ميعاد با خورشيد
زندگينامه حضرت آيتاللَّه العظمى
آقاى سيد محمد صادق روحانى مد ظله
ً
صداى نخستين، صدائى از سلاله پاكان بود. و امتداد پژواكش در گسترده تاريخملتى بپاخاسته بياد ماندنى است. و ايمانش به حقيقت، ايمانى به آغاز فصلى پاك درحركت توفنده ملتى بود كه شكفتن را نويد مىداد. صداى او، اين رساترين صداىتاريخ ايران، در راستاى حركت به پاخاستگان، صداى ايمان بود. صداى ايماناسيرانى بود كه اينك زنجير ستمى كه طى قرون بر دست و پايشان بسته بودندمىگسست و فرو مىريخت. و به شهادت تاريخ صداى او صداى نخستين و فرمانحركت به سوى واژگونى كاخهاى ستم قرون و اعصار بود. صداى او فرمان تاريخ بودو بيدارى ملتى را نويد مىداد كه راه پيروزى نسلهاى آينده را نيز هموار مىكردند.چونان كه اينك نيز نه حركت باز ايستاده و نه صداى مردى مردستان خاموش.
هم اينكه همراه ماست و در رهگذر مبارزهاى كه، به فرمان تاريخ و خداوند،بايد تا انتهاى راه ادامه يابد يار و ياورمان. چرا كه صداى حق خاموش شدنى نيست ودر باورمان است كه »در انتهاى راه رهائى است« و اين جملهاى از حضرتآيتاللَّه العظمى سيد صادق روحانى، رهبرى كه با خداوند ميثاق بسته است كه باز همصداى رساى ملت و مليتى باشد كه نه خاموش خواهد شد و نه فراموش.
---------------
سخن گفتن از زندگانى پاك و سراسر مبارزه حضرت آيتاللَّه العظمى روحانىكار آسانى نيست. اگر قرار بود به سياق تذكره و تاريخ نويسان مزدور زمانه به مدح ومنقبت اين رهبر بزرگ مذهبى، كه عشقى مالامال حقيقت و صداقت به اين سرزمينتاريخى دارند، بپردازيم سخن كوتاه بود و روال كارمان آسان. مىتوانستيم از او بتىبسازيم چونان بتهاى ديگر و بتپرستان فريب خوردهاى باشيم چونانخودباختگانى كه مىبينيم و مىشناسيم و هستند.
او يك بت شكن راستين است و ابراهيم دوران تلخ و سياهى كه از ديربازمعماران نادان بتخانهها بر ايمان ساختهاند. رهبر راستينى است كه صداقت وصراحت بر سيطره كفر و نادانى تاخته است. نه مدحى در كار است و نه منقبتى. باوركنيم ايمان را، باور كنيم حقيقت را و باور كنيم كه او هرگز از ياد ما، تاريخ ما، و قوميتاستوار ملتى كه از تنگناهاى تاريك تاريخ به سلامت رهيده است و خواهد رهيد،غافل نبوده است.
---------------
هم اكنون بولتن ويژه ساواك دوران شاه روبروى ماست. رئيس سازماناطلاعات دوران انقلاب نسخهاى از گزارش اداره ساواك قم را براى يكى از پيروانايشان روانه مىكنند. شايد بر حسب نوعى طبقهبندى گزارشگرانه بايد اين نسخه رادر بخش ديگرى از اين زندگينامه مىگذاشتيم، امّا، پيش از آنكه به تصوير روشنترىاز ايشان بپردازيم شايد اين گزارش بتواند آينه كوچكى باشد براى آنان كه تبيينقوميت تاريخى و مذهب راستين تشيع را باور دارند.
سازمان اطلاعات و امنيت كشور »ساواك« در اين بولتن ويژه طى شماره312/3687 چنين گزارش مىدهد: »برابر سوابق موجود، سيد صادق روحانى ازجمله آيات مقيم شهرستان قم مىباشد، كه از سال 2520 در صف روحانيون مخالفدولت قرار گرفته و از آن به بعد فعاليت داشته و دارد از يكسال قبل به بعد، مشار اليه باگردانندگان فعال جبهه به اصطلاح ملى نيز تماس برقرار كرده و با توصيه و تحريكعناصر به اصطلاح ملى اعلاميههائى عليه دولت منتشر نموده است. سيد صادقروحانى از جمله اولين كسانى بوده كه عليه مقاله »استعمار سرخ و سياه« مندرج درروزنامه اطلاعات مورخه 36/10/17 عكسالعمل نشان داده و متعاقباً ابتكار عمل دركشانيدن روحانيون را به فعاليتهاى ضد دولتى در دست گرفته است پس از آن درتاريخ 19 و 37/2/20 وقايعى در قم رخ داد، تصميم گرفته كه چند تن از محركيناصلى از جمله نامبرده بالا از اين شهر تبعيد شوند. مراتب طى گزارشى به استحضاررسيد، مقرر فرمودند از آيات درجه اول در مورد تبعيد روحانى سؤال شود. دراجراى امر اقدام گرديد«.
از رهگذر اين گزارش كاملاً سرى و محرمانه است كه چهره مبارز وآشتىناپذير حضرت آيتاللَّه را مىبينيم كه چگونه بىهراسى در دل رهبرى مبارزاترا مستقيماً در داخل كشور بدست مىگيرند.
در اين مورد باز هم بخش ديگرى از اين گزارش سرى را باز ميگوئيم: » بهاستحضار رسيد كه در صورت تصويب در قم بماند و با مراقبت مأمورين شهربانى وقطع خط تلفنى منزل نامبرده، تماس و ارتباط او با خارج از خانهاش قطع گرديدهادامهمحدوديت و ممنوعيت جهت مشاراليه در شهر قم سبب شد كه وى قادر نباشد دررخداد اخير دست به تحريكات بزند و روى ديگر آيات اعمال فشار نمايد«
دستگاههاى امنيتى همواره در صدد هستند تا كلاس درس حضرت آيتاللَّه رانيز تعطيل نمايند. به ياد مىآوريم كه بعدها حتى هنگامى كه درب مدرسه فيضيهبوسيله ايشان گشوده مىشود، تقريباً همه مراجع تقليد، و حتى خود اداره ساواك،براى ايشان پيغام مىفرستند كه به مدرسه نروند چرا كه برايشان خطرناك است.ساواك قم رسماً به اطلاع حضرت آيتاللَّه مىرساند » اگر به مدرسه برود دستور زدنداريم« امّا حضرت آيتاللَّه به راننده دستور مىدهند كه »از جلوى كماندوها برو تاعكسالعملشان را ببينيم« و واكنش كماندوها جز اين نيست كه بىاختيار اداى احتراممىكنند، اين اشاره در آغاز اين جزوه تنها به نيت شناخت بيشتر بزرگمردى است كهصلابت راستين و شكوه ايمانش يادآور مجاهدين صدر اسلام و قهرمانانى چونابومسلم خراسانى است.
امّا اشاره به گزارش سرى ساواك در آغاز اين جزوه و پيش از آنكه به تاريخزندگانى و نقش رهبرى حضرت آيتاللَّه روحانى بپردازيم بيشتر از آن بابت بود كهمشخص گردد »چه كسى مرد هنگامهها و درگيريهاى سخت است« و چه كسى صداىنخستين ايمان و حقيقت بوده است.
زندگينامه حضرت آيتاللَّه نيز جز همين حقيقت پاك و خدائى نبوده و نيستكه براى مبارزه با ظلم و ستم در هر شرايط و هر زمانى بايد قد بر افراشت و قاطعانه وآشتىناپذير به تباهىها حمله برد.
امّا پيش از بيان نقش رهبرى حضرت آيتاللَّه شايد لازم باشد مرور كوتاهى برزندگانى پر افتخار ايشان داشته باشيم. گر چه در اين باره نيز سخن بسيار رفته و بسيارنوشتهاند. بر زندگينامه اين رهبر آگاه بزرگ و آگاه دل هيچ ابهام و ترديدى سايهنيافكنده است. او فرزند پاك و صادق اين سرزمين است. فرزند پاك سرزمين اسلامىما و فرزند پاك يك خاندان اصيل ايرانى. مرجع بزرگى كه ذهن هشيار و بيدارشهمواره با زمان پيش رفته است و در رهگذر اين عمر پر بار لحظهاى از تحقيق و تتبع وتدريس، و بالاتر از آن روند و پيشرفت علوم جهانى غافل نبوده است. بهمان كيفيتكه فرزند خصال خويشتن است فرزند زمان و دوران خويشتن نيز هست. خانهاش همواره خانه و مأمن مريدان و مردمى است كه از هر گوشه و كنار اين آب و خاك و يااز سرزمينهاى دورتر به سويش مىشتابند. بسيار بودهاند و هستند مردمى كه خسته وپاى آبله، درمانده و محروم، رنجيده و ستم كشيده خود را به آستانش رساندهاند.آستانى كه به يكسان به روى فقير و غنى و تشنگان حقيقت، و راست قامتانى كه جانبر كف در كنار رهبر، به ظلم و تاريكى، جهل و خرافات و بتپرستىهاى متداولزمان تاختهاند، باز بوده است. و اين صفت مشخص و تصوير روشنى است از فرزندخاندانى كه پدر و نياكانش نيز جز اين نبودهاند.
حضرت آيتاللَّه العظمى سيد صادق روحانى در شهرستان قم متولد شدهاند ودرست پنجاه سال قبل، يعنى در سال 1355هجرى قمرى (1303هجرى شمسى(براى فرا گرفتن علوم مذهبى عازم نجف اشرف مىشوند. حضرتشان پس از اخذدرجه اجتهاد به ايران باز مىگردند. در زندگانى پر بار ايشان نكاتى وجود دارد كهبىترديد، يا بىسابقه و يا به احتمال فراوان كم نظير بوده است. حضرت آيتاللَّههنگامى كه در نجف اشرف سرگرم تحصيل علوم مذهبى بودند دقيقاً پيش از رسيدنبه سن بلوغ - يازده سالگى - به اتفاق بسيارى از مراجع مذهبى شيعه، كه برخى از آناندر همان هنگام درجه اجتهاد نيز داشتند، در يك كلاس و يك سطح شركت داشتند.
آقاى نورالدين ميلانى، فرزند مرحوم حضرت آيتاللَّه ميلانى، برايمان چنينحكايت مىكنند:
»در آن دوران حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى از بزرگترين مراجع تقليد شيعيانجهان براى پدرم نقل مىكردند كه افتخار مىكنم به حوزهاى كه در آن يك نوجوانيازده ساله در كنار شاگردان بزرگسال حوزه و همراه آنان مكاسب مىخواند و ايندرس را به خوبى، و بسا كه به مراتب بهتر از ديگران مىفهمد و مىخواند.«
كسانى كه با علوم مذهبى آشنائى دارند از كتاب »مكاسب شيخ« آگاهند. درسلسله دروس و علوم مذهبى اين كتاب يكى از مهمترين كتبى است كه در دوران»سطح« - دوران علوم مقدماتى مذهبى - تدريس مىشوند. حضرت آيتاللَّه روحانىدر سن يازده سالگى اين كتاب را - مكاسب - با اظهار نظر در مطالب آن مىخواندند.كارى كه شايد هنوز هم در پى گذشت ايام از كمتر كسى ساخته است.
اشاره كرديم كه آموختن علوم مذهبى، مانند همه علوم ديگر، داراى طبقهبندىو مراحل خاصى است. بالاترين مرحله اين علوم، براى اخذ درجه اجتهاد، يا دورانعالى را »خارج« مى نامند. گفتنى است كه در اين مرحله حضرت آيتاللَّه روحانى پيشاز رسيدن به سن بيستوپنج سالگى خود اين مرحله، يعنى دروس خارج را تدريسمىكردهاند كه هم اكنون نيز ادامه دارد. وقتى به زندگانى پر ثمر ايشان نظر مىافكنيممىبينيم كه بسيارى از مدرسين فعلى و معروف حوزههاى علميه ايران و خارج ازايران افتخار شاگردى حضرت آيتاللَّه روحانى را داشتهاند. اضافه كنيم كه از مراجعبزرگ تقليد در دوران ما شايد كمتر بودهاند مراجعى كه تأليفات و رسالاتى در حدايشان داشته باشند، و يا احتمالاً در تأليفات و رسالاتشان به مسائلى پرداخته باشند كهمنطبق با نياز زمان و دوران حاضر باشد.
جوهر ناب و خالص تشيع، مذهبى كه ايران و ايرانى به پرچمداريش افتخارمىكند، جابجا و لحظه به لحظه در تأليفات و رسالات ايشان سيلان دارد.
حضرت آيتاللَّه به نيت تدوين و تأليف فقه، به كيفيتى كه جامعيت اسلامى، وخصوصاً جامعيّت مذهبى تشيع در آن ملحوظ و محفوظ باشد، سالها پيش اثر بزرگو ماندنى خود »فقه الصادق« را در بيست و شش جلد نوشته و به چاپ رساندهاند. گرچه اين كار عظيم ساليان درازى از عمر حضرتشان را به خود اختصاص داد امّا حاصلكار اثرى است بىنظير در عالم اسلام و نشانهاى از احاطه وسيع ايشان به علوم مذهبىو ذهنيت بيدارشان در زمينه حل مشكلات و معضلاتى كه در يك نگرش كلى به ديناسلام، به معناى وسيع كلمه، مربوط مىشود، هم اكنون اين اثر بيست و شش جلدى بهچاپ چهارم رسيده است و به احتمال قريب به يقين تجديد چاپ آن تا ساليان درازادامه خواهد يافت. از تأليفات ديگر حضرت آيتاللَّه روحانى كتاب چهار جلدىديگرى است بنام »حاشيه مكاسب« كه يكى از تأليفات برجسته ايشان در زمينهمعاملات است.
در اشاره به ذهنيت بيدار و اعتقاد به عينيت زمانه و تبيين جامع اسلامى پيشرو وزنده با مسائل علمى و اجتماعى بدانگونه كه بتوان جهل و خرافات و گزافه گوئىهاىبيهوده عالم نمايان بىعمل را از دامان پاك تشيع زدود و جواب بسيارى از مسائل ومشكلات روزمره را، در زندگى هر روزه خود، يافت به اثرى برجسته و درخشان»كارى كه بىترديد نخستين بار در عالم اسلام انجام گرفته است« يعنى كتاب »المسائلالمستحدثه« مىرسيم. در اين كتاب كه به زبان عربى نوشته شده است، جواب بسيارىاز مشكلات ما در اين قرن، قرنى كه تمدن و فرهنگ بشرى اجازه پياده شدن در كره ماهو سفر سفينهها به كرات ديگر را مىدهد، داده شده است. در اين اثر برجسته به بحثچشمگير و جالبى در فقه و استدلال از باب مسائلى مانند »تلقيح مصنوعى، اوراقبهادار، مسألهى سرقفلى، مسألهى كنترل مواليد، حق تأليف و حقوق مؤلف، حقوقمربوط به نشر اخبار، آناتومى و پيوند اعضا در علوم بيولوژيك و پزشكى، هنرهاىتصويرى و تجسمى، و بسيارى مسائل روزمره در زندگى مردم مسلمان برخوردمىكنيم كه انطباق اين مسائل و احتمالاً پاسخ مشكلاتمان را، بعنوان نمونه روشنى ازاسلامى كه نه ارتجاعى و نه عقب مانده است، در لابلاى اوراق و جملات زرينشمىبينيم. كارى كه بسيارى از مدعيان نادان و عالم نمايان بىعمل حتى از طرح ساده وشفاهى اين چنين مسائلى عاجز و درمانده بودهاند.
و امّا در مسائل اجتماعى و سياسى مربوط به شيوه حكومتها، خصوصاً»حكومت اسلامى، نيز به نوشتهها و گفتههاى روشن، خالى از عقده، و منطبق با زمان،و درك مستقيم حضرت آيتاللَّه روحانى برخورد مىكنيم.
يكى از مصاحبههاى ايشان با چند خبرنگار نشريات روبروى ماست. هنگامىكه از حضرت آيتاللَّه روحانى درباره تشكيل حكومت اسلامى و نحوه آن سؤالمىشود به كتابى اشاره مىفرمايند كه در دويست صفحه نوشته شده است. در بخشىاز اين گفتگو، و اشاره به كتاب، و در پاسخ به سؤال خبرنگارى كه مىپرسد: »شرايطحاكم و حكومت در اسلام چيست؟« حضرت آيتاللَّه روحانى مىفرمايند: »شرايطاين است كه به تمام قوانين مملكتى كه همان قوانين اسلام است عالم و مطلع باشد،تقواى سياسى و دينى و اجتماعى هم داشته باشد، بعلاوه بينش كافى هم داشته باشد.«
خبرنگار دوباره مىپرسد: »به نظر شما حالا چه كسى واجد اين شرايط است؟«و حضرت آيتاللَّه در جواب مىفرمايند: »بسيارى از مراجع تقليد واجد شرايطهستند، امّا گفتم كه يكى از شرايط اصلى هم اين است كه درك اجتماعى صحيح داشتهباشند. امّا توجه كنيد كه مراد ما از عالم فقط عمامه بسر نيست، غير عمامه بسر هم اگرقوانين را فهميد و صاحب آن بينش كافى كه اشاره كردم بود مىتواند حاكم باشد.«
و در كتاب حضرت آيتاللَّه نيز به روشنى با اين درك مستقيم و غير متعصبانه وآگاهانه برخورد مىكنيم. اين نشانه ايست از بيدار دلى و ذهنيت ناب و بىغل و غشرهبرى كه گفتيم صدايش، صداى نخستين عليه جور و ستم حكام زمانه بود. و ياهنگامى كه در يكسال از انقلاب گذشته و زير فشار و تلقينات برخى از سازمانهاىافراطى و افراد ناآگاه و نادان دولت جمهورى اسلامى )دوران رياست جمهورىبنىصدر( طرح اصلاحات ارضى، يا به تعبيرى طرح انقلابى اصلاحات ارضى وتقسيم اراضى، در مجلس شورا يا شوراى انقلاب مطرح مىشوند حضرت آيتاللَّهنخستين كسى هستند كه با روشنى و بىهيچ ابهام و يا هراسى، و بىهيچ دغدغهخاطرى از اينكه برچسبهاى مرسوم زمان را برايشان بچسبانند با اين طرح به مخالفتبر مىخيزند.
ايشان ضمن گفتگوئى با خبرنگاران و روزنامهنگاران داخلى صراحتاًمىفرمايند: » گر چه آن اصلاحاتى كه در رژيم گذشته شد، آنهم اصلاحات نبود ونمونهاش اينكه بعد از اصلاحاتى كه كردند ديديم كه محصولات كشور چقدر كم شدو چقدر احتياج پيدا كردند كه غلات را از خارج وارد كنند، امّا اين طرحى را هم كهمىگويند اخيراً به شوراى انقلاب رفته است ولى آقاى ... مدعى است كه هنوز به آنجا)منظور شوراى انقلاب است( نيامده اين طرحى است كه ما به آن مخالفت كرديم،البته نه اينكه ما با اصلاحات ارضى مخالف باشيم، نه، بلكه ما مدعى هستيم كه ايناسمش اصلاحات ارضى نيست. اصلاحات ارضى اين نيست كه فرضاً زمينى را يككسى گرفته و سالها آن زمين را احيا كرده، زراعت كرده، و عمرش را روى آن مصرفكرده، اين زمين را از او بگيرند و به ديگران بدهند، در حالى كه مىبينيم مملكت مااينهمه زمينهاى مستعد دارد، مثلاً در همين سيستان و بلوچستان مىگويند زمينها بهقدرى استعداد موز و غيره دارد و يا در طرف خوزستان كه خود آقاى رئيس جمهورمىگفتند كه اراضى موات كه در دست دولت است آنها را بدهد به زارعين و به مردم،ابزار كار را هم خودش تهيه كند. اين مقدار پول نفت كه ما داريم، درآمد داريم، يكمقدارش را اختصاص بدهند به زارعين. اگر نمىخواهند كه مجانى هم بدهند بهصورت وام بدهند. اينكه اخيراً روشن شده است كه اراضى مردم را مىگيرند و بهديگران مىدهند از انحرافاتى است كه به ما تلگراف كردهاند، نامههاى بسيار زيادفرستادهاند شكايت كردهاند و در همه آنها مىگويند اين قطعه زمينى را كه خودماناحيا كردهايم از ما گرفتهاند و دادهاند به ديگران. خب، نتيجهاش اين است كه زراعتمملكت را بطور كلى از بين ببرند بدون اينكه نتيجهاى بگيرند. به عبارت ديگر نظراسلام بر اين است كه تمام طبقات را از حد فقر بالا بياورد، مردم را غنى كند، امّا نهاينكه ما بيائيم و با اينطور كارها آن اغنيا را هم فقير كنيم آن طبقه توليدى كه اينهامىگويند آنها را هم به فقر و مسكنت بكشانيم، خب، اينها را فقير كنيم كه همه محتاجباشند؟ نه ما صراحتاً با اينطور طرز فكرها، كه مغاير با اسلام است، مخالفيم، اگر مراداين است كه طبقه پائين را بياورند بالا و آنها را غنى كنند اين است كه ما ميگوئيم ايناسم اصلاحات نيست آنچه بيشتر مايه تأسف است اين است كه بعضى روزنامهها هممقالاتى را مىنويسند و احكامى در آنها نوشته شده است. در يك مقاله ديديم نوشتهاست كه »زمين ملك كسى نمىشود« يعنى بطور كلى مالكيت بر زمين را انكار كردهاست. ما كارى نداريم كه اصولاً اين آقايان اهل تشخيص هستند يا نه، و يا فرضاً اين»آقاى « كه ايشان را نمىشناسم كيست، اصولاً درس خوانده يا نخوانده، و يا خودآقاى بنى صدر كه در بعضى موارد ايشان را تائيد كردهاند
فرض كنيم همه اين آقايان از آن اسلام شناسهاى درجه اول، باشند، ولى قانوناساسى ما مىگويد تمام قوانين و طرحهائى كه در مملكت اجرا مىشود بايد بر طبقموازين اسلام باشد اگر اينطور باشد كه هر كس كارى مىكند آنرا به حساب اسلامبگذارد رضاشاه سابق هم اين را مىگفت كه كارهائى كه مىكنم بر طبق اسلام است،حالا اين آقايان هم باز طرحى را كه دارند اجرا مىكنند باز خلاف اسلام است من بازهم مىگويم كه ما با اصلاحات ارضى مخالف نيستيم، امّا اينها اصلاحات نيست بلكه»افساد است.« اصلاحات اين است كه دولت اراضى مستعد را در دسترس مردم قراربدهد و وسائل را هم فراهم كند. اين مقدار آب در مملكت داريم كه همهاش دارد هدرمىرود اينها را جمع كنند تا مردم استفاده كنند آنجاهائى هم كه آب نيست بروند چاهعميق بزنند. مگر همين دشت خشك قزوين نبود كه بدست خارجيها دادند و آنهاچقدر آباد كردند و بعد چقدر محصولات از همان زمينهاى لم يزرع برداشتكردندجمعيتى از فارس آمده بودند كه اراضى ما را گرفتهاند، حالا مىگفتند گرفتناراضى هيچ، بلكه درختهائى را كه با چه زحمتى كاشته و پرورش داده بوديم بريدهاندو از بين بردهاند. ما با اين كارها مخالفيم و الا با اصلاحات ارضى مخالف نيستيم.
اين يك جهت بود كه مىخواستم تذكر بدهم. يادم هست در آن موقعى كه مامحبوس بوديم و ملت آمدند و ما را آزاد كردند يك هفت هشت روز بعد سؤال كردندكه حالا شما با زحمت شاه را از ميان برداشتيد اگر يك كسى آمد بدتر از شاه چهمىكنيد؟ اين يك سؤال بود، گفتيم »باز هم ملت ما پيروز است.«
شايد اگر قرار بود كه در اين زندگينامه به روال عادى تذكره نويسان سخنمىگفتيم بسا كه بايد سير طبيعى زندگى حضرت آيتاللَّه را دنبال مىكرديم. امّا اشارهبه همين مصاحبه ساده و روشنى كه درباره اصلاحات ارضى و مصادره اموال مردمتوسط مردمى كه بنام انقلاب در پى كشاندن اين حركت بزرگ به انحراف بودندمىتواند نشان دهنده آگاهى سرشار و بينش راستين حضرت آيتاللَّه باشد. و ديگرآنكه از همين آغاز كار بدانيم كه با مردى مردستان، و انسان كه اشاره رفت مردى ازسلاله پاكان روبرو هستيم. مردى كه مرد هنگامهها و نبردهاى بزرگ است.
اعلاميهها و خبرنامههاى مختلف جبهه ملى ايران سراسر و جابجا از بيانات واعلاميههاى حضرت آيتاللَّه، در دوران خفقانآور رژيم گذشته سخن مىگويد.
در سال 1354، يعنى در اوج درگيرى ملت ايران، و در هنگامه حزب و حزبسازى بوسيله عمال ساواك و خود فروختگان سياسى، حضرت آيتاللَّه العظمى دراعلاميهاى كه با خط خود آنرا نوشتهاند و بعد از آن همان متن دستنويس »كه اينكه دراختيار ماست« بوسيله مردم و مبارزين راه آزادى تكثير مىشود چنين ميفرمايند: » دراين موقع حساس كه طبقه حاكمه مردم را مجبور به نامنويسى در »حزب رستاخيز«مىنمايد بىآنكه كوچكترين حرمتى براى آزادى فكر و عقيده افراد كه قانون اساسىبه آنها اعطا كرده است قائل باشد، بر خود لازم ميدانم كه جواب ملت مسلمان ايران رابدهم و كتمان حقايق را جائز نميدانم، و لذا صريحاً اعلام ميدارم »دخول در حزبجديد التأسيس را به اين صورت كه دولت و مطبوعات و راديو پس از نطق طراححزب برداشت نموده و مردم را ملزم مىكنند كه در آن حزب فعاليت نمايند و بايدايمان به سه اصل باشند والا زندان يا تبعيد و لااقل محروم از حمايت دولت خواهندشد حرام ميدانم. چون با اسلام و خصوصاً مصالح ملت مسلمان ايران مخالفت استو نيز با اعلاميه حقوق بشر و قانون اساسى مملكت و با اصول 8 - 39 - 2 - 1 از متممقانون اساسى، مغايرت دارد.
اين اعلاميه در سال 1354 از سوى حضرت آيتاللَّه العظمى صادر مىشود.يعنى زمانى كه بسيارى از پيشوايان به ظاهر مردمى و بسيارى از پيشوايان مذهبى، كهنان و آب و سلامتيشان را در گروه تأييد و همكاران با رژيم گذشته ميدانند يا سكوتميكنند و دم بر نمىآورند يا لااقل »صدور بيانيه را خطرناك« تلقى مىكنند. آنها چنينباور دارند كه قطع آب و نان و عليقشان يعنى به مخاطره انداختن مردم ايران.
امّا اين پيرو راه شهيدان راستين اسلام و ايران با هيچ تمهيد و حيلتى، چه ازسوى ياران ظاهر الصلاح و چه از سوى نمايندگان دستگاه حكومتى سكوت را پذيرانميشود. جهانبينى اين مرد مردستان وسيعتر و آينده نگرانهتر از آنست كه حصارتنگ مصلحتها - از آن دست كه گفتيم - به بندش كشد.
سخن از خويش نيست، كه سخن از يك ملت است، ملتى سترگ و اينهمه سربردار و لاله زارهاى بىنام و ناميان مرد، كران تا كران.
---------------
در جريان توفنده نهضت مردم ايران بود كه، تحت تأثير تهديدهاى ساواك ونيروهاى امنيتى شاه، گروهى از مبارزين روحانى آن زمان، حتى از امضاى اعلاميه نيزخوددارى ميكنند، حضرت آيتاللَّه العظمى بشرح خبرنامه شماره هشت مورخ دهمارديبهشت 1357 »جبهه ملى ايران« تنها مرجعى هستند كه در اين هنگامه آشوب ودرگيريها، اعلاميه براى تعطيل عمومى صادر مىفرمايند.
بسمه تعالى و اليه المشتكى
»ان اللَّه يحب الذين يقاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص«. اگر چه مردممسلمان ايران در عصر حاضر شاهد ضربات پىدرپى و سنگين وارده بر اسلام ومسلمين هستند. اگر چه هنوز دو چهلم از فاجعه كشتار قم و يك چهلم از واقعهخونين تبريز نگذشته بود كه وقايع مشابهى در شهرهاى ديگر بخصوص در يزد،جهرم، همدان، اصفهان، اهواز و رخ داد و عده زيادى كشته و زخمى شدند و براىچندمين بار ما را ماتم زده نموده و در سوگ نشاندند.
اگر چه در چند ماه اخير انواع قانون شكنىها، زورگوئىها، كشتارها، و آدمدزدىها به اوج خود رسيده است و مردم اين مملكت ناظر كثيفترين جنايات تاريخبودهاند. اگر چه بسيارى از هموطنان مسلمان ما هنوز در مرگ عزيزان خوداندوهناكند، اگر چه هنوز زندانهاو تبعيدگاهها از انبوه مردم بىگناه، حقگو و دانشمندكه جمعى از آنها از مفاخر عالم اسلام و روحانيت هستند موج ميزند، اگر چه هنوزطلاب و دانشگاهيها، محصلين دبيرستانى، بازارى، كارگر و دهقان تحت تعقيب،شكنجه و آزارهاى ضد انسانى قرار دارند. اگر چه در اين مدت بر خلاف دستوراسلام و قانون اساسى و حقوق بشر مأموران هيأت حاكمه به امر آنها بىشرمانه بهاماكن مقدسه قم حمله برده و در حرم مطهر زائرين بيگناه را مضروب ساختند و درمدرسه مرحوم آيتاللَّه العظمى بروجردى به چپاول و غارت پرداختند و وحشيانه درو پنجره مدرسه را شكستند و لوازم ساده زندگى طلاب و كتابهاى آنان را از بين بردند،و طلاب را به قصد قتل مضروب ساختند و بعضى را از طبقه دوم به صحن حياط پرتنمودند. اگر چه هيأت حاكمه به خيمه شب بازى خود همچنان ادامه ميدهد و گروهىمزدور را همه روزه در گوشهاى از اين مملكت بنام كميتههاى جناح پيشرو و اعضاىنيروهاى پايدارى در ميتينگهائى كه تشكيل ميدهد به نمايش مىكشد تا پشتيبانى خودرا نسبت به خود ابراز دارد و تظاهرات يكپارچه مردم مسلمان ايران را بر ضد خودتظاهرات عدهاى قليل اخلالگر قلمداد كند. آرى با وجود همه اين حوادث ملت ايرانهرگز تسليم ياوه سرايان و جنايتكاران نخواهد شد، و طوفانى از خشم و نفرت نسبتبه هيأت حاكمه و مأمورين آدمكش و تبهكاران، به عنوان يك وديعه آسمانى در سينهخود حفظ خواهد نمود و هرگز شلاق و باتوم و گلوله از راه مقدس دين و آزادى واستقلال كامل ميهن دور نخواهد ساخت و دستگاه استبداد حاكم از اين وحشيگرىهاو درنده خوئىها و آدمكشىها طرفى نخواهد بست. مگر آنكه شعلههاى غضب الهىبه آنان نزديكتر گردد و آتش خشم عمومى آنانرا در خود فرو برد.
ما طبق وظيفه اسلامى يك بار ديگر به هيأت حاكمه هشدار مىدهيم كه هرگزنميتوان با روشهاى قرون وسطائى اين ملت بيدار شده و خشمگين را خفه و مطيعساخت. از اين آزمايش تلخ و ناگوار اجتناب كنيد، كبريت به انبار باروت نزنيد وبنزين بر آتش خشم و نفرت عمومى نپاشيد. قدرى تعقل كنيد و از جدال با خدا ورسول و جنگ با دستورات الهى بپرهيزيد كه وبالش بسى عظيم و عاقبتش وحشتناكو وخيم است و نمونه آنرا در اين ايام در سراسر ايران مشاهده نموديد كه مردممسلمان ايران ايمانى راسخ به قرآن و اسلام دارند و براى حمايت از دين به پيروى ازدستورات مراجع تقليد، از بذل جان هم، دريغ نكردند و اكثريت به اتفاق، از شمااظهار تنفر و انزجار نمودند، درود بر قاطبه مردم مجاهد ايران، طوفان لعنت ابدى برآدمكشان و غارتگران و طاغوتهاى زمان.
ما روز نوزدهم ارديبهشت 1357 را روز عزاى عمومى اعلام ميداريم و در آنروز حوزههاى علميه در سراسر ايران تعطيل خواهد بود. از مردم مسلمان ايرانانتظار داريم كه صفوف خود را در زير پرچم اسلام فشردهتر سازند و در برابرنيروهاى اهريمنى و طاغوتى مردانه استقامت نمايند. از خداوند متعال براى شهداىراه حق و فضيلت ارتقاى مقام و براى بازماندگان آنان صبر و اجر جزيل خواستاريم«.
بيستم جمادى الاولى 1398
محمّد صادق الحسينى الروحانى
عليرغم تهديدهاى ساواك و هشدارهاى رئيس شهربانى اين اعلاميه كاملاًمؤثر واقع مىشود. با كمك نيروهاى ملى كار تعطيل عمومى به كمال انجام ميگيرد.متعاقب صدور اين اعلاميه، بدستور شاه، بلافاصله حضرت آيتاللَّه در خانه خودشانزندانى مىشوند و راههاى ارتباطى با خارج بكلى قطع مىگردد. امّا همه اين تمهيداتدر مقابل قدرت توفنده مردم، كه خواستار رهبرى اين ابر مرد در داخل كشور بودند،از هم فرو مىپاشد.
روز 25 رمضان مردم محاصره منزل حضرت آيتاللَّه را درهم ميشكنند وكبوتران سپيد حرم آزادى و آزادگى بالهاى خونين خويش را به طواف ميدارند.
خبرنامه جبهه ملى ما وقع را چنين شرح ميدهد:
»حضرت آيتاللَّه روحانى از بيست و ششم ارديبهشت ماه در خانه خود تحتنظر و زير كنترل شديد ساواك بودند و چند بار مردم مبارز قم كوشيدند كه ديوارمحاصره را شكسته و به خانه ايشان راه يابند و هر بار پليس با گاز اشكآور وتيراندازى آنها را از اطراف خانه دور نمود، سرانجام شبانگاه سهشنبه هفتم شهريورماه دهها هزار نفر از مردم با ايمان و مصمم شعارگويان راهى خانه حضرتآيتاللَّه العظمى روحانى گرديدند و مأموران ساواك و شهربانى كه از سيل خروشانجمعيت به وحشت افتاده بودند راه فرار پيش گرفتند و مردم شادى كنان وارد خانهشدند و بسيارى نيز در كوچهها و خيابانهاى اطراف گرد آمدند.
در آن شب حضرت آيتاللَّه العظمى روحانى طى سخنانى از پايدارى و محبتمردم سپاسگزارى نمودند. ساعت نه شامگاه روز هشتم شهريور نيز ايشان طبقسخنانى پيرامون حكومت اسلامى و ضرورت اتحاد در موقعيت خطير كنونى ايرادكردند و سپس در حاليكه اتومبيل ايشان در ميان سيل جمعيت قرار گرفته بود براىزيارت به حرم مطهر حضرت معصومه)ع( رفتند.«
»خبرنامه - اتحاد نيروهاى جبهه ملى ايران«
شماره بيستم - دهم شهريور ماه 1357
با همه اينها باز هم دستگاه ستمشاهى، سرخورده و منفعل، بيكار نمىنشيند.روز هفدهم شهريور، يعنى روز عيد »فطر« از سوى دستگاه ستمشاهى، كه اينكمستقيماً رودروى مردمى كه به حمايت از حضرت آيتاللَّه برخاستهاند، قرار گرفته واعلاميههاى كوبنده حضرت آيتاللَّه پايههاى »تخت طاووس« و خدمتگزاران نوكرصفتش را )آن غلامان جان نثار( را لرزانيده است، هجوم تازهاى آغاز مىشود.
بعدازظهر روز عيد فطر مجدداً اعمال ساواك و شهربانى به منزل حضرتشانهجوم مىبرند. در اين هجوم تازه تنها حضرت آيتاللَّه نيستند كه دستگير مىشوند،بلكه گروهى از نزديكان و مليون واقعى را، كه بعنوان پاسدارى از منزل حضرتشان،در بيت ايشان حضور داشتند، همگى را دستگير ميكنند.
در اينجا لازم است متن اعلاميه ديگر حضرت آيتاللَّه روحانى را در موردنقض همه قوانين انسانى و بخصوص منشور »حقوق بشر« را در آن ايام در اينجابياوريم. اين اعلاميه كه در سال 42 و پس از حمله اول دولت به مدرسه فيضيه قمصادر شده، در حقيقت اعلام آغاز مبارزه عليه سيستم ستمشاهى است. سيستمى كهباور نميكرد كسى توان و قدرت آغاز كردن مبارزه با شخص شاه را داشته باشد.
متن اعلاميه حضرت مستطاب آيتاللَّه روحانى دام ظله العالى *فهرس*
بسمه تعالى و اليه المشتكى
ملت مسلمان ايران، رژيم مخوف و پليسى و ابليسى وحشت و ترور، برادركشى و خفقان، قانون شكنى و ظلم و طغيان همچنان ادامه دارد. دولت بىبندوبارعليرغم تمام اصول قانونى و انسانى و شرف، مىگيرد، مىبندد، مىزند و مىكشد.هيچكس از دست، زبان و قلم رجالههاى دولتى هيچگونه تأمينى ندارد. جان و مال وحيثيت همه كس در خطر است. آزادى هست ولى براى حكومت سر نيزه و قلدرى،آسايش هست ولى براى غارتگران و آدمكشان دولتى، امّا مردم .
مردم بايد زير چكمه جلادان دولتى دست و پا بزنند، مردم بايد تحت فشارمرگبار حكومت حبس و شكنجه و شلاق »جاويد شاه« بگويند، مردم بايد بميرند و ازهستى ساقط شوند و مخارج سرسامآور تشكيلات وسيع سازمانهاى مخوف ضد ملىو ضد قانونى را بپردازند. عجب اين است اينهمه ستمگريها و حق كشيها را بنامعدالت به قالب ميزنند، و عجبتر آنكه اينهمه ظلم و فشار و قانونشكنى، بنام اجراى»اوامرشاه« انجام ميدهند.
يعنى چه؟ مگر اين شاه، شاه كشور ايران نيست؟ مگر شاه يك كشور مهاجم واجنبى است؟ مگر شاه ميتواند از حدود قانون اساسى تجاوز كند؟ مگر شاه ميتواندعلناً به جنگ اسلام و روحانيت برود؟ اوامرشاه يعنى چه؟ ما نميدانيم شاه از اينهمهقانون شكنىها و از اينهمه سخن پراكنىهاى مفتضح كه حكومت دجال بنام او ميكندخبر دارد يا نه؟ مثل اينكه اين جغدهاى شوم تا اين كشور نفرين شده را به دخمهويرانهاى تبديل نكنند دست بردار نيستند و نصيحت و اندرز و استدلال آنان را كه ازباده شهوت و مقام مست و مغرور شدهاند بهوش نخواهد آورد.
بيش از چهل روز است كه از فاجعه مؤلمه مدرسه فيضيه مىگذرد. بيش از چهلروز است جمعى از عزيزترين و شريفترين و گرامىترين فرزندان ايران و سربازانروحانيت و اسلام از دست عمال حكومت جبار و جنايتكار شربت شهادت نوشيده ودر آغوش تيره خاك خفتهاند. بيش از چهل روز است پدران و مادران داغديده آنان،در ماتمشان سرشك حسرت ميبارند. بيش از چهل روز است مصدومين ومجروحين غارت زده فاجعه قم گرفتار هزاران درد و رنج و مصيبتند. آيا در اين مدتدولت سفاك از نقشههاى شيطانى خود دست برداشت؟ آيا يك ذره خجالت كشيد؟
»ابداً«، بلكه بر عكس براى محو آثار اسلام و تعطيل دانشگاه امام صادقعليهالسلام طلاب جوان و محصلين علوم قرآن را كه ذخائر گرانبهاى آينده مسلمين واسلامند به بهانه مسخره نظام وظيفه، با وضع موهنى به سرباز خانهها كشانده و رشتهتحصيلى آنان را قطع نمود، با اينكه دانشجويان مدارس جديد قانوناً مادام الاشتغال بهتحصيل معاف هستند با اينكه طلاب علوم دينى نيز بموجب قانون در مدت اشتغال بهتحصيل معاف و ساليان متماديست كه به اين قانون عمل ميشده و هم اكنون جمعكثيرى از طلاب ورقه معافى رسمى در دست دارند، با اينكه مذهب رسمى اين كشور،اسلام و طريقه حقه جعفريست، و نسلاً بعد نسل وجود علماى اسلام كه حافظ اينآئين مقدسند و درهر عصرى براى اين كشور ضروريست، با اينكه حجم مشموليننظام وظيفه در هر سال بيش از ظرفيت احتياج كشور است و شاه در مشهد مقدس درآرامگاه نادر در نطق معروف 42/1/12 با كمال صراحت به اين حقيقت اعتراف ميكند»كه ما از تعداد مشمولين نظام وظيفه مرد روز بروز كم مىكنيم« با اينهمه موانع كدامسرمگوئى ايجاب كرد كه دولت عليرغم قوانين و اصول، عليرغم اعتراف صريح شاه،مثل گرگ درندهاى كه به گله بزند بار ديگر به حوزه علميه هجوم برد و محصلين را بهسربازخانهها بكشاند؛ آيا اين قانون شكنىها به جز محاربه با اسلام و مذهب، معناىديگرى هم دارد؟
خوشبختانه پردهها بالا رفت و دولت ياغى با عمل سربازگيرى از طلابمشتغل علوم دينى يكبار ديگر پرده از روى نيات كثيف و ضد اسلامى خود برداشت،ولى دولت سفاك هنوز به جهشهاى شوم و شيطانى خود ادامه ميدهد. آرى هنوزاجازه نمىدهد داغديدگان و مصيبت زدگان فاجعه قم دور هم جمع شده و مراسمچهلم كشتگان را برگزار كنند.
هزاران درود و افتخار بروان پاك شهدا و روحانيت، طوفان لعنت ابدى برحكومت غاصب و قاتل.
و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون
قم - الاحقر محمّد صادق الحسينى الروحانى
اعلاميههاى متعدد حضرت آيتاللَّه عملاً سبعيت و دژكامى را بيشتر ميكند.بعنوان نمونه بدنبال دستگيرى حضرت آيتاللَّه در سال 1357، ايشان و همراهان را ازقم سوار بر چند كاميون، مملو از سربازان و كماندوهاى مسلح رژيم، به تهرانمىآورند.
در آن زمان، شرايط زندانهاى كميته مشترك بگونهاى است كه مقاومتبسيارى از مدعيان دروغين »خلقها« را، مبارزين خيانتكارى كه همواره خود را ازنسل ويژهاى ميدانستند را نيز مىشكند. بنابراين ساده بنظر ميرسيد كه مقاومت ايناسطوره واقعى مبارزه »ملى - مذهبى« نيز شكسته شود. در زندان كميته آيتاللَّه بهمعناى واقعى كلمه، ممنوع الملاقات، ممنوع المطالعه، ممنوع الهواخورى و هر چهفشار، از اين رديف مىشوند.
به نيت توهين بيشتر به حضرت آيتاللَّه هر روز اندكى آبگوشت و كمى نانخشك، بعنوان غذاى روزانه جلويشان مىگذارند. بقول يكى از همراهان پاكدلحضرتشان »بايد اول نانها را زير شير آب ميگرفتيم تاخيس و قابل خوردن شوند، امّابا همه اينها حضرت آيتاللَّه نه شكايتى داشتند و نه از شرايط ناراحت ميشدند.«
آرى باكى نيست آنكه دلش با خداست و حضورش مردمى است كه در هيچلحظه از اين لحظات حساس تاريخ، پيوند خود را از او نبريدهاند، از اين بندها نيزهراسى ندارند.
پس از مدتى كه بهر وسيله ممكن، در زندان كميته با حضرتشان رفتارى غيرانسانى روا ميدارند، عاقبت حضرت آيتاللَّه را جدا از ديگران همراه گروهى ازكماندوها و مأموران ساواك به زندانى در قيطريه منتقل ميكنند. نكته جالب دراينجاست كه خبر توقيف حضرتشان در قيطريه به مردم مىرسد. ملت قهرمان ايران،كه ديگر هيچ سدى را خار راه نميدانند، در اطراف خانهاى كه حضرت آيتاللَّه در آنزندانى است، بصورتى قهرمانانه و شبانهروزى دست به تظاهرات ميزنند.
اوج تظاهرات مردم تا آنجا مىرسد كه سرانجام يكى از افسران نگهبان بهخدمت آيتاللَّه مىرسد و مىگويد: »شما خودتان از روى پشت بام به مردم دستوربدهيد كه متفرق شوند و شعار ندهند، در غير اينصورت اگر ساكت نشوند و تظاهراترا ادامه دهند ما دستور داريم كه تيراندازى كنيم و مسلماً عدهاى كشته خواهند شد.«
حضرت آيتاللَّه، به نيت جلوگيرى از خونريزى، ناچار، به پشت بام ميروند واز مردم مىخواهند كه متفرق شوند، چند روز بعد سرانجام بدنبال مبارزات يكپارچهمردم ايران، شاه از ايران فرار مىكند. امّا اين مطلب را مأمورين محافظ از نظر حضرتآيتاللَّه پنهان نگاه ميدارند.
ولى فرداى آن شب ناگهان تمام چراغهاى محل بدستور ساواك به كيفيتى غيرطبيعى خاموش مىشود. در ميان تاريكى يكى از مأمورين ساواك داخل اطاقحضرتشان مىشود و با لحنى موهن و زننده به حضرتشان مىگويد: »شما بايد ظرفده دقيقه، بدون هيچ اثاثه و وسائلى، آماده باشيد كه با اتومبيل به قم برويد، اشاره كنمكه اگر بخواهيد از اين دستور سرپيچى كنيد، مسلماً شما را با زور خواهيم برد.«
تكليف روشن است. دستگاه ستمشاهى، كه هنوز هم بهوش نيامده و اميد آندارد كه اربابان ورشكسته و به سوراخ خزيده باز هم در گوشه و كنار سر در بياورند وبر مسند حكومت نشينند، ميخواهند حضرت آيتاللَّه را، اين سد عظيم و خللناپذيرداخل كشور را، به روال معمول بگونهاى كه خود در آن مهارت و استادى دارند از سرراه بردارند. امّا اراده خداوند چيز ديگرى است.
قبل از حركت حضرت آيتاللَّه در ميان قير گونه شب تاريك، حدود ده، دوازدهاتومبيل بزرگ و كوچك گرداگرد منزلى كه حضرت آيتاللَّه در آن محبوسند، جمعمىشوند. عدهاى از مردم قصد آن ميكنند كه با توسل به زور به اين خانه حمله كنند وحضرت آيتاللَّه را آزاد نمايند.
در آن شب اتفاقاً پسر حضرت آيتاللَّه نيز در ميان كسانى است كه براى رهائىحضرتشان به آن محل آمدهاند در آن شب ايشان نيز آگاه شدهاند كه دستگاه ساواكنيت برگرداندن پدر بزرگوارشان را به قم ندارد بلكه اين احتمال وجود دارد كه چونانبسيارى از مجاهدين راه آزادى اتومبيلها، فرضاً راه درياچه نمك حوض سلطان رإے؛ظظدر پيش گيرند.
هنگاميكه ميخواهند در تاريكى شب حضرت آيتاللَّه را سوار بر اتومبيل كنندفرزند حضرت آيتاللَّه متوجه ترفند مأمورين مىشوند. با صداى ايشان، جمعيتىچندين هزار نفره، كه از سوى مليون ونيروهاى ملى، براى آزادى حضرت آيتاللَّهبسيج شده و از راه رسيدهاند. در تاريكى شب صداى مهندس روحانى بگوش همه آنمليون مبارز مىرسد كه »بيائيد بيائيد دارند پدرم را پنهانى مىبرند.«
در طى يك نبرد و تيراندازى كوتاه كه ميان نيروهاى ملى و مأمورين در مىگيرد،مأمورين دستگاه حكومتى فرارى مىشوند، و پس از مدتها، اين رهبر بزرگ و بيداردل زمان ما حضور واقعى خود را در كنار مردم، مردمى كه چندين دهه بدنبالششتافتهاند و پيروان راستينش بودهاند و رهبر بزرگشان را كنار خود مىبينند، به نمايشمىگذارند.
حضرت آيتاللَّه همراه مردم و در ميان شور و شوق يارانشان به حسينيهميروند. شنيدنى است كه طى اين روزها و شبها هجوم مردم و مليون واقعى براىبيعت مجدد با اين رهبر بزرگ داخل كشور بگونهاى است كه ظرف سه شبانهروز،حتى امكان نشستن مردم نيز وجود ندارد. سيل جمعيت مشتاق بيعت حتى راه رفت وآمد ساده را مشكل ميكند. پس از يك ديدار سه روزه با مردم مشتاق و اعضاىبرجسته نهضتهاى ملى حضرتشان عازم قم مىشوند. اينكه لحظه حساسى از تاريخيك ملت مبارز و يك رهبر بزرگ و بيدار دل - كه همواره ابعاد مبارزه را در داخلخود ايران وسعت بخشيده است - فرا مىرسد.
ابتدا حضرت آيتاللَّه به ياد شهيدان راستين وطن، آن شهيدان جاويدان وراستينى كه با حماسه مرگ بزرگ خويش، عشق را مفهومى خداگونه مىبخشند وسرزمين خويش را به سرزمين عاشقان بيدار دل بدل ميكنند، و به ياد حماسه جاودانهمردان و زنانى كه بدست عمال رژيمى خودكامه، به كام مرگى آگاهانه فرو رفتهاند، بهبهشت زهرا ميروند.
در فضاى گسترده و پهناور »بهشتزهرا«، كه از كران تا كرانش جمعيتىبىشمار موج ميزند، نخستين كلام رهبر بزرگشان با شعرى آغاز مىشود. شعرى كهاينك نيز القاكننده همان مفهوم ديرينه و تاريخى است شعرى كه به راستى شعرزندگى و حركت ملتى است در بطن تاريخ كهن خويشتن.
در مسلخ عشق جز به نكو را نكشند
رو به صفتان زشت خو را نكشند
گر عاشق صادقى، ز مردن مهراس
مردار بود هر آنكه او را نكشند
اين شعر هم اكنون نيز بر زبان اين بزرگمرد تاريخ جاريست، و هماره ميدانيم وديدهايم كه او جز اين، و ازتبار رو به صفتان و روباه گونهها نبوده است.
در بهشتزهرا آمدهاند تا به راستى دست بيعت راستين بسوى اين رهبر داخلكشور، اسطوره نبردها و درگيريهاى داخل كشور دراز كنند. مردى از تبار»ابومسلمها، بابكها و مازيارها«. ميدانيد چه ميگوئيم و ميدانيم. پس از اين شعر وصحبت مختصرى در بهشتزهرا، حضرت آيتاللَّه پس از مدتها دورى عازم قممىشوند. شوق ديدار حضرتشان مردمى از هر طبقه و گروه را حتى تا صد كيلومترىراه قم - تهران كشانده است. هركس با هر وسيلهاى كه توانسته خود را به راه قمكشانده است. تمام طول راه تهران تا قم را مردم مبارز ايران، گام به گام بديدارايستادهاند، تا به مردى درود گويند كه در هيچ لحظهاى و زمانى در تاريخ مبارزه بارژيم ستمشاهى پا پس ننهاده و در هيچ فصلى از تاريخ مبارزات اين مردم از سرزمينو ميهن خويش جدا نشده است. در طول راه، مردمى كه به استقبال آمدهاند، گاه تا چندكيلومتر اتومبيل حضرتشان را بر سر دست مىبرند و گاه به شوق ديدار حضرتآيتاللَّه خود را به روى اتومبيل حامل ايشان پرتاب ميكنند.
هنگام ظهر در ميان خوشامد جمعيتى كه تمام خيابانها و مسير را پوشاندهاندحضرت آيتاللَّه وارد قم مىشوند شور و شوق مردم براى ديدار با ايشان چنان استكه امكان حركت اتومبيل جيپ روبازى را كه حضرت آيتاللَّه سوار برآنند سلبميكند. از ابتداى ورود به قم تا رسيدن به منزلشان نزديك به شش ساعت طولمىكشد. حضرت آيتاللَّه بهنگام غروب آفتاب به منزلشان ميرسند.
روز بعد روز بعد روز بعد و بعد همه با رهبر بزرگ ملى و مذهبى خود دستبيعت ميدهند بيعتى كه هنوز هم همچنان جاودانه بر جا مانده است. و سرانجام درصحن مطهر حضرت معصومه عليهاسلام، زمان صحبت حضرت آيتاللَّه العظمى باامت خويش فرا مىرسد. و راه روشنتر از پيش و راهيان در پيشاپيش خويشعلمدارى سترگ.
---------------
امّا در خلال روزهاى مبارزهاى كه اين ملت بپا خاسته و زعامت رهبران ملى ومذهبى خود در داخل ايران آغاز كرده بودند، لحظات و فرازهاى حساسى از تاريخيك ملت وجود دارد، كه گاه در مكالمهاى، گفتگوئى و اشاره و برخوردى بهوسيعترين مفهوم و معناى سياسى خود مىرسد.
در روزهائى كه صداى نعره راستين ملت ايران چنان بىامان از گلو برميخاستكه خواب راحت را از شاه و اربابانش و نوكران سر سپردهاش - به يكسان گرفت بود،حسينزاده، جلاد معروف و معدوم ساواك، از سوى سپهبد مقدم معدوم، رئيسساواك، به ديدن حضرت آيتاللَّه مىآيد و عنوان ميكند كه »شاه واقعاً« پى به اينمطلب برده كه ديگر نميتواند حكومت كند، از طرفى هم واقعاً احتياج به خواب دارد،حالا ما آمدهايم از طرف شاه و مقدم به شما پيشنهادى بدهيم. آمدهايم قول بدهيم كهراديو و تلويزيون را تحت اختيار شما ميگذاريم، حتى تعويض دولت را هم با نظرشما انجام مىدهيم، ولى در ازاء شما فقط با شخص شاه كارى نداشته باشيد. بعلاوهشاه قول ميدهد كه تا دو سال ديگر رسماً از سلطنت كنارهگيرى كنند و تا دو سال همفقط سلطنت كند و نه حكومت. دراين مورد حتى اگر براى شنيدن حرفهاى شاه شمانميخواهيد به ملاقات شاه بيائيد او خودش به ملاقات شما خواهد آمد.«
حضرت آيتاللَّه ميفرمايند: »راستش آقاى شاه و همه شما آقايان خيلى دير بهفكر افتاديد، حقيقت اين است كه اگر همه روحانيت هم بخواهد شاه را نگه دارد،خود روحانيت هم طرد خواهد شد.«
حسينزاده وقتى با لحن مصمم و قاطع حضرت آيتاللَّه روبرو مىشودپيشنهاد مىكند كه پس اجازه بدهيد تيمسار مقدم بيايند خدمتتان و با شما صحبتكنند.
حضرت آيتاللَّه مىفرمايند: »اين خانهاى كه حالا تويش زندانى هستم مالشماست، امّا اگر به اختيار من است كه ايشان نيايند«: حسينزاده مىپرسد:»خوبحالا اگر شما آزاد بشويد اولين كارى كه بكنيد چيست«؟ حضرت آيتاللَّه با همانلحن مصمم و شيوه آشتىناپذير و آرام ميفرمايند: »اولين لحظهاى كه آزاد شوم عليهشاه صحبت خواهم كرد.«
بعدها حسينزاده در گزارش خود مينويسد: »اين مرد نه قابل خريدارى است ونه اهل هيچگونه معامله سياسى«. در زندگى حضرت آيتاللَّه العظمى فرازهاى فراوانمىبينيم. در هيچ شرايطى و هيچ لحظهاى از عمر پر بارش در مقابل تهديد و زور پاپس نگذاشته است. بياد بياوريم روز چهارم آبان سال 1356 را، كه در سوگ حاج آقامصطفى خمينى حضرت آيتاللَّه اعلاميه تعطيل بازار و دكاكين را به نيت مراسمفاتحه خوانى برگزار ميكنند. آقاى »پسنديده« به ايشان تلفنى اطلاع ميدهند كه »چونروز 4 آبان مصادف با روز تولد شاه است بنابراين بهتر است كه اين فاتحه خوانى وتعطيل شهر را به روز ديگرى موكول كنيد چرا كه مسلماً براى شما خالى از خطرنخواهد بود و بىترديد دستگاه حكومتى در قبال اين عمل شما عكس العمل نشانخواهد داد.«
حضرت آيتاللَّه دقيقاً همان روز را روز فاتحه خوانى اعلام ميكنند. شهر بهفرمان رهبر جليل القدرشان پاسخ مثبت ميدهد و همه جا تعطيل مىشود. پس ازبرگزارى مراسم ختم ساواك تصميم ميگيرد كه واقعاً عكس العمل نشان بدهد.
حمله كماندوها به منزل حضرت آيتاللَّه شروع مىشود و در و پيكر منزلشان بهوسيله عمال ساواك و شهربانى شكسته مىشود و در اينحال قصد آن ميكنند كه بهاندرون منزل ايشان نيز حمله كنند. امّا با اينكه در تمام مدت زندگى حضرتآيتاللَّه العظمى به اطرافيان و نزديكانشان تأكيد فرموده بودند كه از حمله و واكنشهاىعمال ظلم هراسى به دل راه ندهند معهذا براى جلوگيرى از حمله به اندرون منزلايشان چند نفر از نزديكان حضرتشان به افسران كماندوها تفهيم ميكنند كه انجامچنين حركتى ميتواند به يك فاجعه تبديل شود و مسلماً واكنش مردم نسبت به اينبىحرمتى ابعاد وسيعى خواهد داشت.
يكى از ياران ايشان در اشاره به آن روز ميگويند: »در تمام مدتى كه كماندوها درو پنجره خانه حضرت آيتاللَّه را خرد ميكردند و يا به نوع وحشيانهاى بر پيروان ومريدان و مراجعين هر روزه ايشان حمله مىبردند، حضرت آيتاللَّه بىهيچ دغدغه وهراس خاطرى در اطاق كوچكى كه در حد فاصل بيرونى و اندورنى قرار دارد نشستهبودند و همچنان مريدان و نزديكانشان را به خونسردى دعوت ميكردند. با اينهمهوقتى يكى از فرماندهان كماندوها ناگهان وارد اطاق شد قيافه آرام و مصمم حضرتآيتاللَّه العظمى با آن وقار و آرامش هميشگى كه نمايانگر خصوصيات بارز و گشادباطن يك رهبر واقعى است به كيفيتى در اين فرمانده اثر گذاشت كه بىاختيار با دستاداى احترام نظامى كرد و از اطاق خارج شد.«
ولى سابقه حمله به منزل آيتاللَّه و توقيفها و تبعيدها به سالهاى جلوتر مربوطمىشود. در سالهاى 1344 - 1345 بدنبال حوادث پانزده خرداد 1342 و ماجراىلايحه »مصونيت سياسى مستشاران خارجى« يا به تعبيرى »لايحه كاپيتولاسيون دوم«و اعلاميههاى كه عليه اين لايحه از سوى حضرت آيتاللَّه روحانى صادر مىشودايشان تصميم ميگيرند كه مسائل را مستقيماً با مردم در ميان بگذارند. براى اين منظورروز عيد غدير را انتخاب ميكنند، و مردم ايران آگاه مىشوند كه در اين روزحضرتشان با مردم سخن خواهند گفت. براى اين منظور پيش از آنكه حضرتآيتاللَّه العظمى رودررو با مردم به گفتگو بنشينند متن اعلاميه حضرتشان در سراسرايران پخش مىشود.
حضرت آيتاللَّه در اين اعلاميه، كه متن كامل آنرا در اينجا مىآوريم چنينميفرمايند:
متن بيانات تاريخى حضرت آيتاللَّه روحانى مدّظلهالعالى كه در شبچهارشنبه 22 جمادى الثانيه در مسجد امام براى هزاران نفر از طلاب و مردم مسلماندرباره تصويب لايحه ضد اسلامى مصونيت مستشاران آمريكا در ايران ايراد نمودند: *فهرس*
بسم اللَّه الرحمن الرحيم، حسبنااللَّه و نعم الوكيل، نعم المولى و نعم النصير.
قبل از اينكه راجع به آن موضوعى كه مقصود اصلى است صحبت كنم دوموضوع را بايد تذكر دهم. موضوع اوّل اينكه در سال قبل روحانيت شيعه انتخاباتى راكه در دست اقدام بود تحريم كرد و به تبع تحريم روحانيت مردم متدين ايران ازشركت در انتخابات خوددارى كردند و ملت ما رأى به اين وكلا ندادند و در واقع اينوكلائى كه فعلاً در مجلس اجتماع كردهاند وكلاى انتصابى هستند و آنهم انتصابى كهمنشاء آن تشكيل كنگرهاى در تهران بود كه رئيس و پايهگذار آن هم اكنون بجرم دزدىو بجرم خيانت، محبوس و تحت بازپرسى و محاكمه است. پس اساس اين مجلس واساس وكالت اين آقايان به اعتراف خودشان بدوش يكنفر جانى و دزد و خائن است.و بنابراين، اين مجلس از نظر ما قانونيت ندارد و لوايحى كه از اين مجلس بگذرد وتصويب شود پشيزى ارزش ندارد. و دولتى را كه اين مجلس انتخاب كند. ما اصولاًاين دولت را به رسميت نمىشناسيم و روى اين اصل فعلاً مملكت ما هيچكدام از قوهمقننه و قوه مجريه قانونى را ندارد. و تنها مرجع صلاحيتدار در چنين زمان، روحانيتو مراجع تقليدند. آنها هستند كه ميتوانند قانونى جعل كنند و مردم هم تبعيت ميكنند.پس قانونى كه از اين مجلس گذشته است بخودى خود لغو و بىاثر و ارزش قانونىاست.
موضوع دوم، اينكه ديروز صبح علما، مراجع، آيات بزرگان ادام اللَّه ظلالهمعلى رؤس المسلمين در اين موضوع بطور كامل بحث كردهاند و ديگر جا نبود كه منمزاحمت كنم. يكى اينكه بعضى از بزرگان و زعما و آيات صلاح چنين ديدند كه منهمچند دقيقه صحبت كنم.
و ديگر اينكه در اين اواخر مخالفان و دشمنان دين، اشاعات و اكاذيبى در بينمردم منتشر ميكردند كه گويا خداى ناكرده بين روحانيون اختلافى پيدا شده است وسپس خيال كرده بودند كه بواسطه اين اختلاف خيالى و موهوم روحانيت را درمبارزه شكست داده و از بين بردهاند. براى اثبات اينكه روحانيت اعم از مراجع و غيرمراجع، بزرگ و كوچك، نجف و قم و مشهد و تهران و مراكز ديگر، همه با هم متحدبوده و در صفوف واحد و منظم و فشردهاى قرار دارند و هيچگونه اختلافى بين آنهانيست و عموماً در مقام دفاع از حريم مقدس قرآن و دفاع از حريم مقدس اسلام متحدو هماهنگ هستند و كوچكترين اختلاف نظرى ندارند، روى اين دو اصل مجبورشدم چند كلمهاى صحبت كنم.
امّا مقصد اصلى در دهها سال قبل قانونى تصويب شده بود بنام »كاپيتولاسيون«اين قانون را در سى چهل سال قبل با بوق و كرنا لغو كردند و گفتند اين قانون، يكقانون ارتجاعى و ضد ملى است و آنرا تشييع كرده و در گورستان تاريخ دفن كردند.ولى در اين اواخر، يعنى در چند روز اخير، همان لاشه متعفن مدفون در گورستانتاريخ را از قبر بيرون آورده و روح تازهاى به او داده و لباس نوئى بر آن پوشانيده واسم او را مصونيت ناميدهاند. رئيس و اعضاء هيأتهاى مستشارى نظامى آمريكا اگردر ايران هرگونه جنايتى مرتكب شدند، از شخص اول گرفته تا پائين، اگر به ناموسكسى تجاوز كردند اگر بجان كسى تعدى كردند، دولت ايران حق محاكمه و مجازاتآنها را ندارد و آنها را بايد به مملكت خودشان بفرستند تا خودشان درباره آنهاتصميمى بگيرند. متأسفانه اين لايحه در مجلس تصويب شده است.
اين قانون مفاسد فراوانى دارد و از چندين جهت مورد اشكال است. عيب ومفسده اول آنكه با احكام و مقررات و موازين دين مقدس اسلام مباين است، چوندين اسلام مىگويد: »اگر كافرى با زن مسلمان زنا كند بايد او را كشت، ولى اين قانونمىگويد كه نميتوان متعرض او شد. قانون مقدس اسلام مىگويد اگر سارقى دزدىكرد و مال كسى را برد دست او را بايد قطع كرد، امّا اين قانون مىگويد دست او را كهنميشود قطع كرد هيچگونه تعرضى هم باو نميتوان كرد«.
قانون مقدس اسلام و وديعه آسمانى اسلام مىفرمايد: »و لن يجعل اللَّه الكافرينعلى المؤمنين سبيلاً«. كفار هيچگونه تسلطّى بر مسلمانان ندارند. ولى اين قانونمىگويد: كفار مسلط هستند و هر نحو تعدى بمال و جان و ناموس مسلمانان كردند،هيچكس متعرض آنها نميتواند بشود. پس اين قانون در درجه اول مخالف و مغاير بااحكام و مبادى مقدسه اسلام است.
عيب دوم، اين قانون با قوانين اساسى مملكت مغاير است، قانون اساسىمملكت در ماده 71 تصريح ميكند كه »مرجع تظلمات اهالى مملكت ايران ديوانعدالت عظمى است« اين قانون مىگويد: مرجع تظلم اهالى مملكت در صورتى كه ازناحيه مستشاران آمريكائى باشد، ديوان عدالت عظمى نيست. بدينصورت و اينجهت اين قانون با قانون اساسى ما تنافى دارد. نيز در ماده 11 متمم قانون اساسىتصريح ميكند كه »كسى را از محكمهاى كه درباره او بايد حكم كند نميتواند منصرفكرد، ولى قانون مىگويد ميتوان منصرف كرد و در آنجا نميشود محاكمه شوند و بايدبه خارج بروند و محاكمه شوند. پس اين قانون علاوه بر تنافى با اسلام با قانون اساسىمملكت نيز مغاير است.
عيب سوم اينكه اين قانون با استقلال و تماميت مملكت تنافى دارد. چون اگراين مستشاران كه افرادى هستند در نظام، در ارتش و طبيعتاً اطلاعات كافى از وضعارتش ما دارند و ارتش تحت اختيار آنان است سوء استفاده و موقعيت و اطلاعاتخود نمودند و خداى ناكرده به استقلال مملكت لطمه زدند، كسى نميتواند متعرضآنها بشود. در واقع اين قانون با امنيت اهالى مملكت تنافى دارد. يعنى بعد از اينهيچكس تأمين جانى، تأمين ناموسى، تأمين مالى از هيچ نظر ندارد. پس اين قانون بإے؛××ظظامنيت فردى و اجتماعى مملكت ما مخالف است.
علاوه بر همه اينها قوانينى كه مجلس شوراى ملى ميتواند تصويب كند و دولتقانونى مجرى آن باشد، قوانينى است كه مربوط به اجتماع باشد، امّا درباره حقوقافراد و حقوق شخصى مردم، مجلس شورا و دولت هيچگونه قانونى نميتواند جعلكند و هيچگونه حقى را از كسى نميتوانند سلب كنند، ولى اين قانون با حقوق شخصىافراد نيز مغاير است، زيرا اگر از مال كسى دزدى شد اين حق شخصى اوست كهتعقيب كند و دولت نميتواند قانونى جعل كند كه دزد را نمىتوان تعقيب كرد.بدينترتيب اين قانون ضد ملى و ضد اسلامى است. و مفاسد زيادى دارد كه با اسلاممنافى است، با قانون اساسى مخالف است، با استقلال مملكت مغاير است، با امنيتاهالى مملكت تنافى دارد، و علاوه درباره حقوق شخصى افراد است، نه حقوقاجتماعى، پس قانونى است سراپا عيب و نمىتوان آنرا اجرا كرد، بلكه بايد هر چهزودتر آنرا لغو و بيهوده اعلام داشت. البته اساسش بيهوده و لغو است ولى از نظر خودآنها هم بايد لغو شده اعلام گردد. ما بدينوسيله به دولت اعلام مىكنيم كه روحانيتسوء نظر ندارد، روحانيت صلاح مملكت، صلاح همه سعادت دنيا و آخرت همهملت را ميخواهد. به نصايح روحانيت گوش دهيد و از دستورات روحانيت و زعماىدينى سرپيچى نكنيد. روحانيون و مردم را به زندان نكشيد. و مبلغين عاليمقام را بادستبند به محكمه نبريد. رجال و مفاخر ملى مملكت را به زندانهاى طويل المدتمحكوم نكنيد، اينها بضرر مملكت، به ضرر خود شماست. بيائيد دست از مخالفت،از اين عناد با دين و قرآن، دست بكشيد. فكرى به حال مملكت بكنيد. مملكت درشرف سقوط است وضع اقتصادى مملكت خراب است، تجار يكى پس از ديگرىورشكست مىشوند، كشاورزان حتى نان خودشان را هم نيمتوانند تأمين كنند، وضعمملكت از همه جهت خراب است. بيائيد در عوض مبارزه و مخالفت با روحانيت ودين و مقررات اسلام و فشار بر مردم، كمى بحال مردم ترحم كنيد و يك مقدار به دادمردم برسيد، از اين مخالفتها و عنادها و لجبازيها چيزى عايد دستگاه شما نخواهدشد.
اگر باين نصايح پدرانه و نصايح مشفقانه مراجع تقليد گوش ندادند و به موازيندين مقدس اسلام عمل نكردند پس اقلاً به آن دستورى كه حسين بن على)ع( پس ازآنكه مأيوس شد از هدايت و ارشاد مردم كوفه و ديد كه اينها قابل هدايت و قابل ارشادنيستند و اينها تن به مقررات اسلام نميدهند براى عامه جهانيان فرمود: »يا شيعه آلابوسفيان، ان لم يكن لكم دين، و كنتم لاتخافون المعاد فكونوا احراراً فى دنياكم« اگردين نداريد، اگر به خدا ايمان نداريد، اگر روز جزا را وحشت نداريد بيائيد اقلاً آزادمرد باشيد. اسلام همين دستور را ميدهد. همان دستورى كه حسين بن على)ع( داد،دستورى عام كه اختصاص به اين و آن ندارد و به دولتهاى اين زمان نيز اعلام مىكند.
آرى اگر دين نداريد، ايمان به روز جزا نداريد اقلاً آزاد مرد باشيد. آزادى ارزشفراوان دارد. دول امروزى يكى پس از ديگرى با دادن تلفات با تحمل هزاران مشقتآزادى را بدست مىآورند.
اين ملت الجزاير است كه يك ميليون نفر كشته ميدهد تا از يوغ استعمار بيرونآيد و آزادى را كسب كند، كه كرد. دول آفريقا يكى پس از ديگرى به اين موهبتعظمى نائل و آزادى را كسب ميكنند، و اين منتهاى بدبختى است كه شما آزادى ما رادر طبق اخلاص گذاشته و مفت و مجانى تسليم ديگران كنيد. آزادى ارزش دارد. بهاين زوديها از دست ندهيد.
و اين را بدانيد كه ملت ايران از اين پيشامد در نهايت درجه، ناراحت است. اگرروحانيت جلوى مردم را نگيرد. هرج و مرج در مملكت خواهد شد، ملت آشوبكرده و قيام ميكند. اين روحانيت است كه مردم را ساكت كرده است ولى تا آخر همنميتوان مردم را اينجور نگهداشت و سرانجام مردم نارضايتى خود را بهر نحوى كهمقدور است، ابراز خواهد كرد، قبل از آنكه كار به آنجاها بكشد خود شما وضع رااصلاح كنيد و اين قانون را لغو كنيد .
»والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته«
پس از اين اعلاميه است كه حضرت آيتاللَّه به بهانهى گفتگو و صحبت با مردمدر روز عيد غدير تصميم به خروج از منزل را ميگيرند.
گفتگوى حضرت آيتاللَّه و بديعى، رئيس ساواك قم نيز يكى از شنيدنىترين وبيادماندنىترين يادگارهاى روزگار ماست. رئيس ساواك از حضرت آيتاللَّهمىپرسد:
س - امروز ظاهراً قصد خارج شدن از منزل را داريد و گويا ميخواهيد براىمردم صحبت بفرمائيد؟
ج - بله، همينطور است.
س - آنطور كه ما شنيدهايم قصد داريد درباره لايحه مصونيت مستشاران ولايحه حمايت خانواده صحبت بفرمائيد؟
ج - بله كاملاً درست شنيدهايد، چون حتماً درباره اين لايحه صحبت مىكنم.
س - آيا امكان دارد، صحبت را به روز ديگرى موكول فرماييد؟
ج - خير، امكان ندارد.
س - آخر حضرت آيتاللَّه امروز روز عيد غدير است، و مردم از همه جا براىزيارت به اينجا آمدهاند و شهر فوقالعاده شلوغ است.
ج - اتفاقاً بهمين دليل امروز را براى صحبت انتخاب كردهام.
س - ولى ما نوار داريم و صحبتهاى امروز شما را هم ضبط خواهيم كرد؟
ج - چه بهتر، چون بهرحال قرار نيست من صحبت در گوشى با كسى داشتهباشم صداى من آنقدر هست كه اگر ضبط صوت هم نگذاريد كاملاً به گوش شمامىرسد.
س - ولى حضرت آيتاللَّه منهم ناچارم به شما اعلام كنم كه حافظ جان شمانيستم و از اين بابت از خودم سلب مسؤوليت مىكنم.
ج - اتفاقاً درست برعكس، البته از بابت جان خودم شما نگران نباشيد، كسىهم از شما نخواسته كه حافظ جان من باشيد، امّا از بابت مردم صراحتاً به شما اخطارمىكنم كه هر حادثهاى برايشان پيش بيايد مستقيماً شما مسؤول و من شما و بقيهمقامات باصطلاح امنيتى را مقصر و مجرم ميشناسم.
با همين مكالمه تلفنى يك برگ ديگر از كارنامه زندگى اين رهبر بزرگ وآشتىناپذير، و اين هميشه مبارز نستوه در متن تاريخ ملتى كه چونان كوهى استوار درتندبادهاى تاريخ بر جاى ايستاده است ورق مىخورد.
كماندوها به مردم هجوم مىبرند بازار تعطيل مىشود فشار جمعيت در مسجدامام حسن)ع( بحدى مىرسد كه ناچار تمام خيابانهاى اطراف را نيز ميپوشاند. شهربحالت تعطيل كامل در مىآيد. نه اتومبيلى در خيابانها هست و نه وسيله نقليه ديگرى.و تنها صداى رساى حضرت آيتاللَّه روحانى است كه در فضا مىپيچد و تاريخ بازهم بدست مردان بزرگى كه در دامان خود پرورده است ورق مىخورد.
متن سخنرانى حضرت آيتاللَّه العظمى آقاى روحانى در شروع درس حوزه علميه قم )درروز يكشنبه دوازدهم صفر 1398 برابر با سوم بهمن ماه 1356): *فهرس*
اللهم لك الحمد الشاكرين لك على مصابهم الحمدللَّه على عظيم رزيتى وصل اللَّه على سيدنا محمّد و على الاصفياء من عترته و اعوذ باللَّه من الشيطانالرجيم.
و لايحسبن الذين كفروا انما نملى لهم خير لانفسهم انما نملى ليزدادوا اثما و لهمعذاب مهين«
»آل عمران 172»
فجايعى كه در اين روزها در شهر مذهبى قم واقع شد، فجايعى است كه روىتاريخ بشريت را سياه كرده است فجايعى است كه در طى قرون و اعصار متمادىنظيرى كمترش ديده شده است.
فاجعهاى است كه در اين عصر بخصوص، شايد در هيچ جائى از جهان نظيرشديده نشده است. مأمور مسلح دولتى به عدهاى كه تظاهرات آرامى داشتند وتقاضايشان اين بوده است كه احكام و قوانين اسلام بايد اجرا بشود به روحانيت و بهمقام مرجعيت شيعه جسارت شده است و بايد رفع اهانت از آن بشود و قوانينمملكتى بخصوص ماده 1 و 2 و 26 و 39 از متمم قانون اساسى بايد اجرا بشود. به آننحو وحشيانه حمله كردند. به متظاهرين بنحوى حمله شده است كه بعد از ساعتىدهها مقتول و عده زيادى مجروح در خيابانها بودند و بعد از آن حمله مأموران درشهر به يك مانور وحشيانهاى كانه فتحى كردهاند، پرداختند. در اين فاجعه به مردم وحتى به خانههاى مردم هم حمله شد و بعد از آن مجروحين را در بيمارستانها و درمنازل تحت نظر گرفتند.
مقتولين را بما عددش را نميگويند چقدر است؟ بردهاند تهران و عدد مقتولينگفته نشده است. اسامى آنها گفته نشده است. الآن مقتولين ما در كجا هستند؟ هنوزنميدانيم. مسلماً دفن نشدهاند. آنها هنوز دفن نشده هستند و معلوم نيست چه بر سرآنها آمده است.
با اين فجايع وحشيانهاى كه انجام دادهاند از غرائب امر اين است هنوز هممىگويند: انقلاب سفيد اين چه سفيدى است كه با اين همه خون ابر يا رنگيننميشود؟
بدتر از آن و فجيعتر از آن نسبت ارتجاع دادن است. بعد از اين جريان درروزنامهها در نطقها، در راديوها، مرتب عنوان مرتجع و ارتجاع مطرح مىشود.نميدانيم مرتجع ما هستيم كه فقط تقاضايمان اجراى قانون اسلام، اجراى قوانينمملكت، مراعات اصول حقوق بينالمللى است؟ مرتجع مائيم ك اين را ميگوئيم ياآنهائى كه احياى سنن ما قبل اسلام را ميكنند. يا احياى آتش پرستى ميكنند، و يا سننكسانى را كه غير از زور و قلدرى و بدبختى بر ملتشان چيزى نداشتند احياميكنند؟جشنهاى 2500 ساله ميگيرند و ماده تاريخ اسلام را عوض ميكنند. آنهامرتجع نيستند و ما مرتجعيم. بهر حال اين مصيبت عظمى را اولاً به پيشگاه اقدسولى عصر ارواح العالمين له الفداكه حتماً قلب مقدسش از اين جريان مجروح است،تسليت عرض مىكنيم )گريه شديد حضار( و ثانياً به بازماندگان اين مقتولين، پدران ومادران ستم ديده، فرزندان يتيم و بعد هم به خودمان )من و شما و بقيه مسلمانها( اينمصيبت بزرگ را تسليت ميگوئيم. قاعدهاش نبود كه ما درس بيائيم و درس همنيامديم. بعنوان درس نيست. امروز فقط دو جهت سبب شد كه ما اينجا آمديم. يكىاينكه پريشب يكى از مراجع بزرگ تلفن كردند به اينكه در جريان باشيد چون متحداًو متفقاً آقايان با هم بودند، هم مراجع، همه علما، هم طلاب و هم مردم بنابراين بناداريم فردا درس را شروع كنيم. يعنى ديروز و شما هم براى حفظ وحدت كلمه واينكه دولت استفاده نكند از اختلاف كلمه، شما هم برويد درس من هم بنظرم بدحرفى نيامد، چون حالا كه وقت مبارزه است صلاح نيست به اينكه آقايان طلاب و لوگلهاى هم از بعضى داشته باشند. جاى اين نيست كه به آن حرفها رسيدگى بشود. حالابايد متحداً و متفقاً در مقابل دشمن استقامت كرد. اين يك جهت بود، جهت ديگراينكه اين ايام سئوالات مكرر مىشود، خيلى زياد، دو سه سئوالى از ما ميكنند. يكىاينكه نتيجه اين انقلاب و خونريزى چه شد؟ سؤال دوم اينكه شما چه خيال داريد،بعد از اين برنامهتان چيست؟ سؤال سوم اينكه محصلين و طلاب چه برنامهاى دارندو چه كار بايد بكنند؟
براى جواب اينها امروز چند كلمهاى صحبت مىكنيم:
جواب سؤال اول را در آيه شريفه خداوند تبارك و تعالى داده است و در قضيهحضرت موسى و فرعون، شما هم قيام كنيد، مبارزه كنيد، داخل ارض مقدس بشويد،)چون اجازه نميدادند به دخول در ارض مقدس را( جواب آنها اين بود به اينكهآنطرف كه زور و قلدرى و اسلحه و همه اينها را دارد و ما هم هيچگونه وسيلهاىنداريم جز يك عدهاى افراد بىسلاح، بىپناه ما با اينها نميتوانيم مبارزه كنيم، بعلاوهايكال مىكنيم امر را به خداوند تبارك و تعالى
»فاذهب انت و ربك فقاتلا انا هيهنا قاعدون« )المائده 27) شما با خدايتبرو جنگ بكن، چون اگر خدا ميخواست خودش قدرت اينرا دارد كه زورگوها را ازبين ببرد ما چرا قيام كنيم. بنابراين شما برويد جنگ خودتان را بكنيد اگر فاتح شديد ماهم هستيم، اگر مغلوب شديد، شما مغلوب ميشويد، ما چرا برويم؟ در اين آيه شريفهدارد »ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غالبون و على اللَّه فتوكلوا ان كنتممؤمنين« )المائده 5) اينجور ميفرمايند خداوند به اينكه اگر ملت خواستهاى دارد بااراده و عزم راسخ قيام كند و از راهش وارد شود، از راه مبارزه، راه صحيح مبارزه،پيروز مىشود.
و اكنون مسلماً پيروزى بر شماست، بر شمائى كه مبارزه ميكنيد، توكل بر خداهم بكنيد معناى توكل اين نيست كه در خانه بنشينيم و بگوئيم خداوند تبارك و تعالىخودش كارها را انجام بدهد. امام زمان است بايد بيايد، ما آقا داريم، صاحب داريمخوش بيايد اصلاح كند. نه اينطور نيست. شما مبارزه بكنيد مسلماً غالب خواهيد شدو در عين حال متوكلاً على اللَّه باشد - و قصدتان خدا باشد - براى خدا قيام كنيد اگرايمان به خدا داريد مسلماً پيروزى از آن شماست. يقيناً اينجور در آيه شريفه فرمودهاست. »آيات قرآن هم البته مربوط به زمان خاصى نيست. اين مربوط به جميع ازمنهاست و در اين زمان هم آن باب و راهى كه ما بايد از آن داخل شويم راهى است كه خودپيغمبر اكرم)ص( ارايه فرموده است )صلوات حضار(. شايد متواتراً اين روايتپيغمبر اكرم)ص( روايت شده است كه بعد از اينكه فضائل جهاد را فرمود، فوائدجهاد را بيان داشت، فرمود: »افضل الجهاد كلمه عدل عند امام جائر او سلطانجائر او امير جائر« يعنى »يك كلمه حق در برابر جبابره و سلاطين جور زدن اينبزرگترين جهاد است يعنى از اين راه بايد داخل بشويد. امرى است كه پيغمبر)ص(فرموده است به اينكه جهاد بايد اينجور وارد بشويد، افضل الجهاد. اين عبارتست»كلمه عدل عند امام جائر او سلطان جائر«.
اين يك روايت در روايت ديگرى كه متواتراً مستفيضا بيان شده فرموده استبه اينكه »اذا ظهرت البدع فعلى العالم ان يظهر علمه و الا فعليه لعنه اللَّه«. اگر قانونىبر خلاف قوانين اسلام جعل شد، هر عالمى بايد اظهار علم بكند. صحبت اينكه مؤثراست يا مؤثر نيست. گوش ميدهند يا گوش نميدهند، اين در كار نيست. وظيفهعلماست به اينكه در وقت ظهور بدع قيام كنند و بگويند حرفشان را و اگر حرفىنزدند، عليهم لعائن اللَّه. در آن روايت ديگر است به اينكه اين قبيل علما )يعنى علمائىكه نگفتهاند، علمايى كه اظهار نكردهاند( محشور مىشوند در روز قيامت به نحوى كهتمام جنبندههاى محشر از بوى تعفن آنها ناراحت مىشوند، بنابراين راهى كهپيغمبر)ص( نشان داده است همين است كه »ملت با هم مجتمعاً« حرفشان را بزنند واز مبارزه با اينكه آن طرف زور دارد، قلدر است، سلاح دارد، ميزند و مىكشد ومىبندد از آنهم وحشتى نكنيد.
در اين ايام انصافاً حوزه علميه و به تبع آن مردم شهر مذهبى قم به اين دوروايت خيال مىكنم خوب عمل كردهاند. در اين امر كه اولاً علما جمع شدند واجتماع كردند. بعد هم مردم اجتماع كردند ما دو هدف داشتيم: اول اينكه، بهروحانيت جسارت شده است به آن بايد تعظيم بشود و رفع اهانت. دوم اينكه قوانيناسلام بايد اجرا بشود. پس دو مقصد بود. امّا در مقصد اول خيال مىكنم خيلى زودغلبه با ما باشد. اثر خيلى زود ظاهر شد. چون نه تنها در شهر قم اين قيام بود و همراهىبود، اغلب شهرهاى ايران بر حسب تلفن يا تلگراف كه مىشود، علماء و روحانيون،بازارها و مردم مسلمان در مقام دفاع از روحانيت و پشتيبانى از حوزه علميه و مقاممرجعيت بودهاند. ظاهراً اغلب شهرهاى ايران همين بوده و به شهرهاى ممالك ديگرهم سرايت كرده است. بنابراين اهانتى كه شده بود بنحو الكمل جبران شده است وتعظيم از روحانيت شد. اين يكى هدف دوم ما اين بود به اينكه قوانين اسلام درمعرض حمله قرار گرفته است. در آن قضيه دو، سه سال قبل قضيه فيضيه كه واقع شد،حالت سكوتى در همه جا پيدا شده بود و آن سكوت را دستگاهها حمل كردند برضعف و ناتوانى - به واسطه آن حالت سكوت كه از حوزه ديدند شروع شد به اجراىقوانين ضد دينى - گاهى مجبور كردند دانشگاه را كه دخترها بىحجاب بروند، گاهىحملات ديگر كردند. كان در ذهنشان آمد كه اين ملت ديگر مرده و ديگر خيال قيامىندارد و كارها را مىشود انجام داد. اين حركت، يعنى اين خون بيگناهانى كه ريختهشد، اين خون ابريائى كه در خيابانها به اين نحو ريخته شد، اين خون واقعاً سبب شدتلاطم و عكس العمل جمعيت را و ملت قيام كرد قيام ملت هميشه به اين نحو است،قيام ملت، خشم ملت، نفرت ملت، سد عظيمى است در مقابل ستمكاران و جباران.
بلا اشكال و بلا ترديد اين سد عظيم محقق شد، اين سد عظيمى است در مقابلستمكاران و جباران و حالا بنحوى است كه خيال نميكنيم به اينكه قوانين اسلام را ازبين ببرند، شايد تا مدت زيادى اثر اين جهت باقى بماند، بشرطى كه ما هم به هميننحو باقى بمانيم. ما هم كارهايمان را ادامه بدهيم. بلا اشكال نتيجه گرفته شده است ازاين قيام.
پس حرف اينكه خونها ريخته شد اثرش بد بود غلط است. اثر زياد داشت. ماآن دو هدفى را كه داشتيم خيال مىكنيم به هر دو هدف نائل شديم. و انكم غالبونمسلم غلبه با ما بوده است، يعنى الآن هست، نه اينكه بعداً خواهد شد الآن حزب اللَّههم الغالبون، الان است، واقعاً غلبه با ماست.
امّا اينكه ما حالا چه مىكنيم و چه ميخواهيم، فعلاً از موضع قدرت، نه بحسابضعف و ناتوانى، بعنوان مقتدر از دولت چند درخواست داريم.
اولاً اينكه قوانين اسلام بايد مو به مو اجرا بشود و هر قانونى كه بر خلافقوانين اسلام است اين قوانين بايد از بين برود، همانجورى كه در مواردى كه متممقانون اساسى ماده 1 و 2 و 26 و 39 اين جهت تصريح دارد به اينكه قوانين مملكتبايد قوانين اسلامى باشد. هر قانونى هم بايد عرضه بر علما و مراجع تقليد بشود اگرآنها تشخيص دادند و آن قانون، قانونى است موافق اسلام، قابل اجراست و الا قانونىقابل اجرا نيست. پس در قانون اساسى حق و تو براى مراجع تقليد قائل شدهاند. يعنىمجتهدين و مراجع تقليد حق اين را دارند كه هر قانونى كه دولت جعل ميكند آنقانونى را هم بزنند. اين قانون را از بين ببرند. حتى در زير قانون در ذيل ماده اول متممقانون اساسى دارد كه شخص اول مملكت اگر بر طبق قوانينى كه علما تعيين كردهاند وبعنوان قانون اسلام است و اگر آن اجرا نشد شخص اول خود بخود معزول است.
هنگامى كه سخنرانى حضرت آيتاللَّه العظمى پايان ميگيرد هنوز هنگامهدرگيرى كماندوها با مردم در خيابانها و گوشه و كنار ادامه دارد.
يك ايرانى پاك نهاد و با ايمان دل به دريا ميزند و در گرما گرم هنگامهاى كهبرخاسته است حضرت آيتاللَّه را سوار اتومبيل مىكند كه به منزل برساند. اين ايرانىآرمانخواه و دلير اينك با ما سخن مىگويد، سخنى از آن روز بزرگ و جملهاى از اينبزرگمرد تاريخ حاضر را بيادمان مىآورد.
»حضرت آيتاللَّه آرام و خونسرد نشسته بودند. در بعضى از نقاط شهر، كه ماعبور ميكرديم هنگامه و فتنه، اندكى فرو نشسته بود. به حضرت آيتاللَّه گفتم: »انگارآشوب دارد پايان ميگيرد«. حضرت آيتاللَّه با همان خونسردى و آرامشى كه درحضورشان به ديگران نيز قوت قلب ميدهد، لبخندى زدند و فرمودند: »بالعكس تازهدارد آغاز مىشود و وسعت ميگيرد، اين ملت راه درازى در پيش دارد.«
و مىبينيم كه جهانبينى آگاهانهاى حضرت آيتاللَّه تا چه حد به حقيقت وواقعيت نزديك است. فرداى آنروز يك جمعيت سى چهل نفرى، با تظاهر به اينكهفرضاً هيأت عزاداران هستند، به منزل حضرت آيتاللَّه ميروند. امّا در ميان اينعزاداران ساختگى رئيس شهربانى هم هست. رئيس شهربانى به حضرت آيتاللَّهمىگويد: بايد با ما به شهربانى تشريف بياوريد. حضرت آيتاللَّه ميفرمايند: »اشكالىندارد، فقط بروم از اندرون قبله نمايم را بياورم و يك تلفن هم به فرزندم بزنم«. رئيسشهربانى در پاسخ حضرت آيتاللَّه مىگويد: »قبله نما در شهربانى هست تقديممىكنيم، امّا از بابت تلفن هم بايد به اطلاعتان برسانم كه تمام تلفنهاى شهر را قطعكردهايم.«
وقتى حضرت آيتاللَّه همراه مأموران به خيابان ميرسند، مشاهده ميفرمايند كهبيش از صد تا صد و پنجاه كاميون ارتشى و پليس تمام خيابان را پوشانده است.حضرت آيتاللَّه لبخندى ميزنند و ميپرسند: »اينها را براى من آوردهايد«؟ رئيسشهربانى جواب ميدهد: »بله قربان براى شماست، چون اطمينان داريم كه بعد از بردنشما از منزل مردم دست به تظاهرات خواهند زد و خيابانها شلوغ مىشود، ميخواهيمپيشگيرى كنيم.«
امّا نه رئيس شهربانى، و نه ساواك، و نه همه نيروهاى امنيتى نميتوانند حركتى راكه آغاز شده است »پيشگيرى« كنند. بدنبال دستگيرى حضرت آيتاللَّه خيابانها شلوغمىشود تظاهرات مردم شكل و وسعت ميگيرد. حركت توفنده مردم باز هم به راهىكه به فرمان »تاريخ« آغاز گرديده است معناى واقعيت مىبخشد.
در داخل شهربانى رئيس ساواك به حضرت آيتاللَّه مىگويد: »حضرت آيتاللَّهشما يك مسافرت چند روزهاى در پيش داريد و من به منزلتان اطلاع خواهم داد.«
حضرت آيتاللَّه جواب ميدهند: »لازم نيست شما خبر بدهيد، آنها خودشانزودتر از شما خبردار شدهاند، از بابت مسافرت چند روزه هم خيالشان راحت استچون مدتهاست كه منتظر اين سفر بقول شما چند روزه بودهام«.
اتومبيل حامل حضرت آيتاللَّه العظمى روحانى، بظاهر راه تهران را پيشميگيرد، و در حاليكه شديداً با چند اتومبيل نظامى اسكورت مىشوند از ميان راهبسوى اصفهان بر ميگردند. يكشب در اصفهان، فردايش مهمان ساواك كرمان و روزسوم مهمان ساواك زاهدان، و سرانجام به زابل ميرسند. دوران تبعيد حضرت آيتاللَّهآغاز مىشود. امّا اين دوران تبعيد فقط يك تبعيد ساده نيست، آنجا هم بايد بصورتانفرادى زندگى را در يك سلول تنها بگذرانند. حرارت و گرماى توانفرساى زابل، اينمنطقه بشدت حاره، به 50 درجه سانتيگراد رسيده است. در داخل سلول نه كولرىهست و نه پنكهاى. كليد سلول هم فقط در دست خود رئيس شهربانى است. خودشدر را باز ميكند و خودش قفل ميكند و كليد را همراه مىبرد. با همه فشار طاقتفرسائى كه روى حضرت آيتاللَّه گذاشتهاند و شرايط بسيار نامطلوبى كه ايجادكردهاند حضرت آيتاللَّه نه شكوه سر ميدهند و نه گلايهاى. ملاقات، حتى با اعضاىخانوادهشان ممنوع است. اجازه نوشتن نامه يا حتى دريافت نامه يا تلگراف را ندارنداجازه خواندن روزنامه يا كتاب را ندارند يك سلول، يك انتظار راستين، و مردىمردستان از سلاله پاكان، كه با سكوتش در سلول شهربانى زابل نخستين فرمان را براىحركت تاريخ يك ملت بزرگ صادر كردهاند. سكوت و انتظار.
يك استوار بازنشسته شهربانى زابل » شكرزائى« بر ايمان چنين مىگويد:»وقتى آيتاللَّه را توى آن سلول گرم ميديديم كه با آرامش خاطر و بىهيچ هراس ياشكوه و شكايتى شرايط سخت زندان را تحمل ميكردند و تسبيحشان را در دستميچرخاندند، با آن صلابت و شكوهى كه در وجودشان بود، همه ما بىاختيار احساسميكرديم كه دلمان ميخواهد سر خم كنيم و بر دست اين بزرگ مرد بوسه بزنيم باوركنيد با آن هوائى كه حتى ما اهالى منطقه نمىتوانستيم تحمل كنيم تعجب ميكرديم كهچطور حضرت آيتاللَّه آرام و خونسرد با تبسمى كه همراه با لبانشان بود آن شرايطناهموار و آن گرماى كشنده را توى يك اطاق گرم و خفه تحمل ميكردند، راستش منهر وقت همراه رئيس شهربانى برايشان غذا مىبردم ياد داستان زندگى حضرتابراهيم و آتش برافروخته نمرود مىافتادم كه ابراهيم بميانش رفت و بىتشويش واضطرابى بفرمان خداوند آن آتش برايش گلستان شد.« شكرزائى راست مىگويد،ايمان به حقيقت و باور زلال به پيروزى نهائى گرما و هواى تفته را به گلستان بدلميكند. اين خليل اللَّه زمان از هيچ ناهموارى و سختى نه مينالد و نه شكايت ميكند.
امّا در بيرون از سلول ايشان مردم پاكزاد زابل، اين قوم اصيل ايرانى و اينهمشهريان رستم دستان، كه اينكه يك رستم دستان ديگر را با چهره حقيقى در كنارخود ميديدند، هر روز با تظاهرات و حركتهاى انقلابى صدايشان را به داخل سولحضرت آيتاللَّه العظمى اين اسطوره راستين مقاومت و رهبرى، ميرسانند. تا آنجا كهپس از گذشت يكسال، وقتى كه سرانجام حكومت وقت در مقابل مقاومت ايشانميشكند، رئيس شهربانى به عرض حضرت آيتاللَّه مىرساند دستور رسيده كه شما رابه تهران برگردانيم، من فكر كردم براى اينكه سر و صداى مردم بخوابد و فى الواقعباجى به آنها داده باشيم شما را پياده تا دم ماشين كه توى خيابان پارك شده ببريم كهمردم ببينند داريم شما را آزاد مىكنيم«.
خبر آزادى ظاهرى و حركت حضرت آيتاللَّه به مردم مىرسد. همه مردم ازسنى و شيعه، حنفى و مالكى، و حتى گروهى از اقليتها به خيابانها ميريزند كه بإے؛33ظظرهبرشان خداحافظى كنند. چه فرق ميكنند، مگر نه اينكه اينجا ايران است و سرزمينقوميتهاى بهم پيوسته و بهم بافتهاى كه بيكسان از تبريز تا زابل، و از گيلان تاخوزستان در راستاى تاريخ سرچشمه فرهنگى و اجتماعىشان يكى بوده و همچنانيكپارچه باقى خواهد ماند؟ چه فرق ميكند كه از چه مذهب آيينى پيروى مىكنيم؟ مادر كشاكش نبردها و در هنگامه تهاجم و دگرگونيهاى تاريخ همواره با هم زيستهايم وهمواره در كنار هم پاسدارى از اين مرز و بوم كهن را بعهده گرفتهايم. اينك هم يكى ازاين پاسداران بزرگ، مردى از يك دودمان پاك ايرانى از سرزمين اسطورهها كوچميكنند.
نكته جالبتر آنكه براى ديدار حضرت آيتاللَّه حتى به دولتمردان آنزمان نيزاجازه ملاقات نميدادند. آقاى صدر، يكى از نزديكان دربار، به نيت آنكه واسطه آشتىحضرت آيتاللَّه با حكومت شود از شخص شاه تقاضا ميكند كه به او اجازه داده شودتا به زابل برود و با حضرت آيتاللَّه ملاقاتى داشته باشد. امّا علم وزير دربار شاهمىپرسد: »ملاقات با مرد خطرناكى مثل آيتاللَّه روحانى براى چيست«؟ و شاه نيزبنظر علم مهر تأييد ميگذارد.
ولى زمانيكه حضرت آيتاللَّه را از زندان خارج ميكنند تا به تهران برگردانند بازهم مردم زابل دليرانه با هر نوع وسيله نقليهاى كه در دسترس داشتند تا دو سهفرسنگى بيرون شهر ايشان را بدرقه ميكنند. امّا بازگشت حضرت آيتاللَّه به تهراننيست، بلكه يكسره ايشان را به يزد ميفرستند كه در خانهاى تحت نظر باشد. يكسالديگر از دوران تبعيد حضرت آيتاللَّه در اين شهر ميگذرد، البته در يزد حكومت شاهمجبور مىشود كه زير فشار هر روزه مردم اندك امكاناتى، فرضاً خواندن كتاب و گاهبيگاه ملاقات اعضاى خانواده، براى حضرتشان بوجود آورد.
امّا پس از گذشت يكسال نيز باز هم دوران تبعيد و زندان پايان نيافته است.حضرت آيتاللَّه را از يزد به منطقه كوهستانى »ميگون« در نزديكى تهران ميفرستند.در ابتداى ورود ايشان به ميگون ساواك وانمود ميكند كه حضرتشان ميتوانند آزادانهبا هر كس كه ميخواهند ملاقات داشته باشند. ولى هنوز يكى دو ماهى از اين آزادىظاهرى نگذشته است كه »تهامى« نماينده ساواك به ديدرشان ميرود و با صراحتاعلام مىكند: »مأموران گزارش دادهاند كه هر روز بيش از پنجاه اتومبيل شخصى، غيراز وسائط نقليه عمومى به ديدن شما مىآيند، بنابراين چون اين وضع براى ما قابلتحمل نيست، از اين به بعد شما حق ملاقات با هيچ كس را نداريد و ممنوع الملاقاتكردهايم.
سه مامور ساواك نيز بطور دائم و تمام وقت انجام اين دستورات را بعهدهميگيرند. با همه اين فشارها و ترفندها عمر حكومت شاه چندان نيست كه شاهد اوجاعتقاد و ايمان مردم ايران نسبت به اين رهبر صادق و پاك باشد كه شايد نمونهاش رادر تاريخ ايران كمتر بتوان يافت.
اكنون چه بايد گفت؟ گفتنى بسيار است و كنون بغض در بغض گلوها گرفتهاست، و سينهها را سوزش آهها دريا همان درياى پر سطوت است و صخره كوب و دردل طوفانى عظيم و آغاز، قريب.
---------------
در اين مقولت گفتنى بسيار است و تبيين خطوط سياسى و اجتماعى حضرتآيتاللَّه بهمراه سير مبارزاتى آنحضرت كارى است كه آغاز گرديده و اين مقدمه پيشدرآمد آنست كه اميدواريم بزودى با تهيه و انتشار آن بسيارى از معضلات اجتماعى وسياسى جامعه ايران حل گرديده و چونان مشعل فروزانى در پيشاپيش حركت ملتايران قرار گيرد.
در انتها، جهت آگاهى بر برخى مواضع حضرتشان كه نقشى تعيين كننده وپيروزى انقلاب و سرنگونى رژيم گذشته ايفاد نموده است. تعدادى از اعلاميه ونظرات ايشان را كه مربوط به سالهاى 1356 و 1357 مىگردد، تقديم مينمائيم.
»جبهه متحد ملى ايران«
متن اعلاميه حضرت آيتاللَّه روحانى )دام ظله( *فهرس*
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
ارواح مقدسه معصومين)ع( كمك مىطلبند.
موضوع تساوى حقوق زنان و مردان و زمزمه امتيازات جديد به بانوان كه دراين چند هفته اخير پا بمرحله خطرناكى گذارده و خشم و نفرت عموم متدينينسراسر كشور را برانگيخته است و متأسفانه بنام اجراى احكام واقعى اسلام وانمودمىشود درست مصداق واقعى بدعت در دين و عليه مصالح عاليه اسلام و مسلمين وتجاوز صريح بحقوق قانونى ملت و هجوم بقانون اساسى و ناموس ملى است.
هرگز تصور نميرفت در كشورى كه شالودهاش بر پايه دين مقدس اسلام ومخصوصاً طريقه حق جعفريه اثنى عشريه ريخته شده و با اصول - 58 - 39 - 2 - 1 ازمتمم قانون اساسى اين حقيقت تضمين شده است علىرغم اين اصول كار محار به بااحكام و قوانين اسلام و تشيع چنان اوجى بگيرد كه ودائع آسمانى قرآن و ارواحمقدسه حضرت خير الانام و آل طاهرين او هدف رگبار تيرهاى زهر آلودى، حتى ازطرف روزنامهنگاران مزدور و زنان هوسباز واقع شود تا حدى كه زنان زردشتى ويهود و ارامنه براى پيروزى خود و محو آثار اسلام جشن بگيرند و زنان كمونيست نيزتبريك بگويند و همه اينها يا بوق و كرنا نشر و تبليغ شود ولى زعماى واقعى اسلام ومتخصصين علوم شرع و دين و حجج و آيات و مراجع بزرگ تقليد حق كمتريناظهار نظرى نداشته و محكوم بفنا و سكوت باشند نميدانم به اين بازيهاى ناشيانه وكودكانه بايد خنديد يا گريست؟
در هر صورت فعلاً براى روشن شدن گوشهاى از اين بازى خطرناك چندكلمهاى بعرض برادران غيور دينى مىرساند.
تصويبنامه اخير دولت كه بتقاضاى وزير كشور صورت گرفته و طى آن حقانتخاب كردن و انتخاب شدن در مجلسين شورا و سنا بزنان داده شده از چند جهتمخدوش و بر خلاف اصول است.
1 - استناد بجمله »افراد اهالى مملكت« در مقدمه قانون اساسى صحيح نيستزيرا اولاً مقدمه قانون جزء قانون نيست تابتوانند مورد استناد قرار گيرد و ثانياً مقصودافراد واجد شرائطند كه شرائط آن در مواد قانون انتخابات شوراى مصوب شوال1329 هجرى قمرى و قانون انتخابات سنا مصوب 1329/2/14 شمسى بتفصيل ذكرشده است و طبق همان قوانين صريحه زنان واجد شرائط انتخاب كردن و انتخابشدن نيستند.
2 - استناد بجمله »قاطبه اهالى مملكت« از اصل دوم قانون اساسى نيز صحيحنيست زيرا اصل دوم چنين است.
)مجلس شوراى ملى نماينده قاطبه اهالى مملكت ايران است كه در امورمعاشى و سياسى وطن خود مشاركت دارند(.
خوب دقت كنيد قانون اساسى »قاطبه اهالى« را مقيد نموده بكسانيكه در امورسياسى مشاركت دارند اين خود دليل واضحى است كه شركت در امور سياسىمشروط بشرائطى است كه در قانون انتخابات مذكور است و زنان در قانون انتخاباتصريحاً معاف شدهاند اين اولاً.
و ثانياً بر فرض كه ما نصف اصل دوم را قيچى كنيم و بگوئيم مقصود از قاطبه دراين اصل فرد فرد ملت هستند باز بموجب قانون انتخابات نوبت بزنان نمىرسد زيراممكن است مجلس نماينده تمام افراد مملكت باشد ولى تمام افراد در انتخاباتنماينده، شركتى نداشته باشند چنانچه در اصل سىام متمم قانون اساسى تصريح مكند)اصل سىام: وكلاى مجلس شوراى ملى و مجلس سنا از طرف تمام ملت وكالتدارند نه فقط از طرف طبقات مردم يا ايالات و ولايات و بلوكاتى كه آنها را انتخابنمودهاند(
3 - اگر نگوئيم از طرف هيأت وزرا اصل دوم تحريف شده است لااقل بايستىاين سفسطه را تفسير ناشيانه بناميم و آن تجاوز صريح باصل 27 متمم قانون اساسىاست كه در آنجا دارد شرح و تفسير قوانين از وظايف مختصه مجلس شوراى ملىاست.
4- تصويبنامه دولت درست ناقض صريح استدلال شاه است شاه در نطقافتتاحيه كنفرانس اقتصادى قانونى بودن شركت زنان را در انتخابات از جمله »قاطبهاهالى مملكت« استنباط ميفرمايند. و حال آنكه ماده دوم تصويبنامه دولت مىگويد:دولت مكلف است پس از افتتاح مجلسين مجوز قانونى اين تصويبنامه را تحصيلنمايد.
و امّا بهانه الزامات بينالمللى يا اعلاميه حقوق بشر كه گاهى آقايان يا بانوان بداناستناد ميكنند مطايبه و مغازلهاى بيش نيست زيرا اين قبيل قوانين هر چه قدر هم كهمهم باشند با توجه باصل ايران قابل قبول است كه مخالف با شرع انور اسلام و طريقهحقه جعفريه اثنى عشريه نباشد و تشخيص آن كه مخالف شرع است يا نيت، طبقاصل دوم متمم قانون اساسى فقط و فقط در صلاحيت علماى اعلام و حجج اسلام ومراجع تقليد شيعه است لاغير كه تخصص علوم شرع و دين و كارشناسان واقعى وقانونى شريفه حضرت سيد المرسلين)ص( بوده و وجوب اطاعت آنان از طرفاعليحضرت اقدس حجت عصر)عج( تاكيد شده است
در خاتمه با نهايت تاسف بايد بعرض برسانم كه حملات شديد در روزنامههادر سر مقاله و غير آن و نطقها در مجالس عمومى و راديو باسلام و روحانيت تمامطبقات متدينين و علاقهمندان بدين و مملكت را خشميگن و متنفر نموده گويا اينروزنامه نويسها مأموريت محو اسلام و روحانيت را دارند ولى به آنها اعلام خطرنموده و مىگويم مردم غيور مسلمان تا اين حد لاابالى و بىاعتنا نبوده و حتماً بحساباين قبيل مزدوران اجنبى و مهاجمين بحريم مقدس اسلام خواهند رسيد.
14 شوال ر 1382
قم - الاحقر محمّد صادق الحسينى الروحانى
متن اعلاميه حضرت آيتاللَّه سيد محمد صادق روحانى دربارهقانون شكنىهاى رژيم شاه و حمله به مدرسه فيضيه *فهرس*
بسمه تعالى و اليه المشتكى
عفريت خونخوار استبداد و بيدينى پنجه كثيف و زهرآلود خود را تا مرفقبقلب مبارك امام صادق حضرت جعفر بن محمّد صلوات اللَّه عليه فرو مىبرد. هان اىمسلمانان غيور صفوف مقدس خود را فشرده و در برابر نيروى اهريمنى مردانهمقاومت كنيد »ان تنصرُاللَّه ينصركم و يثبت اقدامكم«.
خدا را بشهادت ميطلبم كه در راه دفاع از حريم مقدس قرآن و عترت مصالحعاليه اسلام را بر حفظ منافع و شئون شخصى مقدم مىدارم خدا را به شهادت ميطلبمنظرى جز جلب خير و صلاح واقعى عمومى نداشته و در اين موقع حساس كهنزديك است يگانه كشورى كه مايه افتخار عموم شيعيان جهان بوده است باجهشهاى جهنمى هيأت حاكمه در جهنم سياه و سوزانى سرنگون شود مجامله وپردهپوشى را جايز نميدانم. آرى در اين موقع حساس بعضى زيركيها و كتمان حقائقجايز نيست كسانيكه طور ديگر استنباط ميكنند قطعاً در اشتباه عميقى هستند خوباست با فداكارى و شهامت بيشترى در افكار و عقايد خود تجديدنظر كنند ما در برابرخدا و رسول و ائمه طاهرين)ع( و در برابر نسلهاى آينده مسؤوليتى بس خطير داريمما مرزبانان اسلام و تشيع و نگهبانان اين امانت الهيه هستيم. اينجا كشور شيعه استكشوريست كه مردم آن افتخار پيروى از مذهب جعفرى را دارند حتى كسانيكه با اينجهشهاى مضحك و مسخره براى اطفاء شهوات و اشباع منافع مادى خود بدنبالكاروان كفر و بيدينى چهار نعل پيش ميروند بالاجبار ولو بزبان هم شده عشريه استبايد شاه ايران دار او مروج اين مذهب باشد. درست دقت كنيد به ببينيد رژيم اينمملكت بر چه پايهاى استوار شده كه شيعه بودن و مروج مذهب بودن از شرايطصلاحيت شاه قيد شده است. كشورى است كه اصل 39 متمم قانون اساسى شاه راملزم نموده كه قبل از جلوس بتخت سلطنت سوگند ياد كند حقوق ملت را هموارهمحفوظ و محروس داشته و قانون اساسى مشروطيت ايران را نگهبان و در ترويجمذهب جعفرى كوشش نمايد، اينجا كشوريست كه در اصل دوم متمم قانون اساسيشصريحاً متذكر است كه هيچ قانونى نبايد با قوانين مقدسه اسلام مخالفت داشته باشد.و همان اصل تنها مرجع ذى صلاحيت براى تشخيص را علماى اعلام و حجج اسلامو مراجع فتواى شيعه مىداند و بس. پس هيچ كس در هيچ زمان و مكانى وضعشمشابه با ما نبوده و نيست تا بتوان مجامله و سكوت كسى را عاميانه مجوز مجامله وسكوت خود قرار دهيم وانگهى هيأت حاكمه ايندفعه بر خلاف روش اسلافشبخيانت تازه و بىسابقهاى دست زده كه وظيفه ما را از وظيفه مسؤولين زمانهاىگذشته كه احياناً سكوت نمودهاند كاملاً جدا و مجزا نموده است يعنى با تمام وسايلتبليغى كه در اختيار دارد مىكوشد تا بدعتهايى را كه گذارده است، اسلام حقيقى ودين صحيح جلوه دهد. حتى ميكوشد تا آنها را بصورت اصولى اساسى و قانونى درآورد.
هيأت حاكمه مدعى است تمام مراجع ذيصلاحيت دينى كه همه در يك صفمتشكل در برابر او قيام نمودهاند عموماً در گمراهى و اشتباهند و فقط همان چند نفرانگشت شمار هيأت حاكمه متجاوز و معدودى مزدور از آنها كه عموماً غرق درشهوت و گناه و از درك الفباى دين هم عاجز و عملاً فرسنگها با اسلام فاصله دارندفقط همانها حقيقت اسلام صحيح را درك كردهاند. با چنين شرايط و قوانين و با چنينگستاخى بيشرمانه و تجاوز وحشتناك به ناموس دين و مذهب آيا باز هم سكوت؟! بازهم مجامله؟! باز هم سازش؟! معاذاللَّه ممكن نيست.
اينجا است كه بايد گفت صد رحمت بحكومتهاى كمونيستى و ماترياليستى كهاگر اسلام را قبول ندارد اگر احكامش را اجرا نميكنند اگر با اسلام مبارزه ميكنند لااقلمعترفند كه با اسلام مبارزه ميكند لااقل ميليونها مسلمان را فريب نميدهند لااقلمسلمانى اينطور بمقررات اسلام شبيخون نميزنند و دين خدا را تغيير نميدهند.
علىهذا جهت اداى وظيفه شرعيه به بيان حقائق زير مبادرت مىكنم:
ملت مسلمان ايران، تجاوز صريح و عجيب چند ماهه دولت ياغى باصولقانون اساسى و مقررات مذهب و دين و خروج از چهارچوب اصول و مقرراتاخلاقى و انسانى و قانونى و دينى كه تلويحاً دولت نيز بآنها اعتراف نموده و عنوانجهش و پرش و زير و رو كردن و انقلاب را بآنها داده است، و همچنين آدمكشى وحملات سبعانه و مسلحانه مكرر دستگاه زور و قلدرى بملت نجيب و بيدفاعمسلمان ايران در نواحى مختلف كشور و بالاخص يورش مكرر غير انسانى دولتيانبحوزه علميه قم و دانشگاه عالى امام جعفر صادق عليه السلام و مدرسه فيضيه آنهمدر مجلس سوگوارى روز شهادت آن بزرگوار و ريختن خون طلاب بيگانه و ضرب وجرح آنان با سنگ و چوب آجر و كارد و چاقو و آتش گلوله و پرت كردن طلاب را ازطبقات فوقانى مدرسه و وارد كردن تلفات و شكستن درب و شيشه حجرات و غارتاموال و سوزانيدن كتب دينى و عمامه و عباوالبسه طلاب مدرسه كه راهروهاىخونين حجرات خون گرفتهاش آنجا را بصورت قتلگاههاى مخوف و رقت بارى درآورده است، و هكذا انباشتن زندانها از طبقات مختلف مردم بيگناه و بيدار دل و دليرو سانسور شديد چاپخانهها و تلگرافها و همه وسائل ارتباطى و ارشادى مردم وترور افكار مصلحين و فشار همه جانبه بر علماى دين و شكستن قلمهاى صريح وبستن زبانهاى حقگو و فحاشى احمقانه از راديو دولتى بعلماى اسلام و مراجععاليقدر فتواى و نواب امام عليه السلام و مقدسات و معتقدات مسلمين، همه و همهآنها كاشف از يك توطئه وحشتناك عظيمى است عليه موجوديت اسلام و مذهب)فانتبهوا ايها المسلمون(
توطئهايست كه در لفافه و زير ماسك فريبنده يك رفرم اصلاحى و انقلابى وبعنوان مزدورانه يك جهش بسمت جلو انجام مىشود. مسلمانان بيدار شويد فرد فردشماها مسؤوليت مستقيم داريد.
يا للاسف درعصرى كه سياهان صحارى آفريقا از زير يوغ اسارت بيرونمىروند، در عصرى كه طفيلىهاى اجتماع براى رسيدن بامتيازات نامشروعىديوانهوار تلاش مىكنند مابنده و اسير شويم؟ ما حقوق مشروع و قانونى خويش رانيز از دست بدهيم؟ معاذاللَّه. و السلام على ابتع الهدى
14 ق ر 82 قم
الاحقر محمّد صادق الحسينى الروحانى
متن اعلاميه حضرت مستطاب آيتاللَّه روحانى دام ظله العالى.
بسمه تعالى و اليه المشتكى
ملت مسلمان ايران! رژيم مخوف ابليسى و پليسى و وحشت و ترور، برادركشى و خفقان، قانون شكنى و ظلم و طغيان همچنان ادامه دارد، دولت بىبند و بارعلى رغم تمام اصول قانونى و انسانى و شرف، مىگيرد، مىبيند، مىزند، مىكشد،هيچ كس از دست زبان و قلم و رجالههاى دولتى هيچ ندارد جان و مال و حيثيت همهكس در خطر است آزادى هست ولى براى حكومت سرنيزه و قلدرى، آسايش هستولى براى غارتگران و آدمكشان دولتى امّا مردم !
مردم بايد بر چكمه جلادان دولتى دست و پا بزنند مردم بايد تحت فشار مرگبارحكومت حبس و شكنجه و شلاق جاويدشاه بگويند مردم بايد بميرند و از هستىساقط شوند و مخارج سرسام آور تشكيلات وسيع سازمانهاى مخوف ضد ملى و ضددينى و ضد قانونى را بپردازند عجب اين است كه اينهمه ستمگريها و حق كشيها رابنام سط عدالت بقالب ميزنند! و عجيبتر آنكه اينهمه ظلم و فشار و قانون شكنى رإے؛»»ظظبهنام اجراى اوامر شاه انجام مىدهند!
يعنى چه؟ مگر اين شاه، شاه كشور ايران نيست؟ مگر شاه يك كشور مهاجم واجنبى است؟ مگر شاه ميتواند از حدود قوانين اساسى تجاوز كند؟ مگر شاه ميتواندعلناً به جنگ اسلام و روحانيت رود؟ اوامر شاه يعنى چه؟ ما نميدانيم شاه از اينهمهقانوشكنيها و از اينهمه سخن پراكنيهاى مفتضح كه حكومت دجال به نام او ميكندخبر دارد يا نه؟ مثل اينكه اين جغدهاى شوم تا اين كشور نفرين شده را بدخمهاىويرانهاى تبديل نكنند دست بردار نيستند و نصيحت و اندرز و استدلال آنان را كه ازباده شهوت و مقام هست و مغرور شدهاند بهوش نخواهد آورد. بيش از چهل روزاست از فاجعه مولد مدرسه فيضيه ميگذرد بيش از چهل روز است جمعى ازعزيزترين و شريفترين وگرامىترين فرزندان ايران و سربازان و روحانيت و اسلام ازدست عمال حكومت جبار و جنايتكار شربت شهادت نوشيده و در آغوش تيره خاكخفتهاند بيش از چهل روز است پدران و مادران داغديده آنان در ماتمشان سرشكحسرت ميبارند بيش از چهل روز است مصدومين و مجروحين غارت زده فاجعه قمگرفتار هزاران درد و رنج مصيبتند. آيا در اين مدت دولت سفاك از نقشههاى شيطانىخود دست برداشت آيا يكذره خجالت كشيد؟ ابداً بلكه برعكس براى محو آثاراسلام و تعطيل دانشگاه امام صادق عليه السلام طلاب جوان و محصلان علوم قرآن راكه ذخائر گرانبهاى آينده مسلمين و اسلامند ببهانه مسخره نظام وظيفه با وضع موهنىبه سرباز خانهها كشانده و رشته تحصيلى آنان را قطع نمود با اينكه دانشجويانمدارس جديد قانوناً مادام الاشتغال بتحصيل معاف هستند با اينكه طلاب علوم دينىنيز بموجب قانون در مدت اشتغال بتحصيل معاف و ساليان مماديست كه باين قانونعمل ميشده و هم اكنون جمع كثيرى از طلاب ورقه معافى رسمى در دست دارند بااينكه مذهب رسمى اين كشور اسلام و طريق حقه جعفريه است و نسلاً بعد نسلوجود علماى اسلام كه حافظ اين آئين مقدسند در هر عصرى براى اين كشورضرورى است با اينكه حجم مشولين نظام وظيفه در هر سال بيش از ظرفيت احتياجكشور است و شاه در مشهد مقدس در آرامگاه نادر در نطق معروف 42/1/12 با كمالصراحت باين حقيقت اعتراف ميكند: )كه ما از تعداد مشمولين نظام وظيفه مرد روزبروز كم مىكنيم( با اينهمه موانع كدام سرمگوئى ايجاب كرد كه دولت عليرغم قوانينو اصول، عليرغم اعتراف صريح شاه مثل گرگ درندهاى كه بگله بزند بار ديگر بحوزهعلميه هجوم ببرد و محصلين را به سربازخانهها بكشاند آيا اين قانون شكنى بجزمحاربه با اسلام و مذهب معناى ديگرى هم دارد؟!
خوشبختانه پردهها بالا رفت و دولت ياغى با عمل سربازگيرى از طلابمشتغل علوم دينى يكبار ديگر پرده از روى نيات كثيف و ضد اسلامى خود برداشتولى دولت سفاك به جهشهاى شوم و شيطانى خود ادامه ميدهد آرى هنوز اجازهنمىدهد داغديدگان و مصيبت زدگان فاجعه قم دور هم جمع شده و مراسم چهلمكشتگان را برگزار كنند.
هزاران درود و افتخار بروان پاك شهداى فضيلت و روحانيت، طوفان لعنتابدى بر حكومت غاصب و قاتل و سيعلم الذين ضلموا اى منقلب ينتقلبون.
قم - الاحقر محمّد صادق الحسينى الروحانى
اعلاميه حضرت آيتاللَّه روحانى دام ظله العالى
بسمه تعالى و اليه المشتكى
و لايحسبن الذين كفروا انما نملى لهم خير لانفسهم انما نملى لهم ليزدادوا ائماًولهم عذاب مهين
دنيا بداند وقيحانهترين و ظالمانهترين و قلابىترين انتخابات دولتى و ضد ملىو ضد دينى تاريخ در ايران جريان دارد. با صداى استعاثه خود را از زنجير استبدادسياه استعمار نوع جديدى بگوش جهانيان و مدعيان طرفدارى حقوق بشر ميرسانيمجنايات هولناكى در منطقه وسيعى از خاورميانه بنام ايران بسعى و تلاش عمال نامداراستعمار و دژخيمان قرن در دست اجرا و انجام است، در محيط وحشت و ترور درفضاى خفقان آور آكنده از درد باروت در ساحل درياچه خون شهيدان 15 خرداد دردامن تپههاى اجساد كشتگان بيگناه در حاليكه فرياد هزاران زندانى مظلوم زير شلاقو زجر و شكنجه گوشها راميخراشد و اعصاب را متشنج ميكند در چنين قبرستانىهيأت حاكمه مجرم در مقابل چهل و دو مليون چشم بهت زده بدون شرم و حيا خيمهشب بازى انتخابات آزاد و بىمزاحم را با با كارگردانى سازمان امنيت نمايش ميدهدكارمندان ادارات و كارگران كارخانجات و مؤسسات دولتى با تهديد و ارعاب و گروكشيدن حقوق و مزايا مجبورند براى خود و خانواده خود كارت الكترال گرفته و دراختيار مقامات دولتى مىگذارند يعنى كارگران كاخانجات و مؤسسات خصوصى وكارمندان شركتها و بنگاهها و فروشگاههاى آزاد زير فشار عوامل وابسته بدولترؤساى سنديكاها و نمايندگان قلابى استان در صورت نگرفتن كارت الكترال وهمكارى نكردن دولتيان تهديد به اخراج و متلاشى شدن زندگى مىشوند چنينانتخاباتى در دوران قدرت نازيسم هم سابقه نداشته و بزگترين توهين مهلك ونابخشودنى به ملت نجيب مسلمان ايران و تجاوز وحشيانهاى به حقوق مقدس بشراست هيچ با شرفى صحه به چنين انتخابات مفتضحى نخواهد گذاشت و هيچباوجدانى با چنين تبهكاران فاسد و غاصبى همكارى نخواهد نمود و ناموس خود ودين خود و ملت و كشورش را به مصلحت خصوصى معدودى طفيلى و جانىحرفهاى نخواهد فروخت.
آهاى اى مدعيان بشر دوستى جهان، امت مسلمان ايران زير ضرباتچكمههاى عمال خون آشام استبداد و قصابان فاجعه 15 خرداد دست و پا ميزند و درچنين شرائط رقتبارى به مبارزات قهرمانهاى خود ادامه مىدهد. آرى سرسپردگانصهيونيسم جهانى و يادوهاى مكتب گلادستون هنوز از تشنه بيگناهان مست واجساد زنده بگور شده قتل عام 12 مجرم با آهنگ دست افشانى و پايكوبى ميكنند ورژيم مخوف پليسى بدون مجوز قانونى سايه سياه و سنگين خود را بر سراسر كشورحتى روستاها گسترش داده و ابتدايىترين حقوق انسانى كه حتى سياهان قاره سياه ازآن برخوردارند از عموم مسلمانان ايران سلب نموده است. حكومت ظالمانه فردى ازترس جنبش حق و عدالت آنچنان پنجه كثيف و خون آلود خود را در سينهها فروبرده كه حتى در تاريكترين و عفونتبارترين ادوار تاريخ بىسابقه و مردم غارتزدهزير فشار مداوم و سهمگين بيداد استبداد آروزى رژيم چنگيز مغول را مىكشند.اختناق بحدى است كه حتى مراجع عاليقدر تقليد و رهبران بزرگ دينى كه مصونيتقانونى دارند در منازل خصوصى در محاصره پليس و از داخل و خارج بوسيلهمأموران سازمان امنيت شديداً كنترل مىشوند و حضرت آيتاللَّه خمينى و آيتاللَّهقمى و آيتاللَّه محلاتى هم هنوز آزاد نشده بلكه از زندان نظامى به خانهاى منتقل شدهو كسى هم حق ملاقات با آنها را ندارد. نگارش يك اعلاميه مختصر و اداى اين وظيفهدينى و ملى را هرگز ميسر نيست، نيروهاى اهريمنى در لباسها و ماسكهاى مختلف ازهر جهت مردم اين كشور را محاصره نموده و نفسها از گلو به صعوبت خارج مىشودزبانها همه بسته و روزنامههاى ملى و دينى عموماً مدفون و زندانها از هزاران مردمبيگناه و مسلمان و اساتيد دانشگاه انباشته است كليه مساجد و منابر و مجالس وعظ وارشاد و اجتماعات ملى و مذهبى حتى بيان حلال و حرام احكام خدا بحال تعطيل درآمده يعنى دولت مدعى اسلام اجازه نمىدهد علماى اعلام مقرارت اسلام و احكامقرآن را بيان كنند. وسائل تبليغاتى درست در انحصار دولت است پهلوان پنبههاىدولتى زير حمايت تانك و زرهپوش در خيابانها رژه ميروند و بملت بيدفاع دهنكجى ميكنند، راديو و روزنامهها بجز نشر اكاذيب و دروغپردازى و قلب حقايق وخيانت بملت گوياكارى ندارند براى مزيد رعب و وحشت عدهاى بيگناه را بهدادگاههاى نظامى كشيده با پروندههاى ساختگى با داغ و درفش بيخوابى و دستبندقپانى و شلاق انواع شكنجه تنظيم شده محكوم مىكند، حالا در زير پرس چنينشرائط دوزخى انتخابات مىشود آنهم با آئين نامه قلابى و غير قانونى و باطل! اىمسلمانان جهان اين است آئين مسلمانى هيأت حاكمه ايران.
اى جهان آزاد و اى جوامع بشرى اين است معنى حكومت قانون و انتخاباتآزاد ايران. عجبا، مشروطيتى كه با مجاهدات مرگبار عدهاى از علماى اعلام و مراجعتقليد اسلام به وجود آمد و آن را به عنوان مشروعه و مشروطه تبليغ نمودند وشالودهاش براساس اجراى قوانين شرع اسلام ريخته شد.
چنان كه در فرمان مشروطه در مرقومهى 14 ج 24 / 2 و نيز مقدمه قانون اساسىبآن تصريح شده است و از روح اصل او و 15 و 18 و 20 و 21 و 39 و 40 و 58 متممقانون اساسى اين حقيقت كاملاً مشهود است. بوسيله اصل دوم و 27 متمم قانوناساسى مصونيت احكام شرع را از هرگونه دستبرد و تجاوز صريحاً تضمين مىكند. ونيز به وسيله اصل فنا ناپذير دوم متمم قانون اساسى مقام علما و مجتهدين را فوق مقامنمايندگان قرار داده و در قوانين موضوع حق مميزى و و »وتو« براى آنان قائل شده ونظرشان را لازم الاتباع دانسته است مشروطه كه قانون انتخاباتش متجاهر به فسق را ازنمايندگى محروم ميكند و كسيكه فساد عقيدهاش در نزد مجتهدى ثابت شده باشدسلب صلاحيت نمايندگى از او مينمايد اين چنين مشروطيتى كارش بجائى رسيده كهشرط نمايندگى را عملاً تجاهر و افتخار به فسق بلكه بكفر و ارتداد يعنى اظهاربىايمانى نسبت به بعضى از ضروريات دين اسلام و هكذا بىايمانى و تجاوز بهبعضى از مواد قانون اساسى قرار دادهاند عجبا ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا.درست نظير علل تشريع شرع اسلام است و شرائط امامت بر امت كه پس از چندىناپاكترين دشمنان اسلام يزيد بن معاويه تجسم و كفر با ادعاى مسلمانى و قرب بخداكرسى امامت را اشغال و مرد شايسته امامت حامى حقيقى اسلام حسين بن على عليهالسلام را تخطئه و سركوب كند.
پس اين انقلاب سفيد نبود اين كودتاى سياه است عليه دين و مشروطيت و اينمجلس مأموريت دارد سرپوش روى اين كودتاى سياه بگذارد و يكباره اساسمشروطيت را دگرگون كند اين انتخابات نيست اين تجاوز به مشروطيت است تجاوزبه قوانين اساسى است تجاوز به مقررات اسلام است فلذا علماى اعلام هرگونهشركت و همكارى را تحريم مىكنند و هيچ كس در برابر چنين جنايت وحشتناكىمعذور نيست همچنانكه كسانى هم كه ناچاراً به اجبار حاكم كوفه به جنگسيدالشهدا)ع( اعزام شدند معذور نبودند پس تكليف مقاومت است. مقاومت ولينصرناللَّه من ينصره ان اللَّه لقوى عزيز. ولى دولت گوشش به قوانين و اصول بدهكارنيست او يك ديكتاتور مهاجم است.
قواى ثلاثه مقننه قضائيه و اجرائيه همه را عليرغم اصل 28 متمم قانون اساسىدر خود ادغام كرده است او نه تنها با تصويب نامه و زور سرنيزه همه كارى ميكند بلكهعليرغم فتاواى جميع مراجع تقليد و عليرغم صريح قرآن و علىرغم گفته خدا ورسول)ص( براى اسلام هم احكام وضع مىكند. او در سراشيب سقوط قرار گرفته كهچارهاى جز كشتارها ندارد لذا با همكارى بهائيان و عمال اسرائيل سازمان امنيت وزنان و مردانى كه عفت قلم مانع از شرح حال آنهاست بنام مردم ميتينگ راه مىاندازدكنگره تشكيل ميدهد كميته درست ميكند كه غلامان خانهزاد و جيرهخواران استعماررا به كانديداتورى از طرف مردم معرفى كند. البته نه مردم اين كشور بلكه مردمماوراى بحار و مردان اسرائيل بسوزد پدر جاهطلبى كه چه خيانتها ميكند.
يكى ميگفت چرا اين يكساله اخير سطح تقلب و فساد بالا رفته است .گفتم:مگر شعر شيخ شيراز را ندارى كه گفته است:
اگر زباغ رعيت ملك خورد سيبى
بر آورند غلامان او درخت از بيخ
گفت: يعنى چه؟ گفتم: يعنى اينكه منشأ فساد در ايران هميشه هيأت حاكمه بودهاست و هر وقت دولتها فاسد در اعماق اجتماع بيشتر نفوذ كرده است يعنى وقتى كهمسؤولان اجتماع اعلانيه جلوى چشم همه دست به تقلب زدند و قبحش از ميانرفت ديگر از مردم عادى نميتوان انتظار درستكارى داشت رژيم تقلبى انقلاب تقلبىاصلاحات تقلبى، رفراندم تقلبى دموكراسى تقلبى. راديو تقلبى اخبار تقلبىروزنامههاى تقلبى اتهامات تقلبى محاكمات تقلبى تصويبنامههاى تقلبى، آزادىتقلبى، انتخابات تقلبى، ميتينگهاى تقلبى، كنگرههاى تقلبى نمايندگان تقلبى، كميتهتقلبى، ليست تقلبى نتيجهاش همانا اسكناس تقلبى، چك تقلبى، سكه تقلبى، عروستقلبى، داروهاى تقلبى، روغنهاى تقلبى، آب ليموى تقلبى، زرد چوبه تقلبى و ماستتقلبى و هزار چيز ديگر تقلبى خواهد بود هيأت حاكمه چنان ضربتى با خلاقيات ومعنويات اين كشور وارد كرده است كه نيروهاى مهاجم اجنبى در طول تاريخ واردنكردهاند.
در هر حال تكليف مقاومت است، ما از حضرت بقية اللَّه پادشاه اصلى جهانارواح العالمين له الفداء ميطلبيم و با استمداد از همت بلند آن بزرگوار به پيش ميرويمو به پيروزى خود اطمينان كامل داريم وهم اكنون به پيروزيهاى بزرگى نايل شدهماسكهاى فريبكارانه آنانرا دريده و موفقيت پوشالى و لرزان آنانرا درهم كوبيدهايم والعاقبته للمتقين. پاينده باد قرآن. جاويد مقررات آسمانى اسلام .
قم - الاحقر محمّد صادق الحسينى الروحانى
اعلاميه حضرت آيتاللَّه روحانى )دام ظلالعالى(
بسمه تعالى
وَلا تَحَسِبَّنَ اَلَّذْينَ قُتِلوا فى سَبيلِ اللَّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْيآءْ عِنْدَ رَبِّهِمْيُرْزَقُونٌ.
شب سياه يا روز بيست و پنجم شوال )روز شهادت حضرت جعفربن محمّدالصادق عليهما السلام( فرا رسيد سال گذشته در چنين روزى كه مصادف با دومفروردين بود قم و جهان شاهد فجايعى بود كه تاريخ بشريت را سياه و رسوا نمود.
فجايعى كه در طىّ قرون و اعصار كمتر نظيرش را ميتوان يافت دستگاه حاكمهسياهكار كه از جواب اعتراضات مستدل و قانونى مردم مسلمان ايران مخصوصاًجامعه پر افتخار روحانيّت عاجز شده بودند و محكوميّت پر افتضاح خود را درك وحتى لمس ميكرد وقتى ديد اسلام و مسلمين با هدفهاى شوم و شيطانى او موافقنيستند وقتى ديد مقررات دين در برابر التزاماتى كه به اربابان خارجى خويش دادهاست مقاومت ميكند براى حفظ حيثيت ساختگى و موجوديّت ننگين خود بمقتضاىمثل معروف )بالاتر از سياهى رنگ دگر نيست( تصميم ناپاك و گستاخانه گرفتتصميم سياهى كه خاطرات يزيد پليد را تجديد و اعصاب هر باشرفى را مرتعشميسازد. بلى تصميم گرفت كه هر چه سر راه جهنّمى او بيايد از قانون اساسى گرفتهتامذهب حق جعفرى و قرآن و اسلام از طبقات مختلف مردم گرفته تا جامعه مقدّسروحانيّت و مراجع عظام همه را بكوبد، بشكند، در هم بريزد، بسوزاند، بگيرد، ببنددقتل عام كند و زنده بگور نمايد. تا با اين مانور وحشيانه و كثيف باشد كه چند روزىبيشتر بحيات پليد خويش ادامه دهد.
اگر چه مردم جهان و مخصوصاً ملّت بردبار ايران طىّ سال گذشته شاهد انواعقانون شكنيها و آدم كشيها و مردم دريهاى هيأت حاكمه و ناظر كثيفترين جناياتتاريخ بودند. اگر چه هزاران نو عروس و طفل يتيم هنوز به مرگ عزيزانشان گريان ونالانند اگر چه هنوز زندانها از تراكم مردم بىگناه و حقگو موج ميزند و اگر چه هنوزبعضى از علماى عاليقدر اسلام و مراجع تقليد مثل حضرت آيتاللَّه خمينى وحضرت آيتاللَّه قمى زير زنجير هيأت حاكمه اسير و گرفتارند ولى ملّت غيور ايرانهرگز تسليم اين جنايتكاران نشده و طوفانى از خشم و كينه مقدّس نسبت به هيأتحاكمه ضدّدين و ضدملّت و عمّال تبهكار ايشان بعنوان يك وديعه آسمانى در سينهخود حفظ خواهد نمود و شلاق و سرب و باروت هرگز راه مقدّس عقائد را منحرفنتواند ساخت و از اين درنده خوئىهاى هيأت طرفى نتواند بست جز اينكه شعلههاىآتش خشم عمومى و غضب خداوند قهّار هر آن به او نزديكتر و در لجنزارى ژرفترو عفونت بار ازپا فرو رفته است.
آرى در سال گذشته در چنين روزى دولت تصميم خطرناك خود را گرفت وبرنامه جنايتبار خود را از مركز دانشگاه قم دانشگاه عالى امام صادق عليه السلاميعنى از مدرسه مباركه فيضيّه آغاز كرد. از روز پيش تعداد زيادى از اتوبوسهاىشركت واحد را بكمك كاميونهاى ارتشى مأمور لشكركشى و حمل مهمّات نمود. تانفرات و تجهيزات لازم را به قم منتقل نمايد عصر بيست و پنجم شوّال هنگاميكهمجلس عزاى امام صادق عليه السلام در مدرسه فيضيّه بر پا بود و هزاران نفر از وجوهطبقات مختلف مردم از علماى اعلام و طلاّب علوم دينى و تجار و كسبه و غير هم درآن شركت نموده و بر شهادت امام معصوم و مظلوم خود اشك ريزان بودند و دريائىاز جمعيت مردم شهرستانها كه براى تحويل حمل به قم مشرّف شده بودند درخيابان و ميدان مقابل مدرسه و صحن مطهّر موج ميزد در حاليكه همه از موضعگرفتن اين همه تجهيزات جنگى در برابر مدرسه و درب صحن در حيرت بودندناگهان با كمال وقاحت عليرغم اصل نهم متمم قانون اساسى ايران كه تصريح ميكند)افراد مردم از حيث جان و مال و مسكن و شرف محفوظ و مصون از هر نوع تعرضىهستند و متعرّض احدى نميتوان شد مگر به حكم و ترتيبى كه قوانين مملكت معيّنمينمايد( قواى دولتى بمدرسه فيضيّه يورش برد و بدستور ليخوفهاى باصطلاحايرانى دست بتكاول و چپاول و ضرب و جرح و قتل و آتش سوزى گشودند درب وشيشه حجرات مدرسه شكسته شد. مايحتاج طلاّب بغارت رفت لباس و عبا و عمّامهسادات با مقدارى از كتب، حتى قرآنها به آتش كشيده شد. طلاب محترم بىدفاع زيرضربات مهلك جلادان در خون خود مىغلطيدند. در، ديوار و پلههاى مدرسهىفيضيه را خون گرفت طلاّب جوان و بيگناه را از بالاى بام بعضى را برودخانه مجاور وبرخى را بصحن مدرسه فرو ريختند. ساعتى نگذشت كه تمام شهر قم بوسيله جلاّدانخون آشام دولتى اشغال و رژهى بيشرمانه و مبتذلى در خيابانها شروع شد. هنوزگرگهاى پست و پليد بدنبال صيد تازه ميگشتند ديگر هيچگونه امنيتّى وجود نداشت.
تعدادى از مجروحين و مصدومين را كه بعلّت خونريزى زياد و زخمهاىگران نتوانسته بودند به خانهها پناه ببرند به بيمارستان حمل و بسترى گشتند ولىفرداى آن روز بدستور مقامات دولتى بر خلاف اصول شرف و انسانيّت و براى اولينبار در تاريخ بشريّت بعذر اينكه جا نداريم همه را از بيمارستاها بيرون ريختند و بهدست مرگ سپردند.
اين است معنى رعايت اعلاميه حقوق بشر؟! اين است معنى حكومت قانون دراين كشور؟! و اين است فاجعه دردناكى كه با خاطره شهادت جانگداز از امام صادقعليه السلام پيوند ناگسستنى داشته و هرگز فراموش نخواهد شد اكنون بمناسبتسالروز آن فاجعه بزرگ بروان پاك شهداى اين واقعه، شهداى فضيلت و روحانيّتدرود فراوان فرستاده و مراتب تسليت خود را اولاً به پيشگاه اعلا حضرت اقدس ولىّعصر اروااحنا له الفداء و ثانياً به بازماندگان داغديده شهدا تقديم و صبر و ثبات واستقامت را براى ملّت مسلمان ايران و مسلمين جهان در دفاع از حريم مقدّس اسلامو قرآن از پروردگار قادر منّان مسئلت مينمايم. و لعنت اللَّه على القوم الظالمين وسيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون.
الاحقر محمّد صادق الحسينى الرّوحانى
بسمه تعالى
خدمت دانشجويان مسلمان مقيم خارج از كشور حفظهم اللَّه تعالى و ايدهم
پس از ابلاغ سلام و تحيات وافره
رنجنامه شما كه كاشف از احساسات بر شور مذهبى شما جوانان عزيز مسلمانبود ملاحظه شد و موجب اميدوارى بيشتر گرديد.
بدون شك حس مسؤوليت و تعهد آگاهانه و كوشش جوانان در دفاع از حريممقدس اسلام و قرآن از بدو پيدايش اسلام تا به امروز پشتوانهاى نيرومند براىپيشرفت و نگهبانى اسلام بوده و هست و ما اميدواريم كه اين حس، تعهد و كوششهمچنان در همهى جوانان مسلمان باقى بماند و با مرور زمان و تصدى مناسب از بيننرود.
نكتهاى كه بطور حتم آقايان بآن توجه دارند اين است كه در هر سرزميناسلامى كه استعمار يا ايادى و عمال آن توانستهاند بين نسل جوان و رهبران اسلامجدائى ايجاد كنند توانستهاند كه نه تنها از هرگونه پيشرفتى در هر زمينهاى جلوگيرىنمايند بلكه در سركوبى اسلام و مسلمين هم توفيق يابند روى همين اصل استعمارشرق و غرب و عمال مرتجع آنها هميشه در صدد ايجاد نفاق و جدائى بين اين دوجناح نيرومند ضد ظلم و ستم بودهاند.
ولى مايه خوشوقتى است كه در سالهاى اخير بين رهبران اسلام و نسل جوانتفاهم برقرار شده و ثمره آن را همه به رأىالعين ديدهاند امّا ايادى ارتجاع و استعمار باتمام قوا كوشيدهاند كه از اين ائتلاف و تفاهم جلوگيرى كنند و بايد هوشيار بود وتوطئهها و دسيسههاى خائنانه را در اين زمينه نقش بر آب نمود.
× × ×
در رنجنامه آقايان كه بدست من رسيد مطالبى درج شده بود كه براى روشنشدن حقيقت توضيحاتى ضرورى بنظر مىرسد:
1- اكثريت علماى تشيع در برابر استعمار و خود كامگى و بدعتها بشهادتتاريخ هيچوقت سكوت ننمودهاند و وظايف خود را تا آنجا كه قدرت داشتهاند انجامدادهاند. مثلاً در يك قرن اخير از زمان مرحوم آيتاللَّه عالم مجاهد مرحوم سيد جمالالدين اسد آبادى بر ضد استبداد قجرى تاكنون علماى شيعه در ايران، عراق وهندوستان هميشه پيشرو مبارزات و پرچمدار بودهاند و در عصر ما نيز وجود همهگونه فشار و تبعيد و زندان و حتى اعدام علماى اسلام وظايف خود را در بسيج مردمو بيدار كردن آنان براى مقابله با ظلم و ستم و تسلط اجانب بر بلاد اسلامى پيوستهكوشا بوده و در اين راه از هيچگونه فداكارى دريغ نورزيدند كه شاهد آن صدها بيانيهو سخنرانى آنان در مراحل مختلف مبارزات اسلامى ملل مسلمان است.
تبعيد و زندان و مراقبت دائمى هرگز موجب آن نشده كه علماى واقعى درمقابل بدعتها اعتراض نكنند و يا در برابر ظلم و ستم سكوت كنند. و اگر چند نفرى دركسوت روحانى در كنار ستمگران قرار گرفتهاند خود جزو آنان بودهاند و كوچكترينپيوند با علماى واقعى اسلامى و حوزههاى علميه در قم و نجف و مشهد نداشتهاند وندارند.
2- در مورد دخالت او قاف در امور حوزههاى علميه و مساجد تذكراتى دادهبوديد لازم است يادآور شويم كه نقشه اين توطئه از سالهاى پيش آماده شده ولى پيادهشدن آن امرى محال است. از همان روزهاى نخست علماى بزرگ و مراجع تقليداعتراض انعطافناپذير خود را نسبت به هرگونه دخالت هردستگاه دولتى در مردروحانى بلند كرده و كوچكترين مداخلهاى را نپذيرفتهاند ونخواهند پذيرفت.
مسألهى استقلال روحانيت تشيع چيزى نيست كه اداره اوقاف يا چند نفربتوانند آنرا از بين ببرند نگرانى آقايان گر چه بجاست ولى بايد مطمئن باشند كهروحانيت شيعه در هر نقطهاى از جهان يا بايد مستقل باشد يا وجود خارجى نداشتهباشد.
بيانيهها اقدامات وسخنرانيهاى مراجع و تصرفات اخير اداره اوقاف گواه صدقمدعا است و شايد آقايان بعلت دورى از چگونگى آن آگاه نشدهاند.
3- در مسألهى هجوم به مقام ولايت كه سر منشأ استقلال تشيع و علماى شيعهاست علماى واقعى بدون آنكه شخص يا مركز واحدى را در نظر بگيرند بحكموظيفهاى كه در قبال مقام ولايت دارند حقايقى را بيان نمودهاند و اين بعنوان نگهبانىاز مذهب تشيع و استقلال شيعه در داخل كليت اسلامى است و همانطور كه در نامهآقايان هم آمده است »اذا ظهرت البدع فى امتى فعلى العالم ان يظهر علمه و الا فعليهلعنه اللَّه« و البته اين بدعت در هر زمينهاى كه باشد فرق نمىكند و بايد حقايق اظهارشود و و بدون شك نبايد اجازه داد كه دشمنان از فرصت سوء استفاده كنند
4- ظاهر الحن گله و اعتراض يا يادآورى و تذكر آقايان كمى تند بود و بهانهبدست دشمنان مىدهد كه فاصله بين علما و مراجع و نسل جوان را بيشتر سازند ومايه تأسف است كه جوانان مسلمان و آگاه و دلسوز متدين با اين لحن اعتراض نمايند)مانند جمله زمامدارى نابكارانه( بطور خلاصه و اجمال بايد گفت كه علماى شيعه درشرايط سخت و بدترين فشارها هرگز تسليم زور نشدهاند و نخواهند شد توجه بهتاريخ معاصر بلاد اسلامى و ملاحظه قراردادهاى ننگين و ضد ملى و عكسالعملعلماى واقعى در برابر آنها اين حقيقت را بخوبى بشما ثابت خواهد كرد.
شما براى نمونه هم كه شده هيچوقت در هيچ دورهاى يك قرارداد استعمارىرا نخواهيد ديد كه در پاى آن امضاى يك عالم روحانى شيعى بچشم بخورد امّا بعضىاز تحصيل كردهها و از فرنگ برگشتهها آنچنان در اين مسائل تركتازى كرده و آلتفعل شدهاند كه خود بعدها شرمسارى و آلت فعل بودن خود را اعلام داشتهاند
گفتنى زياد است اميد كه در فرصت مناسبى باز مطالبى بيان شود.
در پايان زيد توفيقات آقايان دانشجويان را درشناخت اسلام واقعى و معرفىآن و همچنين در انجام وظايف اسلامى از خداوند متعال خواستارم.
والسلام عليكم اولا و آخرا
ربيع الاول 93 ه. قم - سيد محمد صادق روحانى
در شروع درس حوزه علميه قم
)روز يكشنبه دوازدهم صفر 1398 برابر با سوم بهمن ماه 1356خورشيدى( *فهرس*
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
الهم لك الحمد الشاكرين لك على مصابهم الحمدللَّه على عظيم رزيتى و صلىاللَّه على سيدنا محمد و على الاصفياء من عترته و اعوذ و باللَّه من الشيطان الرجيم.
و لايحسبن الذين كفروا انما نملى لهم خير لانفسهم انما نملى ليزداد و اثما ولهم عذاب مهين
)آل عمران 172)
فجايعى كه در اين روزها در شهر مذهبى قم واقع شد، فجايعى است كه روىتاريخ بشريت را سياه كرده فجايعى است كه در طى قرون و اعصار متمادى، نظيرشكمتر ديده شده است.
فاجعهاى است كه در اين عصر بخصوص، شايد در هيچ جائى از جهان نظيرشديده نشده است. مأموران مسلح دولتى به عدهاى كه تظاهرات آرامى داشتند وتقاضايشان اين بوده است كه احكام و قوانين اسلام اجرا بشود. بر روحانيت و به مقاممرجعيت شيعه جسارت شده است و بايد رفع اهانت از آن بشود، و قوانين بخصوصماده 1 و 2 و 26 و 39 از متمم قانون اساسى بايد اجرا بشود. به آن نحو وحشيانه حملهكردند. به متظاهرين به نحوى حمله شده است كه بعد از ساعتى دهها مقتول و عدهزيادى مجروح در خيابانها بودند و از آن حمله مأموران در شهر به يك مانوروحشيانهاى، كأنه فتحى كردهاند، پرداختند.
در اين فاجعه به مردم و حتى به خانههاى مردم هم حمله شد و بعد از آنمجروحين را در بيمارستانها و در منازل تحت نظر گرفتند .
مقتولين را بما عددش را نمىگويند چقدر است؟ بردهاند تهران و عدد مقتولينگفته نشده است. اسامى آنها گفته نشده است. الآن مقتولين ما در كجا هستند؟ هنوز مانميدانيم. مسلماً دفن نشدهاند. آنها هنوز دفن نشده هستند و معلوم نيست كه چه برسر آنها آمده است.
با اين فجايع وحشيانهاى كه انجام دادهاند از غرائب امر اين است هنوز همميگويند انقلاب سفيد! اين چه سفيدى است كه با اين همه خون ابريا رنگين نمىشود.
بدتر از آن و فجيعتر از آن نسبت ارتجاع دادن است. بعد از اين جريان درروزنامهها، در نطقها، در راديوها، مرتب عنوان مرتجع و ارتجاع مطرح مىشود.نميدانيم مرتجع ما هستيم كه فقط تقاضايمان اجراى قانون اسلام - اجراى قوانينمملكت - مراعات اصول حقوق بينالمللى است؟ مرتجع مائيم كه اين را ميگوئيم ياآنهائى كه احياى سنن ما قبل اسلام را ميكنند يا احياى سنن آتش پرستى ميكند و ياسنن كسانى را كه غير از زور و قلدورى و بدبختى بر ملتشان چيزى نداشتند احيا كنندجشنهاى 2500 ساله ميگيرند و ماده تاريخ اسلام را عوض ميكنند، آنها مرتجعنيستند و ما مرتجعيم!! بهر حال اين مصيبت عظمى را اولاً به پيشگاه اقدس ولى عصرارواح العالمين له الفدا كه حتماً قلب مقدسش از اين جريان مجروح است، تسليتعرض مىكنيم )گريه شديد حضار( ثانياً به بازماندگان اين مقتولين، پدران و مادرانستمديده، فرزندان يتيم و بعد هم بخودمان )من و شما و بقيه مسلمانها( اين مصيبتبزرگ را تسليت مىگويم.
قاعدهاش نبود كه ما درس بيائيم و درس هم نيامديم. بعنوان درس نيست.امروز فقط دو جهت سبب شد ما اينجا آمديم. يكى اينكه پريشب يكى از مراجعبزرگ تلفن كردند به اينكه در اين جريان چون متحداً و متفقاً آقايان با هم بودهاند، هممراجع، هم علما، هم طلاب و هم مردم بنابراين ما بنا داريم فردا درس را شروع كنيميعنى ديروز و شما هم براى حفظ وحدت كلمه و اينكه دولت استقاده نكند ازاختلاف كلمه، شما هم برويد درس من هم به نظرم بد حرفى نيامد چون حالا كه وقتمبارزه است صلاح نيست به اينكه آقايان، طلاب ولو گلهاى هم از بعضى داشته باشند.جاى اين نيست كه به آن حرفها رسيدگى بشود حالا بايد متحداً و متفقاً در مقابلدشمن استقامت كرد. اين يك جهت بود، جهت ديگر اينكه اين ايام سئوالات مكررمىشود، خيلى زياد، دو سه سئوالى از ما ميكنند يكى اينكه نتيجه اين انقلاب وخونريزى چه شد؟ سؤال دوم اينكه شما چه خيال داريد؟ بعد از اين برنامهتانچيست؟ سؤال سوم اينكه محصلين و طلاب چه برنامهاى دارند و چه كار بايد بكنند؟
جواب سؤال اول را در آيه شريفه خداوند تبارك و تعالى داده است در قضيهحضرت موسى و فرعون فرعون ظلم و ستم زياد بر ملت ميكرد و بخصوص بربنىاسرائيل. موسى هم به آنها ميفرمود به اينكه شما هم قيام كنيد، مبارزه كنيد، داخلارض مقدس بشويد - چون اجازه نميدادند به دخول در ارض مقدس را - جواب آنهااين بود به اينكه آنطرف كه زور و قلدرى و اسلحه و همه اينها را دارد و ما همهيچگونه وسيلهاى نداريم جز يك عدهاى افراد بىسلاح، بىپناه - ما با اينهانمىتوانيم مبارزه كنيم بعلاوه، ايكال مىكنيم امر را به خداوند تبارك و تعالى»فاذهب انت و ربك فقاتلاً انا هيهنا قائدون« )المائده 27). شما با خدايت بروجنگ بكن، چون اگر خدا ميخواست خودش قدرت اين را دارد كه زورگوها را از بينببرد ما چرا قيام كنيم!
بنابراين شما برويد جنگ خودتان را بكنيد اگر فاتح شديد ما هم هستيم اگرمغلوب شديد، شما مغلوب ميشويد ما چرا برويم؟ در اين آيه شريفه دارد »ادخلواعليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غالبون و على اللَّه فتوكلوا ان كنتم مومنين«)المائده 5) اينجور مىفرمايد: خداوند به اينكه اگر ملت خواستهاى كه دارد با اراده وعزم راسخ قيام كند و از راهش وارد شود، از راه مبارزه، راه صحيح مبارزه، پيروزمىشود.
و اكنون مسلماً پيروزى بر شماست، بر شمائى كه مبارزه ميكنيد، توكل بر خداهم بكنيد. معناى توكل اين نيست كه در خانه بنشينيم و بگوئيم خداوند تبارك وتعالى خودش كارها را انجام بدهد. امام زمان است بايد بيايد، ما آقا داريم، صاحبداريم، خودش بيايد اصلاح كند! نه اينطور نيست. شما مبارزه بكنيد و مسلماً غالبخواهيد شد و در عين حال متوكلاً على اللَّه باشد - و قصدتان خدا باشد - براى خداقيام كنيد اگر ايمان به خدا داريد مسلماً پيروزى از آن شماست. يقيناً اينجور در آيهشريفه فرموده است، آيات قرآن هم البته مربوط به زمان خاصى نيست. اين مربوط بهجميع ازمنه است ودر اين زمان هم آن باب و راهى كه ما بايد از آن داخل شويم راهىاست كه خود پيغمبر اكرم)ص( ارائه فرموده است )صلوات حضار(.
شايد متواتراً اين روايت از پيغمبر اكرم)ص( روايت شده است كه بعد از اينكهفضائل جهاد را فرمود، فوائد جهان را بيان داشت فرمود:
»افضل الجهاد كلمه عدل عند امام جائر او سلطان جائر او امير جائر.«
يعنى: يك كلمه حق در برابر جبابره و سلاطين جور زدن اين بزرگترين جهاداست يعنى از اين راه بايد داخل بشويد، امرى است كه پيغمبر فرموده است به اينكه درمقام جهاد بايد اينجور وارد بشويد، افضل الجهاد اين عبارت است: كلمة عدل عندامام جائر او سلطان جائر.
اين يك روايت؛ در روايت ديگرى كه متواتراً مستفيضاً بيان شده، فرموده استبه اينكه »اذا ظهرت البدع فعلى العالم ان يظهر علمه و الا فعليه لعنه اللَّه«. اگر قانونىبر خلاف قوانين اسلام جعل شد، هر عالمى بايد اظهار علم بكند، صحبت اينكه موثراست يا موثر نيست. گوش ميدهند يا گوش نميدهند، اين در كار نيست. وظيفهعلماست به اينكه در وقت ظهور بدع قيام كنند و بگويند حرفشان را و اگر حرفنزدند عليهم لعائن اللَّه، در آن روايت ديگر است به اينكه اين قبيل علما )يعنى علمايىكه نگفتهاند، علمائى كه اظهار نكردهاند(. محشور مىشوند در روز قيامت بنحوى كهتمام جنبدههاى محشر از بوى تعفن آنها ناراحت مىشوند، بنابراين راهى كه پيغمبرنشان داده است همين است كه: ملت با هم مجتمعاً حرفشان را بزنند و از مبارزه بااينكه آن طرف زور دارد و قلدر است و سلاح دارد و مىزند و مىكشد و مىبندد ازآنهم وحشتى نكند.
در اين ايام انصافاً حوزه علميه و به تبع آن هم مردم شهر مذهبى قم به اين دوروايت خيال مىكنم خوب عمل كردهاند.
در اين امر كه اولاً علما جمع شدند و اجتماع كردند. و بعد هم مردم اجتماعكردند، ما دو هدف داشتيم:
اول اينكه به روحانيت جسارت شده است بآن بايد تعظيم بشود و رفع اهانت.
دوم اينكه قوانين اسلام بايد اجرا بشود.
پس دو مقصد بود، امّا در مقصد اول خيال مىكنم خيلى زود غلبه با ما شد. اثرخيلى زود ظاهر شد. چون نه تنها در شهر قم اين قيام بود و همراهى بود، اغلبشهرهاى ايران بر حسب تلفن يا تلگراف كه مىشود، علما و روحانيون، بازاريها ومردم مسلمان در مقام دفاع از روحانيت و پشتيبانى از حوزه علميه و مقام مرجعيتبودهاند، ظاهراً اغلب شهرهاى ايران همين بوده و به شهرهاى ممالك ديگر همسرايت كرده است.
بنابراين اهانتى كه شده بود بنحو اكمل جبران شده است و تعظيم از روحانيتشد، اين يكى، هدف دوم ما اين بود به اينكه قوانين اسلام در معرض حمله قرار گرفتهاست. در آن قضيه دو، سه سال قبل، قضيه فيضيه واقع شد، حالت سكوتى در همه جاپيدا شده بود و آن سكوت را دستگاهها حمل كردند بر ضعف و ناتوانى - به واسطه آنحالت سكوت كه از حوزه ديدهاند شروع شد به اجراى قوانين ضد دينى - گاهىمجبور كردند دانشگاه كه دخترهاى بىحجاب بروند، و گاهى حملات ديگر كردند،كان در ذهنشان آمد كه اين ملت ديگر مرده است و ديگر خيال قيامى ندارد و كارها رامىشود انجام داد. اين حركت، يعنى اين خون بيگناهانى كه ريخته شد. اين خونابريائى كه در خيابانها باين نحو ريخته شد، اين خود واقعاً سبب شد تلاطم و عكسالعمل جمعيت را و ملت قيام كرد، قيام ملت هميشه به اين نحو است، قيام ملت، خشمملت، نفرت ملت سد عظيمى است در مقابل ستمكاران و جباران، بلا اشكال و بلاترديد اين سد عظيم محقق شد، اين سد محكم به نحوى است كه حالا خيال مىكنم بهاينكه قوانين اسلام را از بين ببرند، ما هم كارهايمان را ادامه بدهيم. بلا اشكال نتيجهگرفته شده است از اين قيام پس حرف اينكه خونها ريخته شد اثرش چه بود، غلطاست. اثر زياد داشت. ما آن دو هدفى را كه داشتيم خيال مىكنم بهر دو هدف نائلشديم و انكم غالبون مسلم غلبه با ما بوده است، يعنى الان هست نه اينكه بعداً خواهدشد حزباللَّه هم الغالبون، الآن است، واقعاً غلبه با ماست.
امّا اينكه ما حالا چه مىكنيم و چه ميخواهيم. ما فعلاً از موضع قدرت نه بهحساب ضعف و ناتوانى، بعنوان مقتدر از دولت چند درخواست داريم وخواستههاى ما بايد اجرا شود:
اولاً اينكه قوانين اسلام بايد مو به مو اجرا بشود و هر قانونى كه بر خلافقوانين اسلام است اين قوانين بايد از بين برود همانجورى كه در موادى از متمم قانوناساسى، ماده 1 و 2 و 26 و 39 اين جهت تصريح دارد به اينكه قوانين مملكت بايدقوانين اسلامى باشد هر قانونى هم بايد عرضه بر علما و مراجع تقليد بشود اگر آنهاتشخيص دادند آن قانون، قانونى است موافق اسلام، قابل اجرا است و الا قانون قابلاجرا نيست، پس در قانون اساسى حق و تو براى مراجع تقليد نائل شدهاند يعنىمجتهدين و مراجع تقليد حق اين را دارند كه هر قانونى كه دولت جعل ميكند آنقانون را به هم بزنند، آن قانون را از بين ببرند، حتى در ذيل قانون، در ذيل ماده اولمتمم قانون اساسى دارد كه شخص اول مملكت اگر بر طبق قوانين كه علما تعيينكردهاند و به عنون قانون اسلام است اگر آن اجرا نشد شخص اول خود بخود معزولاز مقام است اينها بايد اجرا كنند، قوانين اساسى مملكتى و قوانين اسلام بايد اجرابشود.
ثانياً اينكه تبعيديهاى ما زندانيهاى ما اعم از اهل علم و غير اهل علم، آنچهمسلمان بحساب اسلام به زندان رفتهاند يا تبعيدند بايد همه آنها آزاد شوند و برگردنديعنى اينها پيغام هم داده شده است نه اينكه ما اينجا داريم ميگوئيم، الآن اقدام هم شدهاست روى اين جهت كه اينها بايد آزاد بشوند.
سوم، اينكه حضرت آيتاللَّه خمينى )صلوات حضار( بايد مراجعت به ايرانبفرمايند و رفع منع از ايشان بشود و برگردند به ايران.
چهارم اينكه مسببين اين فاجعه )چون آنها حالا مدعيند به اينكه هميندولتىهاى قم بودهاند، آنها اين كار را كردهاند( و آمرين اين فاجعه بايد از مقام عزلبشوند و تحت محاكمه )آنهم محاكمه علنى( در آيند. اين حرف بايد بشود. در پيغامىكه داده شده است گفته شده به اينكه اكتفاى به عزل اينها ما نميكنيم. اينها بايد محاكمهبشوند و محاكمه شان هم بايد علنى باشد، اينهم خواسته ديگر ماست كه بايد دولتانجام بدهد و جداً از دولت ميخواهيم، امّا وظيفه آقايان، آقايان حالا كه از اينجاتشريف مىبرند به شهرهاى ديگر، يا به ده، يا هر جاى ديگر، عين وقايع و فجايعى كهدر قم شده است بر مردم بيان كنند، ديگر كم و زياد هم نكنند عين ما وقع را بيان كنند.
و بعد هم به طريق طومار؛ طومارهائى نوشته شود و هيچ تظاهر هم لازم نيست.فحش و ناسزا هم نميخواهد، تعرض به هيچ مقامى هم نكنند فقط درخواست ازدولت بعنوان درخواست ملت، از دولت تقاضا كنند اين خواستههاى ماست. همينچهار خواستهاى كه ما داشتهايم. اين خواستهها را عموماً از دولت بخواهند و ملت همامضا كنند اين طومارها را و بفرستند و انشاءاللَّه و يقيناً اگر اتفاق كلمه و اتحاد باشد وهمه هم به وظيفه عمل كنند بلا اشكال منتج نتيجه خواهد شد.
با اراده ملت نمىتوانند مبارزه كنند، يك صباحى هم با زور و قلدرى عدهاى رابكشند آخر مجبورند تسليم شوند ومسلماً مؤثر خواهد شد.
از خداوند متعال عزت و عظمت اسلام و مسلمين را خواهانيم.
× × ×
متن اعلاميّه حضرت آيتاللَّه العظمى روحانى مدّ ظله العالى
بسمه تعالى و اليه المشتكى
انّ اللَّه يدافع عن الّذين امنوا انّ اللَّه لايجبّ كلّ خوّان كفور
دنيا بداند ظالمانهترين طرز حكومت در ايران جريان دارد جنايات هولناكى درايران در قلب منطقه وسيع و حسّاس خاورميانه با تلاش عمّال نشاندار استعمار ودژخيمان در دست اجرا است مدّعيان بشر دوستى در جهان بدانند ملّت مسلمان ايرانزير ضربات چكمههاى عمّال خون آشام استبداد ظرف چهل روز دو مصيبت بزرگ وفاجعه رقت بار قم در 19 دى ماه و فاجعه دلخراش تبريز در 29 بهمن ماه را متحملشده و در چنين شرايط رقت بارى بمبارزات قهرمانانهى خود ادامه ميدهد نيروهاىاهريمنى در لباسها و نقابهاى مختلف از هر طرف مردم اين كشور را محاصره نموده وفريادهاى اعتراض را در گلو خفه ميسازند چاپخانهها شديداً سانسور و حركات وسكنات مردم زير نظر پليس مخفى است وسائل ارتباط جمعى و تبليغاتى در بست درانحصار دولت ميباشد. پهلوان پنبههاى دولتى زير حمايت تانك وزره پوش درخيابانها رژه ميروند و و بملت بى دفاع دهن كجى ميكنند - گويا تلويزيون و راديو واين چند روزنامهى وابسته هم به جز نشر اكاذيب و قلب حقايق و خيانت به ملتوظيفهى ديگرى ندارد. براى دانشجويان علوم دينى و دانشجويان دانشگاهها وبازاريهاى متدين مرتباً ايجاد مزاحمت ميكنند و پروندههاى ساختگى تنظيم مينمايندمساجد دانشكدهها بسته شده و عدّه كثيرى در زندانها و جماعتى در تبعيد گاهها بسرمىبرند. اى مسلمانان جهان اين است معنى مسلمانى و هيأت حاكمه. اى جهان آزادواى جوامع بشرى چنين است معنى حكومت قانون در ايران در هر حال تكليفمقاومت است. ما از حضرت بقية اللَّه ارواحنا فداه مدد ميطلبيم و با استمداد از همتبلند آن بزرگوار بمقاومت ادامه مىدهيم و پيش ميرويم و به پيروزى خود اطمينانكامل داريم هم اكنون نيز به پيروزيهاى بزرگى نائل شده و ماسكهاى فريبكارانه آناندريده و موفقيّتهاى ظاهرى اين دستگاه جبّار را رسوا كردهايم. و العاقبة للمتقين.
در چنين شرايط خفقان آور و قتل عامها با آنكه هنوز چهلم كشتههاى تبريز فرانرسيده و هنوز هزاران نفر از هموطنان ما )پدران و مادران داغديده اطفال يتيم شده،نو عروسان و بقيه بستگان شهدا در سوز و گدازند، آيا باز هم كسى ميتواند اولفروردين را عيد ملى بگيرد و مراسم جشن برپا كند؟ در صورتيكه پيغمبر اكرم صلّىاللَّه عليه و آله فرموده است: مؤمنان چون يك تن هستند هنگاميكه يك عضو ناراحتشود بقيّه اعضا راحتى ندارند حوزههاى علميّه امسال از انجام تشريفات نوروزىخوددارى مينمايند تا بدينوسيله در عمل بخانوادههاى مصيبتزده تسليت گفتهباشند و عملاً نشان دهند كه قاطبه ملّت ايران از خواستههاى انسانى و قانونى و شرعىمردم شجاع تبريز كه با نثار خون خود وفادارى خود را با سلام و روحانيّت نشاندادند پشتيبانى ميكنند و خود را در غم و اندوه آنان شريك ميدانند. شركت عمومطبقات در اين مبارزه منفى بار ديگر وحدت كامل ملت مسلمان ايران را در مبارزه باعمّال استبداد بجهانيان نشان خواهد داد در خاتمه تشكر خود را بمناسبت پشتيبانىمردم ايران اعمّ از علماى اعلام و بازاريها و دانشجويان عزيز و ساير طبقات مذهبى ازاهداف عاليه روحانيت و مرجعيّت شيعه ابراز داشته و از خداوند متعال براى همهآنان توفيق بيشتر را خواستاريم.
قرآن. جاويد مقررّات آسمانى اسلام. دوّم ربيع الثانى، 22/98 اسفندماه 56.
محمّد صادق الحسينى الروحانى
بسمه تعالى و اليه المشكتى
»و لا تحسبّن الذيّن قتلوا فى سبيل اللَّه امواتاً بل احياءٌ عند ربّهم يرزقون«بدنبال نشر مقالاتى در انكار پارهاى از احكام ضروريه اسلام مانند )حجاب( و اهانتدر روزنامههاى تهران بمقام شامخ روحانيت و علماى اسلام و مرجعيت شيعه كه امامارواحنا فداه اهانت به آنها را اهانت بخود و پيغمبر صلى للَّه عليه و آله دانسته، عواطفپاك مردم مسلمان ايران جريحه دار شد و طلاب عزيز و فضلاى حوزه علميه بههمراهى مؤمنين در روز 18 دىماه بصورت دستجمعى بمنازل مراجع تقليد مراجعهنموده و بعنوان تقبيح اين قبيل نوشتهها و اعمال غير اسلامى در تظاهرات آرامىشركت نمودند، امّا متاسفانه در روز 19 دى مأموران مسلح دولتى بر خلاف هرگونهاصل اخلاقى و انسانى و بر خلاف صريح اصل نهم متمم قانون اساسى به افرادبىسلاح و بىپناه حمله كردند و با تيراندازى وحشيانهاى كه با هيچ منطقى قابلتوجيه نيست دهها نفر از طلاب جوان و مردم مسلمان را كشته و عده زيادى رامجروح ساخته و آنگاه مانند فاتحين به رژه شرم آورى در جلو صحن مطهرپرداختند.
اين فاجعه دلخراش كه در صفحات تاريخ ثبت خواهد شد و موجب تأثر وتأسف بر انسان با احساسى است سودى جز افزودن به كينه و نفرت مردم مسلمان برعاملين آن نخواهد داشت.
و مايه اندوه است كه هنوز اجساد مقتولين از طلاب و مردم مسلمان را بهصاحبان آنها تحويل ندادهاند و امكان ملاقات زخمى شدهگان را از ما سلب كردهاند وبا محاصره منازل مراجع ارتباط آنان را با حوزه علميه و مردم قطع كردهاند و عدّهاى ازفضلا و مدرسين حوزه را نيز دستگير و تبعيد نمودهاند.
آيا اين است مفهوم آزادى و فضاى سياسى باز؟ آيا اين است مراعات اصولبينالمللى و قانون اساسى؟ آيا اين است احترام بحقوق بشر؟
ما اين قبيل اعمال خلاف انسانى و ضد بشرى و قرون وسطائى را تقبيح نموده ومحكوم ميدانيم. و از خداى متعال بر بازماندگان شهداى اين فاجعه، شهداى راه حق وفضيلت صبروا جر جزيل خواهانيم و حتماً خداوند مسؤولان اين جنايت را سختىكيفر خواهد فرمود:
فلا تحسبنّ اللَّه مخلف وعده رسله انّ اللَّه عزيز ذوانتقام«
2 صفر / 98 - محمّد صادق الحسينى الروحانى
متن اعلاميه حضرت آيتاللَّه العظمى روحانى مدّظله العالى
بسمه تعالى
ان الذين يجادّون اللَّه و رسوله كبتوا كما كبت الذين من قبلهم و قد انزلنا آياتبينّات و للكافرين للكافرين عذاب مهين
چهلمين روز فاجعه جانگداز تبريز فرا مىرسد قريب چهل روز قبل مزدوراننظام حاكم مردم غيور و شرافتمند و مسلمان تبريز را از رفتن به مساجد و برزگداشتخاطره شهداى فاجعه قم بازداشتند و به مقدّسات اهانت نمودند و آنگاه كه با خشم ومقاومت آنان روبرو شدند با آتش گلوله به پاسخگوئى پرداختند در نتيجه جمعى ازعزيزترين افراد اين مملكت بخاك و خون كشيده شدند و جمع كثيرى مجروحگرديدند مردم از اين زورگوئىها و قانون شكنىها و قلدرمآبىها سخت متنفّر وخشمگين مىباشند و همه طبقات اصيل جامعه از روحانى و دانشگاه و بازارى وكارگر و دهقان اينگونه اعمال را بشدّت تقبيح مىنمايند و به هيأت حاكمه مرتجععملاً نشان دادند كه ملّت رشيد و بالغ و آگاهى مانند ملّت ايران بهيچ وجه زير بارديكتاتورى و بىعدالتى نمىروند و با استبداد سياه و خود كامگى و بىاعتنائىبخواستههاى مشروع و قانونى ملّت بمبارزه ادامه مىدهند.
آرى پاسخ مثبت مردم مسلمان ايران در سراسر كشور به دعوت مراجع تقليد واقامه مجلس براى شهداى قم نشان دهنده آن بود كه مسلمانان ايران على رغم فشار واختناق ساليان متمادى بيدار است و تحت رهبرى علماى عظام و زير پرچم اسلامحاضر بهرگونه فدكارى و از خود گذشتگى است نمونه اين امر مقاومت شجاعانهمردم بىسلاح تبريز بود كه همه تبليغات دروغين دستگاه حاكم را نقش بر آبساخت و هيأت حاكمه بخوبى دريافت كه ديگر با روشهاى قرون وسطائى نمىتوانبر ملّتى حكومت كرد اسفانگيز است كه مدّعيان مسلمانى كه در سخنرانى، خودراحتى شيعه امام على)ع( قلمداد مىكنند پاسخ اعتراض مردم را با گلوله مىدهند وعمّال بىشرم آنان در روز دوّم فروردين 57 با چكمه و سلاح در قم وارد حرم مطهّرمعصومه)ع( شدند تا با چوب و چماق مردم را ارعاب كنند و حتى زوّار بىگناه را هماز مزاياى حَرب فراگير بهرهمند سازند
آيا براستى شرم نمىكنند كه احترام مقدّسات را از بين مىبرند؟ آيا اينخودكامگان مغرور توقّع دارند كه در برابر قانون شكنى و تجاوز به حريم مقدّساتمردم مسلمان باز ساكت و آرام بنشيند و تماشاگر باشند؟ گذشت دورانى كه بتوان بازور و سر نيزه بر مردم حكومت كرد و چهارده سال تمام يك عضو شناخته شده فرقهضالّه را نخست و زير يك كشور اسلامى شيعه معرّفى نمود مردم عوامل تير بختى وفساد را بخوبى شناختهاند.
ما ضمن تقبيح اعمال ضدّ انسانى و غير قانونى هيأت حاكمه براى شادى ارواحشهداى تبريز اربعين آنان را در سوگ مىنشينيم. در روز پنجشنبه 20 ربيع الثانى راروز عزاى عمومى اعلام مىنمائيم و انتظار داريم كه همه مردم ايران در آنروز درمجالس همه مساجد و تكايا شركت كنند.
انتظار آن است كه همه گروههاى اصيل و مسلمان از نظرات مراجع براى دفاعاز حقّ و اجراى احكام اسلام پيروى نمايند و اجازه ندهند كه دروغ پردازان طبقهحاكمه و دستگاههاى ارتباط جمعى وابسته، نهضت اسلامى آنان را غيرمسلمان و ياغيرموجود نسبت دهند از خداوند متعال عظمت اسلام و توفيق عموم مسلمانان راخواستاريم.
و لينصرنّ اللَّه من ينصره انّ اللَّه لقوىّ عزيز الذّين ان مكنّا همفى الاّرض اقاموا الصّلوة و اتوا الزّكوة و اسروا بالمعروف و تنهوا عنالمنكروللَّه عاقبة الامور.
16 ربيع الثانى 98
محمّد صادق الحسينى الرحمانى
بسمه تعالى و اليه المشتكى
قريب چهل روز از فاجعه شهر مذهبى قم حادثه خونين حوزه علميه ميگذردقريب چهل روز است جمعى از عزيزترين و گرامىترين فرزندان ايران و سربازانروحانيت و اسلام از دست جنايتكاران و غارت گران شربت شهادت نوشيده و درآغوش تيره خاك خفتهاند.
قريب چهل روز است پدران و مادران داغديده آنان در ماتمشان سرشكحسرت ميبارند قريب چهل روز است مصدومين و مجروحين غارت زده فاجعه قمگرفتار دردو رنج و مصيبتند و هيچ گونه تدارك و جبرانى بعمل نيامده.
آيا در اين مدت سفاكان از نقشههاى شوم و شيطانى خود دست برداشتهاند آيايك ذره خجالت كشيدهاند؟ ابداً بلكه بر عكس بجهشهاى شيطانى خود ادامه ميدهندآرى هنوز نگذاشتهاند كه داغديدگان براى عزيزان خود مجلس ختمى منعقد نمايند وبالنتيجه ارواح مقدسه آل محمّد عليهم السلام مصيبت زده و متألم است لذا بمقتضاىحديث شريف )شيعتنا خلقوا من فاضل طينثايخرنون لحرننا(. حوزه علميه قم روزشنبه دهم ربيع الاول 1398 بعنوان اربعين و براى بزرگداشت خونهاى بناحق ريختهشده تعطيل است و آن روز عزاى عمومى اعلام مينمايند و چنانچه برادران مسلمانتبعيت از حوزه علميه نموده و تعطيل نمايند و در مجالس ترحيم كه تشكيل خواهدشد شركت نمايند موجب خوشنودى ولى عصر ارواحنا فداه خواهد بود.
هزاران درود و افتخار بروان پاك شهداى فضيلت و روحانيت. طوفان لعنتابدى بر جنايتكاران و قاتلين و آمرين بقتل وسيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون.
ششم ربيع الاول / 1398
محمّد صادق الحسينى الروحانى
متن اعلاميه حضرت آيتاللَّه العظمى آقاى روحانى مد ظله
بسمه تعالى و اليه و المشتكى
انّ اللَّه يحبّ الذّين يقاتلون فى سبيل صفّا كانّهم بنيان مرصوص
اگر چه مردم مسلمان ايران در عصر حاظر شاهد ضربات پى در پى و سنگينوارده بر اسلام و مسلمين هستند. اگر چه هنوز دو چهلم از فاجعه كشتار قم و يكچهلم از واقعه خونين تبريز نگذشته بود كه وقايع مشابهى در شهرهاى ديگربخصوص در يزد و جهرم و همدان و اصفهان و اهواز و و رخ داد عدّه زيادى كشته وزخمى شدند و براى چندمين بار ما را ماتمزده نموده و در سوگ نشاندند.
اگر چه چندماه اخير انواع قانون شكنيها زورگوئىها آدم دزديها باوج خودرسيده است و مردم اين مملكت ناظر كثيفترين جنايات تاريخ بودهاند اگر چهبسيارى از هموطنان مسلمان هنوز در مرگ عزيزان خود اندوهناكند اگر چه هنوززندانها و تبعيدگاهها را از انبوه مردم بىگناه حق گو دانشمند كه جمعى از آنها ازمفاخر عالم اسلام و روحانيّت هستند، موج ميزند اگر چه هنوز طلاّب، دانشگهاهيها،محصلين دبيرستانى، بازارى، كارگر و دهقان تحت تعقيب شكنجه و آزارهاى ضدانسانى قرار دارند اگر چه در اينمدّت برخلاف دستور اسلام و قانون اساسى و حقوقبشر مأمورين هيأت حاكمه بامر آنها بىشرمانه به اماكن مقدّسه قم حمله برده و درحرم مطهّر زائرين بيگناه را مضروب ساختند و در مدرسه مرحوم آيتاللَّهالعظمىبروجردى به چپاول و غارت پرداختند و وحشيانه در و پنجره و مدرسه را شكستند ولوازم ساده زندگى طلاّب و كتابهاى آنان را از بين بردند و طلاّب را بقصد قتلمضروب ساختند و بعضى را از طبقه دوّم بصحن حياط پرت نمودند اگر چه هيأتحاكمه به خيمه شب بازى خود همچنان ادامه ميدهد و گروهى مزدور يا مجبور را هرروز در گوشهاى از اين مملكت بنام كميتههاى جناح پيشرو و اعضاى نيروى پايدارىدر ميتينگهايى كه تشكيل ميدهد بنمايش مىكشد تا پشتيبانى خود را نسبت بخودابراز دارد و تظاهرات يكپارچه مردم مسلمان ايران را بر ضد خود، تظاهرات عدّهاىاخلالگر قلمداد كند. آرى با وجود همه اين حوادث ملت ايران هرگز تسليم ياوهسرايان و جنايتكاران نخواهد شد و طوفانى از خشم و نفرت نسبت به هيأت حاكمه ومأمورين آدمكش و تبهكاران بعنوان يك وديعهى آسمانى در سينه خود حفظ خواهدنمود و هرگز شلاّق و باتوم و گلوله از راه مقدس دين و آزادى و استقلال كامل ميهندور نخواهد ساخت و دستگاه استبداد حاكم از اين وحشيگريها و درنده خوئيها وآدمكشيها طرفى نخواهد بست مگر آن كه شعلههاى غضب الهى به آنان نزديكتر گرددو آتش خشم عمومى آنانرا در خود فرو برد ما طبق وظيفه اسلامى يكبار ديگر بههيأت حاكمه هشدار مىدهيم كه هرگز نميتوان با روشهاى قرون وسطائى اين ملّتبيدار شده و خشمگين را خفه و مطيع ساخت از اين آزمايش تلخ و ناگوار اجتنابكنيد كبريت بانبار باروت نزنيد و بنزين بر آتش خشم و نفرت عمومى نپاشيد قدرىتعقّل كنيد و از جدال با خدا و رسول و جنگ با دستورات الهى بپرهيزيد كه وبالشبسى عظيم و عاقبتش وحشتناك و وخيم است و نمونه آنرا در اين ايّام در سراسر ايرانمشاهده نموديد كه مردم مسلمان ايران ايمانى راسخ به قرآن و اسلام دارند و براىحمايت از دين به پيروى از دستورات مراجع تقليد از بذل جان هم دريغ نكردند واكثريّت قريب باتفاق از شما اظهار تنفّر و انزجار نمودند. درود بقاطبه مردم مجاهدايران. طوفان لعنت ابدى بر آدم كشان و غارتگران و طاغوتهاى زمان، ما روز نوزدهمارديبهشت 1357 را »روز عزاى عمومى« اعلام ميداريم و در آنروز حوزههاى علميهدر سراسر ايران تعطيل است. از مردم ايران انتظار داريم كه صفوف خود را در زيرپرچم اسلام فشردهتر سازند و در برابر نيروى اهريمنى و طاغوتى مردانه استقامتنمايند از خداوند متعال براى شهداى راه حق و فضيلت ارتقاء مقام و براى بازماندگانآنان صبر و اجر جزيل خواستاريم.
بيستم جمادى الاولى 1398
محمّد صادق الحسينى الروحانى
بسمه تعالى و اليه المشتكى - تهران حضرت آيتاللَّه حاج سيد محمّد هادىميلانى دامت بركاته
با يكدنيا تأثر و ناراحتى بعرض مبارك برساند چند روز قبل عدهاى از طلاّب ومحصلين جوان و متدين در مؤسسهى فيضيه و دارالشفا به بهانه آنكه دو شب قبل ازآن مجلس ختمى حسب المعمول گرفته بودند مورد حمله مسلحانه ناجوانمردانهكماندوهاى دولتى اعزام شده از تهران قرار ميگيرد و در حدود يكساعت آنان را موردضربات شديد قرار ميدهند در نتيجه عدهاى بسختى مجروه مىشوند و جراحاتچند نفر خطرناك نقل شده است و البته ما نتوانستيم از نزديك شاهد اوضاع باشيم ودر تمام اين مدت از عزيزانمان غير از شعار اللَّه اكبر و ان تنصراللَّه ينصركم و دعوتيكديگر باستقامت و مواسات چيزى نقل نشده است و پس از آن آنها را بشهربانى قمبردهاند و در سر راه هم آنها را كتك ميزدهاند پس از 24 ساعت آنها را با وضعدلخراشى بتهران منتقل نمودهاند و از همانوقت تا حال هر دو مدرسه با اثاثيه طلابدر تحت اختيار دولتىهاست و بعد از آن روزنامهها آنچه ممكن بوده است نسبتهاىدروغ و بىاساس و ناروا به آنها داده و وقاهت را بجائى رسانيدهاند كه راستى روىتاريخ را سياه و مورد خشم و نفرت عمومى قرار گرفتهاند بهر حال خواستههاى خودرا بعرض مىرساند و تقاضا مىشود با مصادر امر تماس گرفته و انجام فورى آنها رابخواهيد 1- رسيدگى فورى بوضع طلاب زندانى و مداواى كامل مجروحين وبالاخره آزادى آنان از زندان 2- عدم تعرض مأموران بطلاب قم چون بيجهت وبطور مرتب ايجاد ناراحتى براى آنان مينمايند 3- تحويل دادن فيضيه و دارالشفاء واثاثيه طلاب به زعماى حوزه بدون قيد و شرط 4- توبيخ روزنامه نويسان و تعقيبمتصديان آنان بعلت نشر اكاذيب و جلوگيرى بيشتر دمات دينى 5- رسيدگى جدى دراصل قضيه و مجازات مأمورين كه مرتكب خلاف شدهاند در خاتمه منتظر اقدامفورى و اعلام نتيجه ميباشم. والسلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
محمّد صادق روحانى
حوزه علميه قم
پيام مرجع عاليقدر حضرت آيتاللَّه العظمى روحانى به ارتش ميهندوست و ملت مجاهد
بسمه جلت اسمائه
بدنبال اعلام وفادارى گروههاى مختلف مردم ايران و افسران و درجه داران وهمافران و سربازان ميهن، نسبت به جنبش اسلامى موجود، ضرورى است كه توجهارتشيان و هم ميهنان مسلمان را به مسألهاى مهم و حساس جلب كنيم.
سربازان و درجه داران و افسران ارتش كشور اسلامى ما از ميان همين مردم وهمين ملت بر خواستهاند و در واقع عضو همين خانوادهها مىباشند و بخاطر پيداشدن چند آدم فاسد در ميان آنها نمىتوان اكثريت خوب را، بخاطر چند فاسد، ناديدهگرفت و يا خداى نكرده بديده حقارت بآنها نگريست.
انتظار ما از عموم مردم مسلمان ايران آنست كه نسبت به عموم كسانيكه درارتش ايران خدمت ميكنند و به اصول و مبانى حقه اسلام وفا دارند، كمال مهربانى ومحبت و برادرى را روا دارند، چون همين افراد هستند كه بايد امنيت و تماميت ارضىوطن اسلامى ما را حفظ كنند و از حدود و ثغور نگاهدارى نمايند و آنان را حقىبزرگ بر گردن ملت است.
از افسران و سربازان نيز انتظار داريم كه بالاتفاق خواستههاى مشروع و منطقىملت ايران را كه برادران آنها هستند، تأكيد كنند و اجازه ندهند كه عناصرى فاسد ومشكوك، در ايجاد اختلاف بين ملت و ارتش موفقيت بدست آورند و خداى نكردهباعث شوند كه سربازان و درجه داران مسلمان ما، آتش بروى ملت بگشايند كه اينعمل حرام است و مرتكب آن عنداللَّه مسؤول خواهد بود و البته كسانى كه بر سربازانحمله كنند، از ملت نيستند و براى اجانب كار مىكنند و عمل آنان نيز حرام مؤكداست.
در اين روزهاى سرنوشت ساز، بايد همه گروههاى مسلمان، همه عناصر وطندوست، همه مردم اعم از ارتشى، بازارى، دانشگاهى، كارگر و دهقان دست بدستهم دهند و اجازه ندهند كه دشمنان قسم خورده اسلام، اعم از غرب و شرق، ازفرصت سوء استفاده كرده و خداى نخواسته از موقعيت بهره بردارى نمايند.
آگاهى و هشيارى عموم موجب پيروزى نهضت اسلامى ايران برهبرى مراجعو علماى بزرگ بلاد و همكارى همه طبقات خواهد بود. از خداوند متعال جلتعظمته موفقيت و پيروزى عموم را خواستاريم.
23 صفر الظفر
محمّد صادق الحسينى
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر