۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

میعاد با خورشید (متن کامل)




ميعاد با خورشيد
زندگينامه حضرت آيت‏اللَّه العظمى
آقاى سيد محمد صادق روحانى مد ظله
انتشارات جبهه متحد ملى ايران شهريور 1364






متن اعلاميه حضرت مستطاب آيت‏اللَّه روحانى دام ظله العالى
متن بيانات تاريخى حضرت آيت‏اللَّه روحانى مدّظله‏العالى
متن سخنرانى حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى آقاى روحانى در شروع درس حوزه علميه قم
متن اعلاميه حضرت آيت‏اللَّه روحانى دام ظله
متن اعلاميه حضرت آيت‏ اللَّه سيد محمد صادق روحانى درباره‏ قانون شكنى ‏هاى رژيم شاه
متن سخنرانى حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى آقاى روحانى
ً
صداى نخستين، صدائى از سلاله پاكان بود. و امتداد پژواكش در گسترده تاريخ‏ملتى بپاخاسته بياد ماندنى است. و ايمانش به حقيقت، ايمانى به آغاز فصلى پاك درحركت توفنده ملتى بود كه شكفتن را نويد مى‏داد. صداى او، اين رساترين صداى‏تاريخ ايران، در راستاى حركت به پاخاستگان، صداى ايمان بود. صداى ايمان‏اسيرانى بود كه اينك زنجير ستمى كه طى قرون بر دست و پايشان بسته بودندمى‏گسست و فرو مى‏ريخت. و به شهادت تاريخ صداى او صداى نخستين و فرمان‏حركت به سوى واژگونى كاخهاى ستم قرون و اعصار بود. صداى او فرمان تاريخ بودو بيدارى ملتى را نويد مى‏داد كه راه پيروزى نسلهاى آينده را نيز هموار مى‏كردند.چونان كه اينك نيز نه حركت باز ايستاده و نه صداى مردى مردستان خاموش.
هم اينكه همراه ماست و در رهگذر مبارزه‏اى كه، به فرمان تاريخ و خداوند،بايد تا انتهاى راه ادامه يابد يار و ياورمان. چرا كه صداى حق خاموش شدنى نيست ودر باورمان است كه »در انتهاى راه رهائى است« و اين جمله‏اى از حضرت‏آيت‏اللَّه ‏العظمى سيد صادق روحانى، رهبرى كه با خداوند ميثاق بسته است كه باز هم‏صداى رساى ملت و مليتى باشد كه نه خاموش خواهد شد و نه فراموش.
---------------
سخن گفتن از زندگانى پاك و سراسر مبارزه حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى روحانى‏كار آسانى نيست. اگر قرار بود به سياق تذكره و تاريخ نويسان مزدور زمانه به مدح ومنقبت اين رهبر بزرگ مذهبى، كه عشقى مالامال حقيقت و صداقت به اين سرزمين‏تاريخى دارند، بپردازيم سخن كوتاه بود و روال كارمان آسان. مى‏توانستيم از او بتى‏بسازيم چونان بتهاى ديگر و بت‏پرستان فريب خورده‏اى باشيم چونان‏خودباختگانى كه مى‏بينيم و مى‏شناسيم و هستند.
او يك بت شكن راستين است و ابراهيم دوران تلخ و سياهى كه از ديربازمعماران نادان بتخانه‏ها بر ايمان ساخته‏اند. رهبر راستينى است كه صداقت وصراحت بر سيطره كفر و نادانى تاخته است. نه مدحى در كار است و نه منقبتى. باوركنيم ايمان را، باور كنيم حقيقت را و باور كنيم كه او هرگز از ياد ما، تاريخ ما، و قوميت‏استوار ملتى كه از تنگناهاى تاريك تاريخ به سلامت رهيده است و خواهد رهيد،غافل نبوده است.
---------------
هم اكنون بولتن ويژه ساواك دوران شاه روبروى ماست. رئيس سازمان‏اطلاعات دوران انقلاب نسخه‏اى از گزارش اداره ساواك قم را براى يكى از پيروان‏ايشان روانه مى‏كنند. شايد بر حسب نوعى طبقه‏بندى گزارشگرانه بايد اين نسخه رادر بخش ديگرى از اين زندگينامه مى‏گذاشتيم، امّا، پيش از آنكه به تصوير روشن‏ترى‏از ايشان بپردازيم شايد اين گزارش بتواند آينه كوچكى باشد براى آنان كه تبيين‏قوميت تاريخى و مذهب راستين تشيع را باور دارند.
سازمان اطلاعات و امنيت كشور »ساواك« در اين بولتن ويژه طى شماره312/3687 چنين گزارش مى‏دهد: »برابر سوابق موجود، سيد صادق روحانى ازجمله آيات مقيم شهرستان قم مى‏باشد، كه از سال 2520 در صف روحانيون مخالف‏دولت قرار گرفته و از آن به بعد فعاليت داشته و دارد از يكسال قبل به بعد، مشار اليه باگردانندگان فعال جبهه به اصطلاح ملى نيز تماس برقرار كرده و با توصيه و تحريك‏عناصر به اصطلاح ملى اعلاميه‏هائى عليه دولت منتشر نموده است. سيد صادق‏روحانى از جمله اولين كسانى بوده كه عليه مقاله »استعمار سرخ و سياه« مندرج درروزنامه اطلاعات مورخه 36/10/17 عكس‏العمل نشان داده و متعاقباً ابتكار عمل دركشانيدن روحانيون را به فعاليتهاى ضد دولتى در دست گرفته است پس از آن درتاريخ 19 و 37/2/20 وقايعى در قم رخ داد، تصميم گرفته كه چند تن از محركين‏اصلى از جمله نامبرده بالا از اين شهر تبعيد شوند. مراتب طى گزارشى به استحضاررسيد، مقرر فرمودند از آيات درجه اول در مورد تبعيد روحانى سؤال شود. دراجراى امر اقدام گرديد«.
از رهگذر اين گزارش كاملاً سرى و محرمانه است كه چهره مبارز وآشتى‏ناپذير حضرت آيت‏اللَّه را مى‏بينيم كه چگونه بى‏هراسى در دل رهبرى مبارزات‏را مستقيماً در داخل كشور بدست مى‏گيرند.
در اين مورد باز هم بخش ديگرى از اين گزارش سرى را باز ميگوئيم: » به‏استحضار رسيد كه در صورت تصويب در قم بماند و با مراقبت مأمورين شهربانى وقطع خط تلفنى منزل نامبرده، تماس و ارتباط او با خارج از خانه‏اش قطع گرديده‏ادامه‏محدوديت و ممنوعيت جهت مشاراليه در شهر قم سبب شد كه وى قادر نباشد دررخداد اخير دست به تحريكات بزند و روى ديگر آيات اعمال فشار نمايد«
دستگاه‏هاى امنيتى همواره در صدد هستند تا كلاس درس حضرت آيت‏اللَّه رانيز تعطيل نمايند. به ياد مى‏آوريم كه بعدها حتى هنگامى كه درب مدرسه فيضيه‏بوسيله ايشان گشوده مى‏شود، تقريباً همه مراجع تقليد، و حتى خود اداره ساواك،براى ايشان پيغام مى‏فرستند كه به مدرسه نروند چرا كه برايشان خطرناك است.ساواك قم رسماً به اطلاع حضرت آيت‏اللَّه مى‏رساند » اگر به مدرسه برود دستور زدن‏داريم« امّا حضرت آيت‏اللَّه به راننده دستور مى‏دهند كه »از جلوى كماندوها برو تاعكس‏العملشان را ببينيم« و واكنش كماندوها جز اين نيست كه بى‏اختيار اداى احترام‏مى‏كنند، اين اشاره در آغاز اين جزوه تنها به نيت شناخت بيشتر بزرگ‏مردى است كه‏صلابت راستين و شكوه ايمانش يادآور مجاهدين صدر اسلام و قهرمانانى چون‏ابومسلم خراسانى است.
امّا اشاره به گزارش سرى ساواك در آغاز اين جزوه و پيش از آنكه به تاريخ‏زندگانى و نقش رهبرى حضرت آيت‏اللَّه روحانى بپردازيم بيشتر از آن بابت بود كه‏مشخص گردد »چه كسى مرد هنگامه‏ها و درگيريهاى سخت است« و چه كسى صداى‏نخستين ايمان و حقيقت بوده است.
زندگينامه حضرت آيت‏اللَّه نيز جز همين حقيقت پاك و خدائى نبوده و نيست‏كه براى مبارزه با ظلم و ستم در هر شرايط و هر زمانى بايد قد بر افراشت و قاطعانه وآشتى‏ناپذير به تباهى‏ها حمله برد.
امّا پيش از بيان نقش رهبرى حضرت آيت‏اللَّه شايد لازم باشد مرور كوتاهى برزندگانى پر افتخار ايشان داشته باشيم. گر چه در اين باره نيز سخن بسيار رفته و بسيارنوشته‏اند. بر زندگينامه اين رهبر آگاه بزرگ و آگاه دل هيچ ابهام و ترديدى سايه‏نيافكنده است. او فرزند پاك و صادق اين سرزمين است. فرزند پاك سرزمين اسلامى‏ما و فرزند پاك يك خاندان اصيل ايرانى. مرجع بزرگى كه ذهن هشيار و بيدارش‏همواره با زمان پيش رفته است و در رهگذر اين عمر پر بار لحظه‏اى از تحقيق و تتبع وتدريس، و بالاتر از آن روند و پيشرفت علوم جهانى غافل نبوده است. بهمان كيفيت‏كه فرزند خصال خويشتن است فرزند زمان و دوران خويشتن نيز هست. خانه‏اش ‏همواره خانه و مأمن مريدان و مردمى است كه از هر گوشه و كنار اين آب و خاك و يااز سرزمينهاى دورتر به سويش مى‏شتابند. بسيار بوده‏اند و هستند مردمى كه خسته وپاى آبله، درمانده و محروم، رنجيده و ستم كشيده خود را به آستانش رسانده‏اند.آستانى كه به يكسان به روى فقير و غنى و تشنگان حقيقت، و راست قامتانى كه جان‏بر كف در كنار رهبر، به ظلم و تاريكى، جهل و خرافات و بت‏پرستى‏هاى متداول‏زمان تاخته‏اند، باز بوده است. و اين صفت مشخص و تصوير روشنى است از فرزندخاندانى كه پدر و نياكانش نيز جز اين نبوده‏اند.
حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى سيد صادق روحانى در شهرستان قم متولد شده‏اند ودرست پنجاه سال قبل، يعنى در سال 1355هجرى قمرى (1303هجرى شمسى(براى فرا گرفتن علوم مذهبى عازم نجف اشرف مى‏شوند. حضرتشان پس از اخذدرجه اجتهاد به ايران باز مى‏گردند. در زندگانى پر بار ايشان نكاتى وجود دارد كه‏بى‏ترديد، يا بى‏سابقه و يا به احتمال فراوان كم نظير بوده است. حضرت آيت‏اللَّه‏هنگامى كه در نجف اشرف سرگرم تحصيل علوم مذهبى بودند دقيقاً پيش از رسيدن‏به سن بلوغ - يازده سالگى - به اتفاق بسيارى از مراجع مذهبى شيعه، كه برخى از آنان‏در همان هنگام درجه اجتهاد نيز داشتند، در يك كلاس و يك سطح شركت داشتند.
آقاى نورالدين ميلانى، فرزند مرحوم حضرت آيت‏اللَّه ميلانى، برايمان چنين‏حكايت مى‏كنند:
»در آن دوران حضرت آيت ‏اللَّه ‏العظمى خوئى از بزرگترين مراجع تقليد شيعيان‏جهان براى پدرم نقل مى‏كردند كه افتخار مى‏كنم به حوزه‏اى كه در آن يك نوجوان‏يازده ساله در كنار شاگردان بزرگسال حوزه و همراه آنان مكاسب مى‏خواند و اين‏درس را به خوبى، و بسا كه به مراتب بهتر از ديگران مى‏فهمد و مى‏خواند.«
كسانى كه با علوم مذهبى آشنائى دارند از كتاب »مكاسب شيخ« آگاهند. درسلسله دروس و علوم مذهبى اين كتاب يكى از مهمترين كتبى است كه در دوران»سطح« - دوران علوم مقدماتى مذهبى - تدريس مى‏شوند. حضرت آيت‏اللَّه روحانى‏در سن يازده سالگى اين كتاب را - مكاسب - با اظهار نظر در مطالب آن مى‏خواندند.كارى كه شايد هنوز هم در پى گذشت ايام از كمتر كسى ساخته است.
اشاره كرديم كه آموختن علوم مذهبى، مانند همه علوم ديگر، داراى طبقه‏بندى‏و مراحل خاصى است. بالاترين مرحله اين علوم، براى اخذ درجه اجتهاد، يا دوران‏عالى را »خارج« مى ‏نامند. گفتنى است كه در اين مرحله حضرت آيت‏اللَّه روحانى پيش‏از رسيدن به سن بيست‏وپنج سالگى خود اين مرحله، يعنى دروس خارج را تدريس‏مى‏كرده‏اند كه هم اكنون نيز ادامه دارد. وقتى به زندگانى پر ثمر ايشان نظر مى‏افكنيم‏مى‏بينيم كه بسيارى از مدرسين فعلى و معروف حوزه‏هاى علميه ايران و خارج ازايران افتخار شاگردى حضرت آيت‏اللَّه روحانى را داشته‏اند. اضافه كنيم كه از مراجع‏بزرگ تقليد در دوران ما شايد كمتر بوده‏اند مراجعى كه تأليفات و رسالاتى در حدايشان داشته باشند، و يا احتمالاً در تأليفات و رسالاتشان به مسائلى پرداخته باشند كه‏منطبق با نياز زمان و دوران حاضر باشد.
جوهر ناب و خالص تشيع، مذهبى كه ايران و ايرانى به پرچمداريش افتخارمى‏كند، جابجا و لحظه به لحظه در تأليفات و رسالات ايشان سيلان دارد.
حضرت آيت‏اللَّه به نيت تدوين و تأليف فقه، به كيفيتى كه جامعيت اسلامى، وخصوصاً جامعيّت مذهبى تشيع در آن ملحوظ و محفوظ باشد، سالها پيش اثر بزرگ‏و ماندنى خود »فقه الصادق« را در بيست و شش جلد نوشته و به چاپ رسانده‏اند. گرچه اين كار عظيم ساليان درازى از عمر حضرتشان را به خود اختصاص داد امّا حاصل‏كار اثرى است بى‏نظير در عالم اسلام و نشانه‏اى از احاطه وسيع ايشان به علوم مذهبى‏و ذهنيت بيدارشان در زمينه حل مشكلات و معضلاتى كه در يك نگرش كلى به دين‏اسلام، به معناى وسيع كلمه، مربوط مى‏شود، هم اكنون اين اثر بيست و شش جلدى به‏چاپ چهارم رسيده است و به احتمال قريب به يقين تجديد چاپ آن تا ساليان درازادامه خواهد يافت. از تأليفات ديگر حضرت آيت‏اللَّه روحانى كتاب چهار جلدى‏ديگرى است بنام »حاشيه مكاسب« كه يكى از تأليفات برجسته ايشان در زمينه‏معاملات است.
در اشاره به ذهنيت بيدار و اعتقاد به عينيت زمانه و تبيين جامع اسلامى پيشرو وزنده با مسائل علمى و اجتماعى بدانگونه كه بتوان جهل و خرافات و گزافه گوئى‏هاى‏بيهوده عالم نمايان بى‏عمل را از دامان پاك تشيع زدود و جواب بسيارى از مسائل ومشكلات روزمره را، در زندگى هر روزه خود، يافت به اثرى برجسته و درخشان»كارى كه بى‏ترديد نخستين بار در عالم اسلام انجام گرفته است« يعنى كتاب »المسائل‏المستحدثه« مى‏رسيم. در اين كتاب كه به زبان عربى نوشته شده است، جواب بسيارى‏از مشكلات ما در اين قرن، قرنى كه تمدن و فرهنگ بشرى اجازه پياده شدن در كره ماه‏و سفر سفينه‏ها به كرات ديگر را مى‏دهد، داده شده است. در اين اثر برجسته به بحث‏چشمگير و جالبى در فقه و استدلال از باب مسائلى مانند »تلقيح مصنوعى، اوراق‏بهادار، مسأله‏ى سرقفلى، مسأله‏ى كنترل مواليد، حق تأليف و حقوق مؤلف، حقوق‏مربوط به نشر اخبار، آناتومى و پيوند اعضا در علوم بيولوژيك و پزشكى، هنرهاى‏تصويرى و تجسمى، و بسيارى مسائل روزمره در زندگى مردم مسلمان برخوردمى‏كنيم كه انطباق اين مسائل و احتمالاً پاسخ مشكلاتمان را، بعنوان نمونه روشنى ازاسلامى كه نه ارتجاعى و نه عقب مانده است، در لابلاى اوراق و جملات زرينش‏مى‏بينيم. كارى كه بسيارى از مدعيان نادان و عالم نمايان بى‏عمل حتى از طرح ساده وشفاهى اين چنين مسائلى عاجز و درمانده بوده‏اند.
و امّا در مسائل اجتماعى و سياسى مربوط به شيوه حكومتها، خصوصاً»حكومت اسلامى، نيز به نوشته‏ها و گفته‏هاى روشن، خالى از عقده، و منطبق با زمان،و درك مستقيم حضرت آيت‏اللَّه روحانى برخورد مى‏كنيم.
يكى از مصاحبه‏هاى ايشان با چند خبرنگار نشريات روبروى ماست. هنگامى‏كه از حضرت آيت‏اللَّه روحانى درباره تشكيل حكومت اسلامى و نحوه آن سؤال‏مى‏شود به كتابى اشاره مى‏فرمايند كه در دويست صفحه نوشته شده است. در بخشى‏از اين گفتگو، و اشاره به كتاب، و در پاسخ به سؤال خبرنگارى كه مى‏پرسد: »شرايطحاكم و حكومت در اسلام چيست؟« حضرت آيت‏اللَّه روحانى مى‏فرمايند: »شرايطاين است كه به تمام قوانين مملكتى كه همان قوانين اسلام است عالم و مطلع باشد،تقواى سياسى و دينى و اجتماعى هم داشته باشد، بعلاوه بينش كافى هم داشته باشد.«
خبرنگار دوباره مى‏پرسد: »به نظر شما حالا چه كسى واجد اين شرايط است؟«و حضرت آيت‏اللَّه در جواب مى‏فرمايند: »بسيارى از مراجع تقليد واجد شرايطهستند، امّا گفتم كه يكى از شرايط اصلى هم اين است كه درك اجتماعى صحيح داشته‏باشند. امّا توجه كنيد كه مراد ما از عالم فقط عمامه بسر نيست، غير عمامه بسر هم اگرقوانين را فهميد و صاحب آن بينش كافى كه اشاره كردم بود مى‏تواند حاكم باشد.«
و در كتاب حضرت آيت‏اللَّه نيز به روشنى با اين درك مستقيم و غير متعصبانه وآگاهانه برخورد مى‏كنيم. اين نشانه ايست از بيدار دلى و ذهنيت ناب و بى‏غل و غش‏رهبرى كه گفتيم صدايش، صداى نخستين عليه جور و ستم حكام زمانه بود. و ياهنگامى كه در يكسال از انقلاب گذشته و زير فشار و تلقينات برخى از سازمانهاى‏افراطى و افراد ناآگاه و نادان دولت جمهورى اسلامى )دوران رياست جمهورى‏بنى‏صدر( طرح اصلاحات ارضى، يا به تعبيرى طرح انقلابى اصلاحات ارضى وتقسيم اراضى، در مجلس شورا يا شوراى انقلاب مطرح مى‏شوند حضرت آيت‏اللَّه‏نخستين كسى هستند كه با روشنى و بى‏هيچ ابهام و يا هراسى، و بى‏هيچ دغدغه‏خاطرى از اينكه برچسبهاى مرسوم زمان را برايشان بچسبانند با اين طرح به مخالفت‏بر مى‏خيزند.
ايشان ضمن گفتگوئى با خبرنگاران و روزنامه‏نگاران داخلى صراحتاًمى‏فرمايند: » گر چه آن اصلاحاتى كه در رژيم گذشته شد، آنهم اصلاحات نبود ونمونه‏اش اينكه بعد از اصلاحاتى كه كردند ديديم كه محصولات كشور چقدر كم شدو چقدر احتياج پيدا كردند كه غلات را از خارج وارد كنند، امّا اين طرحى را هم كه‏مى‏گويند اخيراً به شوراى انقلاب رفته است ولى آقاى ... مدعى است كه هنوز به آنجا)منظور شوراى انقلاب است( نيامده اين طرحى است كه ما به آن مخالفت كرديم،البته نه اينكه ما با اصلاحات ارضى مخالف باشيم، نه، بلكه ما مدعى هستيم كه اين‏اسمش اصلاحات ارضى نيست. اصلاحات ارضى اين نيست كه فرضاً زمينى را يك‏كسى گرفته و سالها آن زمين را احيا كرده، زراعت كرده، و عمرش را روى آن مصرف‏كرده، اين زمين را از او بگيرند و به ديگران بدهند، در حالى كه مى‏بينيم مملكت مااينهمه زمين‏هاى مستعد دارد، مثلاً در همين سيستان و بلوچستان مى‏گويند زمينها به‏قدرى استعداد موز و غيره دارد و يا در طرف خوزستان كه خود آقاى رئيس جمهورمى‏گفتند كه اراضى موات كه در دست دولت است آنها را بدهد به زارعين و به مردم،ابزار كار را هم خودش تهيه كند. اين مقدار پول نفت كه ما داريم، درآمد داريم، يك‏مقدارش را اختصاص بدهند به زارعين. اگر نمى‏خواهند كه مجانى هم بدهند به‏صورت وام بدهند. اينكه اخيراً روشن شده است كه اراضى مردم را مى‏گيرند و به‏ديگران مى‏دهند از انحرافاتى است كه به ما تلگراف كرده‏اند، نامه‏هاى بسيار زيادفرستاده‏اند شكايت كرده‏اند و در همه آنها مى‏گويند اين قطعه زمينى را كه خودمان‏احيا كرده‏ايم از ما گرفته‏اند و داده‏اند به ديگران. خب، نتيجه‏اش اين است كه زراعت‏مملكت را بطور كلى از بين ببرند بدون اينكه نتيجه‏اى بگيرند. به عبارت ديگر نظراسلام بر اين است كه تمام طبقات را از حد فقر بالا بياورد، مردم را غنى كند، امّا نه‏اينكه ما بيائيم و با اينطور كارها آن اغنيا را هم فقير كنيم آن طبقه توليدى كه اينهامى‏گويند آنها را هم به فقر و مسكنت بكشانيم، خب، اينها را فقير كنيم كه همه محتاج‏باشند؟ نه ما صراحتاً با اينطور طرز فكرها، كه مغاير با اسلام است، مخالفيم، اگر مراداين است كه طبقه پائين را بياورند بالا و آنها را غنى كنند اين است كه ما ميگوئيم اين‏اسم اصلاحات نيست آنچه بيشتر مايه تأسف است اين است كه بعضى روزنامه‏ها هم‏مقالاتى را مى‏نويسند و احكامى در آن‏ها نوشته شده است. در يك مقاله ديديم نوشته‏است كه »زمين ملك كسى نمى‏شود« يعنى بطور كلى مالكيت بر زمين را انكار كرده‏است. ما كارى نداريم كه اصولاً اين آقايان اهل تشخيص هستند يا نه، و يا فرضاً اين»آقاى « كه ايشان را نمى‏شناسم كيست، اصولاً درس خوانده يا نخوانده، و يا خودآقاى بنى صدر كه در بعضى موارد ايشان را تائيد كرده‏اند
فرض كنيم همه اين آقايان از آن اسلام شناسهاى درجه اول، باشند، ولى قانون‏اساسى ما مى‏گويد تمام قوانين و طرحهائى كه در مملكت اجرا مى‏شود بايد بر طبق‏موازين اسلام باشد اگر اينطور باشد كه هر كس كارى مى‏كند آنرا به حساب اسلام‏بگذارد رضاشاه سابق هم اين را مى‏گفت كه كارهائى كه مى‏كنم بر طبق اسلام است،حالا اين آقايان هم باز طرحى را كه دارند اجرا مى‏كنند باز خلاف اسلام است من بازهم مى‏گويم كه ما با اصلاحات ارضى مخالف نيستيم، امّا اينها اصلاحات نيست بلكه»افساد است.« اصلاحات اين است كه دولت اراضى مستعد را در دسترس مردم قراربدهد و وسائل را هم فراهم كند. اين مقدار آب در مملكت داريم كه همه‏اش دارد هدرمى‏رود اينها را جمع كنند تا مردم استفاده كنند آنجاهائى هم كه آب نيست بروند چاه‏عميق بزنند. مگر همين دشت خشك قزوين نبود كه بدست خارجيها دادند و آنهاچقدر آباد كردند و بعد چقدر محصولات از همان زمينهاى لم يزرع برداشت‏كردندجمعيتى از فارس آمده بودند كه اراضى ما را گرفته‏اند، حالا مى‏گفتند گرفتن‏اراضى هيچ، بلكه درختهائى را كه با چه زحمتى كاشته و پرورش داده بوديم بريده‏اندو از بين برده‏اند. ما با اين كارها مخالفيم و الا با اصلاحات ارضى مخالف نيستيم.
اين يك جهت بود كه مى‏خواستم تذكر بدهم. يادم هست در آن موقعى كه مامحبوس بوديم و ملت آمدند و ما را آزاد كردند يك هفت هشت روز بعد سؤال كردندكه حالا شما با زحمت شاه را از ميان برداشتيد اگر يك كسى آمد بدتر از شاه چه‏مى‏كنيد؟ اين يك سؤال بود، گفتيم »باز هم ملت ما پيروز است.«
شايد اگر قرار بود كه در اين زندگينامه به روال عادى تذكره نويسان سخن‏مى‏گفتيم بسا كه بايد سير طبيعى زندگى حضرت آيت‏اللَّه را دنبال مى‏كرديم. امّا اشاره‏به همين مصاحبه ساده و روشنى كه درباره اصلاحات ارضى و مصادره اموال مردم‏توسط مردمى كه بنام انقلاب در پى كشاندن اين حركت بزرگ به انحراف بودندمى‏تواند نشان دهنده آگاهى سرشار و بينش راستين حضرت آيت‏اللَّه باشد. و ديگرآنكه از همين آغاز كار بدانيم كه با مردى مردستان، و انسان كه اشاره رفت مردى ازسلاله پاكان روبرو هستيم. مردى كه مرد هنگامه‏ها و نبردهاى بزرگ است.
اعلاميه‏ها و خبرنامه‏هاى مختلف جبهه ملى ايران سراسر و جابجا از بيانات واعلاميه‏هاى حضرت آيت‏اللَّه، در دوران خفقان‏آور رژيم گذشته سخن مى‏گويد.
در سال 1354، يعنى در اوج درگيرى ملت ايران، و در هنگامه حزب و حزب‏سازى بوسيله عمال ساواك و خود فروختگان سياسى، حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى دراعلاميه‏اى كه با خط خود آنرا نوشته‏اند و بعد از آن همان متن دست‏نويس »كه اينكه دراختيار ماست« بوسيله مردم و مبارزين راه آزادى تكثير مى‏شود چنين ميفرمايند: » دراين موقع حساس كه طبقه حاكمه مردم را مجبور به نام‏نويسى در »حزب رستاخيز«مى‏نمايد بى‏آنكه كوچك‏ترين حرمتى براى آزادى فكر و عقيده افراد كه قانون اساسى‏به آنها اعطا كرده است قائل باشد، بر خود لازم ميدانم كه جواب ملت مسلمان ايران رابدهم و كتمان حقايق را جائز نميدانم، و لذا صريحاً اعلام ميدارم »دخول در حزب‏جديد التأسيس را به اين صورت كه دولت و مطبوعات و راديو پس از نطق طراح‏حزب برداشت نموده و مردم را ملزم مى‏كنند كه در آن حزب فعاليت نمايند و بايدايمان به سه اصل باشند والا زندان يا تبعيد و لااقل محروم از حمايت دولت خواهندشد حرام ميدانم. چون با اسلام و خصوصاً مصالح ملت مسلمان ايران مخالفت است‏و نيز با اعلاميه حقوق بشر و قانون اساسى مملكت و با اصول 8 - 39 - 2 - 1 از متمم‏قانون اساسى، مغايرت دارد.
اين اعلاميه در سال 1354 از سوى حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى صادر مى‏شود.يعنى زمانى كه بسيارى از پيشوايان به ظاهر مردمى و بسيارى از پيشوايان مذهبى، كه‏نان و آب و سلامتيشان را در گروه تأييد و همكاران با رژيم گذشته ميدانند يا سكوت‏ميكنند و دم بر نمى‏آورند يا لااقل »صدور بيانيه را خطرناك« تلقى مى‏كنند. آنها چنين‏باور دارند كه قطع آب و نان و عليقشان يعنى به مخاطره انداختن مردم ايران.
امّا اين پيرو راه شهيدان راستين اسلام و ايران با هيچ تمهيد و حيلتى، چه ازسوى ياران ظاهر الصلاح و چه از سوى نمايندگان دستگاه حكومتى سكوت را پذيرانميشود. جهان‏بينى اين مرد مردستان وسيع‏تر و آينده نگرانه‏تر از آنست كه حصارتنگ مصلحتها - از آن دست كه گفتيم - به بندش كشد.
سخن از خويش نيست، كه سخن از يك ملت است، ملتى سترگ و اينهمه سربردار و لاله زارهاى بى‏نام و ناميان مرد، كران تا كران.
---------------
در جريان توفنده نهضت مردم ايران بود كه، تحت تأثير تهديدهاى ساواك ونيروهاى امنيتى شاه، گروهى از مبارزين روحانى آن زمان، حتى از امضاى اعلاميه نيزخوددارى ميكنند، حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى بشرح خبرنامه شماره هشت مورخ دهم‏ارديبهشت 1357 »جبهه ملى ايران« تنها مرجعى هستند كه در اين هنگامه آشوب ودرگيريها، اعلاميه براى تعطيل عمومى صادر مى‏فرمايند.
بسمه تعالى و اليه المشتكى
»ان اللَّه يحب الذين يقاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص«. اگر چه مردم‏مسلمان ايران در عصر حاضر شاهد ضربات پى‏درپى و سنگين وارده بر اسلام ومسلمين هستند. اگر چه هنوز دو چهلم از فاجعه كشتار قم و يك چهلم از واقعه‏خونين تبريز نگذشته بود كه وقايع مشابهى در شهرهاى ديگر بخصوص در يزد،جهرم، همدان، اصفهان، اهواز و رخ داد و عده زيادى كشته و زخمى شدند و براى‏چندمين بار ما را ماتم زده نموده و در سوگ نشاندند.
اگر چه در چند ماه اخير انواع قانون شكنى‏ها، زورگوئى‏ها، كشتارها، و آدم‏دزدى‏ها به اوج خود رسيده است و مردم اين مملكت ناظر كثيف‏ترين جنايات تاريخ‏بوده‏اند. اگر چه بسيارى از هموطنان مسلمان ما هنوز در مرگ عزيزان خوداندوهناكند، اگر چه هنوز زندان‏هاو تبعيدگاه‏ها از انبوه مردم بى‏گناه، حق‏گو و دانشمندكه جمعى از آنها از مفاخر عالم اسلام و روحانيت هستند موج ميزند، اگر چه هنوزطلاب و دانشگاهيها، محصلين دبيرستانى، بازارى، كارگر و دهقان تحت تعقيب،شكنجه و آزارهاى ضد انسانى قرار دارند. اگر چه در اين مدت بر خلاف دستوراسلام و قانون اساسى و حقوق بشر مأموران هيأت حاكمه به امر آن‏ها بى‏شرمانه به‏اماكن مقدسه قم حمله برده و در حرم مطهر زائرين بيگناه را مضروب ساختند و درمدرسه مرحوم آيت‏اللَّه ‏العظمى بروجردى به چپاول و غارت پرداختند و وحشيانه درو پنجره مدرسه را شكستند و لوازم ساده زندگى طلاب و كتابهاى آنان را از بين بردند،و طلاب را به قصد قتل مضروب ساختند و بعضى را از طبقه دوم به صحن حياط پرت‏نمودند. اگر چه هيأت حاكمه به خيمه شب بازى خود همچنان ادامه ميدهد و گروهى‏مزدور را همه روزه در گوشه‏اى از اين مملكت بنام كميته‏هاى جناح پيشرو و اعضاى‏نيروهاى پايدارى در ميتينگهائى كه تشكيل ميدهد به نمايش مى‏كشد تا پشتيبانى خودرا نسبت به خود ابراز دارد و تظاهرات يكپارچه مردم مسلمان ايران را بر ضد خودتظاهرات عده‏اى قليل اخلالگر قلمداد كند. آرى با وجود همه اين حوادث ملت ايران‏هرگز تسليم ياوه سرايان و جنايتكاران نخواهد شد، و طوفانى از خشم و نفرت نسبت‏به هيأت حاكمه و مأمورين آدمكش و تبهكاران، به عنوان يك وديعه آسمانى در سينه‏خود حفظ خواهد نمود و هرگز شلاق و باتوم و گلوله از راه مقدس دين و آزادى واستقلال كامل ميهن دور نخواهد ساخت و دستگاه استبداد حاكم از اين وحشيگرى‏هاو درنده خوئى‏ها و آدمكشى‏ها طرفى نخواهد بست. مگر آنكه شعله‏هاى غضب الهى‏به آنان نزديكتر گردد و آتش خشم عمومى آنانرا در خود فرو برد.
ما طبق وظيفه اسلامى يك بار ديگر به هيأت حاكمه هشدار مى‏دهيم كه هرگزنميتوان با روش‏هاى قرون وسطائى اين ملت بيدار شده و خشمگين را خفه و مطيع‏ساخت. از اين آزمايش تلخ و ناگوار اجتناب كنيد، كبريت به انبار باروت نزنيد وبنزين بر آتش خشم و نفرت عمومى نپاشيد. قدرى تعقل كنيد و از جدال با خدا ورسول و جنگ با دستورات الهى بپرهيزيد كه وبالش بسى عظيم و عاقبتش وحشتناك‏و وخيم است و نمونه آنرا در اين ايام در سراسر ايران مشاهده نموديد كه مردم‏مسلمان ايران ايمانى راسخ به قرآن و اسلام دارند و براى حمايت از دين به پيروى ازدستورات مراجع تقليد، از بذل جان هم، دريغ نكردند و اكثريت به اتفاق، از شمااظهار تنفر و انزجار نمودند، درود بر قاطبه مردم مجاهد ايران، طوفان لعنت ابدى برآدمكشان و غارتگران و طاغوتهاى زمان.
ما روز نوزدهم ارديبهشت 1357 را روز عزاى عمومى اعلام ميداريم و در آن‏روز حوزه‏هاى علميه در سراسر ايران تعطيل خواهد بود. از مردم مسلمان ايران‏انتظار داريم كه صفوف خود را در زير پرچم اسلام فشرده‏تر سازند و در برابرنيروهاى اهريمنى و طاغوتى مردانه استقامت نمايند. از خداوند متعال براى شهداى‏راه حق و فضيلت ارتقاى مقام و براى بازماندگان آنان صبر و اجر جزيل خواستاريم«.
بيستم جمادى الاولى 1398
محمّد صادق الحسينى الروحانى
عليرغم تهديدهاى ساواك و هشدارهاى رئيس شهربانى اين اعلاميه كاملاًمؤثر واقع مى‏شود. با كمك نيروهاى ملى كار تعطيل عمومى به كمال انجام ميگيرد.متعاقب صدور اين اعلاميه، بدستور شاه، بلافاصله حضرت آيت‏اللَّه در خانه خودشان‏زندانى مى‏شوند و راههاى ارتباطى با خارج بكلى قطع مى‏گردد. امّا همه اين تمهيدات‏در مقابل قدرت توفنده مردم، كه خواستار رهبرى اين ابر مرد در داخل كشور بودند،از هم فرو مى‏پاشد.
روز 25 رمضان مردم محاصره منزل حضرت آيت‏اللَّه را درهم ميشكنند وكبوتران سپيد حرم آزادى و آزادگى بالهاى خونين خويش را به طواف ميدارند.
خبرنامه جبهه ملى ما وقع را چنين شرح ميدهد:
»حضرت آيت‏اللَّه روحانى از بيست و ششم ارديبهشت ماه در خانه خود تحت‏نظر و زير كنترل شديد ساواك بودند و چند بار مردم مبارز قم كوشيدند كه ديوارمحاصره را شكسته و به خانه ايشان راه يابند و هر بار پليس با گاز اشك‏آور وتيراندازى آنها را از اطراف خانه دور نمود، سرانجام شبانگاه سه‏شنبه هفتم شهريورماه دهها هزار نفر از مردم با ايمان و مصمم شعارگويان راهى خانه حضرت‏آيت‏اللَّه ‏العظمى روحانى گرديدند و مأموران ساواك و شهربانى كه از سيل خروشان‏جمعيت به وحشت افتاده بودند راه فرار پيش گرفتند و مردم شادى كنان وارد خانه‏شدند و بسيارى نيز در كوچه‏ها و خيابانهاى اطراف گرد آمدند.
در آن شب حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى روحانى طى سخنانى از پايدارى و محبت‏مردم سپاسگزارى نمودند. ساعت نه شامگاه روز هشتم شهريور نيز ايشان طبق‏سخنانى پيرامون حكومت اسلامى و ضرورت اتحاد در موقعيت خطير كنونى ايرادكردند و سپس در حاليكه اتومبيل ايشان در ميان سيل جمعيت قرار گرفته بود براى‏زيارت به حرم مطهر حضرت معصومه)ع( رفتند.«
»خبرنامه - اتحاد نيروهاى جبهه ملى ايران«
شماره بيستم - دهم شهريور ماه 1357
با همه اينها باز هم دستگاه ستمشاهى، سرخورده و منفعل، بيكار نمى‏نشيند.روز هفدهم شهريور، يعنى روز عيد »فطر« از سوى دستگاه ستمشاهى، كه اينك‏مستقيماً رودروى مردمى كه به حمايت از حضرت آيت‏اللَّه برخاسته‏اند، قرار گرفته واعلاميه‏هاى كوبنده حضرت آيت‏اللَّه پايه‏هاى »تخت طاووس« و خدمتگزاران نوكرصفتش را )آن غلامان جان نثار( را لرزانيده است، هجوم تازه‏اى آغاز مى‏شود.
بعدازظهر روز عيد فطر مجدداً اعمال ساواك و شهربانى به منزل حضرتشان‏هجوم مى‏برند. در اين هجوم تازه تنها حضرت آيت‏اللَّه نيستند كه دستگير مى‏شوند،بلكه گروهى از نزديكان و مليون واقعى را، كه بعنوان پاسدارى از منزل حضرتشان،در بيت ايشان حضور داشتند، همگى را دستگير ميكنند.
در اينجا لازم است متن اعلاميه ديگر حضرت آيت‏اللَّه روحانى را در موردنقض همه قوانين انسانى و بخصوص منشور »حقوق بشر« را در آن ايام در اينجابياوريم. اين اعلاميه كه در سال 42 و پس از حمله اول دولت به مدرسه فيضيه قم‏صادر شده، در حقيقت اعلام آغاز مبارزه عليه سيستم ستمشاهى است. سيستمى كه‏باور نميكرد كسى توان و قدرت آغاز كردن مبارزه با شخص شاه را داشته باشد.
متن اعلاميه حضرت مستطاب آيت‏اللَّه روحانى دام ظله العالى *فهرس*
بسمه تعالى و اليه المشتكى
ملت مسلمان ايران، رژيم مخوف و پليسى و ابليسى وحشت و ترور، برادركشى و خفقان، قانون شكنى و ظلم و طغيان همچنان ادامه دارد. دولت بى‏بندوبارعليرغم تمام اصول قانونى و انسانى و شرف، مى‏گيرد، مى‏بندد، مى‏زند و مى‏كشد.هيچكس از دست، زبان و قلم رجاله‏هاى دولتى هيچگونه تأمينى ندارد. جان و مال وحيثيت همه كس در خطر است. آزادى هست ولى براى حكومت سر نيزه و قلدرى،آسايش هست ولى براى غارتگران و آدمكشان دولتى، امّا مردم .
مردم بايد زير چكمه جلادان دولتى دست و پا بزنند، مردم بايد تحت فشارمرگبار حكومت حبس و شكنجه و شلاق »جاويد شاه« بگويند، مردم بايد بميرند و ازهستى ساقط شوند و مخارج سرسام‏آور تشكيلات وسيع سازمانهاى مخوف ضد ملى‏و ضد قانونى را بپردازند. عجب اين است اينهمه ستمگريها و حق كشيها را بنام‏عدالت به قالب ميزنند، و عجبتر آنكه اينهمه ظلم و فشار و قانون‏شكنى، بنام اجراى»اوامرشاه« انجام ميدهند.
يعنى چه؟ مگر اين شاه، شاه كشور ايران نيست؟ مگر شاه يك كشور مهاجم واجنبى است؟ مگر شاه ميتواند از حدود قانون اساسى تجاوز كند؟ مگر شاه ميتواندعلناً به جنگ اسلام و روحانيت برود؟ اوامرشاه يعنى چه؟ ما نميدانيم شاه از اينهمه‏قانون شكنى‏ها و از اينهمه سخن پراكنى‏هاى مفتضح كه حكومت دجال بنام او ميكندخبر دارد يا نه؟ مثل اينكه اين جغدهاى شوم تا اين كشور نفرين شده را به دخمه‏ويرانه‏اى تبديل نكنند دست بردار نيستند و نصيحت و اندرز و استدلال آنان را كه ازباده شهوت و مقام مست و مغرور شده‏اند بهوش نخواهد آورد.
بيش از چهل روز است كه از فاجعه مؤلمه مدرسه فيضيه مى‏گذرد. بيش از چهل‏روز است جمعى از عزيزترين و شريفترين و گرامى‏ترين فرزندان ايران و سربازان‏روحانيت و اسلام از دست عمال حكومت جبار و جنايتكار شربت شهادت نوشيده ودر آغوش تيره خاك خفته‏اند. بيش از چهل روز است پدران و مادران داغديده آنان،در ماتمشان سرشك حسرت ميبارند. بيش از چهل روز است مصدومين ومجروحين غارت زده فاجعه قم گرفتار هزاران درد و رنج و مصيبتند. آيا در اين مدت‏دولت سفاك از نقشه‏هاى شيطانى خود دست برداشت؟ آيا يك ذره خجالت كشيد؟
»ابداً«، بلكه بر عكس براى محو آثار اسلام و تعطيل دانشگاه امام صادق‏عليه‏السلام طلاب جوان و محصلين علوم قرآن را كه ذخائر گرانبهاى آينده مسلمين واسلامند به بهانه مسخره نظام وظيفه، با وضع موهنى به سرباز خانه‏ها كشانده و رشته‏تحصيلى آنان را قطع نمود، با اينكه دانشجويان مدارس جديد قانوناً مادام الاشتغال به‏تحصيل معاف هستند با اينكه طلاب علوم دينى نيز بموجب قانون در مدت اشتغال به‏تحصيل معاف و ساليان متماديست كه به اين قانون عمل ميشده و هم اكنون جمع‏كثيرى از طلاب ورقه معافى رسمى در دست دارند، با اينكه مذهب رسمى اين كشور،اسلام و طريقه حقه جعفريست، و نسلاً بعد نسل وجود علماى اسلام كه حافظ اين‏آئين مقدسند و درهر عصرى براى اين كشور ضروريست، با اينكه حجم مشمولين‏نظام وظيفه در هر سال بيش از ظرفيت احتياج كشور است و شاه در مشهد مقدس درآرامگاه نادر در نطق معروف 42/1/12 با كمال صراحت به اين حقيقت اعتراف ميكند»كه ما از تعداد مشمولين نظام وظيفه مرد روز بروز كم مى‏كنيم« با اينهمه موانع كدام‏سرمگوئى ايجاب كرد كه دولت عليرغم قوانين و اصول، عليرغم اعتراف صريح شاه،مثل گرگ درنده‏اى كه به گله بزند بار ديگر به حوزه علميه هجوم برد و محصلين را به‏سربازخانه‏ها بكشاند؛ آيا اين قانون شكنى‏ها به جز محاربه با اسلام و مذهب، معناى‏ديگرى هم دارد؟
خوشبختانه پرده‏ها بالا رفت و دولت ياغى با عمل سربازگيرى از طلاب‏مشتغل علوم دينى يكبار ديگر پرده از روى نيات كثيف و ضد اسلامى خود برداشت،ولى دولت سفاك هنوز به جهشهاى شوم و شيطانى خود ادامه ميدهد. آرى هنوزاجازه نمى‏دهد داغديدگان و مصيبت زدگان فاجعه قم دور هم جمع شده و مراسم‏چهلم كشتگان را برگزار كنند.
هزاران درود و افتخار بروان پاك شهدا و روحانيت، طوفان لعنت ابدى برحكومت غاصب و قاتل.
و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون
قم - الاحقر محمّد صادق الحسينى الروحانى
اعلاميه‏هاى متعدد حضرت آيت‏اللَّه عملاً سبعيت و دژكامى را بيشتر ميكند.بعنوان نمونه بدنبال دستگيرى حضرت آيت‏اللَّه در سال 1357، ايشان و همراهان را ازقم سوار بر چند كاميون، مملو از سربازان و كماندوهاى مسلح رژيم، به تهران‏مى‏آورند.
در آن زمان، شرايط زندان‏هاى كميته مشترك بگونه‏اى است كه مقاومت‏بسيارى از مدعيان دروغين »خلق‏ها« را، مبارزين خيانتكارى كه همواره خود را ازنسل ويژه‏اى ميدانستند را نيز مى‏شكند. بنابراين ساده بنظر ميرسيد كه مقاومت اين‏اسطوره واقعى مبارزه »ملى - مذهبى« نيز شكسته شود. در زندان كميته آيت‏اللَّه به‏معناى واقعى كلمه، ممنوع الملاقات، ممنوع المطالعه، ممنوع الهواخورى و هر چه‏فشار، از اين رديف مى‏شوند.
به نيت توهين بيشتر به حضرت آيت‏اللَّه هر روز اندكى آبگوشت و كمى نان‏خشك، بعنوان غذاى روزانه جلويشان مى‏گذارند. بقول يكى از همراهان پاكدل‏حضرتشان »بايد اول نانها را زير شير آب ميگرفتيم تاخيس و قابل خوردن شوند، امّابا همه اينها حضرت آيت‏اللَّه نه شكايتى داشتند و نه از شرايط ناراحت ميشدند.«
آرى باكى نيست آن‏كه دلش با خداست و حضورش مردمى است كه در هيچ‏لحظه از اين لحظات حساس تاريخ، پيوند خود را از او نبريده‏اند، از اين بندها نيزهراسى ندارند.
پس از مدتى كه بهر وسيله ممكن، در زندان كميته با حضرتشان رفتارى غيرانسانى روا ميدارند، عاقبت حضرت آيت‏اللَّه را جدا از ديگران همراه گروهى ازكماندوها و مأموران ساواك به زندانى در قيطريه منتقل ميكنند. نكته جالب دراينجاست كه خبر توقيف حضرتشان در قيطريه به مردم مى‏رسد. ملت قهرمان ايران،كه ديگر هيچ سدى را خار راه نميدانند، در اطراف خانه‏اى كه حضرت آيت‏اللَّه در آن‏زندانى است، بصورتى قهرمانانه و شبانه‏روزى دست به تظاهرات ميزنند.
اوج تظاهرات مردم تا آنجا مى‏رسد كه سرانجام يكى از افسران نگهبان به‏خدمت آيت‏اللَّه مى‏رسد و مى‏گويد: »شما خودتان از روى پشت بام به مردم دستوربدهيد كه متفرق شوند و شعار ندهند، در غير اينصورت اگر ساكت نشوند و تظاهرات‏را ادامه دهند ما دستور داريم كه تيراندازى كنيم و مسلماً عده‏اى كشته خواهند شد.«
حضرت آيت‏اللَّه، به نيت جلوگيرى از خونريزى، ناچار، به پشت بام ميروند واز مردم مى‏خواهند كه متفرق شوند، چند روز بعد سرانجام بدنبال مبارزات يكپارچه‏مردم ايران، شاه از ايران فرار مى‏كند. امّا اين مطلب را مأمورين محافظ از نظر حضرت‏آيت‏اللَّه پنهان نگاه ميدارند.
ولى فرداى آن شب ناگهان تمام چراغهاى محل بدستور ساواك به كيفيتى غيرطبيعى خاموش مى‏شود. در ميان تاريكى يكى از مأمورين ساواك داخل اطاق‏حضرتشان مى‏شود و با لحنى موهن و زننده به حضرتشان مى‏گويد: »شما بايد ظرف‏ده دقيقه، بدون هيچ اثاثه و وسائلى، آماده باشيد كه با اتومبيل به قم برويد، اشاره كنم‏كه اگر بخواهيد از اين دستور سرپيچى كنيد، مسلماً شما را با زور خواهيم برد.«
تكليف روشن است. دستگاه ستمشاهى، كه هنوز هم بهوش نيامده و اميد آن‏دارد كه اربابان ورشكسته و به سوراخ خزيده باز هم در گوشه و كنار سر در بياورند وبر مسند حكومت نشينند، ميخواهند حضرت آيت‏اللَّه را، اين سد عظيم و خلل‏ناپذيرداخل كشور را، به روال معمول بگونه‏اى كه خود در آن مهارت و استادى دارند از سرراه بردارند. امّا اراده خداوند چيز ديگرى است.
قبل از حركت حضرت آيت‏اللَّه در ميان قير گونه شب تاريك، حدود ده، دوازده‏اتومبيل بزرگ و كوچك گرداگرد منزلى كه حضرت آيت‏اللَّه در آن محبوسند، جمع‏مى‏شوند. عده‏اى از مردم قصد آن ميكنند كه با توسل به زور به اين خانه حمله كنند وحضرت آيت‏اللَّه را آزاد نمايند.
در آن شب اتفاقاً پسر حضرت آيت‏اللَّه نيز در ميان كسانى است كه براى رهائى‏حضرتشان به آن محل آمده‏اند در آن شب ايشان نيز آگاه شده‏اند كه دستگاه ساواك‏نيت برگرداندن پدر بزرگوارشان را به قم ندارد بلكه اين احتمال وجود دارد كه چونان‏بسيارى از مجاهدين راه آزادى اتومبيل‏ها، فرضاً راه درياچه نمك حوض سلطان رإے؛ظظدر پيش گيرند.
هنگاميكه ميخواهند در تاريكى شب حضرت آيت‏اللَّه را سوار بر اتومبيل كنندفرزند حضرت آيت‏اللَّه متوجه ترفند مأمورين مى‏شوند. با صداى ايشان، جمعيتى‏چندين هزار نفره، كه از سوى مليون ونيروهاى ملى، براى آزادى حضرت آيت‏اللَّه‏بسيج شده و از راه رسيده‏اند. در تاريكى شب صداى مهندس روحانى بگوش همه آن‏مليون مبارز مى‏رسد كه »بيائيد بيائيد دارند پدرم را پنهانى مى‏برند.«
در طى يك نبرد و تيراندازى كوتاه كه ميان نيروهاى ملى و مأمورين در مى‏گيرد،مأمورين دستگاه حكومتى فرارى مى‏شوند، و پس از مدتها، اين رهبر بزرگ و بيداردل زمان ما حضور واقعى خود را در كنار مردم، مردمى كه چندين دهه بدنبالش‏شتافته‏اند و پيروان راستينش بوده‏اند و رهبر بزرگشان را كنار خود مى‏بينند، به نمايش‏مى‏گذارند.
حضرت آيت‏اللَّه همراه مردم و در ميان شور و شوق يارانشان به حسينيه‏ميروند. شنيدنى است كه طى اين روزها و شبها هجوم مردم و مليون واقعى براى‏بيعت مجدد با اين رهبر بزرگ داخل كشور بگونه‏اى است كه ظرف سه شبانه‏روز،حتى امكان نشستن مردم نيز وجود ندارد. سيل جمعيت مشتاق بيعت حتى راه رفت وآمد ساده را مشكل ميكند. پس از يك ديدار سه روزه با مردم مشتاق و اعضاى‏برجسته نهضت‏هاى ملى حضرتشان عازم قم مى‏شوند. اينكه لحظه حساسى از تاريخ‏يك ملت مبارز و يك رهبر بزرگ و بيدار دل - كه همواره ابعاد مبارزه را در داخل‏خود ايران وسعت بخشيده است - فرا مى‏رسد.
ابتدا حضرت آيت‏اللَّه به ياد شهيدان راستين وطن، آن شهيدان جاويدان وراستينى كه با حماسه مرگ بزرگ خويش، عشق را مفهومى خداگونه مى‏بخشند وسرزمين خويش را به سرزمين عاشقان بيدار دل بدل ميكنند، و به ياد حماسه جاودانه‏مردان و زنانى كه بدست عمال رژيمى خودكامه، به كام مرگى آگاهانه فرو رفته‏اند، به‏بهشت زهرا ميروند.
در فضاى گسترده و پهناور »بهشت‏زهرا«، كه از كران تا كرانش جمعيتى‏بى‏شمار موج ميزند، نخستين كلام رهبر بزرگشان با شعرى آغاز مى‏شود. شعرى كه‏اينك نيز القاكننده همان مفهوم ديرينه و تاريخى است شعرى كه به راستى شعرزندگى و حركت ملتى است در بطن تاريخ كهن خويشتن.
در مسلخ عشق جز به نكو را نكشند
رو به صفتان زشت خو را نكشند
گر عاشق صادقى، ز مردن مهراس
مردار بود هر آنكه او را نكشند
اين شعر هم اكنون نيز بر زبان اين بزرگمرد تاريخ جاريست، و هماره ميدانيم وديده‏ايم كه او جز اين، و ازتبار رو به صفتان و روباه گونه‏ها نبوده است.
در بهشت‏زهرا آمده‏اند تا به راستى دست بيعت راستين بسوى اين رهبر داخل‏كشور، اسطوره نبردها و درگيريهاى داخل كشور دراز كنند. مردى از تبار»ابومسلم‏ها، بابك‏ها و مازيارها«. ميدانيد چه ميگوئيم و ميدانيم. پس از اين شعر وصحبت مختصرى در بهشت‏زهرا، حضرت آيت‏اللَّه پس از مدتها دورى عازم قم‏مى‏شوند. شوق ديدار حضرتشان مردمى از هر طبقه و گروه را حتى تا صد كيلومترى‏راه قم - تهران كشانده است. هركس با هر وسيله‏اى كه توانسته خود را به راه قم‏كشانده است. تمام طول راه تهران تا قم را مردم مبارز ايران، گام به گام بديدارايستاده‏اند، تا به مردى درود گويند كه در هيچ لحظه‏اى و زمانى در تاريخ مبارزه بارژيم ستمشاهى پا پس ننهاده و در هيچ فصلى از تاريخ مبارزات اين مردم از سرزمين‏و ميهن خويش جدا نشده است. در طول راه، مردمى كه به استقبال آمده‏اند، گاه تا چندكيلومتر اتومبيل حضرتشان را بر سر دست مى‏برند و گاه به شوق ديدار حضرت‏آيت‏اللَّه خود را به روى اتومبيل حامل ايشان پرتاب ميكنند.
هنگام ظهر در ميان خوشامد جمعيتى كه تمام خيابانها و مسير را پوشانده‏اندحضرت آيت‏اللَّه وارد قم مى‏شوند شور و شوق مردم براى ديدار با ايشان چنان است‏كه امكان حركت اتومبيل جيپ روبازى را كه حضرت آيت‏اللَّه سوار برآنند سلب‏ميكند. از ابتداى ورود به قم تا رسيدن به منزلشان نزديك به شش ساعت طول‏مى‏كشد. حضرت آيت‏اللَّه بهنگام غروب آفتاب به منزلشان ميرسند.
روز بعد روز بعد روز بعد و بعد همه با رهبر بزرگ ملى و مذهبى خود دست‏بيعت ميدهند بيعتى كه هنوز هم همچنان جاودانه بر جا مانده است. و سرانجام درصحن مطهر حضرت معصومه عليهاسلام، زمان صحبت حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى باامت خويش فرا مى‏رسد. و راه روشنتر از پيش و راهيان در پيشاپيش خويش‏علمدارى سترگ.
---------------
امّا در خلال روزهاى مبارزه‏اى كه اين ملت بپا خاسته و زعامت رهبران ملى ومذهبى خود در داخل ايران آغاز كرده بودند، لحظات و فرازهاى حساسى از تاريخ‏يك ملت وجود دارد، كه گاه در مكالمه‏اى، گفتگوئى و اشاره و برخوردى به‏وسيع‏ترين مفهوم و معناى سياسى خود مى‏رسد.
در روزهائى كه صداى نعره راستين ملت ايران چنان بى‏امان از گلو برميخاست‏كه خواب راحت را از شاه و اربابانش و نوكران سر سپرده‏اش - به يكسان گرفت بود،حسين‏زاده، جلاد معروف و معدوم ساواك، از سوى سپهبد مقدم معدوم، رئيس‏ساواك، به ديدن حضرت آيت‏اللَّه مى‏آيد و عنوان ميكند كه »شاه واقعاً« پى به اين‏مطلب برده كه ديگر نميتواند حكومت كند، از طرفى هم واقعاً احتياج به خواب دارد،حالا ما آمده‏ايم از طرف شاه و مقدم به شما پيشنهادى بدهيم. آمده‏ايم قول بدهيم كه‏راديو و تلويزيون را تحت اختيار شما ميگذاريم، حتى تعويض دولت را هم با نظرشما انجام مى‏دهيم، ولى در ازاء شما فقط با شخص شاه كارى نداشته باشيد. بعلاوه‏شاه قول ميدهد كه تا دو سال ديگر رسماً از سلطنت كناره‏گيرى كنند و تا دو سال هم‏فقط سلطنت كند و نه حكومت. دراين مورد حتى اگر براى شنيدن حرفهاى شاه شمانميخواهيد به ملاقات شاه بيائيد او خودش به ملاقات شما خواهد آمد.«
حضرت آيت‏اللَّه ميفرمايند: »راستش آقاى شاه و همه شما آقايان خيلى دير به‏فكر افتاديد، حقيقت اين است كه اگر همه روحانيت هم بخواهد شاه را نگه دارد،خود روحانيت هم طرد خواهد شد.«
حسين‏زاده وقتى با لحن مصمم و قاطع حضرت آيت‏اللَّه روبرو مى‏شودپيشنهاد مى‏كند كه پس اجازه بدهيد تيمسار مقدم بيايند خدمتتان و با شما صحبت‏كنند.
حضرت آيت‏اللَّه مى‏فرمايند: »اين خانه‏اى كه حالا تويش زندانى هستم مال‏شماست، امّا اگر به اختيار من است كه ايشان نيايند«: حسين‏زاده مى‏پرسد:»خوب‏حالا اگر شما آزاد بشويد اولين كارى كه بكنيد چيست«؟ حضرت آيت‏اللَّه با همان‏لحن مصمم و شيوه آشتى‏ناپذير و آرام ميفرمايند: »اولين لحظه‏اى كه آزاد شوم عليه‏شاه صحبت خواهم كرد.«
بعدها حسين‏زاده در گزارش خود مينويسد: »اين مرد نه قابل خريدارى است ونه اهل هيچگونه معامله سياسى«. در زندگى حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى فرازهاى فراوان‏مى‏بينيم. در هيچ شرايطى و هيچ لحظه‏اى از عمر پر بارش در مقابل تهديد و زور پاپس نگذاشته است. بياد بياوريم روز چهارم آبان سال 1356 را، كه در سوگ حاج آقامصطفى خمينى حضرت آيت‏اللَّه اعلاميه تعطيل بازار و دكاكين را به نيت مراسم‏فاتحه خوانى برگزار ميكنند. آقاى »پسنديده« به ايشان تلفنى اطلاع ميدهند كه »چون‏روز 4 آبان مصادف با روز تولد شاه است بنابراين بهتر است كه اين فاتحه خوانى وتعطيل شهر را به روز ديگرى موكول كنيد چرا كه مسلماً براى شما خالى از خطرنخواهد بود و بى‏ترديد دستگاه حكومتى در قبال اين عمل شما عكس العمل نشان‏خواهد داد.«
حضرت آيت‏اللَّه دقيقاً همان روز را روز فاتحه خوانى اعلام ميكنند. شهر به‏فرمان رهبر جليل القدرشان پاسخ مثبت ميدهد و همه جا تعطيل مى‏شود. پس ازبرگزارى مراسم ختم ساواك تصميم ميگيرد كه واقعاً عكس العمل نشان بدهد.
حمله كماندوها به منزل حضرت آيت‏اللَّه شروع مى‏شود و در و پيكر منزلشان به‏وسيله عمال ساواك و شهربانى شكسته مى‏شود و در اينحال قصد آن ميكنند كه به‏اندرون منزل ايشان نيز حمله كنند. امّا با اينكه در تمام مدت زندگى حضرت‏آيت‏اللَّه ‏العظمى به اطرافيان و نزديكانشان تأكيد فرموده بودند كه از حمله و واكنشهاى‏عمال ظلم هراسى به دل راه ندهند معهذا براى جلوگيرى از حمله به اندرون منزل‏ايشان چند نفر از نزديكان حضرتشان به افسران كماندوها تفهيم ميكنند كه انجام‏چنين حركتى ميتواند به يك فاجعه تبديل شود و مسلماً واكنش مردم نسبت به اين‏بى‏حرمتى ابعاد وسيعى خواهد داشت.
يكى از ياران ايشان در اشاره به آن روز ميگويند: »در تمام مدتى كه كماندوها درو پنجره خانه حضرت آيت‏اللَّه را خرد ميكردند و يا به نوع وحشيانه‏اى بر پيروان ومريدان و مراجعين هر روزه ايشان حمله مى‏بردند، حضرت آيت‏اللَّه بى‏هيچ دغدغه وهراس خاطرى در اطاق كوچكى كه در حد فاصل بيرونى و اندورنى قرار دارد نشسته‏بودند و همچنان مريدان و نزديكانشان را به خونسردى دعوت ميكردند. با اينهمه‏وقتى يكى از فرماندهان كماندوها ناگهان وارد اطاق شد قيافه آرام و مصمم حضرت‏آيت‏اللَّه ‏العظمى با آن وقار و آرامش هميشگى كه نمايانگر خصوصيات بارز و گشادباطن يك رهبر واقعى است به كيفيتى در اين فرمانده اثر گذاشت كه بى‏اختيار با دست‏اداى احترام نظامى كرد و از اطاق خارج شد.«
ولى سابقه حمله به منزل آيت‏اللَّه و توقيفها و تبعيدها به سالهاى جلوتر مربوطمى‏شود. در سالهاى 1344 - 1345 بدنبال حوادث پانزده خرداد 1342 و ماجراى‏لايحه »مصونيت سياسى مستشاران خارجى« يا به تعبيرى »لايحه كاپيتولاسيون دوم«و اعلاميه‏هاى كه عليه اين لايحه از سوى حضرت آيت‏اللَّه روحانى صادر مى‏شودايشان تصميم ميگيرند كه مسائل را مستقيماً با مردم در ميان بگذارند. براى اين منظورروز عيد غدير را انتخاب ميكنند، و مردم ايران آگاه مى‏شوند كه در اين روزحضرتشان با مردم سخن خواهند گفت. براى اين منظور پيش از آنكه حضرت‏آيت‏اللَّه ‏العظمى رودررو با مردم به گفتگو بنشينند متن اعلاميه حضرتشان در سراسرايران پخش مى‏شود.
حضرت آيت‏اللَّه در اين اعلاميه، كه متن كامل آنرا در اينجا مى‏آوريم چنين‏ميفرمايند:
متن بيانات تاريخى حضرت آيت‏اللَّه روحانى مدّظله‏العالى كه در شب‏چهارشنبه 22 جمادى الثانيه در مسجد امام براى هزاران نفر از طلاب و مردم مسلمان‏درباره تصويب لايحه ضد اسلامى مصونيت مستشاران آمريكا در ايران ايراد نمودند: *فهرس*
بسم اللَّه الرحمن الرحيم، حسبنااللَّه و نعم الوكيل، نعم المولى و نعم النصير.
قبل از اينكه راجع به آن موضوعى كه مقصود اصلى است صحبت كنم دوموضوع را بايد تذكر دهم. موضوع اوّل اينكه در سال قبل روحانيت شيعه انتخاباتى راكه در دست اقدام بود تحريم كرد و به تبع تحريم روحانيت مردم متدين ايران ازشركت در انتخابات خوددارى كردند و ملت ما رأى به اين وكلا ندادند و در واقع اين‏وكلائى كه فعلاً در مجلس اجتماع كرده‏اند وكلاى انتصابى هستند و آنهم انتصابى كه‏منشاء آن تشكيل كنگره‏اى در تهران بود كه رئيس و پايه‏گذار آن هم اكنون بجرم دزدى‏و بجرم خيانت، محبوس و تحت بازپرسى و محاكمه است. پس اساس اين مجلس واساس وكالت اين آقايان به اعتراف خودشان بدوش يكنفر جانى و دزد و خائن است.و بنابراين، اين مجلس از نظر ما قانونيت ندارد و لوايحى كه از اين مجلس بگذرد وتصويب شود پشيزى ارزش ندارد. و دولتى را كه اين مجلس انتخاب كند. ما اصولاًاين دولت را به رسميت نمى‏شناسيم و روى اين اصل فعلاً مملكت ما هيچكدام از قوه‏مقننه و قوه مجريه قانونى را ندارد. و تنها مرجع صلاحيتدار در چنين زمان، روحانيت‏و مراجع تقليدند. آنها هستند كه ميتوانند قانونى جعل كنند و مردم هم تبعيت ميكنند.پس قانونى كه از اين مجلس گذشته است بخودى خود لغو و بى‏اثر و ارزش قانونى‏است.
موضوع دوم، اينكه ديروز صبح علما، مراجع، آيات بزرگان ادام اللَّه ظلالهم‏على رؤس المسلمين در اين موضوع بطور كامل بحث كرده‏اند و ديگر جا نبود كه من‏مزاحمت كنم. يكى اينكه بعضى از بزرگان و زعما و آيات صلاح چنين ديدند كه منهم‏چند دقيقه صحبت كنم.
و ديگر اينكه در اين اواخر مخالفان و دشمنان دين، اشاعات و اكاذيبى در بين‏مردم منتشر ميكردند كه گويا خداى ناكرده بين روحانيون اختلافى پيدا شده است وسپس خيال كرده بودند كه بواسطه اين اختلاف خيالى و موهوم روحانيت را درمبارزه شكست داده و از بين برده‏اند. براى اثبات اينكه روحانيت اعم از مراجع و غيرمراجع، بزرگ و كوچك، نجف و قم و مشهد و تهران و مراكز ديگر، همه با هم متحدبوده و در صفوف واحد و منظم و فشرده‏اى قرار دارند و هيچگونه اختلافى بين آنهانيست و عموماً در مقام دفاع از حريم مقدس قرآن و دفاع از حريم مقدس اسلام متحدو هماهنگ هستند و كوچكترين اختلاف نظرى ندارند، روى اين دو اصل مجبورشدم چند كلمه‏اى صحبت كنم.
امّا مقصد اصلى در دهها سال قبل قانونى تصويب شده بود بنام »كاپيتولاسيون«اين قانون را در سى چهل سال قبل با بوق و كرنا لغو كردند و گفتند اين قانون، يك‏قانون ارتجاعى و ضد ملى است و آنرا تشييع كرده و در گورستان تاريخ دفن كردند.ولى در اين اواخر، يعنى در چند روز اخير، همان لاشه متعفن مدفون در گورستان‏تاريخ را از قبر بيرون آورده و روح تازه‏اى به او داده و لباس نوئى بر آن پوشانيده واسم او را مصونيت ناميده‏اند. رئيس و اعضاء هيأت‏هاى مستشارى نظامى آمريكا اگردر ايران هرگونه جنايتى مرتكب شدند، از شخص اول گرفته تا پائين، اگر به ناموس‏كسى تجاوز كردند اگر بجان كسى تعدى كردند، دولت ايران حق محاكمه و مجازات‏آنها را ندارد و آنها را بايد به مملكت خودشان بفرستند تا خودشان درباره آنهاتصميمى بگيرند. متأسفانه اين لايحه در مجلس تصويب شده است.
اين قانون مفاسد فراوانى دارد و از چندين جهت مورد اشكال است. عيب ومفسده اول آنكه با احكام و مقررات و موازين دين مقدس اسلام مباين است، چون‏دين اسلام مى‏گويد: »اگر كافرى با زن مسلمان زنا كند بايد او را كشت، ولى اين قانون‏مى‏گويد كه نميتوان متعرض او شد. قانون مقدس اسلام مى‏گويد اگر سارقى دزدى‏كرد و مال كسى را برد دست او را بايد قطع كرد، امّا اين قانون مى‏گويد دست او را كه‏نميشود قطع كرد هيچگونه تعرضى هم باو نميتوان كرد«.
قانون مقدس اسلام و وديعه آسمانى اسلام مى‏فرمايد: »و لن يجعل اللَّه الكافرين‏على المؤمنين سبيلاً«. كفار هيچگونه تسلطّى بر مسلمانان ندارند. ولى اين قانون‏مى‏گويد: كفار مسلط هستند و هر نحو تعدى بمال و جان و ناموس مسلمانان كردند،هيچكس متعرض آنها نميتواند بشود. پس اين قانون در درجه اول مخالف و مغاير بااحكام و مبادى مقدسه اسلام است.
عيب دوم، اين قانون با قوانين اساسى مملكت مغاير است، قانون اساسى‏مملكت در ماده 71 تصريح ميكند كه »مرجع تظلمات اهالى مملكت ايران ديوان‏عدالت عظمى است« اين قانون مى‏گويد: مرجع تظلم اهالى مملكت در صورتى كه ازناحيه مستشاران آمريكائى باشد، ديوان عدالت عظمى نيست. بدينصورت و اين‏جهت اين قانون با قانون اساسى ما تنافى دارد. نيز در ماده 11 متمم قانون اساسى‏تصريح ميكند كه »كسى را از محكمه‏اى كه درباره او بايد حكم كند نميتواند منصرف‏كرد، ولى قانون مى‏گويد ميتوان منصرف كرد و در آنجا نميشود محاكمه شوند و بايدبه خارج بروند و محاكمه شوند. پس اين قانون علاوه بر تنافى با اسلام با قانون اساسى‏مملكت نيز مغاير است.
عيب سوم اينكه اين قانون با استقلال و تماميت مملكت تنافى دارد. چون اگراين مستشاران كه افرادى هستند در نظام، در ارتش و طبيعتاً اطلاعات كافى از وضع‏ارتش ما دارند و ارتش تحت اختيار آنان است سوء استفاده و موقعيت و اطلاعات‏خود نمودند و خداى ناكرده به استقلال مملكت لطمه زدند، كسى نميتواند متعرض‏آنها بشود. در واقع اين قانون با امنيت اهالى مملكت تنافى دارد. يعنى بعد از اين‏هيچ‏كس تأمين جانى، تأمين ناموسى، تأمين مالى از هيچ نظر ندارد. پس اين قانون بإے؛××ظظامنيت فردى و اجتماعى مملكت ما مخالف است.
علاوه بر همه اينها قوانينى كه مجلس شوراى ملى ميتواند تصويب كند و دولت‏قانونى مجرى آن باشد، قوانينى است كه مربوط به اجتماع باشد، امّا درباره حقوق‏افراد و حقوق شخصى مردم، مجلس شورا و دولت هيچگونه قانونى نميتواند جعل‏كند و هيچگونه حقى را از كسى نميتوانند سلب كنند، ولى اين قانون با حقوق شخصى‏افراد نيز مغاير است، زيرا اگر از مال كسى دزدى شد اين حق شخصى اوست كه‏تعقيب كند و دولت نميتواند قانونى جعل كند كه دزد را نمى‏توان تعقيب كرد.بدينترتيب اين قانون ضد ملى و ضد اسلامى است. و مفاسد زيادى دارد كه با اسلام‏منافى است، با قانون اساسى مخالف است، با استقلال مملكت مغاير است، با امنيت‏اهالى مملكت تنافى دارد، و علاوه درباره حقوق شخصى افراد است، نه حقوق‏اجتماعى، پس قانونى است سراپا عيب و نمى‏توان آنرا اجرا كرد، بلكه بايد هر چه‏زودتر آنرا لغو و بيهوده اعلام داشت. البته اساسش بيهوده و لغو است ولى از نظر خودآنها هم بايد لغو شده اعلام گردد. ما بدينوسيله به دولت اعلام مى‏كنيم كه روحانيت‏سوء نظر ندارد، روحانيت صلاح مملكت، صلاح همه سعادت دنيا و آخرت همه‏ملت را ميخواهد. به نصايح روحانيت گوش دهيد و از دستورات روحانيت و زعماى‏دينى سرپيچى نكنيد. روحانيون و مردم را به زندان نكشيد. و مبلغين عاليمقام را بادستبند به محكمه نبريد. رجال و مفاخر ملى مملكت را به زندانهاى طويل المدت‏محكوم نكنيد، اينها بضرر مملكت، به ضرر خود شماست. بيائيد دست از مخالفت،از اين عناد با دين و قرآن، دست بكشيد. فكرى به حال مملكت بكنيد. مملكت درشرف سقوط است وضع اقتصادى مملكت خراب است، تجار يكى پس از ديگرى‏ورشكست مى‏شوند، كشاورزان حتى نان خودشان را هم نيمتوانند تأمين كنند، وضع‏مملكت از همه جهت خراب است. بيائيد در عوض مبارزه و مخالفت با روحانيت ودين و مقررات اسلام و فشار بر مردم، كمى بحال مردم ترحم كنيد و يك مقدار به دادمردم برسيد، از اين مخالفتها و عنادها و لجبازيها چيزى عايد دستگاه شما نخواهدشد.
اگر باين نصايح پدرانه و نصايح مشفقانه مراجع تقليد گوش ندادند و به موازين‏دين مقدس اسلام عمل نكردند پس اقلاً به آن دستورى كه حسين بن على)ع( پس ازآنكه مأيوس شد از هدايت و ارشاد مردم كوفه و ديد كه اينها قابل هدايت و قابل ارشادنيستند و اينها تن به مقررات اسلام نميدهند براى عامه جهانيان فرمود: »يا شيعه آل‏ابوسفيان، ان لم يكن لكم دين، و كنتم لاتخافون المعاد فكونوا احراراً فى دنياكم« اگردين نداريد، اگر به خدا ايمان نداريد، اگر روز جزا را وحشت نداريد بيائيد اقلاً آزادمرد باشيد. اسلام همين دستور را ميدهد. همان دستورى كه حسين بن على)ع( داد،دستورى عام كه اختصاص به اين و آن ندارد و به دولتهاى اين زمان نيز اعلام مى‏كند.
آرى اگر دين نداريد، ايمان به روز جزا نداريد اقلاً آزاد مرد باشيد. آزادى ارزش‏فراوان دارد. دول امروزى يكى پس از ديگرى با دادن تلفات با تحمل هزاران مشقت‏آزادى را بدست مى‏آورند.
اين ملت الجزاير است كه يك ميليون نفر كشته ميدهد تا از يوغ استعمار بيرون‏آيد و آزادى را كسب كند، كه كرد. دول آفريقا يكى پس از ديگرى به اين موهبت‏عظمى نائل و آزادى را كسب ميكنند، و اين منتهاى بدبختى است كه شما آزادى ما رادر طبق اخلاص گذاشته و مفت و مجانى تسليم ديگران كنيد. آزادى ارزش دارد. به‏اين زوديها از دست ندهيد.
و اين را بدانيد كه ملت ايران از اين پيشامد در نهايت درجه، ناراحت است. اگرروحانيت جلوى مردم را نگيرد. هرج و مرج در مملكت خواهد شد، ملت آشوب‏كرده و قيام ميكند. اين روحانيت است كه مردم را ساكت كرده است ولى تا آخر هم‏نميتوان مردم را اينجور نگهداشت و سرانجام مردم نارضايتى خود را بهر نحوى كه‏مقدور است، ابراز خواهد كرد، قبل از آنكه كار به آنجاها بكشد خود شما وضع رااصلاح كنيد و اين قانون را لغو كنيد .
»والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته«
پس از اين اعلاميه است كه حضرت آيت‏اللَّه به بهانه‏ى گفتگو و صحبت با مردم‏در روز عيد غدير تصميم به خروج از منزل را ميگيرند.
گفتگوى حضرت آيت‏اللَّه و بديعى، رئيس ساواك قم نيز يكى از شنيدنى‏ترين وبيادماندنى‏ترين يادگارهاى روزگار ماست. رئيس ساواك از حضرت آيت‏اللَّه‏مى‏پرسد:
س - امروز ظاهراً قصد خارج شدن از منزل را داريد و گويا ميخواهيد براى‏مردم صحبت بفرمائيد؟
ج - بله، همينطور است.
س - آنطور كه ما شنيده‏ايم قصد داريد درباره لايحه مصونيت مستشاران ولايحه حمايت خانواده صحبت بفرمائيد؟
ج - بله كاملاً درست شنيده‏ايد، چون حتماً درباره اين لايحه صحبت مى‏كنم.
س - آيا امكان دارد، صحبت را به روز ديگرى موكول فرماييد؟
ج - خير، امكان ندارد.
س - آخر حضرت آيت‏اللَّه امروز روز عيد غدير است، و مردم از همه جا براى‏زيارت به اينجا آمده‏اند و شهر فوق‏العاده شلوغ است.
ج - اتفاقاً بهمين دليل امروز را براى صحبت انتخاب كرده‏ام.
س - ولى ما نوار داريم و صحبتهاى امروز شما را هم ضبط خواهيم كرد؟
ج - چه بهتر، چون بهرحال قرار نيست من صحبت در گوشى با كسى داشته‏باشم صداى من آنقدر هست كه اگر ضبط صوت هم نگذاريد كاملاً به گوش شمامى‏رسد.
س - ولى حضرت آيت‏اللَّه منهم ناچارم به شما اعلام كنم كه حافظ جان شمانيستم و از اين بابت از خودم سلب مسؤوليت مى‏كنم.
ج - اتفاقاً درست برعكس، البته از بابت جان خودم شما نگران نباشيد، كسى‏هم از شما نخواسته كه حافظ جان من باشيد، امّا از بابت مردم صراحتاً به شما اخطارمى‏كنم كه هر حادثه‏اى برايشان پيش بيايد مستقيماً شما مسؤول و من شما و بقيه‏مقامات باصطلاح امنيتى را مقصر و مجرم ميشناسم.
با همين مكالمه تلفنى يك برگ ديگر از كارنامه زندگى اين رهبر بزرگ وآشتى‏ناپذير، و اين هميشه مبارز نستوه در متن تاريخ ملتى كه چونان كوهى استوار درتندبادهاى تاريخ بر جاى ايستاده است ورق مى‏خورد.
كماندوها به مردم هجوم مى‏برند بازار تعطيل مى‏شود فشار جمعيت در مسجدامام حسن)ع( بحدى مى‏رسد كه ناچار تمام خيابانهاى اطراف را نيز ميپوشاند. شهربحالت تعطيل كامل در مى‏آيد. نه اتومبيلى در خيابانها هست و نه وسيله نقليه ديگرى.و تنها صداى رساى حضرت آيت‏اللَّه روحانى است كه در فضا مى‏پيچد و تاريخ بازهم بدست مردان بزرگى كه در دامان خود پرورده است ورق مى‏خورد.
متن سخنرانى حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى آقاى روحانى در شروع درس حوزه علميه قم )درروز يكشنبه دوازدهم صفر 1398 برابر با سوم بهمن ماه 1356): *فهرس*
اللهم لك الحمد الشاكرين لك على مصابهم الحمدللَّه على عظيم رزيتى وصل اللَّه على سيدنا محمّد و على الاصفياء من عترته و اعوذ باللَّه من الشيطان‏الرجيم.
و لايحسبن الذين كفروا انما نملى لهم خير لانفسهم انما نملى ليزدادوا اثما و لهم‏عذاب مهين«
»آل عمران 172»
فجايعى كه در اين روزها در شهر مذهبى قم واقع شد، فجايعى است كه روى‏تاريخ بشريت را سياه كرده است فجايعى است كه در طى قرون و اعصار متمادى‏نظيرى كمترش ديده شده است.
فاجعه‏اى است كه در اين عصر بخصوص، شايد در هيچ جائى از جهان نظيرش‏ديده نشده است. مأمور مسلح دولتى به عده‏اى كه تظاهرات آرامى داشتند وتقاضايشان اين بوده است كه احكام و قوانين اسلام بايد اجرا بشود به روحانيت و به‏مقام مرجعيت شيعه جسارت شده است و بايد رفع اهانت از آن بشود و قوانين‏مملكتى بخصوص ماده 1 و 2 و 26 و 39 از متمم قانون اساسى بايد اجرا بشود. به آن‏نحو وحشيانه حمله كردند. به متظاهرين بنحوى حمله شده است كه بعد از ساعتى‏دهها مقتول و عده زيادى مجروح در خيابانها بودند و بعد از آن حمله مأموران درشهر به يك مانور وحشيانه‏اى كانه فتحى كرده‏اند، پرداختند. در اين فاجعه به مردم وحتى به خانه‏هاى مردم هم حمله شد و بعد از آن مجروحين را در بيمارستانها و درمنازل تحت نظر گرفتند.
مقتولين را بما عددش را نميگويند چقدر است؟ برده‏اند تهران و عدد مقتولين‏گفته نشده است. اسامى آنها گفته نشده است. الآن مقتولين ما در كجا هستند؟ هنوزنميدانيم. مسلماً دفن نشده‏اند. آنها هنوز دفن نشده هستند و معلوم نيست چه بر سرآنها آمده است.
با اين فجايع وحشيانه‏اى كه انجام داده‏اند از غرائب امر اين است هنوز هم‏مى‏گويند: انقلاب سفيد اين چه سفيدى است كه با اين همه خون ابر يا رنگين‏نميشود؟
بدتر از آن و فجيع‏تر از آن نسبت ارتجاع دادن است. بعد از اين جريان درروزنامه‏ها در نطقها، در راديوها، مرتب عنوان مرتجع و ارتجاع مطرح مى‏شود.نميدانيم مرتجع ما هستيم كه فقط تقاضايمان اجراى قانون اسلام، اجراى قوانين‏مملكت، مراعات اصول حقوق بين‏المللى است؟ مرتجع مائيم ك اين را ميگوئيم ياآنهائى كه احياى سنن ما قبل اسلام را ميكنند. يا احياى آتش پرستى ميكنند، و يا سنن‏كسانى را كه غير از زور و قلدرى و بدبختى بر ملتشان چيزى نداشتند احياميكنند؟جشنهاى 2500 ساله ميگيرند و ماده تاريخ اسلام را عوض ميكنند. آنهامرتجع نيستند و ما مرتجعيم. بهر حال اين مصيبت عظمى را اولاً به پيشگاه اقدس‏ولى عصر ارواح العالمين له الفداكه حتماً قلب مقدسش از اين جريان مجروح است،تسليت عرض مى‏كنيم )گريه شديد حضار( و ثانياً به بازماندگان اين مقتولين، پدران ومادران ستم ديده، فرزندان يتيم و بعد هم به خودمان )من و شما و بقيه مسلمانها( اين‏مصيبت بزرگ را تسليت ميگوئيم. قاعده‏اش نبود كه ما درس بيائيم و درس هم‏نيامديم. بعنوان درس نيست. امروز فقط دو جهت سبب شد كه ما اينجا آمديم. يكى‏اينكه پريشب يكى از مراجع بزرگ تلفن كردند به اينكه در جريان باشيد چون متحداًو متفقاً آقايان با هم بودند، هم مراجع، همه علما، هم طلاب و هم مردم بنابراين بناداريم فردا درس را شروع كنيم. يعنى ديروز و شما هم براى حفظ وحدت كلمه واينكه دولت استفاده نكند از اختلاف كلمه، شما هم برويد درس من هم بنظرم بدحرفى نيامد، چون حالا كه وقت مبارزه است صلاح نيست به اينكه آقايان طلاب و لوگله‏اى هم از بعضى داشته باشند. جاى اين نيست كه به آن حرفها رسيدگى بشود. حالابايد متحداً و متفقاً در مقابل دشمن استقامت كرد. اين يك جهت بود، جهت ديگراينكه اين ايام سئوالات مكرر مى‏شود، خيلى زياد، دو سه سئوالى از ما ميكنند. يكى‏اينكه نتيجه اين انقلاب و خونريزى چه شد؟ سؤال دوم اينكه شما چه خيال داريد،بعد از اين برنامه‏تان چيست؟ سؤال سوم اينكه محصلين و طلاب چه برنامه‏اى دارندو چه كار بايد بكنند؟
براى جواب اينها امروز چند كلمه‏اى صحبت مى‏كنيم:
جواب سؤال اول را در آيه شريفه خداوند تبارك و تعالى داده است و در قضيه‏حضرت موسى و فرعون، شما هم قيام كنيد، مبارزه كنيد، داخل ارض مقدس بشويد،)چون اجازه نميدادند به دخول در ارض مقدس را( جواب آنها اين بود به اينكه‏آنطرف كه زور و قلدرى و اسلحه و همه اينها را دارد و ما هم هيچگونه وسيله‏اى‏نداريم جز يك عده‏اى افراد بى‏سلاح، بى‏پناه ما با اينها نميتوانيم مبارزه كنيم، بعلاوه‏ايكال مى‏كنيم امر را به خداوند تبارك و تعالى
»فاذهب انت و ربك فقاتلا انا هيهنا قاعدون« )المائده 27) شما با خدايت‏برو جنگ بكن، چون اگر خدا ميخواست خودش قدرت اينرا دارد كه زورگوها را ازبين ببرد ما چرا قيام كنيم. بنابراين شما برويد جنگ خودتان را بكنيد اگر فاتح شديد ماهم هستيم، اگر مغلوب شديد، شما مغلوب ميشويد، ما چرا برويم؟ در اين آيه شريفه‏دارد »ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غالبون و على اللَّه فتوكلوا ان كنتم‏مؤمنين« )المائده 5) اينجور ميفرمايند خداوند به اينكه اگر ملت خواسته‏اى دارد بااراده و عزم راسخ قيام كند و از راهش وارد شود، از راه مبارزه، راه صحيح مبارزه،پيروز مى‏شود.
و اكنون مسلماً پيروزى بر شماست، بر شمائى كه مبارزه ميكنيد، توكل بر خداهم بكنيد معناى توكل اين نيست كه در خانه بنشينيم و بگوئيم خداوند تبارك و تعالى‏خودش كارها را انجام بدهد. امام زمان است بايد بيايد، ما آقا داريم، صاحب داريم‏خوش بيايد اصلاح كند. نه اينطور نيست. شما مبارزه بكنيد مسلماً غالب خواهيد شدو در عين حال متوكلاً على اللَّه باشد - و قصدتان خدا باشد - براى خدا قيام كنيد اگرايمان به خدا داريد مسلماً پيروزى از آن شماست. يقيناً اينجور در آيه شريفه فرموده‏است. »آيات قرآن هم البته مربوط به زمان خاصى نيست. اين مربوط به جميع ازمنه‏است و در اين زمان هم آن باب و راهى كه ما بايد از آن داخل شويم راهى است كه خودپيغمبر اكرم)ص( ارايه فرموده است )صلوات حضار(. شايد متواتراً اين روايت‏پيغمبر اكرم)ص( روايت شده است كه بعد از اينكه فضائل جهاد را فرمود، فوائدجهاد را بيان داشت، فرمود: »افضل الجهاد كلمه عدل عند امام جائر او سلطان‏جائر او امير جائر« يعنى »يك كلمه حق در برابر جبابره و سلاطين جور زدن اين‏بزرگترين جهاد است يعنى از اين راه بايد داخل بشويد. امرى است كه پيغمبر)ص(فرموده است به اينكه جهاد بايد اينجور وارد بشويد، افضل الجهاد. اين عبارتست»كلمه عدل عند امام جائر او سلطان جائر«.
اين يك روايت در روايت ديگرى كه متواتراً مستفيضا بيان شده فرموده است‏به اينكه »اذا ظهرت البدع فعلى العالم ان يظهر علمه و الا فعليه لعنه اللَّه«. اگر قانونى‏بر خلاف قوانين اسلام جعل شد، هر عالمى بايد اظهار علم بكند. صحبت اينكه مؤثراست يا مؤثر نيست. گوش ميدهند يا گوش نميدهند، اين در كار نيست. وظيفه‏علماست به اينكه در وقت ظهور بدع قيام كنند و بگويند حرفشان را و اگر حرفى‏نزدند، عليهم لعائن اللَّه. در آن روايت ديگر است به اينكه اين قبيل علما )يعنى علمائى‏كه نگفته‏اند، علمايى كه اظهار نكرده‏اند( محشور مى‏شوند در روز قيامت به نحوى كه‏تمام جنبنده‏هاى محشر از بوى تعفن آنها ناراحت مى‏شوند، بنابراين راهى كه‏پيغمبر)ص( نشان داده است همين است كه »ملت با هم مجتمعاً« حرفشان را بزنند واز مبارزه با اينكه آن طرف زور دارد، قلدر است، سلاح دارد، ميزند و مى‏كشد ومى‏بندد از آنهم وحشتى نكنيد.
در اين ايام انصافاً حوزه علميه و به تبع آن مردم شهر مذهبى قم به اين دوروايت خيال مى‏كنم خوب عمل كرده‏اند. در اين امر كه اولاً علما جمع شدند واجتماع كردند. بعد هم مردم اجتماع كردند ما دو هدف داشتيم: اول اينكه، به‏روحانيت جسارت شده است به آن بايد تعظيم بشود و رفع اهانت. دوم اينكه قوانين‏اسلام بايد اجرا بشود. پس دو مقصد بود. امّا در مقصد اول خيال مى‏كنم خيلى زودغلبه با ما باشد. اثر خيلى زود ظاهر شد. چون نه تنها در شهر قم اين قيام بود و همراهى‏بود، اغلب شهرهاى ايران بر حسب تلفن يا تلگراف كه مى‏شود، علماء و روحانيون،بازارها و مردم مسلمان در مقام دفاع از روحانيت و پشتيبانى از حوزه علميه و مقام‏مرجعيت بوده‏اند. ظاهراً اغلب شهرهاى ايران همين بوده و به شهرهاى ممالك ديگرهم سرايت كرده است. بنابراين اهانتى كه شده بود بنحو الكمل جبران شده است وتعظيم از روحانيت شد. اين يكى هدف دوم ما اين بود به اينكه قوانين اسلام درمعرض حمله قرار گرفته است. در آن قضيه دو، سه سال قبل قضيه فيضيه كه واقع شد،حالت سكوتى در همه جا پيدا شده بود و آن سكوت را دستگاهها حمل كردند برضعف و ناتوانى - به واسطه آن حالت سكوت كه از حوزه ديدند شروع شد به اجراى‏قوانين ضد دينى - گاهى مجبور كردند دانشگاه را كه دخترها بى‏حجاب بروند، گاهى‏حملات ديگر كردند. كان در ذهنشان آمد كه اين ملت ديگر مرده و ديگر خيال قيامى‏ندارد و كارها را مى‏شود انجام داد. اين حركت، يعنى اين خون بيگناهانى كه ريخته‏شد، اين خون ابريائى كه در خيابانها به اين نحو ريخته شد، اين خون واقعاً سبب شدتلاطم و عكس العمل جمعيت را و ملت قيام كرد قيام ملت هميشه به اين نحو است،قيام ملت، خشم ملت، نفرت ملت، سد عظيمى است در مقابل ستمكاران و جباران.
بلا اشكال و بلا ترديد اين سد عظيم محقق شد، اين سد عظيمى است در مقابل‏ستمكاران و جباران و حالا بنحوى است كه خيال نميكنيم به اينكه قوانين اسلام را ازبين ببرند، شايد تا مدت زيادى اثر اين جهت باقى بماند، بشرطى كه ما هم به همين‏نحو باقى بمانيم. ما هم كارهايمان را ادامه بدهيم. بلا اشكال نتيجه گرفته شده است ازاين قيام.
پس حرف اينكه خونها ريخته شد اثرش بد بود غلط است. اثر زياد داشت. ماآن دو هدفى را كه داشتيم خيال مى‏كنيم به هر دو هدف نائل شديم. و انكم غالبون‏مسلم غلبه با ما بوده است، يعنى الآن هست، نه اينكه بعداً خواهد شد الآن حزب اللَّه‏هم الغالبون، الان است، واقعاً غلبه با ماست.
امّا اينكه ما حالا چه مى‏كنيم و چه ميخواهيم، فعلاً از موضع قدرت، نه بحساب‏ضعف و ناتوانى، بعنوان مقتدر از دولت چند درخواست داريم.
اولاً اينكه قوانين اسلام بايد مو به مو اجرا بشود و هر قانونى كه بر خلاف‏قوانين اسلام است اين قوانين بايد از بين برود، همانجورى كه در مواردى كه متمم‏قانون اساسى ماده 1 و 2 و 26 و 39 اين جهت تصريح دارد به اينكه قوانين مملكت‏بايد قوانين اسلامى باشد. هر قانونى هم بايد عرضه بر علما و مراجع تقليد بشود اگرآنها تشخيص دادند و آن قانون، قانونى است موافق اسلام، قابل اجراست و الا قانونى‏قابل اجرا نيست. پس در قانون اساسى حق و تو براى مراجع تقليد قائل شده‏اند. يعنى‏مجتهدين و مراجع تقليد حق اين را دارند كه هر قانونى كه دولت جعل ميكند آن‏قانونى را هم بزنند. اين قانون را از بين ببرند. حتى در زير قانون در ذيل ماده اول متمم‏قانون اساسى دارد كه شخص اول مملكت اگر بر طبق قوانينى كه علما تعيين كرده‏اند وبعنوان قانون اسلام است و اگر آن اجرا نشد شخص اول خود بخود معزول است.
هنگامى كه سخنرانى حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى پايان ميگيرد هنوز هنگامه‏درگيرى كماندوها با مردم در خيابانها و گوشه و كنار ادامه دارد.
يك ايرانى پاك نهاد و با ايمان دل به دريا ميزند و در گرما گرم هنگامه‏اى كه‏برخاسته است حضرت آيت‏اللَّه را سوار اتومبيل مى‏كند كه به منزل برساند. اين ايرانى‏آرمانخواه و دلير اينك با ما سخن مى‏گويد، سخنى از آن روز بزرگ و جمله‏اى از اين‏بزرگمرد تاريخ حاضر را بيادمان مى‏آورد.
»حضرت آيت‏اللَّه آرام و خونسرد نشسته بودند. در بعضى از نقاط شهر، كه ماعبور ميكرديم هنگامه و فتنه، اندكى فرو نشسته بود. به حضرت آيت‏اللَّه گفتم: »انگارآشوب دارد پايان ميگيرد«. حضرت آيت‏اللَّه با همان خونسردى و آرامشى كه درحضورشان به ديگران نيز قوت قلب ميدهد، لبخندى زدند و فرمودند: »بالعكس تازه‏دارد آغاز مى‏شود و وسعت ميگيرد، اين ملت راه درازى در پيش دارد.«
و مى‏بينيم كه جهانبينى آگاهانه‏اى حضرت آيت‏اللَّه تا چه حد به حقيقت وواقعيت نزديك است. فرداى آنروز يك جمعيت سى چهل نفرى، با تظاهر به اينكه‏فرضاً هيأت عزاداران هستند، به منزل حضرت آيت‏اللَّه ميروند. امّا در ميان اين‏عزاداران ساختگى رئيس شهربانى هم هست. رئيس شهربانى به حضرت آيت‏اللَّه‏مى‏گويد: بايد با ما به شهربانى تشريف بياوريد. حضرت آيت‏اللَّه ميفرمايند: »اشكالى‏ندارد، فقط بروم از اندرون قبله نمايم را بياورم و يك تلفن هم به فرزندم بزنم«. رئيس‏شهربانى در پاسخ حضرت آيت‏اللَّه مى‏گويد: »قبله نما در شهربانى هست تقديم‏مى‏كنيم، امّا از بابت تلفن هم بايد به اطلاعتان برسانم كه تمام تلفنهاى شهر را قطع‏كرده‏ايم.«
وقتى حضرت آيت‏اللَّه همراه مأموران به خيابان ميرسند، مشاهده ميفرمايند كه‏بيش از صد تا صد و پنجاه كاميون ارتشى و پليس تمام خيابان را پوشانده است.حضرت آيت‏اللَّه لبخندى ميزنند و ميپرسند: »اينها را براى من آورده‏ايد«؟ رئيس‏شهربانى جواب ميدهد: »بله قربان براى شماست، چون اطمينان داريم كه بعد از بردن‏شما از منزل مردم دست به تظاهرات خواهند زد و خيابانها شلوغ مى‏شود، ميخواهيم‏پيشگيرى كنيم.«
امّا نه رئيس شهربانى، و نه ساواك، و نه همه نيروهاى امنيتى نميتوانند حركتى راكه آغاز شده است »پيشگيرى« كنند. بدنبال دستگيرى حضرت آيت‏اللَّه خيابانها شلوغ‏مى‏شود تظاهرات مردم شكل و وسعت ميگيرد. حركت توفنده مردم باز هم به راهى‏كه به فرمان »تاريخ« آغاز گرديده است معناى واقعيت مى‏بخشد.
در داخل شهربانى رئيس ساواك به حضرت آيت‏اللَّه مى‏گويد: »حضرت آيت‏اللَّه‏شما يك مسافرت چند روزه‏اى در پيش داريد و من به منزلتان اطلاع خواهم داد.«
حضرت آيت‏اللَّه جواب ميدهند: »لازم نيست شما خبر بدهيد، آنها خودشان‏زودتر از شما خبردار شده‏اند، از بابت مسافرت چند روزه هم خيالشان راحت است‏چون مدتهاست كه منتظر اين سفر بقول شما چند روزه بوده‏ام«.
اتومبيل حامل حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى روحانى، بظاهر راه تهران را پيش‏ميگيرد، و در حاليكه شديداً با چند اتومبيل نظامى اسكورت مى‏شوند از ميان راه‏بسوى اصفهان بر ميگردند. يكشب در اصفهان، فردايش مهمان ساواك كرمان و روزسوم مهمان ساواك زاهدان، و سرانجام به زابل ميرسند. دوران تبعيد حضرت آيت‏اللَّه‏آغاز مى‏شود. امّا اين دوران تبعيد فقط يك تبعيد ساده نيست، آنجا هم بايد بصورت‏انفرادى زندگى را در يك سلول تنها بگذرانند. حرارت و گرماى توانفرساى زابل، اين‏منطقه بشدت حاره، به 50 درجه سانتيگراد رسيده است. در داخل سلول نه كولرى‏هست و نه پنكه‏اى. كليد سلول هم فقط در دست خود رئيس شهربانى است. خودش‏در را باز ميكند و خودش قفل ميكند و كليد را همراه مى‏برد. با همه فشار طاقت‏فرسائى كه روى حضرت آيت‏اللَّه گذاشته‏اند و شرايط بسيار نامطلوبى كه ايجادكرده‏اند حضرت آيت‏اللَّه نه شكوه سر ميدهند و نه گلايه‏اى. ملاقات، حتى با اعضاى‏خانواده‏شان ممنوع است. اجازه نوشتن نامه يا حتى دريافت نامه يا تلگراف را ندارنداجازه خواندن روزنامه يا كتاب را ندارند يك سلول، يك انتظار راستين، و مردى‏مردستان از سلاله پاكان، كه با سكوتش در سلول شهربانى زابل نخستين فرمان را براى‏حركت تاريخ يك ملت بزرگ صادر كرده‏اند. سكوت و انتظار.
يك استوار بازنشسته شهربانى زابل » شكرزائى« بر ايمان چنين مى‏گويد:»وقتى آيت‏اللَّه را توى آن سلول گرم ميديديم كه با آرامش خاطر و بى‏هيچ هراس ياشكوه و شكايتى شرايط سخت زندان را تحمل ميكردند و تسبيحشان را در دست‏ميچرخاندند، با آن صلابت و شكوهى كه در وجودشان بود، همه ما بى‏اختيار احساس‏ميكرديم كه دلمان ميخواهد سر خم كنيم و بر دست اين بزرگ مرد بوسه بزنيم باوركنيد با آن هوائى كه حتى ما اهالى منطقه نمى‏توانستيم تحمل كنيم تعجب ميكرديم كه‏چطور حضرت آيت‏اللَّه آرام و خونسرد با تبسمى كه همراه با لبانشان بود آن شرايطناهموار و آن گرماى كشنده را توى يك اطاق گرم و خفه تحمل ميكردند، راستش من‏هر وقت همراه رئيس شهربانى برايشان غذا مى‏بردم ياد داستان زندگى حضرت‏ابراهيم و آتش برافروخته نمرود مى‏افتادم كه ابراهيم بميانش رفت و بى‏تشويش واضطرابى بفرمان خداوند آن آتش برايش گلستان شد.« شكرزائى راست مى‏گويد،ايمان به حقيقت و باور زلال به پيروزى نهائى گرما و هواى تفته را به گلستان بدل‏ميكند. اين خليل اللَّه زمان از هيچ ناهموارى و سختى نه مينالد و نه شكايت ميكند.
امّا در بيرون از سلول ايشان مردم پاكزاد زابل، اين قوم اصيل ايرانى و اين‏همشهريان رستم دستان، كه اينكه يك رستم دستان ديگر را با چهره حقيقى در كنارخود ميديدند، هر روز با تظاهرات و حركتهاى انقلابى صدايشان را به داخل سول‏حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى اين اسطوره راستين مقاومت و رهبرى، ميرسانند. تا آنجا كه‏پس از گذشت يكسال، وقتى كه سرانجام حكومت وقت در مقابل مقاومت ايشان‏ميشكند، رئيس شهربانى به عرض حضرت آيت‏اللَّه مى‏رساند دستور رسيده كه شما رابه تهران برگردانيم، من فكر كردم براى اينكه سر و صداى مردم بخوابد و فى الواقع‏باجى به آنها داده باشيم شما را پياده تا دم ماشين كه توى خيابان پارك شده ببريم كه‏مردم ببينند داريم شما را آزاد مى‏كنيم«.
خبر آزادى ظاهرى و حركت حضرت آيت‏اللَّه به مردم مى‏رسد. همه مردم ازسنى و شيعه، حنفى و مالكى، و حتى گروهى از اقليتها به خيابانها ميريزند كه بإے؛33ظظرهبرشان خداحافظى كنند. چه فرق ميكنند، مگر نه اينكه اينجا ايران است و سرزمين‏قوميتهاى بهم پيوسته و بهم بافته‏اى كه بيكسان از تبريز تا زابل، و از گيلان تاخوزستان در راستاى تاريخ سرچشمه فرهنگى و اجتماعى‏شان يكى بوده و همچنان‏يكپارچه باقى خواهد ماند؟ چه فرق ميكند كه از چه مذهب آيينى پيروى مى‏كنيم؟ مادر كشاكش نبردها و در هنگامه تهاجم و دگرگونيهاى تاريخ همواره با هم زيسته‏ايم وهمواره در كنار هم پاسدارى از اين مرز و بوم كهن را بعهده گرفته‏ايم. اينك هم يكى ازاين پاسداران بزرگ، مردى از يك دودمان پاك ايرانى از سرزمين اسطوره‏ها كوچ‏ميكنند.
نكته جالبتر آنكه براى ديدار حضرت آيت‏اللَّه حتى به دولتمردان آنزمان نيزاجازه ملاقات نميدادند. آقاى صدر، يكى از نزديكان دربار، به نيت آنكه واسطه آشتى‏حضرت آيت‏اللَّه با حكومت شود از شخص شاه تقاضا ميكند كه به او اجازه داده شودتا به زابل برود و با حضرت آيت‏اللَّه ملاقاتى داشته باشد. امّا علم وزير دربار شاه‏مى‏پرسد: »ملاقات با مرد خطرناكى مثل آيت‏اللَّه روحانى براى چيست«؟ و شاه نيزبنظر علم مهر تأييد ميگذارد.
ولى زمانيكه حضرت آيت‏اللَّه را از زندان خارج ميكنند تا به تهران برگردانند بازهم مردم زابل دليرانه با هر نوع وسيله نقليه‏اى كه در دسترس داشتند تا دو سه‏فرسنگى بيرون شهر ايشان را بدرقه ميكنند. امّا بازگشت حضرت آيت‏اللَّه به تهران‏نيست، بلكه يكسره ايشان را به يزد ميفرستند كه در خانه‏اى تحت نظر باشد. يكسال‏ديگر از دوران تبعيد حضرت آيت‏اللَّه در اين شهر ميگذرد، البته در يزد حكومت شاه‏مجبور مى‏شود كه زير فشار هر روزه مردم اندك امكاناتى، فرضاً خواندن كتاب و گاه‏بيگاه ملاقات اعضاى خانواده، براى حضرتشان بوجود آورد.
امّا پس از گذشت يكسال نيز باز هم دوران تبعيد و زندان پايان نيافته است.حضرت آيت‏اللَّه را از يزد به منطقه كوهستانى »ميگون« در نزديكى تهران ميفرستند.در ابتداى ورود ايشان به ميگون ساواك وانمود ميكند كه حضرتشان ميتوانند آزادانه‏با هر كس كه ميخواهند ملاقات داشته باشند. ولى هنوز يكى دو ماهى از اين آزادى‏ظاهرى نگذشته است كه »تهامى« نماينده ساواك به ديدرشان ميرود و با صراحت‏اعلام مى‏كند: »مأموران گزارش داده‏اند كه هر روز بيش از پنجاه اتومبيل شخصى، غيراز وسائط نقليه عمومى به ديدن شما مى‏آيند، بنابراين چون اين وضع براى ما قابل‏تحمل نيست، از اين به بعد شما حق ملاقات با هيچ كس را نداريد و ممنوع الملاقات‏كرده‏ايم.
سه مامور ساواك نيز بطور دائم و تمام وقت انجام اين دستورات را بعهده‏ميگيرند. با همه اين فشارها و ترفندها عمر حكومت شاه چندان نيست كه شاهد اوج‏اعتقاد و ايمان مردم ايران نسبت به اين رهبر صادق و پاك باشد كه شايد نمونه‏اش رادر تاريخ ايران كمتر بتوان يافت.
اكنون چه بايد گفت؟ گفتنى بسيار است و كنون بغض در بغض گلوها گرفته‏است، و سينه‏ها را سوزش آه‏ها دريا همان درياى پر سطوت است و صخره كوب و دردل طوفانى عظيم و آغاز، قريب.
---------------
در اين مقولت گفتنى بسيار است و تبيين خطوط سياسى و اجتماعى حضرت‏آيت‏اللَّه بهمراه سير مبارزاتى آنحضرت كارى است كه آغاز گرديده و اين مقدمه پيش‏درآمد آنست كه اميدواريم بزودى با تهيه و انتشار آن بسيارى از معضلات اجتماعى وسياسى جامعه ايران حل گرديده و چونان مشعل فروزانى در پيشاپيش حركت ملت‏ايران قرار گيرد.
در انتها، جهت آگاهى بر برخى مواضع حضرتشان كه نقشى تعيين كننده وپيروزى انقلاب و سرنگونى رژيم گذشته ايفاد نموده است. تعدادى از اعلاميه ونظرات ايشان را كه مربوط به سالهاى 1356 و 1357 مى‏گردد، تقديم مينمائيم.
»جبهه متحد ملى ايران«
متن اعلاميه حضرت آيت‏اللَّه روحانى )دام ظله( *فهرس*
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
ارواح مقدسه معصومين)ع( كمك مى‏طلبند.
موضوع تساوى حقوق زنان و مردان و زمزمه امتيازات جديد به بانوان كه دراين چند هفته اخير پا بمرحله خطرناكى گذارده و خشم و نفرت عموم متدينين‏سراسر كشور را برانگيخته است و متأسفانه بنام اجراى احكام واقعى اسلام وانمودمى‏شود درست مصداق واقعى بدعت در دين و عليه مصالح عاليه اسلام و مسلمين وتجاوز صريح بحقوق قانونى ملت و هجوم بقانون اساسى و ناموس ملى است.
هرگز تصور نميرفت در كشورى كه شالوده‏اش بر پايه دين مقدس اسلام ومخصوصاً طريقه حق جعفريه اثنى عشريه ريخته شده و با اصول - 58 - 39 - 2 - 1 ازمتمم قانون اساسى اين حقيقت تضمين شده است على‏رغم اين اصول كار محار به بااحكام و قوانين اسلام و تشيع چنان اوجى بگيرد كه ودائع آسمانى قرآن و ارواح‏مقدسه حضرت خير الانام و آل طاهرين او هدف رگبار تيرهاى زهر آلودى، حتى ازطرف روزنامه‏نگاران مزدور و زنان هوسباز واقع شود تا حدى كه زنان زردشتى ويهود و ارامنه براى پيروزى خود و محو آثار اسلام جشن بگيرند و زنان كمونيست نيزتبريك بگويند و همه اينها يا بوق و كرنا نشر و تبليغ شود ولى زعماى واقعى اسلام ومتخصصين علوم شرع و دين و حجج و آيات و مراجع بزرگ تقليد حق كمترين‏اظهار نظرى نداشته و محكوم بفنا و سكوت باشند نميدانم به اين بازيهاى ناشيانه وكودكانه بايد خنديد يا گريست؟
در هر صورت فعلاً براى روشن شدن گوشه‏اى از اين بازى خطرناك چندكلمه‏اى بعرض برادران غيور دينى مى‏رساند.
تصويبنامه اخير دولت كه بتقاضاى وزير كشور صورت گرفته و طى آن حق‏انتخاب كردن و انتخاب شدن در مجلسين شورا و سنا بزنان داده شده از چند جهت‏مخدوش و بر خلاف اصول است.
1 - استناد بجمله »افراد اهالى مملكت« در مقدمه قانون اساسى صحيح نيست‏زيرا اولاً مقدمه قانون جزء قانون نيست تابتوانند مورد استناد قرار گيرد و ثانياً مقصودافراد واجد شرائطند كه شرائط آن در مواد قانون انتخابات شوراى مصوب شوال1329 هجرى قمرى و قانون انتخابات سنا مصوب 1329/2/14 شمسى بتفصيل ذكرشده است و طبق همان قوانين صريحه زنان واجد شرائط انتخاب كردن و انتخاب‏شدن نيستند.
2 - استناد بجمله »قاطبه اهالى مملكت« از اصل دوم قانون اساسى نيز صحيح‏نيست زيرا اصل دوم چنين است.
)مجلس شوراى ملى نماينده قاطبه اهالى مملكت ايران است كه در امورمعاشى و سياسى وطن خود مشاركت دارند(.
خوب دقت كنيد قانون اساسى »قاطبه اهالى« را مقيد نموده بكسانيكه در امورسياسى مشاركت دارند اين خود دليل واضحى است كه شركت در امور سياسى‏مشروط بشرائطى است كه در قانون انتخابات مذكور است و زنان در قانون انتخابات‏صريحاً معاف شده‏اند اين اولاً.
و ثانياً بر فرض كه ما نصف اصل دوم را قيچى كنيم و بگوئيم مقصود از قاطبه دراين اصل فرد فرد ملت هستند باز بموجب قانون انتخابات نوبت بزنان نمى‏رسد زيراممكن است مجلس نماينده تمام افراد مملكت باشد ولى تمام افراد در انتخابات‏نماينده، شركتى نداشته باشند چنانچه در اصل سى‏ام متمم قانون اساسى تصريح مكند)اصل سى‏ام: وكلاى مجلس شوراى ملى و مجلس سنا از طرف تمام ملت وكالت‏دارند نه فقط از طرف طبقات مردم يا ايالات و ولايات و بلوكاتى كه آنها را انتخاب‏نموده‏اند(
3 - اگر نگوئيم از طرف هيأت وزرا اصل دوم تحريف شده است لااقل بايستى‏اين سفسطه را تفسير ناشيانه بناميم و آن تجاوز صريح باصل 27 متمم قانون اساسى‏است كه در آنجا دارد شرح و تفسير قوانين از وظايف مختصه مجلس شوراى ملى‏است.
4- تصويبنامه دولت درست ناقض صريح استدلال شاه است شاه در نطق‏افتتاحيه كنفرانس اقتصادى قانونى بودن شركت زنان را در انتخابات از جمله »قاطبه‏اهالى مملكت« استنباط ميفرمايند. و حال آنكه ماده دوم تصويبنامه دولت مى‏گويد:دولت مكلف است پس از افتتاح مجلسين مجوز قانونى اين تصويبنامه را تحصيل‏نمايد.
و امّا بهانه الزامات بين‏المللى يا اعلاميه حقوق بشر كه گاهى آقايان يا بانوان بدان‏استناد ميكنند مطايبه و مغازله‏اى بيش نيست زيرا اين قبيل قوانين هر چه قدر هم كه‏مهم باشند با توجه باصل ايران قابل قبول است كه مخالف با شرع انور اسلام و طريقه‏حقه جعفريه اثنى عشريه نباشد و تشخيص آن كه مخالف شرع است يا نيت، طبق‏اصل دوم متمم قانون اساسى فقط و فقط در صلاحيت علماى اعلام و حجج اسلام ومراجع تقليد شيعه است لاغير كه تخصص علوم شرع و دين و كارشناسان واقعى وقانونى شريفه حضرت سيد المرسلين)ص( بوده و وجوب اطاعت آنان از طرف‏اعليحضرت اقدس حجت عصر)عج( تاكيد شده است
در خاتمه با نهايت تاسف بايد بعرض برسانم كه حملات شديد در روزنامه‏هادر سر مقاله و غير آن و نطقها در مجالس عمومى و راديو باسلام و روحانيت تمام‏طبقات متدينين و علاقه‏مندان بدين و مملكت را خشميگن و متنفر نموده گويا اين‏روزنامه نويسها مأموريت محو اسلام و روحانيت را دارند ولى به آنها اعلام خطرنموده و مى‏گويم مردم غيور مسلمان تا اين حد لاابالى و بى‏اعتنا نبوده و حتماً بحساب‏اين قبيل مزدوران اجنبى و مهاجمين بحريم مقدس اسلام خواهند رسيد.
14 شوال ر 1382
قم - الاحقر محمّد صادق الحسينى الروحانى
متن اعلاميه حضرت آيت‏اللَّه سيد محمد صادق روحانى درباره‏قانون شكنى‏هاى رژيم شاه و حمله به مدرسه فيضيه *فهرس*
بسمه تعالى و اليه المشتكى
عفريت خونخوار استبداد و بيدينى پنجه كثيف و زهرآلود خود را تا مرفق‏بقلب مبارك امام صادق حضرت جعفر بن محمّد صلوات اللَّه عليه فرو مى‏برد. هان اى‏مسلمانان غيور صفوف مقدس خود را فشرده و در برابر نيروى اهريمنى مردانه‏مقاومت كنيد »ان تنصرُاللَّه ينصركم و يثبت اقدامكم«.
خدا را بشهادت ميطلبم كه در راه دفاع از حريم مقدس قرآن و عترت مصالح‏عاليه اسلام را بر حفظ منافع و شئون شخصى مقدم مى‏دارم خدا را به شهادت ميطلبم‏نظرى جز جلب خير و صلاح واقعى عمومى نداشته و در اين موقع حساس كه‏نزديك است يگانه كشورى كه مايه افتخار عموم شيعيان جهان بوده است باجهش‏هاى جهنمى هيأت حاكمه در جهنم سياه و سوزانى سرنگون شود مجامله وپرده‏پوشى را جايز نميدانم. آرى در اين موقع حساس بعضى زيركيها و كتمان حقائق‏جايز نيست كسانيكه طور ديگر استنباط ميكنند قطعاً در اشتباه عميقى هستند خوب‏است با فداكارى و شهامت بيشترى در افكار و عقايد خود تجديدنظر كنند ما در برابرخدا و رسول و ائمه طاهرين)ع( و در برابر نسلهاى آينده مسؤوليتى بس خطير داريم‏ما مرزبانان اسلام و تشيع و نگهبانان اين امانت الهيه هستيم. اينجا كشور شيعه است‏كشوريست كه مردم آن افتخار پيروى از مذهب جعفرى را دارند حتى كسانيكه با اين‏جهش‏هاى مضحك و مسخره براى اطفاء شهوات و اشباع منافع مادى خود بدنبال‏كاروان كفر و بيدينى چهار نعل پيش ميروند بالاجبار ولو بزبان هم شده عشريه است‏بايد شاه ايران دار او مروج اين مذهب باشد. درست دقت كنيد به ببينيد رژيم اين‏مملكت بر چه پايه‏اى استوار شده كه شيعه بودن و مروج مذهب بودن از شرايطصلاحيت شاه قيد شده است. كشورى است كه اصل 39 متمم قانون اساسى شاه راملزم نموده كه قبل از جلوس بتخت سلطنت سوگند ياد كند حقوق ملت را همواره‏محفوظ و محروس داشته و قانون اساسى مشروطيت ايران را نگهبان و در ترويج‏مذهب جعفرى كوشش نمايد، اينجا كشوريست كه در اصل دوم متمم قانون اساسيش‏صريحاً متذكر است كه هيچ قانونى نبايد با قوانين مقدسه اسلام مخالفت داشته باشد.و همان اصل تنها مرجع ذى صلاحيت براى تشخيص را علماى اعلام و حجج اسلام‏و مراجع فتواى شيعه مى‏داند و بس. پس هيچ كس در هيچ زمان و مكانى وضعش‏مشابه با ما نبوده و نيست تا بتوان مجامله و سكوت كسى را عاميانه مجوز مجامله وسكوت خود قرار دهيم وانگهى هيأت حاكمه ايندفعه بر خلاف روش اسلافش‏بخيانت تازه و بى‏سابقه‏اى دست زده كه وظيفه ما را از وظيفه مسؤولين زمانهاى‏گذشته كه احياناً سكوت نموده‏اند كاملاً جدا و مجزا نموده است يعنى با تمام وسايل‏تبليغى كه در اختيار دارد مى‏كوشد تا بدعتهايى را كه گذارده است، اسلام حقيقى ودين صحيح جلوه دهد. حتى ميكوشد تا آنها را بصورت اصولى اساسى و قانونى درآورد.
هيأت حاكمه مدعى است تمام مراجع ذيصلاحيت دينى كه همه در يك صف‏متشكل در برابر او قيام نموده‏اند عموماً در گمراهى و اشتباهند و فقط همان چند نفرانگشت شمار هيأت حاكمه متجاوز و معدودى مزدور از آنها كه عموماً غرق درشهوت و گناه و از درك الفباى دين هم عاجز و عملاً فرسنگها با اسلام فاصله دارندفقط همانها حقيقت اسلام صحيح را درك كرده‏اند. با چنين شرايط و قوانين و با چنين‏گستاخى بيشرمانه و تجاوز وحشتناك به ناموس دين و مذهب آيا باز هم سكوت؟! بازهم مجامله؟! باز هم سازش؟! معاذاللَّه ممكن نيست.
اينجا است كه بايد گفت صد رحمت بحكومتهاى كمونيستى و ماترياليستى كه‏اگر اسلام را قبول ندارد اگر احكامش را اجرا نميكنند اگر با اسلام مبارزه ميكنند لااقل‏معترفند كه با اسلام مبارزه ميكند لااقل ميليونها مسلمان را فريب نميدهند لااقل‏مسلمانى اينطور بمقررات اسلام شبيخون نميزنند و دين خدا را تغيير نميدهند.
على‏هذا جهت اداى وظيفه شرعيه به بيان حقائق زير مبادرت مى‏كنم:
ملت مسلمان ايران، تجاوز صريح و عجيب چند ماهه دولت ياغى باصول‏قانون اساسى و مقررات مذهب و دين و خروج از چهارچوب اصول و مقررات‏اخلاقى و انسانى و قانونى و دينى كه تلويحاً دولت نيز بآنها اعتراف نموده و عنوان‏جهش و پرش و زير و رو كردن و انقلاب را بآنها داده است، و همچنين آدم‏كشى وحملات سبعانه و مسلحانه مكرر دستگاه زور و قلدرى بملت نجيب و بيدفاع‏مسلمان ايران در نواحى مختلف كشور و بالاخص يورش مكرر غير انسانى دولتيان‏بحوزه علميه قم و دانشگاه عالى امام جعفر صادق عليه السلام و مدرسه فيضيه آنهم‏در مجلس سوگوارى روز شهادت آن بزرگوار و ريختن خون طلاب بيگانه و ضرب وجرح آنان با سنگ و چوب آجر و كارد و چاقو و آتش گلوله و پرت كردن طلاب را ازطبقات فوقانى مدرسه و وارد كردن تلفات و شكستن درب و شيشه حجرات و غارت‏اموال و سوزانيدن كتب دينى و عمامه و عباوالبسه طلاب مدرسه كه راهروهاى‏خونين حجرات خون گرفته‏اش آنجا را بصورت قتل‏گاه‏هاى مخوف و رقت بارى درآورده است، و هكذا انباشتن زندان‏ها از طبقات مختلف مردم بيگناه و بيدار دل و دليرو سانسور شديد چاپخانه‏ها و تلگراف‏ها و همه وسائل ارتباطى و ارشادى مردم وترور افكار مصلحين و فشار همه جانبه بر علماى دين و شكستن قلم‏هاى صريح وبستن زبان‏هاى حق‏گو و فحاشى احمقانه از راديو دولتى بعلماى اسلام و مراجع‏عاليقدر فتواى و نواب امام عليه السلام و مقدسات و معتقدات مسلمين، همه و همه‏آنها كاشف از يك توطئه وحشتناك عظيمى است عليه موجوديت اسلام و مذهب)فانتبهوا ايها المسلمون(
توطئه‏ايست كه در لفافه و زير ماسك فريبنده يك رفرم اصلاحى و انقلابى وبعنوان مزدورانه يك جهش بسمت جلو انجام مى‏شود. مسلمانان بيدار شويد فرد فردشماها مسؤوليت مستقيم داريد.
يا للاسف درعصرى كه سياهان صحارى آفريقا از زير يوغ اسارت بيرون‏مى‏روند، در عصرى كه طفيلى‏هاى اجتماع براى رسيدن بامتيازات نامشروعى‏ديوانه‏وار تلاش مى‏كنند مابنده و اسير شويم؟ ما حقوق مشروع و قانونى خويش رانيز از دست بدهيم؟ معاذاللَّه. و السلام على ابتع الهدى
14 ق ر 82 قم
الاحقر محمّد صادق الحسينى الروحانى
متن اعلاميه حضرت مستطاب آيت‏اللَّه روحانى دام ظله العالى.
بسمه تعالى و اليه المشتكى
ملت مسلمان ايران! رژيم مخوف ابليسى و پليسى و وحشت و ترور، برادركشى و خفقان، قانون شكنى و ظلم و طغيان همچنان ادامه دارد، دولت بى‏بند و بارعلى رغم تمام اصول قانونى و انسانى و شرف، مى‏گيرد، مى‏بيند، مى‏زند، مى‏كشد،هيچ كس از دست زبان و قلم و رجاله‏هاى دولتى هيچ ندارد جان و مال و حيثيت همه‏كس در خطر است آزادى هست ولى براى حكومت سرنيزه و قلدرى، آسايش هست‏ولى براى غارتگران و آدمكشان دولتى امّا مردم !
مردم بايد بر چكمه جلادان دولتى دست و پا بزنند مردم بايد تحت فشار مرگبارحكومت حبس و شكنجه و شلاق جاويدشاه بگويند مردم بايد بميرند و از هستى‏ساقط شوند و مخارج سرسام آور تشكيلات وسيع سازمانهاى مخوف ضد ملى و ضددينى و ضد قانونى را بپردازند عجب اين است كه اينهمه ستمگريها و حق كشيها رابنام سط عدالت بقالب ميزنند! و عجيبتر آنكه اينهمه ظلم و فشار و قانون شكنى رإے؛»»ظظبه‏نام اجراى اوامر شاه انجام مى‏دهند!
يعنى چه؟ مگر اين شاه، شاه كشور ايران نيست؟ مگر شاه يك كشور مهاجم واجنبى است؟ مگر شاه ميتواند از حدود قوانين اساسى تجاوز كند؟ مگر شاه ميتواندعلناً به جنگ اسلام و روحانيت رود؟ اوامر شاه يعنى چه؟ ما نميدانيم شاه از اينهمه‏قانوشكنيها و از اينهمه سخن پراكنيهاى مفتضح كه حكومت دجال به نام او ميكندخبر دارد يا نه؟ مثل اينكه اين جغدهاى شوم تا اين كشور نفرين شده را بدخمه‏اى‏ويرانه‏اى تبديل نكنند دست بردار نيستند و نصيحت و اندرز و استدلال آنان را كه ازباده شهوت و مقام هست و مغرور شده‏اند بهوش نخواهد آورد. بيش از چهل روزاست از فاجعه مولد مدرسه فيضيه ميگذرد بيش از چهل روز است جمعى ازعزيزترين و شريفترين وگرامى‏ترين فرزندان ايران و سربازان و روحانيت و اسلام ازدست عمال حكومت جبار و جنايتكار شربت شهادت نوشيده و در آغوش تيره خاك‏خفته‏اند بيش از چهل روز است پدران و مادران داغديده آنان در ماتمشان سرشك‏حسرت ميبارند بيش از چهل روز است مصدومين و مجروحين غارت زده فاجعه قم‏گرفتار هزاران درد و رنج مصيبتند. آيا در اين مدت دولت سفاك از نقشه‏هاى شيطانى‏خود دست برداشت آيا يكذره خجالت كشيد؟ ابداً بلكه برعكس براى محو آثاراسلام و تعطيل دانشگاه امام صادق عليه السلام طلاب جوان و محصلان علوم قرآن راكه ذخائر گرانبهاى آينده مسلمين و اسلامند ببهانه مسخره نظام وظيفه با وضع موهنى‏به سرباز خانه‏ها كشانده و رشته تحصيلى آنان را قطع نمود با اينكه دانشجويان‏مدارس جديد قانوناً مادام الاشتغال بتحصيل معاف هستند با اينكه طلاب علوم دينى‏نيز بموجب قانون در مدت اشتغال بتحصيل معاف و ساليان مماديست كه باين قانون‏عمل ميشده و هم اكنون جمع كثيرى از طلاب ورقه معافى رسمى در دست دارند بااينكه مذهب رسمى اين كشور اسلام و طريق حقه جعفريه است و نسلاً بعد نسل‏وجود علماى اسلام كه حافظ اين آئين مقدسند در هر عصرى براى اين كشورضرورى است با اينكه حجم مشولين نظام وظيفه در هر سال بيش از ظرفيت احتياج‏كشور است و شاه در مشهد مقدس در آرامگاه نادر در نطق معروف 42/1/12 با كمال‏صراحت باين حقيقت اعتراف ميكند: )كه ما از تعداد مشمولين نظام وظيفه مرد روزبروز كم مى‏كنيم( با اينهمه موانع كدام سرمگوئى ايجاب كرد كه دولت عليرغم قوانين‏و اصول، عليرغم اعتراف صريح شاه مثل گرگ درنده‏اى كه بگله بزند بار ديگر بحوزه‏علميه هجوم ببرد و محصلين را به سربازخانه‏ها بكشاند آيا اين قانون شكنى بجزمحاربه با اسلام و مذهب معناى ديگرى هم دارد؟!
خوشبختانه پرده‏ها بالا رفت و دولت ياغى با عمل سربازگيرى از طلاب‏مشتغل علوم دينى يكبار ديگر پرده از روى نيات كثيف و ضد اسلامى خود برداشت‏ولى دولت سفاك به جهش‏هاى شوم و شيطانى خود ادامه ميدهد آرى هنوز اجازه‏نمى‏دهد داغديدگان و مصيبت زدگان فاجعه قم دور هم جمع شده و مراسم چهلم‏كشتگان را برگزار كنند.
هزاران درود و افتخار بروان پاك شهداى فضيلت و روحانيت، طوفان لعنت‏ابدى بر حكومت غاصب و قاتل و سيعلم الذين ضلموا اى منقلب ينتقلبون.
قم - الاحقر محمّد صادق الحسينى الروحانى
اعلاميه حضرت آيت‏اللَّه روحانى دام ظله العالى
بسمه تعالى و اليه المشتكى
و لايحسبن الذين كفروا انما نملى لهم خير لانفسهم انما نملى لهم ليزدادوا ائماًولهم عذاب مهين
دنيا بداند وقيحانه‏ترين و ظالمانه‏ترين و قلابى‏ترين انتخابات دولتى و ضد ملى‏و ضد دينى تاريخ در ايران جريان دارد. با صداى استعاثه خود را از زنجير استبدادسياه استعمار نوع جديدى بگوش جهانيان و مدعيان طرفدارى حقوق بشر ميرسانيم‏جنايات هولناكى در منطقه وسيعى از خاورميانه بنام ايران بسعى و تلاش عمال نامداراستعمار و دژخيمان قرن در دست اجرا و انجام است، در محيط وحشت و ترور درفضاى خفقان آور آكنده از درد باروت در ساحل درياچه خون شهيدان 15 خرداد دردامن تپه‏هاى اجساد كشتگان بيگناه در حاليكه فرياد هزاران زندانى مظلوم زير شلاق‏و زجر و شكنجه گوش‏ها راميخراشد و اعصاب را متشنج ميكند در چنين قبرستانى‏هيأت حاكمه مجرم در مقابل چهل و دو مليون چشم بهت زده بدون شرم و حيا خيمه‏شب بازى انتخابات آزاد و بى‏مزاحم را با با كارگردانى سازمان امنيت نمايش ميدهدكارمندان ادارات و كارگران كارخانجات و مؤسسات دولتى با تهديد و ارعاب و گروكشيدن حقوق و مزايا مجبورند براى خود و خانواده خود كارت الكترال گرفته و دراختيار مقامات دولتى مى‏گذارند يعنى كارگران كاخانجات و مؤسسات خصوصى وكارمندان شركتها و بنگاهها و فروشگاه‏هاى آزاد زير فشار عوامل وابسته بدولت‏رؤساى سنديكاها و نمايندگان قلابى استان در صورت نگرفتن كارت الكترال وهمكارى نكردن دولتيان تهديد به اخراج و متلاشى شدن زندگى مى‏شوند چنين‏انتخاباتى در دوران قدرت نازيسم هم سابقه نداشته و بزگترين توهين مهلك ونابخشودنى به ملت نجيب مسلمان ايران و تجاوز وحشيانه‏اى به حقوق مقدس بشراست هيچ با شرفى صحه به چنين انتخابات مفتضحى نخواهد گذاشت و هيچ‏باوجدانى با چنين تبهكاران فاسد و غاصبى همكارى نخواهد نمود و ناموس خود ودين خود و ملت و كشورش را به مصلحت خصوصى معدودى طفيلى و جانى‏حرفه‏اى نخواهد فروخت.
آهاى اى مدعيان بشر دوستى جهان، امت مسلمان ايران زير ضربات‏چكمه‏هاى عمال خون آشام استبداد و قصابان فاجعه 15 خرداد دست و پا ميزند و درچنين شرائط رقت‏بارى به مبارزات قهرمانه‏اى خود ادامه مى‏دهد. آرى سرسپردگان‏صهيونيسم جهانى و يادوهاى مكتب گلادستون هنوز از تشنه بيگناهان مست واجساد زنده بگور شده قتل عام 12 مجرم با آهنگ دست افشانى و پايكوبى ميكنند ورژيم مخوف پليسى بدون مجوز قانونى سايه سياه و سنگين خود را بر سراسر كشورحتى روستاها گسترش داده و ابتدايى‏ترين حقوق انسانى كه حتى سياهان قاره سياه ازآن برخوردارند از عموم مسلمانان ايران سلب نموده است. حكومت ظالمانه فردى ازترس جنبش حق و عدالت آن‏چنان پنجه كثيف و خون آلود خود را در سينه‏ها فروبرده كه حتى در تاريك‏ترين و عفونت‏بارترين ادوار تاريخ بى‏سابقه و مردم غارت‏زده‏زير فشار مداوم و سهمگين بيداد استبداد آروزى رژيم چنگيز مغول را مى‏كشند.اختناق بحدى است كه حتى مراجع عاليقدر تقليد و رهبران بزرگ دينى كه مصونيت‏قانونى دارند در منازل خصوصى در محاصره پليس و از داخل و خارج بوسيله‏مأموران سازمان امنيت شديداً كنترل مى‏شوند و حضرت آيت‏اللَّه خمينى و آيت‏اللَّه‏قمى و آيت‏اللَّه محلاتى هم هنوز آزاد نشده بلكه از زندان نظامى به خانه‏اى منتقل شده‏و كسى هم حق ملاقات با آنها را ندارد. نگارش يك اعلاميه مختصر و اداى اين وظيفه‏دينى و ملى را هرگز ميسر نيست، نيروهاى اهريمنى در لباسها و ماسكهاى مختلف ازهر جهت مردم اين كشور را محاصره نموده و نفسها از گلو به صعوبت خارج مى‏شودزبانها همه بسته و روزنامه‏هاى ملى و دينى عموماً مدفون و زندان‏ها از هزاران مردم‏بيگناه و مسلمان و اساتيد دانشگاه انباشته است كليه مساجد و منابر و مجالس وعظ وارشاد و اجتماعات ملى و مذهبى حتى بيان حلال و حرام احكام خدا بحال تعطيل درآمده يعنى دولت مدعى اسلام اجازه نمى‏دهد علماى اعلام مقرارت اسلام و احكام‏قرآن را بيان كنند. وسائل تبليغاتى درست در انحصار دولت است پهلوان پنبه‏هاى‏دولتى زير حمايت تانك و زره‏پوش در خيابانها رژه ميروند و بملت بيدفاع دهن‏كجى ميكنند، راديو و روزنامه‏ها بجز نشر اكاذيب و دروغ‏پردازى و قلب حقايق وخيانت بملت گوياكارى ندارند براى مزيد رعب و وحشت عده‏اى بيگناه را به‏دادگاههاى نظامى كشيده با پرونده‏هاى ساختگى با داغ و درفش بيخوابى و دست‏بندقپانى و شلاق انواع شكنجه تنظيم شده محكوم مى‏كند، حالا در زير پرس چنين‏شرائط دوزخى انتخابات مى‏شود آنهم با آئين نامه قلابى و غير قانونى و باطل! اى‏مسلمانان جهان اين است آئين مسلمانى هيأت حاكمه ايران.
اى جهان آزاد و اى جوامع بشرى اين است معنى حكومت قانون و انتخابات‏آزاد ايران. عجبا، مشروطيتى كه با مجاهدات مرگبار عده‏اى از علماى اعلام و مراجع‏تقليد اسلام به وجود آمد و آن را به عنوان مشروعه و مشروطه تبليغ نمودند وشالوده‏اش براساس اجراى قوانين شرع اسلام ريخته شد.
چنان كه در فرمان مشروطه در مرقومه‏ى 14 ج 24 / 2 و نيز مقدمه قانون اساسى‏بآن تصريح شده است و از روح اصل او و 15 و 18 و 20 و 21 و 39 و 40 و 58 متمم‏قانون اساسى اين حقيقت كاملاً مشهود است. بوسيله اصل دوم و 27 متمم قانون‏اساسى مصونيت احكام شرع را از هرگونه دستبرد و تجاوز صريحاً تضمين مى‏كند. ونيز به وسيله اصل فنا ناپذير دوم متمم قانون اساسى مقام علما و مجتهدين را فوق مقام‏نمايندگان قرار داده و در قوانين موضوع حق مميزى و و »وتو« براى آنان قائل شده ونظرشان را لازم الاتباع دانسته است مشروطه كه قانون انتخاباتش متجاهر به فسق را ازنمايندگى محروم ميكند و كسيكه فساد عقيده‏اش در نزد مجتهدى ثابت شده باشدسلب صلاحيت نمايندگى از او مينمايد اين چنين مشروطيتى كارش بجائى رسيده كه‏شرط نمايندگى را عملاً تجاهر و افتخار به فسق بلكه بكفر و ارتداد يعنى اظهاربى‏ايمانى نسبت به بعضى از ضروريات دين اسلام و هكذا بى‏ايمانى و تجاوز به‏بعضى از مواد قانون اساسى قرار داده‏اند عجبا ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا.درست نظير علل تشريع شرع اسلام است و شرائط امامت بر امت كه پس از چندى‏ناپاكترين دشمنان اسلام يزيد بن معاويه تجسم و كفر با ادعاى مسلمانى و قرب بخداكرسى امامت را اشغال و مرد شايسته امامت حامى حقيقى اسلام حسين بن على عليه‏السلام را تخطئه و سركوب كند.
پس اين انقلاب سفيد نبود اين كودتاى سياه است عليه دين و مشروطيت و اين‏مجلس مأموريت دارد سرپوش روى اين كودتاى سياه بگذارد و يكباره اساس‏مشروطيت را دگرگون كند اين انتخابات نيست اين تجاوز به مشروطيت است تجاوزبه قوانين اساسى است تجاوز به مقررات اسلام است فلذا علماى اعلام هرگونه‏شركت و همكارى را تحريم مى‏كنند و هيچ كس در برابر چنين جنايت وحشتناكى‏معذور نيست همچنانكه كسانى هم كه ناچاراً به اجبار حاكم كوفه به جنگ‏سيدالشهدا)ع( اعزام شدند معذور نبودند پس تكليف مقاومت است. مقاومت ولينصرن‏اللَّه من ينصره ان اللَّه لقوى عزيز. ولى دولت گوشش به قوانين و اصول بدهكارنيست او يك ديكتاتور مهاجم است.
قواى ثلاثه مقننه قضائيه و اجرائيه همه را عليرغم اصل 28 متمم قانون اساسى‏در خود ادغام كرده است او نه تنها با تصويب نامه و زور سرنيزه همه كارى ميكند بلكه‏عليرغم فتاواى جميع مراجع تقليد و عليرغم صريح قرآن و على‏رغم گفته خدا ورسول)ص( براى اسلام هم احكام وضع مى‏كند. او در سراشيب سقوط قرار گرفته كه‏چاره‏اى جز كشتارها ندارد لذا با همكارى بهائيان و عمال اسرائيل سازمان امنيت وزنان و مردانى كه عفت قلم مانع از شرح حال آنهاست بنام مردم ميتينگ راه مى‏اندازدكنگره تشكيل ميدهد كميته درست ميكند كه غلامان خانه‏زاد و جيره‏خواران استعماررا به كانديداتورى از طرف مردم معرفى كند. البته نه مردم اين كشور بلكه مردم‏ماوراى بحار و مردان اسرائيل بسوزد پدر جاه‏طلبى كه چه خيانتها ميكند.
يكى ميگفت چرا اين يكساله اخير سطح تقلب و فساد بالا رفته است .گفتم:مگر شعر شيخ شيراز را ندارى كه گفته است:
اگر زباغ رعيت ملك خورد سيبى
بر آورند غلامان او درخت از بيخ
گفت: يعنى چه؟ گفتم: يعنى اينكه منشأ فساد در ايران هميشه هيأت حاكمه بوده‏است و هر وقت دولتها فاسد در اعماق اجتماع بيشتر نفوذ كرده است يعنى وقتى كه‏مسؤولان اجتماع اعلانيه جلوى چشم همه دست به تقلب زدند و قبحش از ميان‏رفت ديگر از مردم عادى نميتوان انتظار درستكارى داشت رژيم تقلبى انقلاب تقلبى‏اصلاحات تقلبى، رفراندم تقلبى دموكراسى تقلبى. راديو تقلبى اخبار تقلبى‏روزنامه‏هاى تقلبى اتهامات تقلبى محاكمات تقلبى تصويب‏نامه‏هاى تقلبى، آزادى‏تقلبى، انتخابات تقلبى، ميتينگ‏هاى تقلبى، كنگره‏هاى تقلبى نمايندگان تقلبى، كميته‏تقلبى، ليست تقلبى نتيجه‏اش همانا اسكناس تقلبى، چك تقلبى، سكه تقلبى، عروس‏تقلبى، داروهاى تقلبى، روغنهاى تقلبى، آب ليموى تقلبى، زرد چوبه تقلبى و ماست‏تقلبى و هزار چيز ديگر تقلبى خواهد بود هيأت حاكمه چنان ضربتى با خلاقيات ومعنويات اين كشور وارد كرده است كه نيروهاى مهاجم اجنبى در طول تاريخ واردنكرده‏اند.
در هر حال تكليف مقاومت است، ما از حضرت بقية اللَّه پادشاه اصلى جهان‏ارواح العالمين له الفداء ميطلبيم و با استمداد از همت بلند آن بزرگوار به پيش ميرويم‏و به پيروزى خود اطمينان كامل داريم وهم اكنون به پيروزيهاى بزرگى نايل شده‏ماسكهاى فريبكارانه آنانرا دريده و موفقيت پوشالى و لرزان آنانرا درهم كوبيده‏ايم والعاقبته للمتقين. پاينده باد قرآن. جاويد مقررات آسمانى اسلام .
قم - الاحقر محمّد صادق الحسينى الروحانى
اعلاميه حضرت آيت‏اللَّه روحانى )دام ظل‏العالى(
بسمه تعالى
وَلا تَحَسِبَّنَ اَلَّذْينَ قُتِلوا فى سَبيلِ اللَّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْيآءْ عِنْدَ رَبِّهِمْ‏يُرْزَقُونٌ.
شب سياه يا روز بيست و پنجم شوال )روز شهادت حضرت جعفربن محمّدالصادق عليهما السلام( فرا رسيد سال گذشته در چنين روزى كه مصادف با دوم‏فروردين بود قم و جهان شاهد فجايعى بود كه تاريخ بشريت را سياه و رسوا نمود.
فجايعى كه در طىّ قرون و اعصار كمتر نظيرش را ميتوان يافت دستگاه حاكمه‏سياهكار كه از جواب اعتراضات مستدل و قانونى مردم مسلمان ايران مخصوصاًجامعه پر افتخار روحانيّت عاجز شده بودند و محكوميّت پر افتضاح خود را درك وحتى لمس ميكرد وقتى ديد اسلام و مسلمين با هدفهاى شوم و شيطانى او موافق‏نيستند وقتى ديد مقررات دين در برابر التزاماتى كه به اربابان خارجى خويش داده‏است مقاومت ميكند براى حفظ حيثيت ساختگى و موجوديّت ننگين خود بمقتضاى‏مثل معروف )بالاتر از سياهى رنگ دگر نيست( تصميم ناپاك و گستاخانه گرفت‏تصميم سياهى كه خاطرات يزيد پليد را تجديد و اعصاب هر باشرفى را مرتعش‏ميسازد. بلى تصميم گرفت كه هر چه سر راه جهنّمى او بيايد از قانون اساسى گرفته‏تامذهب حق جعفرى و قرآن و اسلام از طبقات مختلف مردم گرفته تا جامعه مقدّس‏روحانيّت و مراجع عظام همه را بكوبد، بشكند، در هم بريزد، بسوزاند، بگيرد، ببنددقتل عام كند و زنده بگور نمايد. تا با اين مانور وحشيانه و كثيف باشد كه چند روزى‏بيشتر بحيات پليد خويش ادامه دهد.
اگر چه مردم جهان و مخصوصاً ملّت بردبار ايران طىّ سال گذشته شاهد انواع‏قانون شكنيها و آدم كشيها و مردم دريهاى هيأت حاكمه و ناظر كثيفترين جنايات‏تاريخ بودند. اگر چه هزاران نو عروس و طفل يتيم هنوز به مرگ عزيزانشان گريان ونالانند اگر چه هنوز زندان‏ها از تراكم مردم بى‏گناه و حقگو موج ميزند و اگر چه هنوزبعضى از علماى عاليقدر اسلام و مراجع تقليد مثل حضرت آيت‏اللَّه خمينى وحضرت آيت‏اللَّه قمى زير زنجير هيأت حاكمه اسير و گرفتارند ولى ملّت غيور ايران‏هرگز تسليم اين جنايتكاران نشده و طوفانى از خشم و كينه مقدّس نسبت به هيأت‏حاكمه ضدّدين و ضدملّت و عمّال تبهكار ايشان بعنوان يك وديعه آسمانى در سينه‏خود حفظ خواهد نمود و شلاق و سرب و باروت هرگز راه مقدّس عقائد را منحرف‏نتواند ساخت و از اين درنده خوئى‏هاى هيأت طرفى نتواند بست جز اينكه شعله‏هاى‏آتش خشم عمومى و غضب خداوند قهّار هر آن به او نزديكتر و در لجنزارى ژرف‏ترو عفونت بار ازپا فرو رفته است.
آرى در سال گذشته در چنين روزى دولت تصميم خطرناك خود را گرفت وبرنامه جنايت‏بار خود را از مركز دانشگاه قم دانشگاه عالى امام صادق عليه السلام‏يعنى از مدرسه مباركه فيضيّه آغاز كرد. از روز پيش تعداد زيادى از اتوبوسهاى‏شركت واحد را بكمك كاميونهاى ارتشى مأمور لشكركشى و حمل مهمّات نمود. تانفرات و تجهيزات لازم را به قم منتقل نمايد عصر بيست و پنجم شوّال هنگاميكه‏مجلس عزاى امام صادق عليه السلام در مدرسه فيضيّه بر پا بود و هزاران نفر از وجوه‏طبقات مختلف مردم از علماى اعلام و طلاّب علوم دينى و تجار و كسبه و غير هم درآن شركت نموده و بر شهادت امام معصوم و مظلوم خود اشك ريزان بودند و دريائى‏از جمعيت مردم شهرستان‏ها كه براى تحويل حمل به قم مشرّف شده بودند درخيابان و ميدان مقابل مدرسه و صحن مطهّر موج ميزد در حاليكه همه از موضع‏گرفتن اين همه تجهيزات جنگى در برابر مدرسه و درب صحن در حيرت بودندناگهان با كمال وقاحت عليرغم اصل نهم متمم قانون اساسى ايران كه تصريح ميكند)افراد مردم از حيث جان و مال و مسكن و شرف محفوظ و مصون از هر نوع تعرضى‏هستند و متعرّض احدى نميتوان شد مگر به حكم و ترتيبى كه قوانين مملكت معيّن‏مينمايد( قواى دولتى بمدرسه فيضيّه يورش برد و بدستور ليخوفهاى باصطلاح‏ايرانى دست بتكاول و چپاول و ضرب و جرح و قتل و آتش سوزى گشودند درب وشيشه حجرات مدرسه شكسته شد. مايحتاج طلاّب بغارت رفت لباس و عبا و عمّامه‏سادات با مقدارى از كتب، حتى قرآن‏ها به آتش كشيده شد. طلاب محترم بى‏دفاع زيرضربات مهلك جلادان در خون خود مى‏غلطيدند. در، ديوار و پله‏هاى مدرسه‏ى‏فيضيه را خون گرفت طلاّب جوان و بيگناه را از بالاى بام بعضى را برودخانه مجاور وبرخى را بصحن مدرسه فرو ريختند. ساعتى نگذشت كه تمام شهر قم بوسيله جلاّدان‏خون آشام دولتى اشغال و رژه‏ى بيشرمانه و مبتذلى در خيابانها شروع شد. هنوزگرگهاى پست و پليد بدنبال صيد تازه ميگشتند ديگر هيچگونه امنيتّى وجود نداشت.
تعدادى از مجروحين و مصدومين را كه بعلّت خون‏ريزى زياد و زخمهاى‏گران نتوانسته بودند به خانه‏ها پناه ببرند به بيمارستان حمل و بسترى گشتند ولى‏فرداى آن روز بدستور مقامات دولتى بر خلاف اصول شرف و انسانيّت و براى اولين‏بار در تاريخ بشريّت بعذر اينكه جا نداريم همه را از بيمارستاها بيرون ريختند و به‏دست مرگ سپردند.
اين است معنى رعايت اعلاميه حقوق بشر؟! اين است معنى حكومت قانون دراين كشور؟! و اين است فاجعه دردناكى كه با خاطره شهادت جانگداز از امام صادق‏عليه السلام پيوند ناگسستنى داشته و هرگز فراموش نخواهد شد اكنون بمناسبت‏سالروز آن فاجعه بزرگ بروان پاك شهداى اين واقعه، شهداى فضيلت و روحانيّت‏درود فراوان فرستاده و مراتب تسليت خود را اولاً به پيشگاه اعلا حضرت اقدس ولىّ‏عصر اروااحنا له الفداء و ثانياً به بازماندگان داغديده شهدا تقديم و صبر و ثبات واستقامت را براى ملّت مسلمان ايران و مسلمين جهان در دفاع از حريم مقدّس اسلام‏و قرآن از پروردگار قادر منّان مسئلت مينمايم. و لعنت اللَّه على القوم الظالمين وسيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون.
الاحقر محمّد صادق الحسينى الرّوحانى
بسمه تعالى
خدمت دانشجويان مسلمان مقيم خارج از كشور حفظهم اللَّه تعالى و ايدهم
پس از ابلاغ سلام و تحيات وافره
رنجنامه شما كه كاشف از احساسات بر شور مذهبى شما جوانان عزيز مسلمان‏بود ملاحظه شد و موجب اميدوارى بيشتر گرديد.
بدون شك حس مسؤوليت و تعهد آگاهانه و كوشش جوانان در دفاع از حريم‏مقدس اسلام و قرآن از بدو پيدايش اسلام تا به امروز پشتوانه‏اى نيرومند براى‏پيشرفت و نگهبانى اسلام بوده و هست و ما اميدواريم كه اين حس، تعهد و كوشش‏همچنان در همه‏ى جوانان مسلمان باقى بماند و با مرور زمان و تصدى مناسب از بين‏نرود.
نكته‏اى كه بطور حتم آقايان بآن توجه دارند اين است كه در هر سرزمين‏اسلامى كه استعمار يا ايادى و عمال آن توانسته‏اند بين نسل جوان و رهبران اسلام‏جدائى ايجاد كنند توانسته‏اند كه نه تنها از هرگونه پيشرفتى در هر زمينه‏اى جلوگيرى‏نمايند بلكه در سركوبى اسلام و مسلمين هم توفيق يابند روى همين اصل استعمارشرق و غرب و عمال مرتجع آنها هميشه در صدد ايجاد نفاق و جدائى بين اين دوجناح نيرومند ضد ظلم و ستم بوده‏اند.
ولى مايه خوشوقتى است كه در سالهاى اخير بين رهبران اسلام و نسل جوان‏تفاهم برقرار شده و ثمره آن را همه به رأى‏العين ديده‏اند امّا ايادى ارتجاع و استعمار باتمام قوا كوشيده‏اند كه از اين ائتلاف و تفاهم جلوگيرى كنند و بايد هوشيار بود وتوطئه‏ها و دسيسه‏هاى خائنانه را در اين زمينه نقش بر آب نمود.
× × ×
در رنجنامه آقايان كه بدست من رسيد مطالبى درج شده بود كه براى روشن‏شدن حقيقت توضيحاتى ضرورى بنظر مى‏رسد:
1- اكثريت علماى تشيع در برابر استعمار و خود كامگى و بدعت‏ها بشهادت‏تاريخ هيچوقت سكوت ننموده‏اند و وظايف خود را تا آنجا كه قدرت داشته‏اند انجام‏داده‏اند. مثلاً در يك قرن اخير از زمان مرحوم آيت‏اللَّه عالم مجاهد مرحوم سيد جمال‏الدين اسد آبادى بر ضد استبداد قجرى تاكنون علماى شيعه در ايران، عراق وهندوستان هميشه پيشرو مبارزات و پرچمدار بوده‏اند و در عصر ما نيز وجود همه‏گونه فشار و تبعيد و زندان و حتى اعدام علماى اسلام وظايف خود را در بسيج مردم‏و بيدار كردن آنان براى مقابله با ظلم و ستم و تسلط اجانب بر بلاد اسلامى پيوسته‏كوشا بوده و در اين راه از هيچگونه فداكارى دريغ نورزيدند كه شاهد آن صدها بيانيه‏و سخنرانى آنان در مراحل مختلف مبارزات اسلامى ملل مسلمان است.
تبعيد و زندان و مراقبت دائمى هرگز موجب آن نشده كه علماى واقعى درمقابل بدعتها اعتراض نكنند و يا در برابر ظلم و ستم سكوت كنند. و اگر چند نفرى دركسوت روحانى در كنار ستمگران قرار گرفته‏اند خود جزو آنان بوده‏اند و كوچكترين‏پيوند با علماى واقعى اسلامى و حوزه‏هاى علميه در قم و نجف و مشهد نداشته‏اند وندارند.
2- در مورد دخالت او قاف در امور حوزه‏هاى علميه و مساجد تذكراتى داده‏بوديد لازم است يادآور شويم كه نقشه اين توطئه از سالهاى پيش آماده شده ولى پياده‏شدن آن امرى محال است. از همان روزهاى نخست علماى بزرگ و مراجع تقليداعتراض انعطاف‏ناپذير خود را نسبت به هرگونه دخالت هردستگاه دولتى در مردروحانى بلند كرده و كوچكترين مداخله‏اى را نپذيرفته‏اند ونخواهند پذيرفت.
مسأله‏ى استقلال روحانيت تشيع چيزى نيست كه اداره اوقاف يا چند نفربتوانند آنرا از بين ببرند نگرانى آقايان گر چه بجاست ولى بايد مطمئن باشند كه‏روحانيت شيعه در هر نقطه‏اى از جهان يا بايد مستقل باشد يا وجود خارجى نداشته‏باشد.
بيانيه‏ها اقدامات وسخنرانيهاى مراجع و تصرفات اخير اداره اوقاف گواه صدق‏مدعا است و شايد آقايان بعلت دورى از چگونگى آن آگاه نشده‏اند.
3- در مسأله‏ى هجوم به مقام ولايت كه سر منشأ استقلال تشيع و علماى شيعه‏است علماى واقعى بدون آنكه شخص يا مركز واحدى را در نظر بگيرند بحكم‏وظيفه‏اى كه در قبال مقام ولايت دارند حقايقى را بيان نموده‏اند و اين بعنوان نگهبانى‏از مذهب تشيع و استقلال شيعه در داخل كليت اسلامى است و همانطور كه در نامه‏آقايان هم آمده است »اذا ظهرت البدع فى امتى فعلى العالم ان يظهر علمه و الا فعليه‏لعنه اللَّه« و البته اين بدعت در هر زمينه‏اى كه باشد فرق نمى‏كند و بايد حقايق اظهارشود و و بدون شك نبايد اجازه داد كه دشمنان از فرصت سوء استفاده كنند
4- ظاهر الحن گله و اعتراض يا يادآورى و تذكر آقايان كمى تند بود و بهانه‏بدست دشمنان مى‏دهد كه فاصله بين علما و مراجع و نسل جوان را بيشتر سازند ومايه تأسف است كه جوانان مسلمان و آگاه و دلسوز متدين با اين لحن اعتراض نمايند)مانند جمله زمامدارى نابكارانه( بطور خلاصه و اجمال بايد گفت كه علماى شيعه درشرايط سخت و بدترين فشارها هرگز تسليم زور نشده‏اند و نخواهند شد توجه به‏تاريخ معاصر بلاد اسلامى و ملاحظه قراردادهاى ننگين و ضد ملى و عكس‏العمل‏علماى واقعى در برابر آنها اين حقيقت را بخوبى بشما ثابت خواهد كرد.
شما براى نمونه هم كه شده هيچوقت در هيچ دوره‏اى يك قرارداد استعمارى‏را نخواهيد ديد كه در پاى آن امضاى يك عالم روحانى شيعى بچشم بخورد امّا بعضى‏از تحصيل كرده‏ها و از فرنگ برگشته‏ها آنچنان در اين مسائل تركتازى كرده و آلت‏فعل شده‏اند كه خود بعدها شرمسارى و آلت فعل بودن خود را اعلام داشته‏اند
گفتنى زياد است اميد كه در فرصت مناسبى باز مطالبى بيان شود.
در پايان زيد توفيقات آقايان دانشجويان را درشناخت اسلام واقعى و معرفى‏آن و همچنين در انجام وظايف اسلامى از خداوند متعال خواستارم.
والسلام عليكم اولا و آخرا
ربيع الاول 93 ه. قم - سيد محمد صادق روحانى
متن سخنرانى حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى آقاى روحانى
در شروع درس حوزه علميه قم
)روز يكشنبه دوازدهم صفر 1398 برابر با سوم بهمن ماه 1356خورشيدى( *فهرس*
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
الهم لك الحمد الشاكرين لك على مصابهم الحمدللَّه على عظيم رزيتى و صلى‏اللَّه على سيدنا محمد و على الاصفياء من عترته و اعوذ و باللَّه من الشيطان الرجيم.
و لايحسبن الذين كفروا انما نملى لهم خير لانفسهم انما نملى ليزداد و اثما ولهم عذاب مهين
)آل عمران 172)
فجايعى كه در اين روزها در شهر مذهبى قم واقع شد، فجايعى است كه روى‏تاريخ بشريت را سياه كرده فجايعى است كه در طى قرون و اعصار متمادى، نظيرش‏كمتر ديده شده است.
فاجعه‏اى است كه در اين عصر بخصوص، شايد در هيچ جائى از جهان نظيرش‏ديده نشده است. مأموران مسلح دولتى به عده‏اى كه تظاهرات آرامى داشتند وتقاضايشان اين بوده است كه احكام و قوانين اسلام اجرا بشود. بر روحانيت و به مقام‏مرجعيت شيعه جسارت شده است و بايد رفع اهانت از آن بشود، و قوانين بخصوص‏ماده 1 و 2 و 26 و 39 از متمم قانون اساسى بايد اجرا بشود. به آن نحو وحشيانه حمله‏كردند. به متظاهرين به نحوى حمله شده است كه بعد از ساعتى ده‏ها مقتول و عده‏زيادى مجروح در خيابانها بودند و از آن حمله مأموران در شهر به يك مانوروحشيانه‏اى، كأنه فتحى كرده‏اند، پرداختند.
در اين فاجعه به مردم و حتى به خانه‏هاى مردم هم حمله شد و بعد از آن‏مجروحين را در بيمارستانها و در منازل تحت نظر گرفتند .
مقتولين را بما عددش را نمى‏گويند چقدر است؟ برده‏اند تهران و عدد مقتولين‏گفته نشده است. اسامى آنها گفته نشده است. الآن مقتولين ما در كجا هستند؟ هنوز مانميدانيم. مسلماً دفن نشده‏اند. آنها هنوز دفن نشده هستند و معلوم نيست كه چه برسر آنها آمده است.
با اين فجايع وحشيانه‏اى كه انجام داده‏اند از غرائب امر اين است هنوز هم‏ميگويند انقلاب سفيد! اين چه سفيدى است كه با اين همه خون ابريا رنگين نمى‏شود.
بدتر از آن و فجيعتر از آن نسبت ارتجاع دادن است. بعد از اين جريان درروزنامه‏ها، در نطقها، در راديوها، مرتب عنوان مرتجع و ارتجاع مطرح مى‏شود.نميدانيم مرتجع ما هستيم كه فقط تقاضايمان اجراى قانون اسلام - اجراى قوانين‏مملكت - مراعات اصول حقوق بين‏المللى است؟ مرتجع مائيم كه اين را ميگوئيم ياآنهائى كه احياى سنن ما قبل اسلام را ميكنند يا احياى سنن آتش پرستى ميكند و ياسنن كسانى را كه غير از زور و قلدورى و بدبختى بر ملتشان چيزى نداشتند احيا كنندجشن‏هاى 2500 ساله ميگيرند و ماده تاريخ اسلام را عوض ميكنند، آنها مرتجع‏نيستند و ما مرتجعيم!! بهر حال اين مصيبت عظمى را اولاً به پيشگاه اقدس ولى عصرارواح العالمين له الفدا كه حتماً قلب مقدسش از اين جريان مجروح است، تسليت‏عرض مى‏كنيم )گريه شديد حضار( ثانياً به بازماندگان اين مقتولين، پدران و مادران‏ستمديده، فرزندان يتيم و بعد هم بخودمان )من و شما و بقيه مسلمانها( اين مصيبت‏بزرگ را تسليت مى‏گويم.
قاعده‏اش نبود كه ما درس بيائيم و درس هم نيامديم. بعنوان درس نيست.امروز فقط دو جهت سبب شد ما اينجا آمديم. يكى اينكه پريشب يكى از مراجع‏بزرگ تلفن كردند به اينكه در اين جريان چون متحداً و متفقاً آقايان با هم بوده‏اند، هم‏مراجع، هم علما، هم طلاب و هم مردم بنابراين ما بنا داريم فردا درس را شروع كنيم‏يعنى ديروز و شما هم براى حفظ وحدت كلمه و اينكه دولت استقاده نكند ازاختلاف كلمه، شما هم برويد درس من هم به نظرم بد حرفى نيامد چون حالا كه وقت‏مبارزه است صلاح نيست به اينكه آقايان، طلاب ولو گله‏اى هم از بعضى داشته باشند.جاى اين نيست كه به آن حرفها رسيدگى بشود حالا بايد متحداً و متفقاً در مقابل‏دشمن استقامت كرد. اين يك جهت بود، جهت ديگر اينكه اين ايام سئوالات مكررمى‏شود، خيلى زياد، دو سه سئوالى از ما ميكنند يكى اينكه نتيجه اين انقلاب وخونريزى چه شد؟ سؤال دوم اينكه شما چه خيال داريد؟ بعد از اين برنامه‏تان‏چيست؟ سؤال سوم اينكه محصلين و طلاب چه برنامه‏اى دارند و چه كار بايد بكنند؟
جواب سؤال اول را در آيه شريفه خداوند تبارك و تعالى داده است در قضيه‏حضرت موسى و فرعون فرعون ظلم و ستم زياد بر ملت ميكرد و بخصوص بربنى‏اسرائيل. موسى هم به آنها ميفرمود به اينكه شما هم قيام كنيد، مبارزه كنيد، داخل‏ارض مقدس بشويد - چون اجازه نميدادند به دخول در ارض مقدس را - جواب آنهااين بود به اينكه آنطرف كه زور و قلدرى و اسلحه و همه اينها را دارد و ما هم‏هيچگونه وسيله‏اى نداريم جز يك عده‏اى افراد بى‏سلاح، بى‏پناه - ما با اينهانمى‏توانيم مبارزه كنيم بعلاوه، ايكال مى‏كنيم امر را به خداوند تبارك و تعالى»فاذهب انت و ربك فقاتلاً انا هيهنا قائدون« )المائده 27). شما با خدايت بروجنگ بكن، چون اگر خدا ميخواست خودش قدرت اين را دارد كه زورگوها را از بين‏ببرد ما چرا قيام كنيم!
بنابراين شما برويد جنگ خودتان را بكنيد اگر فاتح شديد ما هم هستيم اگرمغلوب شديد، شما مغلوب ميشويد ما چرا برويم؟ در اين آيه شريفه دارد »ادخلواعليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غالبون و على اللَّه فتوكلوا ان كنتم مومنين«)المائده 5) اينجور مى‏فرمايد: خداوند به اينكه اگر ملت خواسته‏اى كه دارد با اراده وعزم راسخ قيام كند و از راهش وارد شود، از راه مبارزه، راه صحيح مبارزه، پيروزمى‏شود.
و اكنون مسلماً پيروزى بر شماست، بر شمائى كه مبارزه ميكنيد، توكل بر خداهم بكنيد. معناى توكل اين نيست كه در خانه بنشينيم و بگوئيم خداوند تبارك وتعالى خودش كارها را انجام بدهد. امام زمان است بايد بيايد، ما آقا داريم، صاحب‏داريم، خودش بيايد اصلاح كند! نه اينطور نيست. شما مبارزه بكنيد و مسلماً غالب‏خواهيد شد و در عين حال متوكلاً على اللَّه باشد - و قصدتان خدا باشد - براى خداقيام كنيد اگر ايمان به خدا داريد مسلماً پيروزى از آن شماست. يقيناً اينجور در آيه‏شريفه فرموده است، آيات قرآن هم البته مربوط به زمان خاصى نيست. اين مربوط به‏جميع ازمنه است ودر اين زمان هم آن باب و راهى كه ما بايد از آن داخل شويم راهى‏است كه خود پيغمبر اكرم)ص( ارائه فرموده است )صلوات حضار(.
شايد متواتراً اين روايت از پيغمبر اكرم)ص( روايت شده است كه بعد از اينكه‏فضائل جهاد را فرمود، فوائد جهان را بيان داشت فرمود:
»افضل الجهاد كلمه عدل عند امام جائر او سلطان جائر او امير جائر.«
يعنى: يك كلمه حق در برابر جبابره و سلاطين جور زدن اين بزرگترين جهاداست يعنى از اين راه بايد داخل بشويد، امرى است كه پيغمبر فرموده است به اينكه درمقام جهاد بايد اينجور وارد بشويد، افضل الجهاد اين عبارت است: كلمة عدل عندامام جائر او سلطان جائر.
اين يك روايت؛ در روايت ديگرى كه متواتراً مستفيضاً بيان شده، فرموده است‏به اينكه »اذا ظهرت البدع فعلى العالم ان يظهر علمه و الا فعليه لعنه اللَّه«. اگر قانونى‏بر خلاف قوانين اسلام جعل شد، هر عالمى بايد اظهار علم بكند، صحبت اينكه موثراست يا موثر نيست. گوش ميدهند يا گوش نميدهند، اين در كار نيست. وظيفه‏علماست به اينكه در وقت ظهور بدع قيام كنند و بگويند حرفشان را و اگر حرف‏نزدند عليهم لعائن اللَّه، در آن روايت ديگر است به اينكه اين قبيل علما )يعنى علمايى‏كه نگفته‏اند، علمائى كه اظهار نكرده‏اند(. محشور مى‏شوند در روز قيامت بنحوى كه‏تمام جنبده‏هاى محشر از بوى تعفن آنها ناراحت مى‏شوند، بنابراين راهى كه پيغمبرنشان داده است همين است كه: ملت با هم مجتمعاً حرفشان را بزنند و از مبارزه بااينكه آن طرف زور دارد و قلدر است و سلاح دارد و مى‏زند و مى‏كشد و مى‏بندد ازآنهم وحشتى نكند.
در اين ايام انصافاً حوزه علميه و به تبع آن هم مردم شهر مذهبى قم به اين دوروايت خيال مى‏كنم خوب عمل كرده‏اند.
در اين امر كه اولاً علما جمع شدند و اجتماع كردند. و بعد هم مردم اجتماع‏كردند، ما دو هدف داشتيم:
اول اينكه به روحانيت جسارت شده است بآن بايد تعظيم بشود و رفع اهانت.
دوم اينكه قوانين اسلام بايد اجرا بشود.
پس دو مقصد بود، امّا در مقصد اول خيال مى‏كنم خيلى زود غلبه با ما شد. اثرخيلى زود ظاهر شد. چون نه تنها در شهر قم اين قيام بود و همراهى بود، اغلب‏شهرهاى ايران بر حسب تلفن يا تلگراف كه مى‏شود، علما و روحانيون، بازاريها ومردم مسلمان در مقام دفاع از روحانيت و پشتيبانى از حوزه علميه و مقام مرجعيت‏بوده‏اند، ظاهراً اغلب شهرهاى ايران همين بوده و به شهرهاى ممالك ديگر هم‏سرايت كرده است.
بنابراين اهانتى كه شده بود بنحو اكمل جبران شده است و تعظيم از روحانيت‏شد، اين يكى، هدف دوم ما اين بود به اينكه قوانين اسلام در معرض حمله قرار گرفته‏است. در آن قضيه دو، سه سال قبل، قضيه فيضيه واقع شد، حالت سكوتى در همه جاپيدا شده بود و آن سكوت را دستگاه‏ها حمل كردند بر ضعف و ناتوانى - به واسطه آن‏حالت سكوت كه از حوزه ديده‏اند شروع شد به اجراى قوانين ضد دينى - گاهى‏مجبور كردند دانشگاه كه دخترهاى بى‏حجاب بروند، و گاهى حملات ديگر كردند،كان در ذهنشان آمد كه اين ملت ديگر مرده است و ديگر خيال قيامى ندارد و كارها رامى‏شود انجام داد. اين حركت، يعنى اين خون بيگناهانى كه ريخته شد. اين خون‏ابريائى كه در خيابانها باين نحو ريخته شد، اين خود واقعاً سبب شد تلاطم و عكس‏العمل جمعيت را و ملت قيام كرد، قيام ملت هميشه به اين نحو است، قيام ملت، خشم‏ملت، نفرت ملت سد عظيمى است در مقابل ستمكاران و جباران، بلا اشكال و بلاترديد اين سد عظيم محقق شد، اين سد محكم به نحوى است كه حالا خيال مى‏كنم به‏اينكه قوانين اسلام را از بين ببرند، ما هم كارهايمان را ادامه بدهيم. بلا اشكال نتيجه‏گرفته شده است از اين قيام پس حرف اينكه خونها ريخته شد اثرش چه بود، غلطاست. اثر زياد داشت. ما آن دو هدفى را كه داشتيم خيال مى‏كنم بهر دو هدف نائل‏شديم و انكم غالبون مسلم غلبه با ما بوده است، يعنى الان هست نه اينكه بعداً خواهدشد حزب‏اللَّه هم الغالبون، الآن است، واقعاً غلبه با ماست.
امّا اينكه ما حالا چه مى‏كنيم و چه ميخواهيم. ما فعلاً از موضع قدرت نه به‏حساب ضعف و ناتوانى، بعنوان مقتدر از دولت چند درخواست داريم وخواسته‏هاى ما بايد اجرا شود:
اولاً اينكه قوانين اسلام بايد مو به مو اجرا بشود و هر قانونى كه بر خلاف‏قوانين اسلام است اين قوانين بايد از بين برود همانجورى كه در موادى از متمم قانون‏اساسى، ماده 1 و 2 و 26 و 39 اين جهت تصريح دارد به اينكه قوانين مملكت بايدقوانين اسلامى باشد هر قانونى هم بايد عرضه بر علما و مراجع تقليد بشود اگر آنهاتشخيص دادند آن قانون، قانونى است موافق اسلام، قابل اجرا است و الا قانون قابل‏اجرا نيست، پس در قانون اساسى حق و تو براى مراجع تقليد نائل شده‏اند يعنى‏مجتهدين و مراجع تقليد حق اين را دارند كه هر قانونى كه دولت جعل ميكند آن‏قانون را به هم بزنند، آن قانون را از بين ببرند، حتى در ذيل قانون، در ذيل ماده اول‏متمم قانون اساسى دارد كه شخص اول مملكت اگر بر طبق قوانين كه علما تعيين‏كرده‏اند و به عنون قانون اسلام است اگر آن اجرا نشد شخص اول خود بخود معزول‏از مقام است اينها بايد اجرا كنند، قوانين اساسى مملكتى و قوانين اسلام بايد اجرابشود.
ثانياً اينكه تبعيديهاى ما زندانيهاى ما اعم از اهل علم و غير اهل علم، آنچه‏مسلمان بحساب اسلام به زندان رفته‏اند يا تبعيدند بايد همه آنها آزاد شوند و برگردنديعنى اينها پيغام هم داده شده است نه اينكه ما اينجا داريم ميگوئيم، الآن اقدام هم شده‏است روى اين جهت كه اين‏ها بايد آزاد بشوند.
سوم، اينكه حضرت آيت‏اللَّه خمينى )صلوات حضار( بايد مراجعت به ايران‏بفرمايند و رفع منع از ايشان بشود و برگردند به ايران.
چهارم اينكه مسببين اين فاجعه )چون آنها حالا مدعيند به اينكه همين‏دولتى‏هاى قم بوده‏اند، آنها اين كار را كرده‏اند( و آمرين اين فاجعه بايد از مقام عزل‏بشوند و تحت محاكمه )آنهم محاكمه علنى( در آيند. اين حرف بايد بشود. در پيغامى‏كه داده شده است گفته شده به اينكه اكتفاى به عزل اينها ما نميكنيم. اينها بايد محاكمه‏بشوند و محاكمه شان هم بايد علنى باشد، اينهم خواسته ديگر ماست كه بايد دولت‏انجام بدهد و جداً از دولت ميخواهيم، امّا وظيفه آقايان، آقايان حالا كه از اينجاتشريف مى‏برند به شهرهاى ديگر، يا به ده، يا هر جاى ديگر، عين وقايع و فجايعى كه‏در قم شده است بر مردم بيان كنند، ديگر كم و زياد هم نكنند عين ما وقع را بيان كنند.
و بعد هم به طريق طومار؛ طومارهائى نوشته شود و هيچ تظاهر هم لازم نيست.فحش و ناسزا هم نميخواهد، تعرض به هيچ مقامى هم نكنند فقط درخواست ازدولت بعنوان درخواست ملت، از دولت تقاضا كنند اين خواسته‏هاى ماست. همين‏چهار خواسته‏اى كه ما داشته‏ايم. اين خواسته‏ها را عموماً از دولت بخواهند و ملت هم‏امضا كنند اين طومارها را و بفرستند و انشاءاللَّه و يقيناً اگر اتفاق كلمه و اتحاد باشد وهمه هم به وظيفه عمل كنند بلا اشكال منتج نتيجه خواهد شد.
با اراده ملت نمى‏توانند مبارزه كنند، يك صباحى هم با زور و قلدرى عده‏اى رابكشند آخر مجبورند تسليم شوند ومسلماً مؤثر خواهد شد.
از خداوند متعال عزت و عظمت اسلام و مسلمين را خواهانيم.
× × ×
متن اعلاميّه حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى روحانى مدّ ظله العالى
بسمه تعالى و اليه المشتكى
انّ اللَّه يدافع عن الّذين امنوا انّ اللَّه لايجبّ كلّ خوّان كفور
دنيا بداند ظالمانه‏ترين طرز حكومت در ايران جريان دارد جنايات هولناكى درايران در قلب منطقه وسيع و حسّاس خاورميانه با تلاش عمّال نشاندار استعمار ودژخيمان در دست اجرا است مدّعيان بشر دوستى در جهان بدانند ملّت مسلمان ايران‏زير ضربات چكمه‏هاى عمّال خون آشام استبداد ظرف چهل روز دو مصيبت بزرگ وفاجعه رقت بار قم در 19 دى ماه و فاجعه دلخراش تبريز در 29 بهمن ماه را متحمل‏شده و در چنين شرايط رقت بارى بمبارزات قهرمانانه‏ى خود ادامه ميدهد نيروهاى‏اهريمنى در لباسها و نقابهاى مختلف از هر طرف مردم اين كشور را محاصره نموده وفريادهاى اعتراض را در گلو خفه ميسازند چاپخانه‏ها شديداً سانسور و حركات وسكنات مردم زير نظر پليس مخفى است وسائل ارتباط جمعى و تبليغاتى در بست درانحصار دولت ميباشد. پهلوان پنبه‏هاى دولتى زير حمايت تانك وزره پوش درخيابانها رژه ميروند و و بملت بى دفاع دهن كجى ميكنند - گويا تلويزيون و راديو واين چند روزنامه‏ى وابسته هم به جز نشر اكاذيب و قلب حقايق و خيانت به ملت‏وظيفه‏ى ديگرى ندارد. براى دانشجويان علوم دينى و دانشجويان دانشگاه‏ها وبازاريهاى متدين مرتباً ايجاد مزاحمت ميكنند و پرونده‏هاى ساختگى تنظيم مينمايندمساجد دانشكده‏ها بسته شده و عدّه كثيرى در زندان‏ها و جماعتى در تبعيد گاه‏ها بسرمى‏برند. اى مسلمانان جهان اين است معنى مسلمانى و هيأت حاكمه. اى جهان آزادواى جوامع بشرى چنين است معنى حكومت قانون در ايران در هر حال تكليف‏مقاومت است. ما از حضرت بقية اللَّه ارواحنا فداه مدد ميطلبيم و با استمداد از همت‏بلند آن بزرگوار بمقاومت ادامه مى‏دهيم و پيش ميرويم و به پيروزى خود اطمينان‏كامل داريم هم اكنون نيز به پيروزيهاى بزرگى نائل شده و ماسكهاى فريبكارانه آنان‏دريده و موفقيّت‏هاى ظاهرى اين دستگاه جبّار را رسوا كرده‏ايم. و العاقبة للمتقين.
در چنين شرايط خفقان آور و قتل عام‏ها با آنكه هنوز چهلم كشته‏هاى تبريز فرانرسيده و هنوز هزاران نفر از هموطنان ما )پدران و مادران داغديده اطفال يتيم شده،نو عروسان و بقيه بستگان شهدا در سوز و گدازند، آيا باز هم كسى ميتواند اول‏فروردين را عيد ملى بگيرد و مراسم جشن برپا كند؟ در صورتيكه پيغمبر اكرم صلّى‏اللَّه عليه و آله فرموده است: مؤمنان چون يك تن هستند هنگاميكه يك عضو ناراحت‏شود بقيّه اعضا راحتى ندارند حوزه‏هاى علميّه امسال از انجام تشريفات نوروزى‏خوددارى مينمايند تا بدينوسيله در عمل بخانواده‏هاى مصيبت‏زده تسليت گفته‏باشند و عملاً نشان دهند كه قاطبه ملّت ايران از خواسته‏هاى انسانى و قانونى و شرعى‏مردم شجاع تبريز كه با نثار خون خود وفادارى خود را با سلام و روحانيّت نشان‏دادند پشتيبانى ميكنند و خود را در غم و اندوه آنان شريك ميدانند. شركت عموم‏طبقات در اين مبارزه منفى بار ديگر وحدت كامل ملت مسلمان ايران را در مبارزه باعمّال استبداد بجهانيان نشان خواهد داد در خاتمه تشكر خود را بمناسبت پشتيبانى‏مردم ايران اعمّ از علماى اعلام و بازاريها و دانشجويان عزيز و ساير طبقات مذهبى ازاهداف عاليه روحانيت و مرجعيّت شيعه ابراز داشته و از خداوند متعال براى همه‏آنان توفيق بيشتر را خواستاريم.
قرآن. جاويد مقررّات آسمانى اسلام. دوّم ربيع الثانى، 22/98 اسفندماه 56.
محمّد صادق الحسينى الروحانى
بسمه تعالى و اليه المشكتى
»و لا تحسبّن الذيّن قتلوا فى سبيل اللَّه امواتاً بل احياءٌ عند ربّهم يرزقون«بدنبال نشر مقالاتى در انكار پاره‏اى از احكام ضروريه اسلام مانند )حجاب( و اهانت‏در روزنامه‏هاى تهران بمقام شامخ روحانيت و علماى اسلام و مرجعيت شيعه كه امام‏ارواحنا فداه اهانت به آنها را اهانت بخود و پيغمبر صلى للَّه عليه و آله دانسته، عواطف‏پاك مردم مسلمان ايران جريحه دار شد و طلاب عزيز و فضلاى حوزه علميه به‏همراهى مؤمنين در روز 18 دى‏ماه بصورت دستجمعى بمنازل مراجع تقليد مراجعه‏نموده و بعنوان تقبيح اين قبيل نوشته‏ها و اعمال غير اسلامى در تظاهرات آرامى‏شركت نمودند، امّا متاسفانه در روز 19 دى مأموران مسلح دولتى بر خلاف هرگونه‏اصل اخلاقى و انسانى و بر خلاف صريح اصل نهم متمم قانون اساسى به افرادبى‏سلاح و بى‏پناه حمله كردند و با تيراندازى وحشيانه‏اى كه با هيچ منطقى قابل‏توجيه نيست دهها نفر از طلاب جوان و مردم مسلمان را كشته و عده زيادى رامجروح ساخته و آنگاه مانند فاتحين به رژه شرم آورى در جلو صحن مطهرپرداختند.
اين فاجعه دلخراش كه در صفحات تاريخ ثبت خواهد شد و موجب تأثر وتأسف بر انسان با احساسى است سودى جز افزودن به كينه و نفرت مردم مسلمان برعاملين آن نخواهد داشت.
و مايه اندوه است كه هنوز اجساد مقتولين از طلاب و مردم مسلمان را به‏صاحبان آنها تحويل نداده‏اند و امكان ملاقات زخمى شده‏گان را از ما سلب كرده‏اند وبا محاصره منازل مراجع ارتباط آنان را با حوزه علميه و مردم قطع كرده‏اند و عدّه‏اى ازفضلا و مدرسين حوزه را نيز دستگير و تبعيد نموده‏اند.
آيا اين است مفهوم آزادى و فضاى سياسى باز؟ آيا اين است مراعات اصول‏بين‏المللى و قانون اساسى؟ آيا اين است احترام بحقوق بشر؟
ما اين قبيل اعمال خلاف انسانى و ضد بشرى و قرون وسطائى را تقبيح نموده ومحكوم ميدانيم. و از خداى متعال بر بازماندگان شهداى اين فاجعه، شهداى راه حق وفضيلت صبروا جر جزيل خواهانيم و حتماً خداوند مسؤولان اين جنايت را سختى‏كيفر خواهد فرمود:
فلا تحسبنّ اللَّه مخلف وعده رسله انّ اللَّه عزيز ذوانتقام«
2 صفر / 98 - محمّد صادق الحسينى الروحانى
متن اعلاميه حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى روحانى مدّظله العالى
بسمه تعالى
ان الذين يجادّون اللَّه و رسوله كبتوا كما كبت الذين من قبلهم و قد انزلنا آيات‏بينّات و للكافرين للكافرين عذاب مهين
چهلمين روز فاجعه جانگداز تبريز فرا مى‏رسد قريب چهل روز قبل مزدوران‏نظام حاكم مردم غيور و شرافتمند و مسلمان تبريز را از رفتن به مساجد و برزگداشت‏خاطره شهداى فاجعه قم بازداشتند و به مقدّسات اهانت نمودند و آنگاه كه با خشم ومقاومت آنان روبرو شدند با آتش گلوله به پاسخگوئى پرداختند در نتيجه جمعى ازعزيزترين افراد اين مملكت بخاك و خون كشيده شدند و جمع كثيرى مجروح‏گرديدند مردم از اين زورگوئى‏ها و قانون شكنى‏ها و قلدرمآبى‏ها سخت متنفّر وخشمگين مى‏باشند و همه طبقات اصيل جامعه از روحانى و دانشگاه و بازارى وكارگر و دهقان اينگونه اعمال را بشدّت تقبيح مى‏نمايند و به هيأت حاكمه مرتجع‏عملاً نشان دادند كه ملّت رشيد و بالغ و آگاهى مانند ملّت ايران بهيچ وجه زير بارديكتاتورى و بى‏عدالتى نمى‏روند و با استبداد سياه و خود كامگى و بى‏اعتنائى‏بخواسته‏هاى مشروع و قانونى ملّت بمبارزه ادامه مى‏دهند.
آرى پاسخ مثبت مردم مسلمان ايران در سراسر كشور به دعوت مراجع تقليد واقامه مجلس براى شهداى قم نشان دهنده آن بود كه مسلمانان ايران على رغم فشار واختناق ساليان متمادى بيدار است و تحت رهبرى علماى عظام و زير پرچم اسلام‏حاضر بهرگونه فدكارى و از خود گذشتگى است نمونه اين امر مقاومت شجاعانه‏مردم بى‏سلاح تبريز بود كه همه تبليغات دروغين دستگاه حاكم را نقش بر آب‏ساخت و هيأت حاكمه بخوبى دريافت كه ديگر با روشهاى قرون وسطائى نمى‏توان‏بر ملّتى حكومت كرد اسف‏انگيز است كه مدّعيان مسلمانى كه در سخنرانى، خودراحتى شيعه امام على)ع( قلمداد مى‏كنند پاسخ اعتراض مردم را با گلوله مى‏دهند وعمّال بى‏شرم آنان در روز دوّم فروردين 57 با چكمه و سلاح در قم وارد حرم مطهّرمعصومه)ع( شدند تا با چوب و چماق مردم را ارعاب كنند و حتى زوّار بى‏گناه را هم‏از مزاياى حَرب فراگير بهره‏مند سازند
آيا براستى شرم نمى‏كنند كه احترام مقدّسات را از بين مى‏برند؟ آيا اين‏خودكامگان مغرور توقّع دارند كه در برابر قانون شكنى و تجاوز به حريم مقدّسات‏مردم مسلمان باز ساكت و آرام بنشيند و تماشاگر باشند؟ گذشت دورانى كه بتوان بازور و سر نيزه بر مردم حكومت كرد و چهارده سال تمام يك عضو شناخته شده فرقه‏ضالّه را نخست و زير يك كشور اسلامى شيعه معرّفى نمود مردم عوامل تير بختى وفساد را بخوبى شناخته‏اند.
ما ضمن تقبيح اعمال ضدّ انسانى و غير قانونى هيأت حاكمه براى شادى ارواح‏شهداى تبريز اربعين آنان را در سوگ مى‏نشينيم. در روز پنجشنبه 20 ربيع الثانى راروز عزاى عمومى اعلام مى‏نمائيم و انتظار داريم كه همه مردم ايران در آنروز درمجالس همه مساجد و تكايا شركت كنند.
انتظار آن است كه همه گروههاى اصيل و مسلمان از نظرات مراجع براى دفاع‏از حقّ و اجراى احكام اسلام پيروى نمايند و اجازه ندهند كه دروغ پردازان طبقه‏حاكمه و دستگاههاى ارتباط جمعى وابسته، نهضت اسلامى آنان را غيرمسلمان و ياغيرموجود نسبت دهند از خداوند متعال عظمت اسلام و توفيق عموم مسلمانان راخواستاريم.
و لينصرنّ اللَّه من ينصره انّ اللَّه لقوىّ عزيز الذّين ان مكنّا هم‏فى الاّرض اقاموا الصّلوة و اتوا الزّكوة و اسروا بالمعروف و تنهوا عن‏المنكروللَّه عاقبة الامور.
16 ربيع الثانى 98
محمّد صادق الحسينى الرحمانى
بسمه تعالى و اليه المشتكى
قريب چهل روز از فاجعه شهر مذهبى قم حادثه خونين حوزه علميه ميگذردقريب چهل روز است جمعى از عزيزترين و گرامى‏ترين فرزندان ايران و سربازان‏روحانيت و اسلام از دست جنايتكاران و غارت گران شربت شهادت نوشيده و درآغوش تيره خاك خفته‏اند.
قريب چهل روز است پدران و مادران داغديده آنان در ماتمشان سرشك‏حسرت ميبارند قريب چهل روز است مصدومين و مجروحين غارت زده فاجعه قم‏گرفتار دردو رنج و مصيبتند و هيچ گونه تدارك و جبرانى بعمل نيامده.
آيا در اين مدت سفاكان از نقشه‏هاى شوم و شيطانى خود دست برداشته‏اند آيايك ذره خجالت كشيده‏اند؟ ابداً بلكه بر عكس بجهشهاى شيطانى خود ادامه ميدهندآرى هنوز نگذاشته‏اند كه داغديدگان براى عزيزان خود مجلس ختمى منعقد نمايند وبالنتيجه ارواح مقدسه آل محمّد عليهم السلام مصيبت زده و متألم است لذا بمقتضاى‏حديث شريف )شيعتنا خلقوا من فاضل طينثايخرنون لحرننا(. حوزه علميه قم روزشنبه دهم ربيع الاول 1398 بعنوان اربعين و براى بزرگداشت خونهاى بناحق ريخته‏شده تعطيل است و آن روز عزاى عمومى اعلام مينمايند و چنانچه برادران مسلمان‏تبعيت از حوزه علميه نموده و تعطيل نمايند و در مجالس ترحيم كه تشكيل خواهدشد شركت نمايند موجب خوشنودى ولى عصر ارواحنا فداه خواهد بود.
هزاران درود و افتخار بروان پاك شهداى فضيلت و روحانيت. طوفان لعنت‏ابدى بر جنايتكاران و قاتلين و آمرين بقتل وسيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون.
ششم ربيع الاول / 1398
محمّد صادق الحسينى الروحانى
متن اعلاميه حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى آقاى روحانى مد ظله
بسمه تعالى و اليه و المشتكى
انّ اللَّه يحبّ الذّين يقاتلون فى سبيل صفّا كانّهم بنيان مرصوص
اگر چه مردم مسلمان ايران در عصر حاظر شاهد ضربات پى در پى و سنگين‏وارده بر اسلام و مسلمين هستند. اگر چه هنوز دو چهلم از فاجعه كشتار قم و يك‏چهلم از واقعه خونين تبريز نگذشته بود كه وقايع مشابهى در شهرهاى ديگربخصوص در يزد و جهرم و همدان و اصفهان و اهواز و و رخ داد عدّه زيادى كشته وزخمى شدند و براى چندمين بار ما را ماتمزده نموده و در سوگ نشاندند.
اگر چه چندماه اخير انواع قانون شكنيها زورگوئى‏ها آدم دزديها باوج خودرسيده است و مردم اين مملكت ناظر كثيف‏ترين جنايات تاريخ بوده‏اند اگر چه‏بسيارى از هموطنان مسلمان هنوز در مرگ عزيزان خود اندوهناكند اگر چه هنوززندان‏ها و تبعيدگاه‏ها را از انبوه مردم بى‏گناه حق گو دانشمند كه جمعى از آنها ازمفاخر عالم اسلام و روحانيّت هستند، موج ميزند اگر چه هنوز طلاّب، دانشگهاهيها،محصلين دبيرستانى، بازارى، كارگر و دهقان تحت تعقيب شكنجه و آزارهاى ضدانسانى قرار دارند اگر چه در اينمدّت برخلاف دستور اسلام و قانون اساسى و حقوق‏بشر مأمورين هيأت حاكمه بامر آن‏ها بى‏شرمانه به اماكن مقدّسه قم حمله برده و درحرم مطهّر زائرين بيگناه را مضروب ساختند و در مدرسه مرحوم آيت‏اللَّه‏العظمى‏بروجردى به چپاول و غارت پرداختند و وحشيانه در و پنجره و مدرسه را شكستند ولوازم ساده زندگى طلاّب و كتابهاى آنان را از بين بردند و طلاّب را بقصد قتل‏مضروب ساختند و بعضى را از طبقه دوّم بصحن حياط پرت نمودند اگر چه هيأت‏حاكمه به خيمه شب بازى خود همچنان ادامه ميدهد و گروهى مزدور يا مجبور را هرروز در گوشه‏اى از اين مملكت بنام كميته‏هاى جناح پيشرو و اعضاى نيروى پايدارى‏در ميتينگ‏هايى كه تشكيل ميدهد بنمايش مى‏كشد تا پشتيبانى خود را نسبت بخودابراز دارد و تظاهرات يكپارچه مردم مسلمان ايران را بر ضد خود، تظاهرات عدّه‏اى‏اخلالگر قلمداد كند. آرى با وجود همه اين حوادث ملت ايران هرگز تسليم ياوه‏سرايان و جنايتكاران نخواهد شد و طوفانى از خشم و نفرت نسبت به هيأت حاكمه ومأمورين آدمكش و تبهكاران بعنوان يك وديعه‏ى آسمانى در سينه خود حفظ خواهدنمود و هرگز شلاّق و باتوم و گلوله از راه مقدس دين و آزادى و استقلال كامل ميهن‏دور نخواهد ساخت و دستگاه استبداد حاكم از اين وحشيگريها و درنده خوئيها وآدم‏كشيها طرفى نخواهد بست مگر آن كه شعله‏هاى غضب الهى به آنان نزديكتر گرددو آتش خشم عمومى آنانرا در خود فرو برد ما طبق وظيفه اسلامى يكبار ديگر به‏هيأت حاكمه هشدار مى‏دهيم كه هرگز نميتوان با روشهاى قرون وسطائى اين ملّت‏بيدار شده و خشمگين را خفه و مطيع ساخت از اين آزمايش تلخ و ناگوار اجتناب‏كنيد كبريت بانبار باروت نزنيد و بنزين بر آتش خشم و نفرت عمومى نپاشيد قدرى‏تعقّل كنيد و از جدال با خدا و رسول و جنگ با دستورات الهى بپرهيزيد كه وبالش‏بسى عظيم و عاقبتش وحشتناك و وخيم است و نمونه آنرا در اين ايّام در سراسر ايران‏مشاهده نموديد كه مردم مسلمان ايران ايمانى راسخ به قرآن و اسلام دارند و براى‏حمايت از دين به پيروى از دستورات مراجع تقليد از بذل جان هم دريغ نكردند واكثريّت قريب باتفاق از شما اظهار تنفّر و انزجار نمودند. درود بقاطبه مردم مجاهدايران. طوفان لعنت ابدى بر آدم كشان و غارتگران و طاغوتهاى زمان، ما روز نوزدهم‏ارديبهشت 1357 را »روز عزاى عمومى« اعلام ميداريم و در آنروز حوزه‏هاى علميه‏در سراسر ايران تعطيل است. از مردم ايران انتظار داريم كه صفوف خود را در زيرپرچم اسلام فشرده‏تر سازند و در برابر نيروى اهريمنى و طاغوتى مردانه استقامت‏نمايند از خداوند متعال براى شهداى راه حق و فضيلت ارتقاء مقام و براى بازماندگان‏آنان صبر و اجر جزيل خواستاريم.
بيستم جمادى الاولى 1398
محمّد صادق الحسينى الروحانى
بسمه تعالى و اليه المشتكى - تهران حضرت آيت‏اللَّه حاج سيد محمّد هادى‏ميلانى دامت بركاته
با يكدنيا تأثر و ناراحتى بعرض مبارك برساند چند روز قبل عده‏اى از طلاّب ومحصلين جوان و متدين در مؤسسه‏ى فيضيه و دارالشفا به بهانه آنكه دو شب قبل ازآن مجلس ختمى حسب المعمول گرفته بودند مورد حمله مسلحانه ناجوانمردانه‏كماندوهاى دولتى اعزام شده از تهران قرار ميگيرد و در حدود يكساعت آنان را موردضربات شديد قرار ميدهند در نتيجه عده‏اى بسختى مجروه مى‏شوند و جراحات‏چند نفر خطرناك نقل شده است و البته ما نتوانستيم از نزديك شاهد اوضاع باشيم ودر تمام اين مدت از عزيزانمان غير از شعار اللَّه اكبر و ان تنصراللَّه ينصركم و دعوت‏يكديگر باستقامت و مواسات چيزى نقل نشده است و پس از آن آنها را بشهربانى قم‏برده‏اند و در سر راه هم آنها را كتك ميزده‏اند پس از 24 ساعت آنها را با وضع‏دلخراشى بتهران منتقل نموده‏اند و از همانوقت تا حال هر دو مدرسه با اثاثيه طلاب‏در تحت اختيار دولتى‏هاست و بعد از آن روزنامه‏ها آنچه ممكن بوده است نسبتهاى‏دروغ و بى‏اساس و ناروا به آنها داده و وقاهت را بجائى رسانيده‏اند كه راستى روى‏تاريخ را سياه و مورد خشم و نفرت عمومى قرار گرفته‏اند بهر حال خواسته‏هاى خودرا بعرض مى‏رساند و تقاضا مى‏شود با مصادر امر تماس گرفته و انجام فورى آن‏ها رابخواهيد 1- رسيدگى فورى بوضع طلاب زندانى و مداواى كامل مجروحين وبالاخره آزادى آن‏ان از زندان 2- عدم تعرض مأموران بطلاب قم چون بيجهت وبطور مرتب ايجاد ناراحتى براى آنان مينمايند 3- تحويل دادن فيضيه و دارالشفاء واثاثيه طلاب به زعماى حوزه بدون قيد و شرط 4- توبيخ روزنامه نويسان و تعقيب‏متصديان آنان بعلت نشر اكاذيب و جلوگيرى بيشتر دمات دينى 5- رسيدگى جدى دراصل قضيه و مجازات مأمورين كه مرتكب خلاف شده‏اند در خاتمه منتظر اقدام‏فورى و اعلام نتيجه ميباشم. والسلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
محمّد صادق روحانى
حوزه علميه قم
پيام مرجع عاليقدر حضرت آيت‏اللَّه ‏العظمى روحانى به ارتش ميهن‏دوست و ملت مجاهد
بسمه جلت اسمائه
بدنبال اعلام وفادارى گروههاى مختلف مردم ايران و افسران و درجه داران وهمافران و سربازان ميهن، نسبت به جنبش اسلامى موجود، ضرورى است كه توجه‏ارتشيان و هم ميهنان مسلمان را به مسأله‏اى مهم و حساس جلب كنيم.
سربازان و درجه داران و افسران ارتش كشور اسلامى ما از ميان همين مردم وهمين ملت بر خواسته‏اند و در واقع عضو همين خانواده‏ها مى‏باشند و بخاطر پيداشدن چند آدم فاسد در ميان آنها نمى‏توان اكثريت خوب را، بخاطر چند فاسد، ناديده‏گرفت و يا خداى نكرده بديده حقارت بآنها نگريست.
انتظار ما از عموم مردم مسلمان ايران آنست كه نسبت به عموم كسانيكه درارتش ايران خدمت ميكنند و به اصول و مبانى حقه اسلام وفا دارند، كمال مهربانى ومحبت و برادرى را روا دارند، چون همين افراد هستند كه بايد امنيت و تماميت ارضى‏وطن اسلامى ما را حفظ كنند و از حدود و ثغور نگاهدارى نمايند و آنان را حقى‏بزرگ بر گردن ملت است.
از افسران و سربازان نيز انتظار داريم كه بالاتفاق خواسته‏هاى مشروع و منطقى‏ملت ايران را كه برادران آنها هستند، تأكيد كنند و اجازه ندهند كه عناصرى فاسد ومشكوك، در ايجاد اختلاف بين ملت و ارتش موفقيت بدست آورند و خداى نكرده‏باعث شوند كه سربازان و درجه داران مسلمان ما، آتش بروى ملت بگشايند كه اين‏عمل حرام است و مرتكب آن عنداللَّه مسؤول خواهد بود و البته كسانى كه بر سربازان‏حمله كنند، از ملت نيستند و براى اجانب كار مى‏كنند و عمل آنان نيز حرام مؤكداست.
در اين روزهاى سرنوشت ساز، بايد همه گروههاى مسلمان، همه عناصر وطن‏دوست، همه مردم اعم از ارتشى، بازارى، دانشگاهى، كارگر و دهقان دست بدست‏هم دهند و اجازه ندهند كه دشمنان قسم خورده اسلام، اعم از غرب و شرق، ازفرصت سوء استفاده كرده و خداى نخواسته از موقعيت بهره بردارى نمايند.
آگاهى و هشيارى عموم موجب پيروزى نهضت اسلامى ايران برهبرى مراجع‏و علماى بزرگ بلاد و همكارى همه طبقات خواهد بود. از خداوند متعال جلت‏عظمته موفقيت و پيروزى عموم را خواستاريم.
23 صفر الظفر
محمّد صادق الحسينى

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر