۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

بعد از این چه می شود...؟


این روزها همه مردم یک سؤال را از تحلیلگران، بزرگان و از یکدیگر می پرسند و آن اینکه بعد از این چه خواهد شد؟ دیده ام افرادی حتّی به پیشگوییهای نوسترآداموس و شاه نعمت الله ولی و ... روی آورده اند، که از این سردرگمی خارج شوند. اگر هم روایت کلّی برایشان بگویی که مثلا للحقّ دوله و للباطل جوله (حقّ دائما می ماند و باطل فقط جولانی دارد)دلشان آرام نمی گیرد ولو به احترام روایت بودنش سکوت کنند و باز دنبال پیش بینی آینده‏اند. وقتی این حالت را می بینم یاد آن حدیث رسول خدا می افتم که یکی از علائم ظهور همین است که مردم به نجوم ايمان آرند و تقدير را دروغ شمارند.


نمی شود ملامتشان کرد. طبع انسان از بی خبری بیزار است. از آینده مجهول هراسان است. بله کلّیتی داریم که از اشباه و قرائن تاریخی می توان عاقبت نظایر امروزی آنها را هم استخراج کرد، امّا به نوعی این بار خستگی خاصّی بر مردم حاکم است. حکومتی که سیاستش را عین دیانتشان می دانستند، حکومتی که برای استقرارش عزیزترین عزیزانشان را فداء کردند، حکومتی که بر مبنای فقه اهل بیت علیهم السّلام بنا بود که از ظلمات آنها را به نور درآورد، حکومتی که برای حفظش هشت سال جنگیدند، حکومتی که امام موسی صدر، مطهری، هاشمی نژاد، باکری، صیّاد، ووو (کدام را نام ببرم؟ کم نبودند این افراد که در حوزه و در سیاست و در نیروهای مسلّح می توانستند پشتوانه باشند.) را از دست داد و اکنون از باب مردگان بی آزار با تقطیع نظریاتشان مؤیّد می سازد برای بازماندگان بازمانده از آرمان. خوب باید مردم دلسرد باشند.


تا کنون اگر فشاری بر آنان می آمد دست به دامان نظریه ولایت فقیه می انداختند که دین شناس فهیم دلسوز مهربانی بر سرمان حاکم است؛ (همان صفاتی که آیت الله ابطحی گفته بود در کنفرانسی که چند ماهی بعد از رهبری آقای خامنه ای، مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی در مورد ولایت فقیه تشکیل دادند و انگار امروز را دیده بودند؛ می توانید در آخر کتاب عوامل پیشرفت بخوانید آن شرایط را مقایسه کنید با آنچه که هست.)(کتاب را ازwww.rabtahi.blogfa.com می توانید دانلود کنید) غافل از آنکه آنگونه که باید، پخته نشده بود این نظریه. قربانی هم زیاد داد. قریب به 25 سال حصر آیت الله العظمی قمی، قریب به 20 سال حصر آیت الله العظمی روحانی، قریب به 10 سال زندان آیت الله رستگار جویباری که همچنان ادامه دارد، قریب به 15 سال حصر قائم مقام رهبری آیت اللهالعظمی منتظری، دق دادن آیت الله سیّد محمّد شیرازی، و الآن هم سیّد محمود قمّی برادر مرجع مشهدی، سیّد صادق شیرازی برادر سیّد محمّد،آیت الله وحید خراسانی، آیت الله موحّد ابطحی اصفهان، آیت الله دستغیب شیراز، اصلاً بگذار بگویم همه قمیون و مشهدیها و اصفهانیها و شیرازیهای شناخته شده غیر از کمتر از انگشتان دو دست آن هم درجه دو و سه از علماء مثل آقای حائری شیرازی؛ نوری همدانی؛ مصباح؛ خزعلی؛ محمّدی گیلانی و... حتّی آنهایی که دین ندارند ولی سواد دارند (تعبیری که در جریان مشروطه و اعدام شیخ فضل الله، صاحب عروه در مورد آخوند خراسانی به کار برد) مثل مهدوی کنی هم سکوت می کند که این آخر عمری آخرت از دست ندهد (اگر گاهی تأیید هم می کند این است که دنیایی را هم که با جفای به آیت الله منتظری نصیبش شد (مثل دانشگاه امام صادق) از دست ندهد.)


خوب باید هم در این بین آقای خامنه ای، آقای مصباح را تئوریسین انقلاب بداند. آقای نوری همدانی هرچه رهبر گفت را تأیید کند، آقای خزعلی این همه جفاها را برای هدف مقدّس، مقدّس بشمارد و فرزند فهمیده‎اش را عاق کند، آقای حائری شیرازی نامه به رهبری بنویسد و با تشبیه آقای خزعلی به آقای محمّدی گیلانی که پسرش را به عنوان حاکم شرع به اعدام کرد، رهبری را با داشتن چنین یارانی دلداری دهد و بگوید این آتش بزودی سرد می شود و البته مقلّد باواسطه مصباح یعنی احمدی نژاد در همان هفته به خانه محمّدی گیلانی برود و نشان عدالت به او بدهد. من چه کار به اینها دارم، بگذرم.


دیدیم حتّی مراجع اعلام شده جامعه روحانیت و جامعه مدرّسین که در شب رحلت آیت الله العظمی اراکی با حصر جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم توسّط لباس شخصیها و به آن صورت کذایی که بعداً آیت الله آذری قمی فاش کرد مرجعیتشان اعلام شده بود؛ (که البته اعتباری باشد برای مرجعیت آقای خامنه ای) این بار در کنار ولی فقیه قرار نگرفتند. از این هم بگذرم؛ می گفتم این مردم که پناهشان ولایت فقیه بود، این بار ظاهراً کدخدای ده را مرغابی دیدند. و هر چه در این سی سال عوام بی خبر بودند و برخلاف خواص حوزه و دانشگاه که طعم عنایات آقایان را چشیده بودند و صدایشان جایی نمی رسید و کسی باورشان نمی کرد این بار عوامی که می گفتند به زودی درست می شود و این مملکت پشتوانه دینی دارد، سرانش فقیهند و سالم، برای این مملکت شهید دادیم، حالا دلسردانه معتقد شده اند که درست نمی شود که خانه از پای بست ویران است، با اجماع مرکّبی که در جریان مناظرات از اخباری که احمدی نژاد و سه طرف دیگر در افشای این چهار سال و آن بیست و شش سال گفتند، مردم بدستشان آمده که سران این نظام هم از صدر تا ذیل همه یک کرباسچی اند، و شهدایمان را هم برای خدا و اهل بیت و حفظ این شیعه خانه امام زمان داده ایم، پس حالا که بنای بر ظلم است دیگر دیانت ما عین سیاست ما نیست، اینی که الآن هست (یا در این سی سال بوده و الآن رو شده) بی دینی آقایان است که عین بی سیاستی‏اشان بوده است.


این تصویری است که مردم ما از وضعیت موجودشان دارند، بی هیچ تعارف! و حالا با این بگیر و ببند و کشت و کشتار و بی حساب و کتابیی که در مملکت حاکم است که حتّی دیگر صداوسیمایی که می خواهد همه چیز را بپوشاند و عادّی جلوه دهد هم نمی تواند، و دم خروس معلوم است و قسم حضرت عبّاس غیرقابل باور، مردم حق دارند بپرسند بعد از این چه می شود؟


پس بگذار بگویم، اگر بداء نباشد، دیگر آقای خامنه ای مهلتی ندارد. بگذار بگویم اگر بدون دین یا بدون علم حاکم شوی عاقب به خیر نخواهی شد. بگذار بگویم که امام زمان علیه الصّلاة و السّلام فرموده اند «العجب کلّ العجب بین الجمادی و الرجب» و بین این جمادی و رجب و در فاصله انتخابات چیزهای عجیبی دیدیم. بگذار بگویم که اگر این چهار سال تا حدّی این مسأله بود امّا در چهار سال پیش روی «قعود الصبیان علی المنابر» محقّق می شود و حکومت بچّه بازی می شود که نمونه اش را هم در جریان مشایی و عزل وزراء دیدید و این تازه اوّل داستان بود. بگذارید برایتان بگویم که بنی العبّاس ثانی، همانانی که روایت می فرماید در آخرالزّمان حاکم می شوند و به ظاهر مردم را به اهل بیت دعوت می کنند ولی در باطن با اهل بیت هیچ ارتباطی ندارند(يَظْهَرَ فِيهِمْ قَوْمٌ لا خَلاقَ لَهُمْ يَدْعُونَ لِوَلَدِي وَ هُمْ بِرَاءٌ مِنْ وَلَدِي)، چه برسرشان می آید.


به اذن خدا و به دعای امام رضا علیه السّلام که تا کنون هم مستجاب شده است، که خدایا ظالمین را با ظالمین مشغول کن(اللهم اشغل الظالمین بالظالمین) مردمى پست نهاد و بى‏نصيب از رحمت حق که سركرده آنها مردى است سياه چرده و سياه دل، بي دين، از نظر حق افتاده، و داراى عيوب‏ (چکار دارم بگویم رئیس دولت نهم) که بر اشراری تسلط دارند (لباس شخصی ها و بعضی سربازان گمنام) ميان ستمگران فتنه ‏انگيزند، و پادشاهان را نابود كنند. بعضی پادشاهانی که مهلت بیست ساله اش دیگر تمام است.(تِلْكَ عِصَابَةٌ رَدِيئَةٌ لَا خَلَاقَ لَهُمْ عَلَى الْأَشْرَارِ مُسَلَّطَةٌ وَ لِلْجَبَابِرَةِ مُفَتِّنَةٌ وَ لِلْمُلُوكِ مُبِيرَةٌ يَظْهَرُ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ يَقْدُمُهُمْ رَجُلٌ أَسْوَدُ اللَّوْنِ وَ الْقَلْبِ رَثُّ الدَّيْنِ لَا خَلَاقَ لَهُ مُهَجَّنٌ زَنِيمٌ عُتُلٌّ تَدَاوَلَتْهُ أَيْدِي الْعَوَاهِرِ مِنَ الْأُمَّهَاتِ مِنْ شَرِّ نَسْلٍ لَا سَقَاهَا اللَّه‏)


بگذار بگویم معصوم علیه السّلام فرمود: «ناگزير بايد آسيائى به گردش در آيد و خرد كند و چون بر محورش برپا شد و بر پايه‏اش استوار گرديد خداوند بنده‏اى بى‏گذشت و سنگدل و از خاندانى گمنام (بى‏اصل و نسب) را برانگيزد كه پيروزى با اوست، يارانش داراى موهاى بلند و سبيل‏دار و سياه جامه‏هايشان در بر، صاحبان پرچمهاى سياه هستند.(گاردی ویژه!) واى بر آن كس كه با ايشان دشمنى ورزد كه بى‏قانون و ملاحظه او را بكشند، به خدا سوگند گوئى هم اكنون آنان را پيش چشم مى‏بينم و به كردارشان مى‏نگرم و به آنچه را كه بدكاران و ستمگران عرب از ناحيه ايشان مى‏بينند، خداوند آنان را كه مهرى در دلشان نيست بر ايشان چيره گرداند، پس ايشان را در شهرهاى خودشان در كنار فرات شهرهاى بيابانى و ساحلى بى‏حساب مى‏كشند، به سزاى آنچه كرده‏اند، و پروردگار تو به بندگانش ستمكار نيست‏.» (غيبت نعمانى-ترجمه غفارى، ص: 363؛ لا بد من رحى تطحن فإذا قامت على قطبها و ثبتت على ساقها بعث الله عليها عبدا عنيفا خاملا أصله...)


بگذار بگویم که معصوم فرمود: فلان طائفه (بنی العباس ثانی) به ناچار بايد بحكومت برسند و همين كه بحكومت رسيدند و سپس بین خودشان اختلاف افتاد حكومتشان از يكپارچه‏گى بيفتد و كارشان پراكنده شود تا آنكه خراسانىّ و سفيانىّ بر آنان خروج كنند اين يك از خاور و آن يك از باختر (غيبت نعمانى-ترجمه فهرى،ص: 299) نمی دانم این سیّد عاقبت به خیر می شود یا هنوز هم به تعبیر سوره کهف یحسبون انّهم یحسنون صنعا: گمان دارند که دارند خوب عمل می کنند. امّا می دانم که امام علیه السّلام فرموده اند: «از دست رفتن حكومت فلان طائفه همچون شكستن كاسه سفالين باشد و همچون كسى كه كاسه سفالين بدستش باشد و در حال قدم زدن از آن غفلت نمايد ناگهان كاسه از دستش افتاده و بشكند و چون از دستش افتاد بخود آيد و آه حسرت بكشد، حكومت آنان نيز اين چنين خواهد بود كه بكلّى در خواب غفلت فرو رفته باشند.»


شاید حتمی نباشد امّا ان شاء الله چیزی به ایام حج نمانده است که در آن خبر مرگ خلیفه ای می رسد(...الناس وقوف بعرفات إذ أتاهم راكب على ناقة ذعلبة يخبرهم بموت خليفة...) و بعد از آن هم چند سالی انسان سالمی (کسی که واقعا فقیه است و دین را می فهمد، نه با نامه جامعه روحانیت و شعار هم مرجعی هم رهبری به این سمت رسانده شده باشد) حاکم می شود که بعد خلع می گردد و از اینجا به بعد است از همانجایی که حاکم شدند از همانجا از بین می روند. (مجلس خبرگانی که مصباح و جنّتی و احمد خاتمی و یزدی حاکمانش باشند بعید نیست اینگونه شود.) (... ومات خليفتکم الذي يجمع الاموال، واستخلف بعده رجل صحيح، فيخلع بعد سنين من بيعته، ويأتي هلاک ملکهم من حيث بدأ ...)


زمانی که امام از دنیا رفت، استادمان می فرمود که خواب دیدم حضرت زهرا سلام الله علیها بین ایشان و آیت الله شریعتمدار که پیش از ایشان از دنیا رفته بود واسطه شدند، و آنها را با هم آشتی دادند؛ همانی که مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی در نامه‏اشان به امام خمینی فرمودند که حال که ایشان از دنیا رفته است مراسمات ایشان آنگونه که شایسته مقام مرجعیت است برگزار شود، هرچه بین شما بوده تمام شده و امیدوارم مشمول «وَ نَزَعْنا ما في‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلين‏» شوید.


آیت الله منتظری هم قریب به این مضمون می گفت که افرادی امام را خواب دیده اند که فرموده از جانب من از منتظری حلالیت بطلبید. نمی دانم این برای آقای خامنه ای خواهد بود؟! خیلیها دلشان شکسته است. خیلیها دلشان خون شد. خدا رحمت کند حاجیه خانم ابطحی را و خدا عاقبت به خیری نصیب همه امان بفرماید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر