۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

آیت الله خامنه ای: مبادا که.....



آیت الله خامنه ای: ما كه نگفتیم از ما كسى انتقاد نكند؛ ما كه حرفى نداریم، من از انتقاد استقبال می‌كنم


آیت الله خامنه ای: ما كه نگفتیم از ما كسى انتقاد نكند؛ ما كه حرفى نداریم، من از انتقاد استقبال می‌كنم



... گاهى كه ببينم حالا بعضى‌ها روى ملاحظه، روى احترام، روى هرچه، بعضى از اين حرف‌ها را كه خيال مي‌كنند من خوشم نمى‌آيد، نمي‌زنند؛ از نگفتنش ناراحت مي‌شوم ...



«بنده توى جلساتِ دانشجويى، دانشگاهى كه اين‌جا هستند، گاهى كه ببينم حالا بعضى‌ها روى ملاحظه، روى احترام، روى هرچه، بعضى از اين حرف‌ها را كه خيال مي‌كنند من خوشم نمى‌آيد، نمي‌زنند؛ از نگفتنش ناراحت مي‌شوم؛ از گفتنش مطلقاً ناراحت نمي‌شوم. اى كاش مجال بود تا گفته مي‌شد، تا آن‌وقت انسان مي‌توانست آن برگ‌هاى بر روى هم گذاشته‌ى كتاب حرف را.

...ما كه نگفتيم از ما كسى انتقاد نكند؛ ما كه حرفى نداريم. من از انتقاد استقبال مي‌كنم؛ از انتقاد استقبال مي‌كنم. البته انتقاد هم مي‌كنند. ديگر حالا جاى توضيحش نيست؛ انتقاد هم هست، فراوان هست، كم هم نيست؛ بنده هم مي‌گيرم، دريافت مي‌كنم و انتقادها را مي‌فهمم.»








آیت الله خامنه ای: مبادا ما وقتي از حد اشتراط مرجعيت تنزل كرديم برسيم به جائي كه يك اجتهاد آبكي را هم قبول بكنيم.


آیت الله خامنه ای: مبادا ما وقتي از حد اشتراط مرجعيت تنزل كرديم برسيم به جائي كه يك اجتهاد آبكي را هم قبول بكنيم.







آیت الله خامنه ای در شورای بازنگری قانون اساسی: "...نكته اي را آقاي اردبيلي فرمودند كه بنظر من بسيار نكته مهمي است . واقعاً روي اين بايد تكيه بشود . مبادا ما وقتي به قول ايشان از حد اشتراط مرجعيت تنزل كرديم برسيم به آنجائي كه يك اجتهاد آبكي را هم مثلا قبول بكنيم و روي آن تكيه بكنيم . يعني واقعاً بايستي اگر چيزي در قانون اساسي ميايد آن تعبيري باشد كه از آن استفاده بشود آن عنواني كه حكم او نافذ براي مردم است . يعني مجتهد مسلم , يك چيزي اين جوري بايد بيايد . حالا من تعبير را نميگويم . يعني از آن اين بايد تلقي بشود . چيزي باشد كه واقعاً اجتهاد او , فقاهت او مسلم باشد و همچنين عدالت او تا اينكه وقتي حكم كرد حكم او نافذ باشد والا همه دستگاهها از هم پاشيده خواهد شد ...

مسأله جدايي دين از سياست كه در فرمايشات جناب آقاي يزدي بود . جدايي دين از سياست معنايش اين است كه در نظام اجتماعي و بناي سياسي جامعه دين نقشي نداشته باشد. اصطلاحاً لائيسم دولتهاي لائيك , به قول عربها علماني يا علماني اين معنايش جدايي دين از سياست است . يعني در بناي سياسي جامعه نه در قانونگذاري , نه در اجرا , نه در قضاوت , خلاصه در هيچ يك از نهادهائي كه جامعه را از لحاظ سياسي اداره مي كنند دين نقشي نداشته باشد , يعني لزوماً نقشي نداشته باشد . حالا يك وقتي يك چيزي ممكن است از دين يك جايي باشد آن منافاتي ندارد با علماني بودن يا لائيك بودن . اين معناي جدايي دين از سياست است . در نظام جمهوري اسلامي چنين فرضي هيچوقت اصلا وجود ندارد . يعني ولو ما رهبر را مرجع ندانيم شبهه لائيسم بوجود نمي آيد . شبهه جدايي دين از سياست بوجود نميايد . اين را بايد براي مردم توضيح داد . اگر كسي در ذهنش هست . براي خاطر اينكه قانونگذاري ما ناشي از دين است . اداره جامعه مان هم ناشي از دين است زيرا كه در رأس نظام جامعه كسي را ميخواهيم قرار بدهيم كه او داراي ملاكهاي شرعي حكومت است يعني فقاهت و تقوا و همه چيز از او ناشي ميشود . حالا طبق قانون اساسي كنوني نفاذ رأي مردم در باب رئيس جمهور هم از او ناشي ميشود . اعلام اينكه قانون منافي باحكم شرع نيست از او ناشي ميشود , قضاوت در رأس از او ناشي ميشود . يعني همه چيز به او برميگردد كه اگر در اصلاح هم همين ها رعايت بشود طبعاً همه از مهُ امور اداره كشور برميگردد به يك كسيكه با يك ملاك شرعي بر سر كار آمده است. بنابراين اصلا شبهه جدائي دين از سياست وجود ندارد اين را اگر مردم هم ميگويند بايستي به مردم توجه داد كه اين جور نيست." (1368/02/12)





منبع :

مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی جلسه پنجم ساعت شانزده و ده دقيقه روز سه شنبه 1368/02/12




تاریخ انتشار : 1389/03/28



آیت الله خامنه ای: اگر اقتدار زياد در دست يك‌فرد ميتوانست براي يك كشور خوشبختي و پيشرفت بيافريند، زمان پهلوي بايد پيشرفته ترين كشور جهان مي‌بوديم.



... تمركز به اندازه كافي بايد باشد، جائي اين مسؤوليت بايد متمركز باشد كه از آنجا بشود سؤال كرد، قدرت و اقتدار جائي بايد باشد كه بشود از آنجا مسؤوليت خواست. *آیت الله خامنه ای: اقتدار زياده از حد باعث ‌عقب افتادگي‌ يك‌ كشور ميشود، پيشرفت كشور نميشود. *اگر اقتدار زياد در دست يك‌فرد ميتوانست براي يك كشور خوشبختي و پيشرفت بيافريند ما در زمان پهلوي بايستي پيشرفته ترين كشور جهان مي‌بوديم. چرا كه همه قدرتها دست شاه بود. ...








آیت الله خامنه ای در شورای بازنگری قانون اساسی:

"...آيا در اين كشورهائي كه اينقدر محتاطانه نسبت به دادن قدرت به يك فردعمل كردند، آيا اين محتاطانه عمل كردن باعث عدم پيشرفتشان شده؟ باعث عدم رشدشان شده؟ آيا ژاپن امروز قوي پيش نميرود؟ اروپاپيش نميرود؟ كشورهاي ديگر از نظر صنعتي ، فني ، اقتصادي و نظير اينها پيش نمی روند؟ ما ارتباط كاذب بين جمع كردن زياد از حد اقتدار دست ‌يك‌فرد و پيشرفت كشور به وجود نياوريم. اقتدار زياده از حد باعث ‌عقب افتادگي‌ يك‌ كشور ميشود، پيشرفت كشور نميشود، اگر اقتدار زياد در دست يك‌فرد ميتوانست براي يك كشور خوشبختي و پيشرفت بيافريند ما در زمان پهلوي بايستي پيشرفته ترين كشور جهان مي‌بوديم. چرا كه همه قدرتها دست شاه بود. آن اقتدار ميتوانست همه چيز را در اينجا بكند. اينكه ما فكر بكنيم حاكميت اسلام هست، ارزشهاي اسلامي هست، مردم بيدار هستند، بله خوب اينها نعمت هائي است كه بر اثر مبارزه مردم به دست آمده، به همين دليل مجلس خبرگان اول با بدبيني نسبت به تمركز قدرت نگاه ميكرد، چه اتفاقي افتاده كه ما در اين ده سال اين بدبيني را نسبت به اين تمركز قدرت تا اين حد زياد داريم‌ از دست ميدهيم؟ ما ميگوئيم تمركز به اندازه كافي بايد باشد، جائي اين مسؤوليت بايد متمركز باشد كه از آنجا بشود سؤال كرد، قدرت و اقتدار جائي بايد باشد كه بشود از آنجا مسؤوليت خواست و اگراين اختيارات در جائي تمركز پيدا بكند كه قدرت سؤال نباشد خوب يكسال ، دو سال ، پنج سال ، ده سال ، ما كه قانون اساسي را براي يك فرد نمي‌نويسيم ، كساني هم كه قانون اساسي را در مجلس خبرگان اول نوشتند ، يقيناً فكر نميكردند كه قانون اساسي را براي دو سال ، سه سال يا ده سال مي نويسند. ما براي مدتهاي مديدي مي نويسيم. من فكر ميكنم تجربه بني صدر را ما بايد از آن ساده رد نشويم همان چند ماه اول حكومتش دنبال يك رفراندوم بود...".





منبع :

مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی جلد اول جلسه 14 ساعت شانزده و دوازده دقيقه روز دوشنبه 08/03/1368




تاریخ انتشار : 1389/03/30








هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر