معتز و ابن هانی و دعبل و امرؤالقیس و طرفه و نابغه... در زمان آنان می بوده اند و شعر استادانشان را می شنیدند.

بعضی نیز قصائد خود را به قصائد آنان تشبیه می کردند و در برابر 'اماصحا' ی تازی، 'اماصحا'ی پارسی می ساختند. یا مضامین حکمی و مدحی ابوتمام و متنبی را در لابه لای شعر خود درج می کردند ، یا در قصائد خود ترکیباتی جون 'سجنجل ترائب' و'معقد عقایص' می آوردند و چون اعراب بادیه نشین بر ربع و اطلال و دمن زاری می کردند و به نام برخی از عرائس شعر عرب چون سلمی و لیلی غزل می سرودند. افزون بر اینها قصیده بدین صورت معمول، که ابیات بسیاری را همه در یک وزن با یک قافیه می طلبد، یکی از تندیسهای شعر عرب است، زیرا چنین پدیده ای ،تنها در زبانی می تواند جامه هستی بر تن بپوشد که صدها کلمه هموزن و هم روی در آن یافته شود، و از آن پس که واژه های عربی در زبان فارسی راه یافتند قصیده هم با همان ترکیب و ترتیب و برای همان اغراض و مقاصد که در تازی وجود داشت، در زبان فارسی هم به وجود آمد.

از این سو نیز چنین بود. آن بزرگان که در آغاز از آنان یاد کردیم حاملان فرهنگ کرامند و پر بار قوم ایرانی به درون زندگی اجتماعی و ادبی اعراب بودند. ابونواس اهوازی و بشار طخارستانی، در شعر عرب، سبکی نو آوردند و آن سنت قدیم را در آغاز قصائد که باید شاعران خود و یارانشان به خرابه های منزل معشوق بایستند و اشک بریزند و ویرانه ها را ندا دهند، عیب گرفتند و خود نیز آن را فرو گذاشتند. عبدالحمید شیوه ای نو در کتابت آورد که برخی آن را شیوه ایرانی می خوانند. یعنی در برابر آن نثر موجز که از عصر جاهلی به ارث رسیده بود، راه تفصیل را پیش پای نویسندگان نهاد. از این رو او را آغازگر نثر عربی می دانند.

هزاره ای را پشت سر می نهیم و به عصری که آن را عصر نهضت می گویند می آییم.می بینیم باز هم در آن جنبش و تلاش ، برای راه یافتن به آفاق نوین میان شعر و نثر عربی و فارسی رابطه ای برقرار است و گویی که هر دو گروه در پی یک مقصود و در راه یک مقصد اند.پس عجبی نیست اگر بهار ما در مرگ زهاوی آنها سوگنامه می سراید.این رابطه دیرساله، میان ادبیات ما و ادبیات زبان عربی، ایجاب می نمود که در میان این همه آثار ارزنده ای که به قلم اهل تحقیق در زمینه تاریخ ادبیات ایران و ملتهای دیگر نشر یافته، جای کتابی در تاریخ ادبیات زبان عربی نیز خالی نماند. آنهم کتابی نه به صورت تذکره شاعران، بلکه به شیوه امروز، آمیخته با نقد و تحلیل. و بنده را همواره چنین اندیشه و آرزوئی بود. و چون از تالیف عاجز آمد به ترجمه پرداخت و کار تالیف را بر عهده اهل تحقیق نهاد.

مباحث تاریخ ادبیات زبان عربی، به شیوه امروزی اش را در میان قوم عرب جرجی زیدان، با انتشار کتاب 'تاریخ آداب اللغة العربیة' آغاز نمود و پیش از او در مغرب زمین خاورشناسانی چون بروکلمان در این زمینه آثاری گرانقدر پدید آورده بودند.

مسلم است که از اوایل قرن سوم هجری به بعد کتباهایی چون 'طبقات الشعراء' محمد بن سلام الجمعی و 'طبقات الشعراء' ابن المعتز و 'الشعر و الشعراء' ابت قتیبه و 'یتیمة الدهر' ثعالبی و 'خرائد القصیر' باخرزی و'الاغانی' ابوالفرج اصفهانی و 'معجم الادباء' یاقوت حموی و دهها اثر دیگر پدید آمده است. ولی آنها بیشتر تذکره شعرا هستند و چون نظائرشان در زبان فارسی، به عنوان منابع و مآخذ تاریخی این قرن درخور اعتنا و اعتبارند.

از آغاز قرن بیستم تا به امروز هم جز کتاب جرجی زیدان در کشورهای عربی دهها کتاب دیگر در این باب تالیف شده است. چون 'تاریخ الادب العربی' احمد حسن الزیات و 'تاریخ آداب العرب' مصطفی صادق الرافعی و ' من تاریخ الادب العربی' طه حسین و آثار ارزنده شوقی ضیف و 'تاریخ الادب العربی' حنا الفاخوری و 'تاریخ الادب العربی' عمر فروخ. در این میان کتاب حنا الفاخوری از مزایای خاصی برخوردار است. مثلا کتاب احمد حسن الزیات برای دانش آموزان نوشته شده و در عین اختصار از نقد و تحلیل چندان سرشار نیست، کتاب مصطفی صادق الرافعی، در سه جلد، بیشتر مباحث ادبی را در بر دارد، تا تاریخ ادبیات را و آنچه از تاریخ ادبیات آورده به همان قرون نخستین بسنده کرده است. کتاب شوقی ضیف که تا کنون چهار جلد آن منتشر شده تا آخر عصر عباسی را در بر دارد، و 'تاریخ الادب العربی' عمر فروخ ـ در سه جلد ـ که شرح حال و اشعار کثیری از شاعران و ادیبان را در بر دارد، بیشتر حاوی تراجم احوال و نمونه های اشعار است تا بحث و نظر، مؤلف علاوه بر این به جنبه های دیگر چون علوم و فنون نپرداخته است. اما کتاب جرجی زیدان ، آنچنان فصل بندی بدی دارد که یافتن مطلبی در آن ـ البته با قدری مبالغه و مزاح ـ چون یافتن گوهری در سنگلاخ است.

با این تفاصیل ، مترجم برای خوانندگان هموطن که می خواهند از تاریخ ادبیات این زبان از عصر جاهلی تا قرن معاصر آگاهی نسبتاً گسترده ای داشته باشند، کتاب حنا الفاخوری را برگزید و پس از مشورت با برخی از ارباب بصیرت این نظر توقیع تایید یافت.

شمار شاعران و نویسندگانی که در این کتاب به تفصیل آمده از آنچه دیگران آورده اند کمتر است و نویسنده محقق آن برای شناساندن آن گروه که بر این صحنه نقش مؤثری داشته اند و منشا اثر و خالق آثاری در خور بوده اند، بیشتر مایه گذاشته و به تحقیق و تفحص پرداخته و کوشیده است تا زوایای ذهن آنان را بکاود و در اعماق فکرتشان خوض کند. بنابراین آن دسته دیگر را که در تحول و تطور و تکامل این فن نقشی مؤثر نداشته اند، اگر به فراموشی نسپرده باشد به اختصار برگزار کرده است. به راستی با وجود خورشیدهای تابنده ای چون امرؤالقیس و بشار و ابوناس و بحتری و ابوتمام و متنبی و شوقی چه جای این یا آن نظم باف مقلد است؟ که در پیش شمع افق چراغدان ثریا به خاموشی گراید.

مؤلف در این کتاب ، پس از ذکر مقدماتی، سراسر تاریخ ادب عربی را به شش دوره تقسیم کرده است: عصر جاهلی، عصر خلفای راشدین و اموی ، عصر عباسی در شرق، عصر عباسی در غرب، عصر مغول و ترک و عصر نهضت.

آنگاه هر دوره را به چند باب و هر باب را به چند فصل بخش نموده است. از مبانی تقسیم او، یا عوامل پدید آمدن سبکهای جدید نظم و نثر، حوادث و انقلابات عظیم اجتماعی است. مثلا، ادبیات در عصر پیامبر (ص) و خلفای راشدین صبغه مبارزه جویی دارد و جز به فتوحات و جهاد نمی پردازد. ولی در سالهای بعد، به علت ثروت و به دنبال آن رفاهی که در جامعه پدید آمده به سوی لهو و عزل می گراید که شعر زهد و طامات عکس العمل آن است. در اوایل روی کار آمدن بنی امیه و پیدایش احزاب چون شیعه و خوارج و زبیریان و امویان، وجهه مشخص شعر وجهه سیاسی می شود. اما در هر حال جانب سنتگرایی را فرو ننهاده است. دوره نوآوری و تجدد، با روی کار آمدن عباسیان آشکار می شود، زیرا تمدن ایرانی از یک سو و علوم و معارف نوین که به برکت مترجمان از سریانی و پهلوی رد همه جا راه یافته، خواه و ناخواه شعر را نیز در زیر تاثیر خود دارد. ولی این دوره تجدد بیش نمی پاید که دوره بازگشت و واکنش را آغاز می شود، یعنی عکس العمل در برابر آنهمه نوگرائی و نوجوئی. مثلا وجود بشار و ابونواس به ظهور ابوتمام و بحتری می انجامد و حاصل نبرد میان آن دو پدیده دوره استقرار و حرکت به سوی جمود را در پی دارد.

مؤلف این جدال و آویز را به نحوی مستدل، با ذکر شواهد و با نقد و تحلیلی شافی، چه نیکو بررسی می کند. آنگاه به اوضاع ادبی در غرب دولت اسلامی، یعنی اندلس می پردازد.

عصر مغولها و دوره سلطه ترکان عثمانی بر سرزمینهای عربی را عهد انحطاط نظم و نثر و پستی گرفتن ذوقها و قرایح می شمارد، زیرا ادبیات جز اطناب و صنعت آفرینی و تکرار مکررات و نظیره سازیها هیچ نیست. گوئی این ظلمت انحطاط آبستن سحری است که از آن به دوره نهضت تعبیر می کند.

حنا الفاخوری سخت شیفته این نهضت است. شاید در این خوشبینی او قدری خوشباوری یا افراط باشد، یا در قضاوتهای او اگر نگوئیم مسامحه اندکی اغماض اما آنچه نابخشودنی است، این است که مؤلف کتاب نیز چون دیگر محققان معاصر عرب گوئی غافل از آن است که امام علی بن ابیطالب علیه السلام که به حق شیفته اوست، و از نهج البلاغه آن حضرت با چنان احترامی یاد می کند، نخستنی امام یکی از فرقه های عظیم اسلامی است به نام 'شیعه' ، که دارای صدها و هزارها فقیه و متکلم و فیلسوف و مورخ و رجالی و اصولی و ریاضیدان و اخترشناس و شاعر و نویسنده است. تا آنگاه که از فقه یا حدیث سخن می گوید تنها به صحیح مسلم و بخاری و سنن ابوداود و ترمذی و موطا مالک اکتفا نکند و از کافی و تهذیب و استبصار و من لا یحضره الفقیه و نویسندگان آنها نیز یاد کند و مذهب شیعه امامیه و فقه جعفری را نیز در شمار آن چهار آورد.

علاوه بر این گوئی اینان نمی دانند که در این سوی سرزمینهایشان کشوری است با زبان و فرهنگی دیگر که مردمش از دیرباز یعنی از همان عصر درخشان نبوت با اسلام پیوندی استوار داشته اند، و در این باب منشا اثر و صاحب آثار بوده اند و بنابراین برای یک محقق که می خواهد در معارف عصر اسلامی تفحص و تحقیق کند، ضمن دانستن زبانهای دیگر دانستن زبان فارسی نیز ضروری است تا مجبور نگردند به جای آنکه خود مستقیماً به مطالعه کتب فارسی پردازند از نوشته های خاورشناسان استفاده کنند.

در پایان این مقال، مترجم بر این عقیده است که در ترجمه شعرها ـ که آوردن عین آنها در متن ضروری می نمود ـ ممکن است برخی لغزشها رخ داده باشد، زیرا به هنگام ترجمه انصاف ندید که مزاحم اوقات عزیز افاضل گردد. در واقع هم چنین چشمداشتی خودخواهانه و بی جا می نمود. امید است اکنون که به تفنن در آنها می نگرند، تا آنجا که میسر است از تهذیب و تصحیح دریغ نفرمایند. دیگر آنکه بهتر بود ابیات عربی و پاره ای از اعلام،اعراب می داشتند ، ولی گفتند به سبب برخی مشکلات فنی چنین اقدامی ممکن نیست. در هر حال از همه این قصورها و تقصیرها پوزش می طلبد. والسلام



عبدالمحمد آیتی

پانزدهم آذرماه سال هزار و سیصد و شصت و یک هجری شمسی

عبدالمحمد آيتى


تاریخ ادبیات زبان عربی

مقدمه مؤلف



در عصر ما، شمار کتابهای تاریخ ادبیات زبان عربی، روی در فزونی دراد.دامنه مباحث گسترش یافته و آثار ارزنده ای پدید آمده است. در این احوال جماعتی کثیر از همکاران گرامی و دست اندرکاران آموزش ، از من خواستند تا در این باب کتابی تالیف کنم. دیدم که این دانش، همانند دریائی است ناپیدا کرانه، و همچنانکه هر کس را یارای آن هست که در آن غوطه خورد، بی آنکه جای را بر دیگری تنگ آورد، در اینجا نیز هر منتقد و محققی می تواند حاصل کار خود را عرضه دارد، بی آنکه مزاحم دیگری شود. از این رو به خواست آن عزیزان گردن نهادم و پس از آنکه زمانی دراز ، تدریس ادبیات این زبان را بر عهده داشتم، دامن همت بر کمر زدم و قرب ده سال به کند و کاو تحقیق و تتبع پرداختم و این کتاب را فراهم آوردم. اینک حاصل آن تلاش و کوشش را تقدیمشان می دارم.

روشی که در تالیف به کار برده ام روش تحلیل و مقارنه و سنجش است. و تا بتوانم موضوع را عمیقاً مورد بحث قرار دهم و دستخوش کلی بافی و سطحی نگری نگردیده باشم، از تازه ترین کاوشهای علمی بهره گرفته ام در عین حال به مواریث ادبی زبان عربی پرداخته ام تا ارزشهای عالی انسانی و بدایع والای هنری آن را آشکار سازم.

هدف غائی من آن بود که آنچه بر این خوان گسترده می نهم خرد دانشجویان را غذایی سازگار و گوارا باشد و بردل و جانشان توش و توان بخشد و آنان را در عرصه زندگی مددکار آید. طریقه من آمیختن تاریخ است به تحلیل و تقسیمبندی مطالب است بدان سان که امروزه در این فن متداول است و بحث و تحقیق است بر مبنای قواعد نوین و توجه به ارزشهای عالی انسانی. در هر سخن که آورده ام، شر ط دقت و تعمق به جای آورده ام، تا آنچه می نویسم نه نامفهوم باشد ، نه عاری از برهان.

در اینجا باید از همه دوستان عزیز و همکاران گرامی ، در سراسر کشورهای عربی و غیر عربی که مرا بدین کار ترغیب کرده اند، یا با ارائه آراء صائب خود، یا با ارزانی داشتن برخی معلومات یا تصاویر که بدان نیاز افتاده، مرا یاری کرده اند سپاسگزاری کنم. و اکنون بدان امید می بندم که آنان که پیش از انتشار کتبا مرا آنچنان یاری کرده بودند پس از انتشار نیز از یاری دریغ نفرمایند. بویژه ادیبان و ناقدان با بیان نطریات انتقاد آمیز خویش به اصلاح خطاهای من کوشند.

در همه حال شاکر الطافشان هستم. والله ولی التوفیق



حنا الفاخوری

حنا فاخورى



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر