۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

بنیان گذاران حقیقی تعامل حوزه و دانشگاه-بخش یکم

منبع: کتاب شناسی شیعه ::الاثر:: نامۀ آية‏اللّه‏ العظمى مرعشى نجفى به استاد سعيد نفيسى / عبد الحسین طالعی -

عبد الحسین طالعی

اين نامه را مرحوم آيت‏اللّه‏ العظمى مرعشى نجفى به استاد سعيد نفيسى در سال 1357 قمرى (1317 ش) پس از انتشار كتاب ايشان در شرح حال شيخ بهائی نوشته است. نامه، شامل استدراكاتى بر كتاب، و پس آن از تذكّراتى در نقد آن است.
نامه، نشان دهنده پيوند استوار ميان آيت‏اللّه‏ مرعشى با صاحب‏نظران دانشگاهى در حدود هفتاد سال قبل، و نمونه‏اى از نقد سالم و منصفانه است. علاّمه امينى نيز در جلد يازدهم الغدير ضمن شرح حال شيخ بهائی نكاتى در نقد اين كتاب آورده است. البته اين موارد، جايگاه كتاب نفیسى را به عنوان «الفضل للمتقدّم» نفى نمى‏كند؛ ولى به هرحال، نقد همواره جايگاه خود را در نظام انديشه و دانش دارد.
بارى، اصل نامه در ضمن اسناد استاد سعيد نفيسى بوده و اكنون به شمارۀ «9223» در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران موجود است، كه براى نخستين بار انتشار مى‏يابد. در اينجا از سركار خانم سوسن اصيلى كه تصوير نسخه را در اختيار بنده قرار دادند، سپاسگزارى مى‏كنم.
آیه الله مرعشی نجفی سعید نفیسی

بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم
پس از طىّ مراتب مراسم در باب اخلاص، به عرض شريف مى‏رساند آن‏كه چند روز پيش، يكى از دوستان، كتابى در ترجمۀ مرحوم شيخ بهائى، از اثر قلم افادت شيم به حقير ارائه داد و يك دوره، سير در او شد.
الحق زحمتى كشيده و رنجى برده‏ايد و يادگارى از وجود محترم باقى مانده؛ و در طىّ مطالعه برخوردم به پاره‏اى از مطالب، در اطراف آن خواستم مختصر اشاره نمايم.
(1)
مرآة الاحوال جهان‏نما كه از او نقل مى‏فرماييد، مؤلفش مرحوم حاج آقااحمد است. پدرش آقا محمّدعلى صاحب مقامع الفضل، پدرش مرحوم آقاباقر معروف به وحيد بهبهانى است. و مرحوم مؤلف مرآة، از بزرگان روزگار بوده؛ بهائىِ عصر خود بوده در احاطۀ به فنون مختلفه؛ قريب صد كتاب و رساله تأليف نموده، از جمله: مرآة الأصول، و كتاب قوت لايموت در فقه كه در مسافرت هندوستان تأليف نموده، و كتاب حاشيه بر [تفسير] بيضاوى، و [حاشيه] بر مجمع البيان، و [حاشيه] بر مجمع البحرين، و [حاشيه] بر معالم، و [حاشيه] بر شرح لمعه، و [حاشيه] بر فوائد تونى، و [حاشيه] بر رجال كبير، و[حاشيه] بر مختصر حاجبى، و [حاشيه] بر جامى، و نورالانوار در شرح بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، [و] الدرر الغروية در اصول [و] شرح بر مختصر نافع [و] المحمودية[كه] حاشيه‏اى است بر صمديۀ شيخ بهائى و غيرها.
ولادت ايشان در كرمانشاهان، شهر محرم الحرام سنه 1191. و از تآليف ايشان نيز رسالۀ تنبيه الغافلين در ذمّ صوفيه.
و مشايخ علميه ايشان: سيّد بحرالعلوم و صاحب رياض و كاشف الغطاء و حاج ميرزا محمّدمهدى شهرستانى و غيرهم.
و مشايخ روايتى ايشان: اشخاص مذكورين، بعلاوه مرحوم ملاحمزۀ طبسى كه ساكن طبس و اصلاً قاينى بوده [است].
اولاد ايشان فعلاً [چند] خانواده هستند در كرمانشاهان و همدان و هندوستان و آگره، آنها از نسل مرحوم آقا محمّدابراهيم پسر مؤلف مرآة الاحوال مى‏باشند، و بعضى از نسل مرحوم آقامحمّد.
مسافرت‏هاى عديده نموده: هندوستان، يمن، سوريا، عراق عرب، مصر. از علوم غريبه هم بى‏بهره نبوده، چنانچه از نوشتجات ايشان مستفاد مى‏شود.
قبرش على الظاهر در كرمانشاهان جنب قبر والد خود آقامحمّدعلى است، در بقعه واقعه در خارج شهر، معروف به «سر قبر آقا».

(2)
از نسل شيخ بهائى، غير از چند سلسله كه اسم برده‏ايد، هستند، از جمله در جبل عامل، در بلده «بنت جُبيل» كه طائفه‏اى هستند از نسل ايشان؛ و از ايشان است آقاى حاج محمّد ابراهيم جبل عاملى كه از علماء قم مى‏باشند، فعلاً.
و نيز از نسل شيخ، طائفه‏اى در آستان رضوى هستند، غالباً هم داراى خدمت در عتبه هستند.
و نيز در كاشان طائفه‏اى هستند، و نيز در اطراف تبريز طائفه‏اى هستند.
و تمام اين طوائف، منتسب به ايشان هستند على المشهور. و آنچه را كه اطمينان هست به انتسابشان، ساكنين جبل عامل است، نظر به مدارك موجوده نزد خودشان.

(3)
در صفحه 41 در سطر آخر، «حسين بورينى» سهو قلم است، و صحيح، «حسن بورينى» است، و او از مشاهير علماء عامّه است [كه] تأليف زياد دارد.
(4)
در تعداد شاگردان شيخ، بسيارى از قلم افتاده[اند]:
از جمله: سيّدجليل سيّدحسين معروف به خليفه سلطان و سلطان العلماء الحسينى المرعشى، المتوفى سنة 1064، داماد شاه عباس كبير؛
و از جمله: فاضل ضياءآبادى قزوينى كه از اخصّ خواصّ شيخ بوده و ملحقاتى به صحيفۀ كامله تأليف نموده [كه] نسخه نزد حقير موجود است؛
و از جمله: سيدعبدالرزاق كاشانى است كه در فلكيّات ماهر بوده و قبرش در كاشان است، چنانچه در رياض العلماء تصريح فرموده [است]؛
و از جمله: مرحوم عيسى بيگ كه پدر علامۀ دوران ميرزا عبداللّه‏ افندى است، و او از اجلاء تلاميذ شيخ بوده، چنانچه پسرش در رياض العلماء فرموده، و بعضى مجلدات رياض نزد حقير موجود است؛
و نيز از شاگردان شيخ، سيدجليل قاسم بن محمّد الحسنى الطباطبايى القهبائى الزوارى است. در جامع الرواة فرموده: ايشان در حديث، از تلاميذ شيخ بوده‏اند.

(5)
از جمله شروح تشريح الافلاك:
شرح آقاسيدعلى الحسينى المرعشى، معروف به سيدالاطباء تبريزى، المتوفى سنة 1316؛
و از جمله: شرح مرحوم ميرزا على‏اكبر شيرازى، منجّم دربار كريم خان زند كه تأليف بسيار دارد، از جمله شرحى بر قبله شرح لمعه [كه] به فارسى نوشته [است]؛
و از جمله: شرح مرحوم ميرزاحسن پسر صاحب گوهرمراد؛
و از جمله: شرح ميرعبدالواسع بن ميرمحمّدمهدى الحسينى الخاتون آبادى است كه در سنۀ 1151 وفات نموده و قبرش در قبرستان آب‏بخشان اصفهان بود؛
و از جمله: شرح يگانه علامه قرون اخيره، ميرزا محمّدعلى معروف به حزين كه در بنارس هندوستان مدفون است؛
و از جمله: شرح ميرزامحمّد بن جهان‏بخش مازندرانى است كه در سنه 1120 (13 شعبان) وفات نموده و قبرش در قبرستان آب‏بخشان اصفهان است.

(6)
در ضمن شروح تشريح الافلاك شرح شيخ ابوالحسن الشريف را نوشته‏ايد. ايشان مرحوم آقاميرزا ابوالحسن معروف به شيخ‏الاسلام و شيخ المحققين اصطهباناتى شيرازى است كه از مشاهير علماء و حكماء متألهين در زمان مرحوم شيخ مرتضى انصارى بوده [است]. مسكن ايشان تا اواخر عمر، اصطهبانات بود. كتب بسيارى دارد، از جمله كتاب سلسبيل است در عرفان به فارسى كه در بمبئى به طبع رسيده و از تلاميذ ايشان، والد حقير مرحوم سيدمحمود نجل مرحوم سيدالاطبّاء الحسينى التبريزى است.
وفات مرحوم والد سنه 1338 مى‏باشد. و خلف مرحوم شيخ‏الاسلام، آقاى شيخ‏المحققين ـ كه از علما و فضلاء فارس هستند ـ مى‏باشد.

(7)
از جمله شروح خلاصة الحساب:
شرح مرحوم شيخ نظام‏الدّين مرتضى بن محمّد شيخ‏الاسلام الرشتى است كه در سنه 1336 در بلده رشت وفات نموده [است]، جنازه ايشان حمل به بلده قلم شده و در مزار علىّ بن جعفر دفن گرديد، و ايشان از تلاميذ آقاشيخ هادى طهرانى و حاج‏ميرزا حبيب‏اللّه‏ جيلانى هستند، تأليف و تصنيف زياد دارند، از جمله: ارشاد الصبيان در عقايد كه به طبع رسيده [است]، و اسم شرح خلاصه، تشريح الحساب است؛
و از جمله شروح خلاصه: شرح ملا عصمت‏اللّه‏ بن اعظم بن عبدالرسول سهانپورى هندى است به عربى، [كه] از علماء عامّه و بسيار شرح خوبى است، به خط خودش نزد حقير موجود است، در سنه 1086از تأليف او فارغ شده، اسمش: انوار خلاصة الحساب؛
و از جمله شروح خلاصه: شرح مرحوم سيدعلى سيدالاطباء تبريزى است كه در سنه 1316 وفات نموده و ايشان جدّ حقير بودند؛
و از جمله شروح خلاصه: شرح سيدحسين الحسينى المرعشى، معروف به خليفه سلطان و سلطان العلماء مى‏باشد؛
و از جمله: شرح ميرزا محمّد اخبارى معروف كه در كاظمين كشته شده، صاحب كتاب دوائر العلوم و منية المرتاد و غيرهما؛
و از جمله: شرح مرحوم استاد من آقاميرزا محمود اهرى تبريزى كه مدرّس رياضيات و فنون مختلفه در نجف اشرف بودند؛
و از جمله: شرح شيخ عبدالنبى كاظمى، المتوفى سنة 1256، صاحب كتاب تكملة الرجال [كه] درهندوستان به طبع رسيده [است].

(8)
از جمله شروح وجيزۀ شيخ در دراية الحديث:
شرح استاد حقير در رجال و درايه، مركز الاجازة، شيخ الرواية، مرحوم آقاى آقاسيدحسن صدرالدّين موسوى است كه در بلده كاظمين ساكن بودند، سنه 1354 وفات نمود، تآليف بسيار دارد، از جمله كتاب الشيعه و فنون الاسلام است كه در صيدا به طبع رسيده [است]؛
و از جملۀ: شرح استاد من مرحوم آقاى حاج ميرزا على حائرى شهرستانى مرعشى است كه در طهران با رسائل فقهيه، چندى از تأليفات به طبع رسيده [است]؛
و از جمله: شرح مرحوم استاد من خاتم المحدّثين آقاى حاج شيخ محمّدباقر بيرجندى، صاحب كبريت الاحمر فى شرائط المنبر مى‏باشد كه در طهران به طبع رسيده [است].
و از جملۀ شروح: شرح خود حقير سيدشهاب‏الدّين نجفى الحسينى مرعشى است كه به طبع نرسيده، در زاويه خمول باقى است؛
و از جمله شروح: شرح سيدعلى النوّاب پسر سيدحسين الحسينى المرعشى، معروف به سلطان العلماء و خليفه سلطان، كه قبرش در نجف اشرف در سردابه قبر علاّمه حلّى است.

(9)
رسالۀ ذبايح اهل كتاب را كه در صفحه 165 اسم برده‏ايد، در طهران با قريب به سى رساله در فنون مختلفه به طبع رسيده و آن مجموعه در لسان اهل علم معروف است به كلمات المحققين يا رضاعيّات.
و شروح چندى بر رساله ذبايح نوشته شده، از جمله:
شرح فاضل جواد است كه تلميذ مصنّف بوده، در نجف اشرف، در كتابخانه مرحوم آقاسيدمحمّد بحرالعلوم موجود [است]؛
و شرح شيخ احمد جزائرى است صاحب آيات الاحكام كه در كاظمين، جزء كتابخانه استاد من آقاى آقاسيدحسن صدرالدّين موجود است.

(10)
يكى از آثار علميۀ شيخ بهائی، قصيده‏اى است غرّاء، معروفه نزد اهل ادب عربى به فوزالأمانى يا نيل‏الأمانى در حقّ حضرت حجت منتظر فرموده، و در ذيل مخلاة طبع شده و شروح بسيارى دارد، از جمله شرح علامۀ معاصر و صديق شفيق من، آقاشيخ جعفر نقدى قاضى محكمه شرعيه در عماره از بلاد عراق و در دو جلد است، به طبع رسيده، بسيار شرح لطيفى است و اسمش منن‏الرحمان است.

(11)
مخلاة شيخ بهائی 5 جلد است. نسخه‏اش در كتابخانه مرحوم حاج سيدعبدالصمد در خوزستان موجود است. و آنچه به طبع رسيده، جزئى از اوست، و مشتمل است بر تحريفاتى از طبع كنندگان به جهت پاره‏اى از اغراض. و اين شيوۀ غيرمرضيه جارى است در بين مصرى‏ها و غيرهم، چنانچه بر ملاحظه‏كنندگان مخفى نيست.

(12)
اساتيد حقير، از جمله مرحوم والدم دعواى رؤيت مى‏نمودند كه كتبى از شيخ ديده‏اند در علوم غريبه، يكى مسمّى به تاج، و ديگرى طرزين، و ديگرى منتشا، و ديگرى سفرنامه، واللّه‏ العالم.

(13)
از جمله تأليفات شيخ كه خود حقير در كتابخانه‏ها ديدم:
يكى تفسير كوچك مختصرى است بر سورۀ شريفۀ توحيد؛ و رساله در جواب سؤال شاه عباس كه در شكارگاه، خوكى را شكار نموده بودند و بر دندان جلوين او نقشى بود به خط صريح، لفظ جلاله؛ و رساله تفاحه در علم مساحه. و اين غير از تفاحة فى علم المساحة است كه در ضمن مجمع المتون در مصر و آستانه به طبع رسيده، چه او از تأليف ابناء عامّه است؛
و نيز از تأليفات شيخ كه خودم ديده‏ام:
رساله‏اى است در معنى ولايت و امامت و اثبات آن مرتبۀ شامخه پس از رحلت رسول اكرم ـ صلى اللّه‏ عليه و آله ـ به جهت مولى الموحدين اميرالمؤمنين ـ عليه السلام؛
و رساله در معنى كفر و شرك؛
و شرح قصيدۀ عينيۀ حميرى: لاُمّ عمرو باللوى مربَع، الخ؛
و حاشيه بر اشارات، ناتمام؛
و رساله در شرح اين عبارت علامه در قبلۀ عراق: ويستحبّ لهم التياسر الى يسار المصلّى.
و غير از اينها تآليف دارد كه به تدريج به نظرم برسد، اسماء آنها را تقديم مى‏كنم.

(14)
اشعار بسيارى دارد غير آنچه كه در سلافه يا نشوه السلافة نقل شده، از جمله اشعار ايشان است:
للشوق إلى طيبة جفنى باكى
لو صار مقامى فلك الأفلاك
استنكف إن مشيت فى روضتها
فالمشي على أجنحة الأملاك

و نيز از اشعار ايشان است در مدح حضر امير ـ عليه السلام:
هذا النبأ العظيم ما فيه كلام
هذا لملائك السماوات إمام
من يمّم بابه ينل مطلبه
من طاف به فهو على النار حرام

و نيز از اشعار ايشان است:
من أربعة وعشْرة امدادى
فى ستّ بقاع سكنوا يا حادى
فى طيبة والغرّى مع سامرّاء
فى طوس وفى كربلا وفى بغداد

و يكى از دوستان من نقل نمود كه اشعار شيخ را يكى از تلاميذش جمع‏آورى نموده و ديوانى شده، واللّه‏ العالم.

(15)
از جمله تأليفات مشهورۀ ايشان، رسالۀ توضيح المقاصد است در وقايع ايام، كه به طبع رسيده و سركار هم در عداد تأليفات ايشان اسم برده‏ايد.
و اين نسخه، متمّماتى دارد. از جمله متمّمى است كه مرحوم سيدبهاءالدين محمّد المختارى الحسينى النائينى تأليف فرموده است. و او از معاصرين مجلسىِ ثانى بوده و اسم كتاب تفريح القاصد لتوضيح المقاصد [است]. و او را در سنۀ 1108 تأليف فرموده و اصل نسخه به خطّ شريف مؤلف نزد حقير موجود است.

(16)
در طىّ مطالعه كتاب شريف ترجمۀ احوال شيخ بهائی در صفحه 55 برخوردم به كلماتى و بياناتى در خصوص بعضى از بزرگان و علماء كرام كه در عمليات، خدماتى نموده[اند]، مانند محقق اردبيلى كه مقام شامخ ايشان در فقه، از شرح ارشاد و در عقليات، از حاشيه ايشان بر شرح تجريد، و در رياضيات، از خلاصة الهيّه و در رجال، از تعاليق بر رجال كشى معلوم مى‏شود.
و مقام ورع و زهد و تجنّب از حكام دنياى ايشان، شهره آفاق است.
حتّى برخوردم در كلمات ذهنى افندى ـ كه كاتب سفارت عثمانى بوده در اصفهان ـ به تعبيرى در حقّ محقّق مذكور، كه مفادش اين است [كه] اين شخص، روح مجرّد است، اصلاً كأنّه علاقه‏اى از علائق دنيوى را دارا نبوده و نيست، الخ.
و حيف است قلم شخص مورّخ به اين‏گونه كلمات دربارۀ اين‏گونه اشخاص آلوده شود. و بديهى است تصديق مى‏فرماييد كه مورّخ بايد به كلّى در نوشتجات خود، اكتفاء نمايد به بيان آثار و سِيَر و تراجم؛ چون مقام تاريخ‏نويسى مقامى است و مقام نقد و اعتراض و تعريض، مقام ديگر، و بزرگان اخلاق و بلاغت فرمودند: «لكل مقام مقال».
و سرّ لزوم صيانت اقلام مورّخين از اغراض، آن است كه اگر شوب غرضى باشد، كتاب و كلمات مورد استفاده عمومى نخواهد شد، و به مقام اعتبار او خللى متوجه خواهد شد. و البتّه اين نقض غرض نويسنده است كه ميل تمام و شوق اكيد و جدّ وافى دارد بر اين‏كه كتاب او، مدى الدّهور والايام، مركز افاده و نقطه استفاده و استفاضه باشد.
ولى متأسفانه كه اين نكته بزرگ، مورد عنايت اكثر ارباب قلم تاريخى معاصرين نيست، چنانچه واضح مى‏شود بر سيركننده پرتو اسلام آقاى اقدام و مقدمه خاندان نوبخت آقاى اقبال و و و و.
به عكس، اگر انسان از نويسنده احساس نمود كه در مقام مشاجره نيست، و به قول عوام: در ضمن دعوى نرخ طى نمى‏كند، به قدرى سكون نفس و اطمينان خاطر به او مى‏رساند كه نهايت ندارد.
البته ملاحظه فرموده‏ايد تذكره شاه طهماسب صفوى را كه حقيقةً واقعيات را درج نموده، در هر قضيه خائف بوده، از طرف صريحاً نوشته؛ و هرجا مغلوب شده، اشاره نموده بدون اسناد كلمات مزريه [كذا فى المتن] به طرف.
و هم‏چنين عنايت فرموده‏ايد به كتاب تحفۀ سامى كه تذكره‏الشعراء سام ميرزا پسر مرحوم شاه اسماعيل مى‏باشد، و نظير اينها از كتبى كه تعداد آنها مورث كلال و ملال خواهد [بود].
و خداوند را شاهد و گواه خود مى‏گيرم كه در اين عرايض، غرض و مرضى در كار نبود. ولى حيف و افسوس خوردم كه مبادا در قرون آتيه، به قلم افاضت شعارِ مثل وجود محترم سركار ـ كه از كُتّاب اين عصر هستند ـ مناقشه‏اى بشود. و بديهى است [كه] انسان مركز سهو و نسيان است. والجواد قد يكبو، والصارم قد ينبو. ولا معصوم الاّ من عصمه اللّه‏.
بزرگش نخوانند اهل خرد
كه نام بزرگان به زشتى برد

أكرِم كريم كلّ قوم.

ميل داشتم مجلس مذاكرات همين محقّق اردبيلى را با مرحوم شيخ بهائی در نجف اشرف ـ كه در بعضى از مجاميع قلميّه ثبت شده ـ ملاحظه مى‏فرموديد، و كوچكى‏ها و خضوع‏ها و خشوع‏هايى كه شيخ نسبت به اين شخص بزرگوار الهى ربّانى مى‏نمايد، مى‏ديديد؛ با آن‏كه اين وقعه در زمان مشيخه‏الاسلام بودن شيخ
اتفاق افتاده [است].
زياده مصدّع نمى‏شود. بسيار ـ بسيار معذرت مى‏خواهم از زبان درازى! از باب مزيد اخلاص و استماع خصال حميده آن جناب، اين اندازه جسارت ورزيدم. البته گاه‏گاهى به زيارت رقايم شريفه مفتخرم خواهيد فرمود.
اخيراً كتاب اعيان الشيعة تأليف حجت‏الاسلام آقاى آقاسيدمحسن عاملى نزيل شام به طبع رسيده، يعنى تا 15 جلد به طبع رسيده، در احوال علماء شيعه، و بقيه تحت طبع است. چه‏قدر خوش بود يك دوره تهيه مى‏فرموديد. به توسط كتابخانه‏هاى طهران بطلبيد. در بغداد، نسخه موجود است.
الراجى ابوالمعالى المشهور بالسيد شهاب‏الدّين النجفى الحسينى المرعشى النسّابة.
13 رجب 1357
عنوان: قم ـ سيد شهاب‏الدّين نجفى

منبع: میراث شهاب، سال پانزدهم، شمارۀ سوم، پاییز 1388، شمارۀ 57، ص 3 - 12.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر