21 اسفند 1388 / 25 ربيع الاول 1431)
1اسفندماه سال1358هجري شمسي: پس ازپيروزي انقلاب اسلامي درايران، مردم و دولت ايران با اقدامات كينه توزانه دولت اِمريكا روبرو شدند. ازجمله اين اقدامات دستگيري 47تن ازدانشجويان ايراني مشغول تحصيل دراِمريكا بود كه درچنين روزي صورت گرفت.
2) 21اسفندماه سال1369هجري شمسي: دكترهوشنگ طاهري ازاستادان برجسته دانشگاه، مترجم و منتقد صاحب نام درعرصه هنردرگذشت. دكترطاهري علاوه برتدريس دردانشكده هنرهاي دراماتيك و صداو سيما با مطبوعات همكاري ميكرد. وي ازپيشگامان ترجمه فيلم نامههاي آثارمدرن سينمايي درايران محسوب ميشود. تاريخ سينماي هنري و هنراسلامي ازجلمه آثاردكترهوشنگ طاهري بشمارميروند.
3) 21اسفندماه سال1373هجري شمسي: حاج شيخ محمّد طيّب علايي نژاد روحاني متعهد و مبارز ايراني در زادگاهش اصفهان بدرود حيات گفت. وي با برگزاركردن جلسات تبليغ و ارشاد به وظايف شرعي خويش عمل كرد. علايي نژاد با آگاه كردن مردم درمتن مبارزه ملت مسلمان با رژيم طاغوت قرارگرفت. حاج شيخ محمد طيّب علايي نژاد درسال1352بدست عوامل ساواك دستگيرو زنداني شد اما درزندان نيزبه مبارزه ادامه داد.
4) 25ربيع الاول سال 436 هجري قمري : « ابوالعباس احمد بن سيرنج» فقيه شافعي و از علماي قرن سوم هجري درگذشت . وي ضمن تدريس فقه مدتي قضاوت شهر شيراز را به عهده داشت . از ابوالعباس تأليفات بسياري ذكر كرده اند كه تعداد آنها بالغ بر 400 مجله مي باشد .
5) 25ربيع الاول سال 1306 هجري قمري : شيخ احمد خطي قطيفي عالم ، اديب و شاعر بزرگ استان قطيب حجاز در زادگاهش قطيف بدرود حيات گفت . او درميان مردم و حكام نفوذ و احترام بسيار داشت . اما دشمنانش موجبات تبعيد او را فراهم آوردند و شيخ قطيفي از طريق بندر بوشهر به ايران آمد . از اين شاعر اديب اشعار نغزي در مناقب ائمه اطهار(ع) و دشمنان آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) باقي است كه از آن ميان اشعار هفتگانه علوي از شهرتي بسيار برخوردار است . شاعر در اين اشعار خود ابتدا به واقعه بدر ، احد و سپس احزاب اشاره كرده است .
6) رحلت فقيه بزرگ شيعه "سيدمرتضي علم الهدي" شاگرد معروف شيخ مفيد(436 ق): سيد مرتضي عَلَم الهدي كه نَسب وي با پنج واسطه به امام هفتم(علیه السلام) ميرسد، در رجب سال 355 ق در بغداد به دنيا آمد. وي كه با رؤياي صادقهي شيخ مفيد، به مكتب درس آن شيخ بزرگوار راه يافته بود، به همراه برادرش سيدرضي، خوشه چين معرفت استاد گرديد. از جمله استادان وي ميتوان از ابومحمد تلعكبري، شيخِ صدوق، حسين بن علي بن بابويه برادر شيخ صدوق و... نام برد. همچنين شيخ طوسي، ابوالصلاح حلبي، قاضي ابن بَرّاج طرابلسي، سيد تقي رازي و شيخ مفيد ثاني و... از شاگردان وي ميباشند. از جمله ويژگيهاي حوزهي درسي وي اين كه، همه گونه افراد با هر عقيدهاي ميتوانستند در محضر او حضور يابند و از علوم مختلفي كه وي تدريس ميكرد استفاده نمايند. همچنين او اولين كسي است كه خانهاش را دارالعلم قرار داد و براي مباحثه و مناظره آماده كرد و كتابخانهي وي داراي هشتاد هزار جلد كتاب بوده است. تاليفات فراوان سيد مرتضي را بيش از 85 اثر شمردهاند و بر اثر كوشش فراوان در نشر احكام و علوم اسلامي، وي را مجدّد مكتب و احياگر دين و رونق بخش معارف الهي در قرن چهارم هجري دانستهاند. سيد مرتضي سرانجام پس از عمري پربار و انجام كارهايي بزرگ و ارزنده در روز يكشنبه 25 ربيع الاول 436 ق در سن هشتاد سالگي به جوار حق شتافت و از بغداد به كربلا منتقل گرديد و در حرم حضرت سيدالشهداء مدفون شد.
7) تولد "پتر كبير" نامورترين امپراتور روسيه (1672م): پتر كبير امپراتور معروف روسيه در دوازدهم مارس 1672م در مسكو به دنيا آمد. با مرگ پدر، خواهر پتر، سوفي، زمام امور را به دست گرفت اما تعدادي از اشراف و روحانيون با وي مخالفت ورزيدند و پتر را در 12 سالگي به تزاري روس برگزيدند. پتر با وجود خواهرش نميتوانست مستقلاً سلطنت كند. از آن طرف هنگاميكه سوفي، خواهر پتر كبير به مقام نيابت سلطنت دست يافت، برادر خود پتر را برخلاف رسم قديم از كاخ كرملين خارج كرد و به روستايى نزديك مسكو فرستاد. اخراج وي از كرملين كه در حقيقت زندانيِ باشكوه بود، در تربيت روحي و اخلاقي پتر تأثير كرد و پس از چندي با سپاه آراسته خود با خواهر از درِ مخالفت درآمد و به آساني بر او دست يافت. سپس خواهر را در صومعهاي زنداني كرد و رسماً به سلطنت نشست. وي مصمم شد، رعاياي نيمهوحشي خود را به سوي تمدن غرب رهنمون كند. بنابراين تصميم گرفت ديواري را كه دولتهاي سوئد، لهستان و عثماني بين روسيه و غرب كشيده بودند، درهم شكند. بدين منظور جنگهايى با عثماني و سوئد كرد و آنان را شكست داد و قسمتي از آن كشورها را ضميمه امپراتوري خود كرد. او بسياري از مهندسان، معماران، صاحب منصبان، دريانوردان و پزشكان هلندي و انگليسي را استخدام كرد و به روسيه فرستاد. او در مسير تغيير اوضاع اجتماعي و اخلاق قديمي ملت روس، قدمهاي سريعي برداشت به طوري كه در اواخر سلطنت او، روسيه در رديف ممالك بزرگ اروپا درآمد. پتر كبير در مدت سي سال سلطنت خود بر روسيه ارتش منضبط و نيرومندي به وجود آورد و كشور ضعيف خود را به امپراتوري بزرگي مبدل ساخت به طوري كه نام روسيه از دوران سلطنت او بر اين كشور نهاده شد. در دوران سلطنت پتر كبير، شهرهاي بزرگي در روسيه بنا گرديد كه پايتخت او، سَن پترزْبورْگْ، برجستهترين نمونه آن به شمار ميرود. پتر كبير قلمرو امپراتوري روسيه را توسعه داد و نيروي دريايى بزرگي به وجود آورد كه هنگام مرگ پتر، به بزرگترين قدرت دريايى اروپايى تبديل شده بود. اين امر زمينه تجاوزات متعددي به نواحي مختلف جهان را فراهم آورد و قدرتگيري روسيه، نقش آن را در معادلات قدرت جهان برجسته ساخت. پتر كبير آرزو داشت كه از طريق جنوب به آبهاي گرم و آزاد راه يابد و اين مساله در زمان پس از او نيز دنبال شد و تجاوزات پيدرپي روسها براي دستيابي به درياهاي جنوب ايران در راستاي همين هدف صورت ميگرفت. پتر كبير سرانجام در 28 ژانويه 1725م در 53 سالگي درگذشت و پس از او، همسرش، كاترين به سلطنت رسيد.
8) تولد "كريستين هِبِل" اديب و منتقد برجسته آلماني (1813م): كريستين فريدريش هِبِل، نمايشنامهنويس، شاعر و منتقد آلماني، در دوازدهم مارس 1813م در يكي از ايالتهاي آلمان به دنيا آمد. هبل دوره كودكي را به سبب فقر خانوادگي و خشونت و سختگيري پدر، در محيطي غمانگيز گذراند و در نوجواني براي تامين معاش به شغلي در مطبوعات پرداخت. او در اين شغل با مطالعه بسيار، دانستههاي خود را وسعت بخشيد و كمكم به نوشتن روي آورد. با انتشار برخي از نوشتههاي هبل درمجلههاي ادبيِ هامبورگ آلمان، وي راه آينده خود را در اين مسير برگزيد و پس از تحصيلي نيمه كاره، به نگارش پرداخت. هبل در سالهاي بعد سفري به فرانسه و ايتاليا كرد و با بر روي صحنه بردن نمايشنامههاي خود به شهرت رسيد. او در نهايت در ويِن اتريش ساكن شد و تا آخر عمر در اين شهر باقي ماند. هبل در طول سالهاي كار، آثار متعدد و معروفي نوشت كه يادداشتهاي روزانه، يوديت، تراژدي ماريا ماگدالنا و هرود و ماريا مِنه از آن جملهاند. آثار نمايشي هبل شامل نمايش انديشهها و احساسهاي بدبينانه و نامطبوع زندگي است كه همگي روح تيره و تنهايى و شكست را نمايان ميسازد. در نظر هبل، صحنههاي غم انگيزْ، نتيجه و محصول اجتنابناپذير تلاش فردي است. قدرت و برجستگي فرد پيوسته با كشمكش و مبارزه همراه است و دستخوش قوانين ماوراي جهان مادي است. فرد ميكوشد كه خود را از فرسودگي اموري كه با آن روبرو ميشود برهانَد، اما ارادهاش در برابر قدرت اصلي كه مافوق همه چيز است، خُرد ميشود. هبل موضوع نمايشنامهها را بر عصرهاي تحول و چهارراههاي تاريخ قرار ميدهد و در عين حالْ وجود خود را در وراي آثارش مينماياند و همدردي خود را با فرد در برابر نظام و قوانين خرد كننده نشان ميدهد. نمايشنامههاي نخستينِ هبل به نثر نوشته و نمايشنامههاي بعدي در شعر آزاد ساخته شده است. نامههاي هبل نيز نه تنها به سبب گيرايى، بلكه به علت اهميتي كه از نظر تاريخ و نقد ادبي دارد، بسيار جلب توجه كرده و جزء نوشتههاي رسمي آلمان درآمده است. هبل نوعي از درام آفريد كه در آنها شخصيتهايى كه زندگيشان در روحي بيقرار و خويشتنخواهي شديد ميگذرد ترسيم شده و او در آنها به توصيف ابرمردان و زنان برتر پرداخته است. وي همچنين در آثارش به مسئله تضاد عاطفي در شخصيت آدمي پرداخته است. محروميتهاي دوره كودكي و جواني بر جسم هبل اثر گذاشت و بيماري مهره پشت، او را به سوي مرگ زودرس كشاند. كريستين فريدريش هبل سرانجام در 29 سپتامبر 1863م در پنجاه سالگي درگذشت.
9) امضاي معاهده "قسطنطنيه" عثماني، انگليس و فرانسه (1854م): در دوازدهم مارس 1854م معاهده تاريخي قسطنطنيه در شهر اسلامبول پايتخت عثماني ميان فرانسه، انگلستان و امپراتوري عثماني منعقد شد. اساس اين معاهده حفظ منافع كشورهاي غربي بود و نه به نفع عثماني. در حقيقت با توجه به حملات ارتش روسيه و اشغال بلغارستان و روماني، دول اروپايى احساس خطر نمودند و براساس اين معاهده الحاق دو بخش فوق به روسيه را نپذيرفتند. پس از امضاي اين معاهده، سه كشورِ مذكور در مقابله با توسعهطلبي روسيه تزاري در اروپا، به موفقيتهايي دست يافتند كه پيروزي بر روسيه در جنگ كريمه، از آن جمله بود. اين پيروزي به واسطه حمايت كشورهاي اروپايي از جمله فرانسه و انگلستان به دست آمد و در نتيجه روسيه مجبور به خروج از مناطق اشغالي گرديد.
10) درگذشت "سون ياتْ سِنْ" انقلابي چيني و اولين رئيس جمهور چين ملي (1925م) : سون ياتْ سِن، قهرمان ملي چين و سياستمدار برجسته اين كشور، در سال 1866م در شهر كانتون در جنوبچين به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات مقدماتي خود وارد دانشگاه شد و در سال 1892م در 26 سالگي موفق به اخذ دكتراي پزشكي گرديد. پس از حمله ژاپن به چين در سال 1894م و عقب نشيني نيروهاي چين در جبهههاي جنگ، زمينه فعاليتهاي سياسي سون يات سن عليه نظام پادشاهي منچو در چين آغاز شد و با شكست اين حركت انقلابي، سون ياتْسِن به خارج از كشور فرار كرد. وي در آنجا مبارزات خود را ادامه داد و چينيهاي مقيم خارج را به انقلاب و مبارزه عليه حكومت پادشاهي دعوت كرد. سون ياتْسن در سال 1905م به چين بازگشت و اتحاديه انقلابيون چيني را براي استقرار دموكراسي به وجود آورد. اين اتحاديه در آن سال نزديك به چهل هزار عضو يافت كه براي آغاز يك حركت انقلابي، نيروي قابل توجهي به شمار ميآمد. سون يات سن در سال 1907م اصول عقايد و اهداف خود را در سه اصلِ حكومت مردم شامل ملت، حقوق سياسي برابر و تقسيم عادلانه عرضه نمود. همچنين بخش ديگري از نظرات او، تحت عنوان پنج اصل تفكيك قوا است كه بر تقسيم قواي كشور به سه قوه مقننه، مجريه و قضاييه و دو قوه ديگر كه سون يات سن آنها را قواي آزمايش و تفتيش ناميد، تاكيد دارد. دو قوه اخير در واقع با استقلال كامل، وظيفه بازرسي و كنترل بر قواي ديگر را برعهده داشتند. پس از وقوع چندين شورش بزرگ از سال 1907 تا 1911م، سرانجام در جريان قيام سراسري و عمومي سال 1911م، حكومت خاندان امپراتوري منچو پس از 267 سال پادشاهي سرنگون شد و با اعلام حكومت جمهوري در چين، سون يات سن به عنوان اولين رئيس جمهور، قدرت را در دست گرفت. با اين حال، ناتواني او در اداره امور، نداشتن نيروي كارآمد كافي و بروز مشكلاتي كه بيشتر ناشي از كارشكني و عدم همكاري عوامل حكومت پيشين بود به تدريج از اعتبار سون يات سن به عنوان پدر انقلاب چين، كاست و ميدان را براي مخالفان باز گذاشت. از اين رو در انتخابات رياست جمهوري سال 1913م از رقيب خود شكست خورد و به شغل ساده و محقر رياست راه آهن چين منصوب شد. با اين حال، با آشكار شدن نشانههاي ديكتاتوري در حكومت، سون يات سن با تأسيس حزب ناسيوناليست مردم موسوم به كومين تانْگْ موفق شد برخي از مناطق چين را به تصرف خود درآورد و در سال 1914م تشكيل يك دولت جديد انقلابي را در زادگاه خود، كانتون اعلام نمايند. سون يات سن پس از جنگ جهاني اول، حكومت خود را در سطح كشور چين گستراند تا اينكه در 12 مارس 1925م در 59 سالگي درگذشت.
11) آغاز نهضت نافرماني در هند به دستور مهاتْما گاندي رهبر آزادي اين كشور (1930م): در دوازدهم مارس 1930م نهضت عظيم نافرماني در هند به دستور مهاتْما گاندي رهبر معنوي اين كشور، با حضور و شركت انبوه ميهنپرستان و آزاديخواهان هند به منظور مقابله با تصميمات جديد دولت استعماري انگليس در مورد افزايش ماليات نمك آغاز شد. گاندي براي مبارزه با اين قانون ظالمانه، با هزاران تن از يارانش به تهيه نمك از آب دريا پرداخت. بُعد ديگر از اقدامات گاندي در اين نهضت، راهاندازي راهپيمايى نمك بود. در جريان اين راهپيمايى كه به طرف درياي عرب در شمال غربي اقيانوس هند انجام گرفت، گاندي ياران خود را از ميان طبقات مختلف و مذاهب گوناگون انتخاب كرد. گاندي در انجام راهپيمايى، ايجاد وحدت ميان همه مردم را به عنوان هدف ضمني خود مدّنظر داشت. حتي در جريان مبارزه، يكي از شخصيتهاي اسلامي را به عنوان جانشين خود معرفي كرده بود. بدون ترديد نقش مسلمانان و جامعه اسلامي هندوستان در جريان مبارزه با استعمار انگلستان و دستيابي به استقلال حائز اهميت است. گاندي خود تاكيد كرده بود بدون اتحاد و همبستگي ميان مسلمانان و هندوها كسب استقلال هند امري محال خواهد بود. به دنبال اين عمل، انگليسيها دهها هزار هندي را بازداشت و زنداني كردند و همين اقدام، موجب اختلال در كار ادارات دولتي هند شد. اين اقدام گاندي، سمبلي براي مبارزه منفي عليه انگليس شد، و سرانجام، انگليس را وادار به عقبنشيني ساخت. (ر.ك: 26 ژانويه)
12) آغاز اشغال اتريش توسط نيروهاي آلمان نازي پيش از جنگ جهاني دوم (1938م): طي سال 1937م، هيتلر، رهبر آلمان نازي، بر تلاش خود براي تقويت نيروي نظامي آلمان افزود و قسمت اعظم بودجه كشور را به تجهيزات ارتش و افزايش نفرات نيروهاي مسلح آلمان اختصاص داد. وي همچنين با تقويت يكي از احزاب طرفدار خود در اتريش، جاي خود را در اين كشور باز كرد و اين حزب نيز با همان روش حزب نازي در آلمان، جوّ ارعاب و وحشت را در جامعه اتريش به وجود آورد. در ماه مارس 1938م، هيتلر سرانجام فكري را كه از آغاز زمامداري در سر داشت به مرحله اجرا نهاد و فرمان حمله به خاك اتريش را صادر كرد. هيتلر قبلاً با زمينهسازي از طرف نازيهاي اتريش در داخل خاك اين كشور و با تهديد دولت حاكم بر اتريش، مقدمات اين حمله را فراهم كرده بود و خودداري جامعه ملل و انگليس و فرانسه از حمايت جدي از اتريش در برابر تهديدات آلمان، خودْ يكي از عوامل مشوقه هيتلر در دست زدن به اين اقدام نظامي بود. در نهايت، از سحرگاه دوازدهم مارس 1938م نيروهاي آلمان بدون برخورد با كمترين مقاومتي وارد خاك اتريش شدند و با مقدماتي كه قبلا از طرف نازيهاي اتريش فراهم شده بود همه جا با استقبال پرشور مواجه شدند. در ادامه، هيتلر در بعدازظهر همان روز وارد اتريش شد و در ميان استقبال گرم مردم، وارد زادگاه خود در اتريش گرديد. اين استقبال، خيلي طبيعي بود و منكر اين واقعيت نميتوان شد كه اتريشيالاصل بودن هيتلر يكي از عوامل مهم گرايش جمع كثيري از مردم اتريش به وحدت با آلمان و زندگي تحت رهبري پيشواي اتريشي آلمان بود. فرداي آن روز، در 13 مارس 1938م، رهبر نازيهاي اتريش كه به مقام صدراعظمي اين كشور انتخاب شده بود، وحدت اتريش و آلمان را اعلام كرد و اين امر با مراجعه به افكار عمومي در دهم آوريل آن سال محقق شد، در حالي كه دنيا در برابر اين اقدام، عكسالعمل حادي از خود نشان نداد. الحاق اتريش به آلمان، زمينه را براي تجاوز آلمان به چكسلواكي و سپس لهستان آماده ساخت و جرقه آتش جنگ جهاني دوم را روشن كرد.
13) ارائه دكترين "هاري ترومن" رئيس جمهوري امريكا موسوم به "طرح در برگيري" (1947م): هاري ترومن، سي و سومين رئيس جمهوري امريكا، خشنترين زمامدار اين كشور در برابر شوروي سابق در سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم بود. روحيه خشونت طلب و متعصب اين ژنرال امريكايى از يك سو و ترس از تبديل استالين رهبر شوروي به هيتلري ديگر و نفوذ خزنده كمونيسم در اروپا، باعث به وجود آمدن ترسي هماهنگ ميان امريكا و اروپا شده بود. ترومن و تمام دولتمردانش به تمام اقدامات و مواضع سياسي استالين بدبين بودند و از آنجا كه در مورد اروپاي شرقي كاري از دستشان ساخته نبود، ساير اقدامات شوروي در ديگر نقاط جهان را با حساسيت خاصي بررسي ميكردند. اين سردي روابط و سوءظن ترومن نسبت به استالين، انگيزه اصلي ترومن در ارائه دكترين دربرگيري بود كه در حقيقت بايد از آن به عنوان يكي از نخستين طرحهاي مدون امريكا براي نفوذ آشكار در اروپا و به زير سلطه كشاندن اين قاره ياد كرد. ترومن در دوازدهم مارس 1947م در برابر نمايندگان كنگره امريكا اعلام كرد كه "ايالات متحده ميبايست ملتهايى را كه تحت انقياد اقليتهاي مسلح و فشارهاي خارجي هستند و به كمك نياز دارند حمايت كند. اگر امريكا در اين امر قصور ورزد، چه بسا كه صلح جهاني به خطر افتد و بيترديد آسايش و رفاه ملت امريكا به مخاطره خواهد افتاد." ترومن طرح خود را طرح دربرگيري ناميده بود و منظورش اين بود كه اگر ملت يا كشوري نياز به كمك داشت حمايت امريكا بايد دربرگيرنده همه نوع كمكهاي مادي و اقتصادي و نظامي باشد. هرچند ظاهر اين طرح، كمك به دولتها بود ولي در واقع امريكا قصد داشت با نفوذ در كشورهاي مختلف، جاي پاي بيشتري باز كند و در برابر نفوذ كمونيست سدي را ايجاد نمايد. دكترين ترومن در واقع اساس و هدف اوليهاش انسجام بخشيدن و تقويت كردن مهرههاي اصلي سرمايه داري جهاني در اروپا و آسياي شرقي بود. در پي ارائه اين دكترين، چهارصد ميليون دلار كمك مالي و نظامي به دولت يونان ارسال شد و يونان با همين وسيله بر كمونيستهاي اين كشور فائق آمد.
14) روز ملي كشور افريقايي "گابن" از استعمار فرانسه (1960م): سرزمين گابن در اواخر قرن پانزدهم، توسط كاشفان پرتغالي كشف شد و سواحل آن به زودي از مراكز عمده تجارت اروپاييان در افريقا گرديد. از سال 1839م فرانسويان وارد گابن شده و پس از چندي اين منطقه را رسماً به مستعمرات خود الحاق كردند. اين وضعيت در جريان كنگره برلين به سال 1885 رسميت يافت و تا نيمه قرن بعد، ادامه پيدا كرد. با اوجگيري نهضت استقلالطلبي در افريقا و نيز پايان دوره استعمار مستقيم، گابن به عنوان يكي از جمهوريهاي خودمختار جامعه فرانسه شناخته شد و سرانجام در 17 اوت 1960 به استقلال دست يافت و داراي حكومت جمهوري گرديد. گابن با بيش از 267 هزار كيلومتر مربع در غرب افريقا و در همسايگي كشورهاي كامرون، گينه استوايى و كنگو واقع شده است. جمعيت 1/200/000 نفري گابن، داراي مليت سياه بوده و به زبان فرانسوي صحبت ميكنند. اكثريت مردم گابن پيرو آيين مسيحيت و بقيه پيرو مذاهب بومي هستند. نظام سياسي گابن جمهوري و پايتخت آن شهر ليبرويل است. از شهرهاي مهم اين كشور افريقايى پورژانتي و فرانس ويل ميباشد. واحد پول كشور گابن "فرانك سي اف آ" ميباشد. پيشبيني ميشود جمعيت گابن تا سال 2020م در حدود 1/400/000 نفر خواهد شد. گابن يكي از كشورهاي صادر كننده نفت و عضو اوپك ميباشد. اين كشور علاوه بر نفت داراي مواد معدني فراواني نيز ميباشد. گابن داراي دو روز ملي است يكي 17 اوت كه اين كشور به استقلال دست يافت و ديگري 12 مارس است.
15) آغاز حكومت ديكتاتوري ژنرال "سوهارتو" در اندونزي (1966م): ژنرال سوهارتو، سياستمدار نظامي اندونزي در 20 فوريه 1921م در خانوادهاي مسيحي در جاكارتا پايتخت اين كشور به دنيا آمد. وي در 19 سالگي به ارتش پيوست و از جواني رهبري يك سازمان چريكي را كه عليه نيروهاي اشغالگر و استعماري هلند در اندونزي فعاليت ميكرد به عهده گرفت. سوهارتو در سالهاي بعد از استقلال كشورش، مدارج ترقي را طي كرد تا اينكه در سال 1962م معاونت رياست ستاد ارتش اندونزي را احراز نمود. سوهارتو در زمان حكومت احمد سوكارنو به هرم قدرت نزديك شد و درصدد قبضه كردن قدرت برآمد. از اين رو، در روز 30 سپتامبر 1965م ارتش اندونزي به بهانه خنثي كردن توطئه كودتا از طرف حزب كمونيست دست به كودتا زد و سوهارتو با يك ضد كودتا در اول اكتبر 1965م قدرت را در دست گرفت. در طي اين كودتا، صدها هزار نفر از مردم اندونزي نيز به بهانه كمونيست بودن، قتل عام شدند. پس از اين ضد كودتا، نظاميان، سوكارنو، رئيس جمهوري اندونزي را در مقام خود ابقا كردند ولي سوكارنو ديگر جز در مقام رياست جمهوري اختياري نداشت تا اينكه در 12 مارس 1967م از اين مقام تشريفاتي نيز استعفا داد. از اين زمان، حكومت سوهارتو آغاز شد و از سال بعد به رياست جمهوري اين كشور انتخاب گرديد. در زمان زمامداري سوهارتو، اندونزي متكي به غرب گرديد و اقليت مسيحي بر اكثريت مسلمانان حاكم شد. وي تا سال 1998م به مدت بيش از 30 سال در اين مقام، رهبري بلامنازع اندونزي را در دست داشت و ديكتاتوري وسيعي در كشور به راه انداخت. در مارس 1998م، پارلمان اندونزي براي هفتمين بار سوهارتو را براي پنج سال ديگر در پست رياست جمهوري ابقا كرد اما در پي شورشهاي گسترده و تظاهرات اعتراضآميز مردم، در ماه مه آن سال از كار بركنار شد و يوسف حبيبي، معاون او، به رياست جمهوري رسيد.
16) روز ملي و استقلال "موريس" از استعمار انگلستان (1968م): كشور موريس جزيرهاي با وسعت 2/040 كيلومتر مربع در جنوب شرقي افريقا در اقيانوس هند و در هشتصد كيلومتري شرق ماداگاسكار واقع شده است. جمعيت اين جزيره بيش از يك ميليون نفر ميباشد كه اكثريت آنان را نژاد هندي و دورگه تشكيل ميدهند. پيشبيني جمعيت آن تا سال 2025م در حدود يك و نيم ميليون نفر خواهد بود. بيش از نيمي از مردم موريس هندو بوده و مسيحيت و اسلام، در رتبههاي بعدي قرار دارد. زبان رسمي اين كشور، انگليسي و پايتخت آن پورت لويى است. از شهرهاي مهم موريس، كواتربورن و بوباسن رزهيل است. حكومت موريس فرمانداري كل بوده كه از جانب ملكه انگلستان انتخاب ميشود. به بيان ديگر، موريس از كشورهاي وابسته به تاج و تخت انگليس است و ملكه انگلستان رئيس كشور به شمار ميآيد. موريس كه از سال 1814م به عنوان مستعمره بريتانيا بود در 12مارس 1968 از انگلستان مستقل شد. نظام سياسي اين كشور، جمهوري با يك مجلس قانونگزاري است و روز استقلال اين كشور به عنوان روز ملي انتخاب شده است.
2) 21اسفندماه سال1369هجري شمسي: دكترهوشنگ طاهري ازاستادان برجسته دانشگاه، مترجم و منتقد صاحب نام درعرصه هنردرگذشت. دكترطاهري علاوه برتدريس دردانشكده هنرهاي دراماتيك و صداو سيما با مطبوعات همكاري ميكرد. وي ازپيشگامان ترجمه فيلم نامههاي آثارمدرن سينمايي درايران محسوب ميشود. تاريخ سينماي هنري و هنراسلامي ازجلمه آثاردكترهوشنگ طاهري بشمارميروند.
3) 21اسفندماه سال1373هجري شمسي: حاج شيخ محمّد طيّب علايي نژاد روحاني متعهد و مبارز ايراني در زادگاهش اصفهان بدرود حيات گفت. وي با برگزاركردن جلسات تبليغ و ارشاد به وظايف شرعي خويش عمل كرد. علايي نژاد با آگاه كردن مردم درمتن مبارزه ملت مسلمان با رژيم طاغوت قرارگرفت. حاج شيخ محمد طيّب علايي نژاد درسال1352بدست عوامل ساواك دستگيرو زنداني شد اما درزندان نيزبه مبارزه ادامه داد.
4) 25ربيع الاول سال 436 هجري قمري : « ابوالعباس احمد بن سيرنج» فقيه شافعي و از علماي قرن سوم هجري درگذشت . وي ضمن تدريس فقه مدتي قضاوت شهر شيراز را به عهده داشت . از ابوالعباس تأليفات بسياري ذكر كرده اند كه تعداد آنها بالغ بر 400 مجله مي باشد .
5) 25ربيع الاول سال 1306 هجري قمري : شيخ احمد خطي قطيفي عالم ، اديب و شاعر بزرگ استان قطيب حجاز در زادگاهش قطيف بدرود حيات گفت . او درميان مردم و حكام نفوذ و احترام بسيار داشت . اما دشمنانش موجبات تبعيد او را فراهم آوردند و شيخ قطيفي از طريق بندر بوشهر به ايران آمد . از اين شاعر اديب اشعار نغزي در مناقب ائمه اطهار(ع) و دشمنان آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) باقي است كه از آن ميان اشعار هفتگانه علوي از شهرتي بسيار برخوردار است . شاعر در اين اشعار خود ابتدا به واقعه بدر ، احد و سپس احزاب اشاره كرده است .
6) رحلت فقيه بزرگ شيعه "سيدمرتضي علم الهدي" شاگرد معروف شيخ مفيد(436 ق): سيد مرتضي عَلَم الهدي كه نَسب وي با پنج واسطه به امام هفتم(علیه السلام) ميرسد، در رجب سال 355 ق در بغداد به دنيا آمد. وي كه با رؤياي صادقهي شيخ مفيد، به مكتب درس آن شيخ بزرگوار راه يافته بود، به همراه برادرش سيدرضي، خوشه چين معرفت استاد گرديد. از جمله استادان وي ميتوان از ابومحمد تلعكبري، شيخِ صدوق، حسين بن علي بن بابويه برادر شيخ صدوق و... نام برد. همچنين شيخ طوسي، ابوالصلاح حلبي، قاضي ابن بَرّاج طرابلسي، سيد تقي رازي و شيخ مفيد ثاني و... از شاگردان وي ميباشند. از جمله ويژگيهاي حوزهي درسي وي اين كه، همه گونه افراد با هر عقيدهاي ميتوانستند در محضر او حضور يابند و از علوم مختلفي كه وي تدريس ميكرد استفاده نمايند. همچنين او اولين كسي است كه خانهاش را دارالعلم قرار داد و براي مباحثه و مناظره آماده كرد و كتابخانهي وي داراي هشتاد هزار جلد كتاب بوده است. تاليفات فراوان سيد مرتضي را بيش از 85 اثر شمردهاند و بر اثر كوشش فراوان در نشر احكام و علوم اسلامي، وي را مجدّد مكتب و احياگر دين و رونق بخش معارف الهي در قرن چهارم هجري دانستهاند. سيد مرتضي سرانجام پس از عمري پربار و انجام كارهايي بزرگ و ارزنده در روز يكشنبه 25 ربيع الاول 436 ق در سن هشتاد سالگي به جوار حق شتافت و از بغداد به كربلا منتقل گرديد و در حرم حضرت سيدالشهداء مدفون شد.
7) تولد "پتر كبير" نامورترين امپراتور روسيه (1672م): پتر كبير امپراتور معروف روسيه در دوازدهم مارس 1672م در مسكو به دنيا آمد. با مرگ پدر، خواهر پتر، سوفي، زمام امور را به دست گرفت اما تعدادي از اشراف و روحانيون با وي مخالفت ورزيدند و پتر را در 12 سالگي به تزاري روس برگزيدند. پتر با وجود خواهرش نميتوانست مستقلاً سلطنت كند. از آن طرف هنگاميكه سوفي، خواهر پتر كبير به مقام نيابت سلطنت دست يافت، برادر خود پتر را برخلاف رسم قديم از كاخ كرملين خارج كرد و به روستايى نزديك مسكو فرستاد. اخراج وي از كرملين كه در حقيقت زندانيِ باشكوه بود، در تربيت روحي و اخلاقي پتر تأثير كرد و پس از چندي با سپاه آراسته خود با خواهر از درِ مخالفت درآمد و به آساني بر او دست يافت. سپس خواهر را در صومعهاي زنداني كرد و رسماً به سلطنت نشست. وي مصمم شد، رعاياي نيمهوحشي خود را به سوي تمدن غرب رهنمون كند. بنابراين تصميم گرفت ديواري را كه دولتهاي سوئد، لهستان و عثماني بين روسيه و غرب كشيده بودند، درهم شكند. بدين منظور جنگهايى با عثماني و سوئد كرد و آنان را شكست داد و قسمتي از آن كشورها را ضميمه امپراتوري خود كرد. او بسياري از مهندسان، معماران، صاحب منصبان، دريانوردان و پزشكان هلندي و انگليسي را استخدام كرد و به روسيه فرستاد. او در مسير تغيير اوضاع اجتماعي و اخلاق قديمي ملت روس، قدمهاي سريعي برداشت به طوري كه در اواخر سلطنت او، روسيه در رديف ممالك بزرگ اروپا درآمد. پتر كبير در مدت سي سال سلطنت خود بر روسيه ارتش منضبط و نيرومندي به وجود آورد و كشور ضعيف خود را به امپراتوري بزرگي مبدل ساخت به طوري كه نام روسيه از دوران سلطنت او بر اين كشور نهاده شد. در دوران سلطنت پتر كبير، شهرهاي بزرگي در روسيه بنا گرديد كه پايتخت او، سَن پترزْبورْگْ، برجستهترين نمونه آن به شمار ميرود. پتر كبير قلمرو امپراتوري روسيه را توسعه داد و نيروي دريايى بزرگي به وجود آورد كه هنگام مرگ پتر، به بزرگترين قدرت دريايى اروپايى تبديل شده بود. اين امر زمينه تجاوزات متعددي به نواحي مختلف جهان را فراهم آورد و قدرتگيري روسيه، نقش آن را در معادلات قدرت جهان برجسته ساخت. پتر كبير آرزو داشت كه از طريق جنوب به آبهاي گرم و آزاد راه يابد و اين مساله در زمان پس از او نيز دنبال شد و تجاوزات پيدرپي روسها براي دستيابي به درياهاي جنوب ايران در راستاي همين هدف صورت ميگرفت. پتر كبير سرانجام در 28 ژانويه 1725م در 53 سالگي درگذشت و پس از او، همسرش، كاترين به سلطنت رسيد.
8) تولد "كريستين هِبِل" اديب و منتقد برجسته آلماني (1813م): كريستين فريدريش هِبِل، نمايشنامهنويس، شاعر و منتقد آلماني، در دوازدهم مارس 1813م در يكي از ايالتهاي آلمان به دنيا آمد. هبل دوره كودكي را به سبب فقر خانوادگي و خشونت و سختگيري پدر، در محيطي غمانگيز گذراند و در نوجواني براي تامين معاش به شغلي در مطبوعات پرداخت. او در اين شغل با مطالعه بسيار، دانستههاي خود را وسعت بخشيد و كمكم به نوشتن روي آورد. با انتشار برخي از نوشتههاي هبل درمجلههاي ادبيِ هامبورگ آلمان، وي راه آينده خود را در اين مسير برگزيد و پس از تحصيلي نيمه كاره، به نگارش پرداخت. هبل در سالهاي بعد سفري به فرانسه و ايتاليا كرد و با بر روي صحنه بردن نمايشنامههاي خود به شهرت رسيد. او در نهايت در ويِن اتريش ساكن شد و تا آخر عمر در اين شهر باقي ماند. هبل در طول سالهاي كار، آثار متعدد و معروفي نوشت كه يادداشتهاي روزانه، يوديت، تراژدي ماريا ماگدالنا و هرود و ماريا مِنه از آن جملهاند. آثار نمايشي هبل شامل نمايش انديشهها و احساسهاي بدبينانه و نامطبوع زندگي است كه همگي روح تيره و تنهايى و شكست را نمايان ميسازد. در نظر هبل، صحنههاي غم انگيزْ، نتيجه و محصول اجتنابناپذير تلاش فردي است. قدرت و برجستگي فرد پيوسته با كشمكش و مبارزه همراه است و دستخوش قوانين ماوراي جهان مادي است. فرد ميكوشد كه خود را از فرسودگي اموري كه با آن روبرو ميشود برهانَد، اما ارادهاش در برابر قدرت اصلي كه مافوق همه چيز است، خُرد ميشود. هبل موضوع نمايشنامهها را بر عصرهاي تحول و چهارراههاي تاريخ قرار ميدهد و در عين حالْ وجود خود را در وراي آثارش مينماياند و همدردي خود را با فرد در برابر نظام و قوانين خرد كننده نشان ميدهد. نمايشنامههاي نخستينِ هبل به نثر نوشته و نمايشنامههاي بعدي در شعر آزاد ساخته شده است. نامههاي هبل نيز نه تنها به سبب گيرايى، بلكه به علت اهميتي كه از نظر تاريخ و نقد ادبي دارد، بسيار جلب توجه كرده و جزء نوشتههاي رسمي آلمان درآمده است. هبل نوعي از درام آفريد كه در آنها شخصيتهايى كه زندگيشان در روحي بيقرار و خويشتنخواهي شديد ميگذرد ترسيم شده و او در آنها به توصيف ابرمردان و زنان برتر پرداخته است. وي همچنين در آثارش به مسئله تضاد عاطفي در شخصيت آدمي پرداخته است. محروميتهاي دوره كودكي و جواني بر جسم هبل اثر گذاشت و بيماري مهره پشت، او را به سوي مرگ زودرس كشاند. كريستين فريدريش هبل سرانجام در 29 سپتامبر 1863م در پنجاه سالگي درگذشت.
9) امضاي معاهده "قسطنطنيه" عثماني، انگليس و فرانسه (1854م): در دوازدهم مارس 1854م معاهده تاريخي قسطنطنيه در شهر اسلامبول پايتخت عثماني ميان فرانسه، انگلستان و امپراتوري عثماني منعقد شد. اساس اين معاهده حفظ منافع كشورهاي غربي بود و نه به نفع عثماني. در حقيقت با توجه به حملات ارتش روسيه و اشغال بلغارستان و روماني، دول اروپايى احساس خطر نمودند و براساس اين معاهده الحاق دو بخش فوق به روسيه را نپذيرفتند. پس از امضاي اين معاهده، سه كشورِ مذكور در مقابله با توسعهطلبي روسيه تزاري در اروپا، به موفقيتهايي دست يافتند كه پيروزي بر روسيه در جنگ كريمه، از آن جمله بود. اين پيروزي به واسطه حمايت كشورهاي اروپايي از جمله فرانسه و انگلستان به دست آمد و در نتيجه روسيه مجبور به خروج از مناطق اشغالي گرديد.
10) درگذشت "سون ياتْ سِنْ" انقلابي چيني و اولين رئيس جمهور چين ملي (1925م) : سون ياتْ سِن، قهرمان ملي چين و سياستمدار برجسته اين كشور، در سال 1866م در شهر كانتون در جنوبچين به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات مقدماتي خود وارد دانشگاه شد و در سال 1892م در 26 سالگي موفق به اخذ دكتراي پزشكي گرديد. پس از حمله ژاپن به چين در سال 1894م و عقب نشيني نيروهاي چين در جبهههاي جنگ، زمينه فعاليتهاي سياسي سون يات سن عليه نظام پادشاهي منچو در چين آغاز شد و با شكست اين حركت انقلابي، سون ياتْسِن به خارج از كشور فرار كرد. وي در آنجا مبارزات خود را ادامه داد و چينيهاي مقيم خارج را به انقلاب و مبارزه عليه حكومت پادشاهي دعوت كرد. سون ياتْسن در سال 1905م به چين بازگشت و اتحاديه انقلابيون چيني را براي استقرار دموكراسي به وجود آورد. اين اتحاديه در آن سال نزديك به چهل هزار عضو يافت كه براي آغاز يك حركت انقلابي، نيروي قابل توجهي به شمار ميآمد. سون يات سن در سال 1907م اصول عقايد و اهداف خود را در سه اصلِ حكومت مردم شامل ملت، حقوق سياسي برابر و تقسيم عادلانه عرضه نمود. همچنين بخش ديگري از نظرات او، تحت عنوان پنج اصل تفكيك قوا است كه بر تقسيم قواي كشور به سه قوه مقننه، مجريه و قضاييه و دو قوه ديگر كه سون يات سن آنها را قواي آزمايش و تفتيش ناميد، تاكيد دارد. دو قوه اخير در واقع با استقلال كامل، وظيفه بازرسي و كنترل بر قواي ديگر را برعهده داشتند. پس از وقوع چندين شورش بزرگ از سال 1907 تا 1911م، سرانجام در جريان قيام سراسري و عمومي سال 1911م، حكومت خاندان امپراتوري منچو پس از 267 سال پادشاهي سرنگون شد و با اعلام حكومت جمهوري در چين، سون يات سن به عنوان اولين رئيس جمهور، قدرت را در دست گرفت. با اين حال، ناتواني او در اداره امور، نداشتن نيروي كارآمد كافي و بروز مشكلاتي كه بيشتر ناشي از كارشكني و عدم همكاري عوامل حكومت پيشين بود به تدريج از اعتبار سون يات سن به عنوان پدر انقلاب چين، كاست و ميدان را براي مخالفان باز گذاشت. از اين رو در انتخابات رياست جمهوري سال 1913م از رقيب خود شكست خورد و به شغل ساده و محقر رياست راه آهن چين منصوب شد. با اين حال، با آشكار شدن نشانههاي ديكتاتوري در حكومت، سون يات سن با تأسيس حزب ناسيوناليست مردم موسوم به كومين تانْگْ موفق شد برخي از مناطق چين را به تصرف خود درآورد و در سال 1914م تشكيل يك دولت جديد انقلابي را در زادگاه خود، كانتون اعلام نمايند. سون يات سن پس از جنگ جهاني اول، حكومت خود را در سطح كشور چين گستراند تا اينكه در 12 مارس 1925م در 59 سالگي درگذشت.
11) آغاز نهضت نافرماني در هند به دستور مهاتْما گاندي رهبر آزادي اين كشور (1930م): در دوازدهم مارس 1930م نهضت عظيم نافرماني در هند به دستور مهاتْما گاندي رهبر معنوي اين كشور، با حضور و شركت انبوه ميهنپرستان و آزاديخواهان هند به منظور مقابله با تصميمات جديد دولت استعماري انگليس در مورد افزايش ماليات نمك آغاز شد. گاندي براي مبارزه با اين قانون ظالمانه، با هزاران تن از يارانش به تهيه نمك از آب دريا پرداخت. بُعد ديگر از اقدامات گاندي در اين نهضت، راهاندازي راهپيمايى نمك بود. در جريان اين راهپيمايى كه به طرف درياي عرب در شمال غربي اقيانوس هند انجام گرفت، گاندي ياران خود را از ميان طبقات مختلف و مذاهب گوناگون انتخاب كرد. گاندي در انجام راهپيمايى، ايجاد وحدت ميان همه مردم را به عنوان هدف ضمني خود مدّنظر داشت. حتي در جريان مبارزه، يكي از شخصيتهاي اسلامي را به عنوان جانشين خود معرفي كرده بود. بدون ترديد نقش مسلمانان و جامعه اسلامي هندوستان در جريان مبارزه با استعمار انگلستان و دستيابي به استقلال حائز اهميت است. گاندي خود تاكيد كرده بود بدون اتحاد و همبستگي ميان مسلمانان و هندوها كسب استقلال هند امري محال خواهد بود. به دنبال اين عمل، انگليسيها دهها هزار هندي را بازداشت و زنداني كردند و همين اقدام، موجب اختلال در كار ادارات دولتي هند شد. اين اقدام گاندي، سمبلي براي مبارزه منفي عليه انگليس شد، و سرانجام، انگليس را وادار به عقبنشيني ساخت. (ر.ك: 26 ژانويه)
12) آغاز اشغال اتريش توسط نيروهاي آلمان نازي پيش از جنگ جهاني دوم (1938م): طي سال 1937م، هيتلر، رهبر آلمان نازي، بر تلاش خود براي تقويت نيروي نظامي آلمان افزود و قسمت اعظم بودجه كشور را به تجهيزات ارتش و افزايش نفرات نيروهاي مسلح آلمان اختصاص داد. وي همچنين با تقويت يكي از احزاب طرفدار خود در اتريش، جاي خود را در اين كشور باز كرد و اين حزب نيز با همان روش حزب نازي در آلمان، جوّ ارعاب و وحشت را در جامعه اتريش به وجود آورد. در ماه مارس 1938م، هيتلر سرانجام فكري را كه از آغاز زمامداري در سر داشت به مرحله اجرا نهاد و فرمان حمله به خاك اتريش را صادر كرد. هيتلر قبلاً با زمينهسازي از طرف نازيهاي اتريش در داخل خاك اين كشور و با تهديد دولت حاكم بر اتريش، مقدمات اين حمله را فراهم كرده بود و خودداري جامعه ملل و انگليس و فرانسه از حمايت جدي از اتريش در برابر تهديدات آلمان، خودْ يكي از عوامل مشوقه هيتلر در دست زدن به اين اقدام نظامي بود. در نهايت، از سحرگاه دوازدهم مارس 1938م نيروهاي آلمان بدون برخورد با كمترين مقاومتي وارد خاك اتريش شدند و با مقدماتي كه قبلا از طرف نازيهاي اتريش فراهم شده بود همه جا با استقبال پرشور مواجه شدند. در ادامه، هيتلر در بعدازظهر همان روز وارد اتريش شد و در ميان استقبال گرم مردم، وارد زادگاه خود در اتريش گرديد. اين استقبال، خيلي طبيعي بود و منكر اين واقعيت نميتوان شد كه اتريشيالاصل بودن هيتلر يكي از عوامل مهم گرايش جمع كثيري از مردم اتريش به وحدت با آلمان و زندگي تحت رهبري پيشواي اتريشي آلمان بود. فرداي آن روز، در 13 مارس 1938م، رهبر نازيهاي اتريش كه به مقام صدراعظمي اين كشور انتخاب شده بود، وحدت اتريش و آلمان را اعلام كرد و اين امر با مراجعه به افكار عمومي در دهم آوريل آن سال محقق شد، در حالي كه دنيا در برابر اين اقدام، عكسالعمل حادي از خود نشان نداد. الحاق اتريش به آلمان، زمينه را براي تجاوز آلمان به چكسلواكي و سپس لهستان آماده ساخت و جرقه آتش جنگ جهاني دوم را روشن كرد.
13) ارائه دكترين "هاري ترومن" رئيس جمهوري امريكا موسوم به "طرح در برگيري" (1947م): هاري ترومن، سي و سومين رئيس جمهوري امريكا، خشنترين زمامدار اين كشور در برابر شوروي سابق در سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم بود. روحيه خشونت طلب و متعصب اين ژنرال امريكايى از يك سو و ترس از تبديل استالين رهبر شوروي به هيتلري ديگر و نفوذ خزنده كمونيسم در اروپا، باعث به وجود آمدن ترسي هماهنگ ميان امريكا و اروپا شده بود. ترومن و تمام دولتمردانش به تمام اقدامات و مواضع سياسي استالين بدبين بودند و از آنجا كه در مورد اروپاي شرقي كاري از دستشان ساخته نبود، ساير اقدامات شوروي در ديگر نقاط جهان را با حساسيت خاصي بررسي ميكردند. اين سردي روابط و سوءظن ترومن نسبت به استالين، انگيزه اصلي ترومن در ارائه دكترين دربرگيري بود كه در حقيقت بايد از آن به عنوان يكي از نخستين طرحهاي مدون امريكا براي نفوذ آشكار در اروپا و به زير سلطه كشاندن اين قاره ياد كرد. ترومن در دوازدهم مارس 1947م در برابر نمايندگان كنگره امريكا اعلام كرد كه "ايالات متحده ميبايست ملتهايى را كه تحت انقياد اقليتهاي مسلح و فشارهاي خارجي هستند و به كمك نياز دارند حمايت كند. اگر امريكا در اين امر قصور ورزد، چه بسا كه صلح جهاني به خطر افتد و بيترديد آسايش و رفاه ملت امريكا به مخاطره خواهد افتاد." ترومن طرح خود را طرح دربرگيري ناميده بود و منظورش اين بود كه اگر ملت يا كشوري نياز به كمك داشت حمايت امريكا بايد دربرگيرنده همه نوع كمكهاي مادي و اقتصادي و نظامي باشد. هرچند ظاهر اين طرح، كمك به دولتها بود ولي در واقع امريكا قصد داشت با نفوذ در كشورهاي مختلف، جاي پاي بيشتري باز كند و در برابر نفوذ كمونيست سدي را ايجاد نمايد. دكترين ترومن در واقع اساس و هدف اوليهاش انسجام بخشيدن و تقويت كردن مهرههاي اصلي سرمايه داري جهاني در اروپا و آسياي شرقي بود. در پي ارائه اين دكترين، چهارصد ميليون دلار كمك مالي و نظامي به دولت يونان ارسال شد و يونان با همين وسيله بر كمونيستهاي اين كشور فائق آمد.
14) روز ملي كشور افريقايي "گابن" از استعمار فرانسه (1960م): سرزمين گابن در اواخر قرن پانزدهم، توسط كاشفان پرتغالي كشف شد و سواحل آن به زودي از مراكز عمده تجارت اروپاييان در افريقا گرديد. از سال 1839م فرانسويان وارد گابن شده و پس از چندي اين منطقه را رسماً به مستعمرات خود الحاق كردند. اين وضعيت در جريان كنگره برلين به سال 1885 رسميت يافت و تا نيمه قرن بعد، ادامه پيدا كرد. با اوجگيري نهضت استقلالطلبي در افريقا و نيز پايان دوره استعمار مستقيم، گابن به عنوان يكي از جمهوريهاي خودمختار جامعه فرانسه شناخته شد و سرانجام در 17 اوت 1960 به استقلال دست يافت و داراي حكومت جمهوري گرديد. گابن با بيش از 267 هزار كيلومتر مربع در غرب افريقا و در همسايگي كشورهاي كامرون، گينه استوايى و كنگو واقع شده است. جمعيت 1/200/000 نفري گابن، داراي مليت سياه بوده و به زبان فرانسوي صحبت ميكنند. اكثريت مردم گابن پيرو آيين مسيحيت و بقيه پيرو مذاهب بومي هستند. نظام سياسي گابن جمهوري و پايتخت آن شهر ليبرويل است. از شهرهاي مهم اين كشور افريقايى پورژانتي و فرانس ويل ميباشد. واحد پول كشور گابن "فرانك سي اف آ" ميباشد. پيشبيني ميشود جمعيت گابن تا سال 2020م در حدود 1/400/000 نفر خواهد شد. گابن يكي از كشورهاي صادر كننده نفت و عضو اوپك ميباشد. اين كشور علاوه بر نفت داراي مواد معدني فراواني نيز ميباشد. گابن داراي دو روز ملي است يكي 17 اوت كه اين كشور به استقلال دست يافت و ديگري 12 مارس است.
15) آغاز حكومت ديكتاتوري ژنرال "سوهارتو" در اندونزي (1966م): ژنرال سوهارتو، سياستمدار نظامي اندونزي در 20 فوريه 1921م در خانوادهاي مسيحي در جاكارتا پايتخت اين كشور به دنيا آمد. وي در 19 سالگي به ارتش پيوست و از جواني رهبري يك سازمان چريكي را كه عليه نيروهاي اشغالگر و استعماري هلند در اندونزي فعاليت ميكرد به عهده گرفت. سوهارتو در سالهاي بعد از استقلال كشورش، مدارج ترقي را طي كرد تا اينكه در سال 1962م معاونت رياست ستاد ارتش اندونزي را احراز نمود. سوهارتو در زمان حكومت احمد سوكارنو به هرم قدرت نزديك شد و درصدد قبضه كردن قدرت برآمد. از اين رو، در روز 30 سپتامبر 1965م ارتش اندونزي به بهانه خنثي كردن توطئه كودتا از طرف حزب كمونيست دست به كودتا زد و سوهارتو با يك ضد كودتا در اول اكتبر 1965م قدرت را در دست گرفت. در طي اين كودتا، صدها هزار نفر از مردم اندونزي نيز به بهانه كمونيست بودن، قتل عام شدند. پس از اين ضد كودتا، نظاميان، سوكارنو، رئيس جمهوري اندونزي را در مقام خود ابقا كردند ولي سوكارنو ديگر جز در مقام رياست جمهوري اختياري نداشت تا اينكه در 12 مارس 1967م از اين مقام تشريفاتي نيز استعفا داد. از اين زمان، حكومت سوهارتو آغاز شد و از سال بعد به رياست جمهوري اين كشور انتخاب گرديد. در زمان زمامداري سوهارتو، اندونزي متكي به غرب گرديد و اقليت مسيحي بر اكثريت مسلمانان حاكم شد. وي تا سال 1998م به مدت بيش از 30 سال در اين مقام، رهبري بلامنازع اندونزي را در دست داشت و ديكتاتوري وسيعي در كشور به راه انداخت. در مارس 1998م، پارلمان اندونزي براي هفتمين بار سوهارتو را براي پنج سال ديگر در پست رياست جمهوري ابقا كرد اما در پي شورشهاي گسترده و تظاهرات اعتراضآميز مردم، در ماه مه آن سال از كار بركنار شد و يوسف حبيبي، معاون او، به رياست جمهوري رسيد.
16) روز ملي و استقلال "موريس" از استعمار انگلستان (1968م): كشور موريس جزيرهاي با وسعت 2/040 كيلومتر مربع در جنوب شرقي افريقا در اقيانوس هند و در هشتصد كيلومتري شرق ماداگاسكار واقع شده است. جمعيت اين جزيره بيش از يك ميليون نفر ميباشد كه اكثريت آنان را نژاد هندي و دورگه تشكيل ميدهند. پيشبيني جمعيت آن تا سال 2025م در حدود يك و نيم ميليون نفر خواهد بود. بيش از نيمي از مردم موريس هندو بوده و مسيحيت و اسلام، در رتبههاي بعدي قرار دارد. زبان رسمي اين كشور، انگليسي و پايتخت آن پورت لويى است. از شهرهاي مهم موريس، كواتربورن و بوباسن رزهيل است. حكومت موريس فرمانداري كل بوده كه از جانب ملكه انگلستان انتخاب ميشود. به بيان ديگر، موريس از كشورهاي وابسته به تاج و تخت انگليس است و ملكه انگلستان رئيس كشور به شمار ميآيد. موريس كه از سال 1814م به عنوان مستعمره بريتانيا بود در 12مارس 1968 از انگلستان مستقل شد. نظام سياسي اين كشور، جمهوري با يك مجلس قانونگزاري است و روز استقلال اين كشور به عنوان روز ملي انتخاب شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر