۱۳۸۹ مهر ۱۳, سه‌شنبه

ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا....



منبع
..... بر نهضت اسلامى كه خواهان رسيدن به يك دولت مقتدر هزار ميليونى، و رهائى بخشيدن سرزمينها و توده هاى اسلامى حتّى كفار از چنگال ستمگران است، لازم مى آيد كه واقعيت گرا باشند، همچنان حكومت اسلامى كه نتيجه و ثمره نهضت جهانى اسلامى است، بايستى پيوسته همراه با حقيقت و واقعيت باشد، چه اينكه نبودن حقيقت و عدم واقعيت نتيجه مطلوبى به دنبال ندارد، و نتيجه هميشه از جنس مقدمات است، و به گفتهمنطقيّين (النتيجة تابعة لأخسّ المقدّمتين)  و در همين زمينه شاعر عرب مى گويد:
 لا يجتنى الجانى من الشوك العنب***ولا من الحنظل يجـتنى الرطـب
 يعنى: كسى از خاشاك انگور و از حنظل تلخ خرماى شيرين به دست نمى آورد.
 و لذا در حديث آمده:
 (كسانى كه امر به معروف مى كنند ديگران را و خودشان تارك معروفند، و كسانى كه ديگران را نهى از منكر مى كنند و خودشان عامل به آنند ملعون مى باشند).(لعن الآمرين بالمعروف التاركين له، والناهين عن المنكر العاملين به)
 و در قرآن مجيد مى فرمايد:
 (اى كسانى كه ايمان آورده ايد چرا مى گوئيد آنچه را كه عمل نمى كنيد؟ چه بزرگ است نزد خداوند خشم او از آنچه مى گوئيد و عمل نمى كنيد).((يا ايهاالذين آمنوا لم تقولون مالا تفعلون؟ كبر مقتا عندالله أن تقولوا مالا تفعلون) سوره صف، آيه2 و 3)
 و جز اينها از آيات و روايات ديگر.
 وانگهى ظاهر سازى و عدم واقع بينى، گرچه خوشى موقّتى به دنبال دارد، لكن نتيجه آن بسيار تلخ خواهد بود، چون بالأخره حقيقت پس از اندك زمانى كشف شده، و انسان غير واقع بين برسركار مى آيد، خداوند متعال مى فرمايد: (و قل اعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله والمؤمنون).
 يعنى: و بگو اى پيامبر كه عمل و كوشش كنيد، كه خدا و پيامبر خدا و مؤمنان سعى و كوشش شما را نظاره خواهند نمود، و اينكه انسان فعلاً در اثر واقعيت گرائى در مشكلات افتد، آسانتر است از اينكه در مشكلات آينده در اثر عدم واقع بينى و حقيقت گرائى واقع شود، چون مشكلى كه در اثر عدم واقعيت در آينده رخ مى دهد، چندين برابر مشكلى است كه امكان دارد در اثر واقعيت گرائى در حال حاضر پديد آيد.
 مثلاً فرعون، هامان، معاويه، هارون، اساتلين، هيتلر و امثالشان از طرفى مى خواستند با آبرو باشند، و از طرفى خواهان تكبّر و خودپسندى به ناحقهم بودند، و بالأخره امروزه به عكس آنچه مى پنداشتند مورد لعنت و نفرت تاريخ قرار گرفته اند.
 حال آيا اين بهتر است؟! و يا اينكه بهتر بود از بدو كارشان به حقيقت و واقعيت تا حدودى روى آورند؟ تا اينكه سرانجامشان به اين سرنوشت سياه منتهى نگردد؟!
 و عدم واقعيت به چند صورت جلوه مى كند:
1 ـ پنهان داشتن حق، و اظهار ناحق را به جای آن، چون حق بايد براى تمامى افراد حقيقت گرا باشد، نه براى گروه ويژه اى:
 از اين رو اگر تعداد مخصوصى بخواهند از راه خودپسندى و خودخواهى خود را بر حق و ديگران را بر باطل جلوه دهند، اين كار سرانجامش پس از مدت زمانى به ضرر و زيان آنان منتهى مى گردد، گرچه به طور موقّت اثرات مثبتى بر ايشان دارد.
2 ـ فحش و ناسزاگوئى، و اين شيوه کسانی است كه در جامعه بى وزن و بى ارزش اند، حال آنكه خداوند متعال در قرآن مجيد مى فرمايد:
 (به كسانى كه به سوى غير خدا دعوت مى كنند ناسزا نگوئيد، چون آنان هم ـ متقابلا ـ از روى نادانى به خدا ناسزا خواهند گفت).((ولا تسبّوا الذين يدعون من دون الله فيسبّوالله عدواً بغير علم) سوره انعام: آيه 107)
 و همچنين حضرت اميرالمؤمنين على(ع) مى فرمايد (من خوش ندارم كه شما فحاش و ناسزاگو باشيد).
 آيا اگر انسان حقايق را بدون فحش و ناسزاگوئى بيان سازد بهتر نيست؟ و در قلوب و وجدانهاى بيدار افراد اثر شايسته ترى ندارد؟
3 ـ هياهو كردن، و روى آوردن كينه ها و مسائل بى ارزشى برابر حقايق و واقعيّتها.
 و اين نيز روش افراد سبك سر و كسانى است كه مى خواهند حقوق ديگران را پايمال كنند، و اين بمانند كسى است كه طلا ندارد، و به جای آن كاه انفاق مى كند، و از حضرت عيسى مسيح(ع) نقل است كه فرموده:
 (هركسى از آنچه دارد انفاق مى كند).
 و انسان پرهياهو به ميزان فريبكاريش مى خواهد كه در قلوب مردم رخنه كند، حال آنكه رخنه اى در قلوب ندارد مگر به اندازه واقعيت اندكش (اگر واقعيّتى داشته باشد).
 و در حديث آمده كه:
 (علماى ستمگرى نباشيد، چون در اثر كارهاى باطل و ناشايست شما حقيقت شما نيز پايمال مى شود).
4 ـ تمسخر ديگران، كه اين هم عادت افراد ضعيف النفس و بى اراده است، چون تمسخر به افراد حاصلى جز تمسخر متقابل ندارد، و به قول معروف هر فعلى ردّ فعلى دارد، و اگر انسان، داراى حقيقت باشد، ديگر نيازى نيست كه تمسخر به ديگران را پيشه كند، و بدان روى آورد، خداوند متعال در قرآن مجيد از زبان منافقين چنين نقل مى كند:
 (گفتند كه ما مسخره كنندگانيم، خدا به آنان مسخره مى كند، و فرصتشان مى دهد تا در اثر طغيانشان گمراه گردند).(سوره بقره، آيه13 و 14)
5 ـ پرداختن به شعارات بى محتوا و عمل نكردن به وعده ها، كه اين دو عامل بسيار مضر و زيان آور است.
 آرى، شعار دادن و وعده دادن آسان، امّا عمل به محتواى آن دشوار است، و اگر انسانى به گفته و وعده اش عمل نكند، تمام گفته ها و حركاتش حمل بر دروغ و ياوه گوئى مى شود، البته فشار شعار ندادن و وعده ندادن مگر در حدّ امكان در حال حاضر مشكل است، لكن فشار عمل نكردن به شعارها و وعده ها در آينده بسيار مشكل تر مى شود، و هيچ عاقلى نيست كه از نم نم باران به زير ناودان آب، و يا از زمين گرم به سوى آتش پناه ببرد.
6 ـ پرداختن به كارهاى موقّت (تاكتيكى) چون اين كارها كوتاه مدّت بوده، و عواقب ناگوارى دارد، و لذا بايد طرح يك نهضت و پس از آن تشكيل يك دولت مبتنى بر واقعيت باشد، و از طرفى اگر دشمنان نهضت و دولت به موارد شش گانه ذيل روى آورند، بر دولتمردان انقلابى است كه خشم خويش را كنترل كرده، و به آنچه بهتر و شايسته تر است به غائله ها و مشكلات خاتمه بدهند، و اين را هم به دست نمى آورد مگر كسى كه نصيب بزرگ و شايسته اى داشته باشد.
 و بدين وسيله عوامل نهضت جهانى اسلام به خواست خداوند متعال فراهم خواهد شد.
 و ما تفصيل اين مسئله را در كتاب (الى حكومة ألف میلیون مسلم) بيان داشته ايم..
 والله الموفّق المستعان.

 قم مقدس                                                           
 محمد بن المهدى الحسينى الشيرازی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر