۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

عروس العلماء - بخش یکم

عروس العلما ء
>> محمد صادق هنرور شجاعی خویی


Figure 1سید الفقهاء و المجتهدین آیة الله العظمی سید محمد حسینی روحانی قدس الله نفسه الزکیة

عروس العلما لقبی خودمانی در عرف نجفی ها که برای حضرت آیة الله العظمی سید محمد حسیني روحاني قدس الله نفسه الزکیة (رحلت: 3  مرداد 1376) رواج داشته و در همان عرف و طیف هنوز دارد. شأن و وجهش هم گذشته از زیبایی و آراستگی ایشان و جذابیت رفتاری ایشان اهتمام ایشان به ظواهر حلال انسانی بوده، که از این باب ایشان اول کسی از روحانیون بوده که اتو خریده و لباس های خود را اتو می کرده و به تدریج در حوزه ی نجف اتو را رایج نمود، یا اینکه اول کسی بود که جوراب به پا می کرد.
دانشنامه ی روحانیت » محمد صادق هنرور شجاعی خویی» مدخل عروس العلماء

معظم له را اهل علم و تعمق اعلم علمای معاصر پس از آیة الله العظمی بروجردی قدس الله نفسه الزکیة می دانند و حق هم هست. در عین حال چند امر مانع گسترش مرجعیت معظم له شد که اول زمان کوتاه حیات ایشان در دوره ی مذکور بود؛ چه آنکه از رحلت آیة الله العظمی خویی قدس الله نفسه الزکیة - که ایشان مقید بود تا اساتیدشان در قید حیاتند به انتشار رساله مبادرت نکنند- تا ارتحال- و البته شهادت- ایشان 5 سالی بیش نبود. اما دو عامل دیگر نیز مانع بسط مرجعیت ایشان شد؛ یکی سرکوب و سیاست جمهوری اسلامی و دیگری سیاست مرجع تراشان و روحانیون و وکلای مرحوم آیة الله العظمی خوئی قدس سره و بهتر است با نگاهی عمیق و دقیق بگویم که عامل دوم  تقوای معظم له بود.
 

فقیه علیه فقیه

اما شرح عامل اول به این مقدمه نیازمند است که معظم له بزرگ ترین شخصیت دینی و علمی بودند که مقابل آیة الله خمینی قرار داشتند و هیچ به ایشان اعتقاد نداشتند و بلکه بی اعتقادی خویش را ابراز نیز می نمودند[1] و بنابرین کینه ی کاسه های داغ تر از آش پس از پیروزی انقلاب اسلامی و اخراج ایشان از نجف اشرف در قم دامن گیر معظم له شد و مرجع کشان و فقیه ستیزانی از قبیل حمید روحانی، مهدی کروبی، مهدی امام جمارانی، و سایر افراد موسوم به مجمع روحانیون مبارز و نیز مرحوم محمد منتظری - که خدا از سر تقصیراتش در مقابله با مراجع عظامی از قبیل سید محمد و سید صادق روحانی، سید حسن و سید تقی قمی، شریعت مداری و آل شبیر، خویی و سید عبدالعزیز طباطبایی بگذرد- در اهانت و تهمت به معظم له کوتاهی ننمودند.





مرجع در برابر مرجعیت

اما عامل دوم به امری بر می گردد که قرار نیست چندان در خارج از حوزه ها بر زبان باشد و آن معضل تکلیف وجوهات شرعیه پس از رحلت مراجع است، البته عمدة آن بخشی که در دستان وکلا و نمایندگان مالی مراجع قرار دارد و نیز دیونی که بر مقلدان ایشان است که اولی چه تکلیفی باید بیابد و دومی به چه کسی باید پرداخت شود؟

مقدمه ای ضروری
 اینکه وکلا از سوی مرجع بعدی ابقاء شوند مرسوم و معقول است، اما در این امر هم شیوه های متفاوتی می توان دید:
1.    رایج ترین رویه این است که مرجعی که جانشین می شود طی حکمی عمومی وکلای مرجع قبل را به عنوان وکیل خویش تأیید و امور مالی را به آنها توکیل نماید و این امر را اعلام نماید، مانند دستخط حضرت آیة الله العظمی سید صادق شیرازی دام ظله که همه ی ما را پس از رحلت آیة الله العظمی سید محمد شیرازی قدس الله نفسه الزکیة به عنوان وکیل خویش اعلام و امور حسبیه را توکیل نمود.
2.     و شیوه ی دوم این است که از وکلایی که مایل به ادامه ی وکالت خویش به طرفیت مرجع مورد بحث باشند، بخواهد اجازه نامه ی مکتوب مرجع راحل را بیاورند و در ذیل و هامش آن اجازه ی مختصره ای بنویسد، کما اینکه رویه ی حضرت آیة الله العظمی سید صادق روحانی- روحی فداه- نسبت به وکلا و مجازان مرحوم حضرت آیة الله العظمی خویی قدس الله نفسه چنین بوده و هست.
3.     شیوه ی دیگر نیز یکی صدور اجازه نامه ی استقلالی به شرط اجازه نامه ی قبلی است
4.     شیوه ی دیگری که کمیاب تر است و نشان احتیاط و ورع و تقوای مرجع جدید است عدم اکتفا به این امر و افزودن شرط های دیگر است که شیوه ی حضرات آیات عظام سید محمد شاهرودی و مفتی الشیعه و شبیری زنجانی و سید محمد روحانی بر این چهارمی بوده است و بدیهی است که وکلا و فضلا تا حدی از این سخت گیری و بی اعتمادی می رنجند و احیانا با احتمال آنکه مورد تأیید قرار نگیرند و در نزد مردم بی وجهه و متهم شوند، ترجیح می دهند به مرجع دیگری روی نمایند. مراد ازشرط های دیگر هم بیشتر تضمین آشنایی و امکان اعتماد نسبت به فرد است که غالبا مستلزم گذشت زمانی است. برخی نیز مانند حضرت آیة الله العظمی شاهرودی دام ظله ولو خود طرف را بشناسند،  اما دو نفر که هم طرف را و هم ایشان را بشناسند، یعنی ایشان آنها را قبول داشته باشد، باید حاضر شوند و رسما و صراحة شهادت شرعی بر عدالت مستجیز (اجازه خواهنده) بدهند و الّا ایشان دستش به اجازه نمی رود و کلا ایشان بسیار پرهیزگار و باورع اند و با دین خدا هم شوخی ندارند و خاطرم می آید که آیة الله سید جعفر مرتضی عاملی حفظه الله که سالیان سال همسایه ی ایشان بود و غالب علما به سبب جواب محترمانه و مستند و مستدل وی به مرحوم علامه فضل الله وی را گرامی می داشتند، تازه به لبنان رفته و با پشت گرمی به حمایت تلویحی علمای قم در مسیر مرجعیت قرار داشت و به دستخط خویش استجازه ای به ایشان پست کرده بود- ضمنا چه صمیمانه که نماینده و واسطه و از این چیزها در کارش نبوده و نیست- و با نهایت احترام و اعتقاد، باز همین شرط در مورد وی هم انجام گرفت، که البته این روابط حقا هم میان دو عالم مقدس و متقی مانند این دو بزرگوار رخ می دهد و دیگران هر دو طرفش را بی احترامی تفسیر می کنند.
دانشنامه ی روحانیت » محمد صادق هنرور شجاعی خویی» مدخل  ابقاء و امضاء وکلای مراجع متقدم


پشت پرده ی جانشینی  آیة الله خویی قدس سره
علی ای حال وکلای مرحوم آقای خویی نمایندگانی از میان خویش برگزیدند که خود کاندیدای مرجعیت در سال های بعد بودند و اینها در قم به خدمت حضرت آیة الله العظمی روحانی قدس الله نفسه آمدند و این امر هم طبق وصیت آن مرحوم بود و هم به این امر که آیة الله العظمی وحید خراسانی دام ظله العالی نیز معظم له را اعلم از خویش می دانستند و تا وی در قید حیات بود با وجود آنکه رسما مرجعیت ایشان اعلام شده بود، حاضر به انتشار رساله ی عملیه نمی شدند و البته ایشان هم احتیاطات خویش را به آقای وحید ارجاع می دادند، عامل سوم هم که باید جانشین آقای خویی در سیره ی ایشان قرار می داشت و موافق یا موید رژیم ایران نمی بود و البته باید که از مبارزان و فعالان بر علیه آن نیز نمی بود.
در این ملاقات که در راستای مرجعیت مطلقه ی اعلم و افقه علمای روزگار انجام گرفت، اصلا نمایندگان آیة الله خویی باورشان نمی شد که تقوا و استقلال رای مرجعی در این حد از قاطعیت به آنها اعلام شود که:
 
تمامی وجوهات باید محاسبه و به من تحویل شود و سوابق و اوصاف همه ی وکلا را مشاهده و در آن صورت به صدور اجازه مبادرت نمایم، اما نمی توانم در روی دربایستی کسی را تأیید کنم و به حسب سلام و علیک کسی را با حکم و امضایم بر مال و دین مردم مسلط کنم.




به واقع هم عجیب بود و علی رغم چند روز حوصله و اصرار و مذاکره هیأت علما که چند تن ایشان از مرکز اسلامی امام خویی لندن آمده بودند با نومیدی و ناباوری به سراغ کاندیدای دوم خویش رفتند ولی عده ای از فضلا و علمای مستقلی که همراهی ایشان می نمودند، به سراغ آیة الله العظمی سید عبد الاعلی سبزواری رحمة الله علیه رفتند، اما اکثر روحانیت که با مرحوم آقای خویی سابقه و رابطه داشتند به اتفاق و اجماع به نزد آیة الله العظمی سید علی سیستانی دامت برکاته رفتند و با ایشان به نتیجه رسیدند و البته تصور نشود که آقای سیستانی نسبت به آقای روحانی شل عمل کردند، خیر بلکه ایشان جون در کنار آقای خویی در نجف بود و در امور ایشان همکاری و همفکری داشت همه ی افراد را از نزدیک می شناخت و شاهد و ناظر امور بود و حال آنکه آقای روحانی 20 سال بود که دور از امور نجف بود.



ادامه دارد... 


[1] . فی المثل:
مرحوم آیت الله سید عباس خاتم یزدی – که از اعضای اصلی حلقه نزدیکان و شاگردان مهم امام در نجف بود – از مرحوم آیت الله سید محمد روحانی به عنوان شاخص ترین کسانی یاد می کند که تلاش های او برای کاهش تعداد طلاب شرکت کننده در درس امام مؤثر واقع شد. (خاطرات آیت الله خاتم یزدی، ص ۸۲)
فضای رقابتی حوزه های علمیه عراق (نجف و کربلا) تا حدودی توانست حاشیه امنی برای امام ایجاد کند (همان، صص ۱۶۹ الی ۱۷۵) و ایشان با برخوردهای محترمانه ای که با دیگر بزرگان عراق داشت، مانع از تشدید اختلافات می شد. با این حال تحریکات رژیم شاه از یک سو و تندروی های برخی از طلاب انقلابی حامی امام سبب می شد که گاهی تنش هایی در سطوح عالی حوزه پیش آید. جعل سند علیه مرحوم ایت الله سید محمد روحانی – که از برجسته ترین شاگردان مرحوم آیت الله العظمی خویی و از علمای برجسته نجف بود – به منظور وابسته جلوه دادن وی به رژیم پهلوی، یکی از اقدامات غیر اصولی و تندورانه برخی طلاب انقلابی بود که بر تیرگی روابط جریان انقلابی حامی امام با بزرگان نجف افزود. ( نهضت امام خمینی، نوشته سید حمید روحانی، ج ۳، ۹۲۱ و۹۲۲، روحانی در این کتاب تصریح کرده که آیت الله سید محمد روحانی هیچ وابستگی به دستگاه پهلوی نداشت و اتفاقاً اسنادی دالّ بر عدم ارتباط وی با حکومت پهلوی وجود داشته است. به گفته روحانی، امام خمینی پس از شایعه پراکنی برخی طلاب انقلابی علیه آیت الله روحانی از این اقدام به شدت خشمگین و ناراحت شد.)
منبع: علی اشرف فتحی » تورجان » امام و مخالفان حوزویش » پیوند پایدار: http://tourjan.com/?p=624

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر