۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه

آن يكي نحوي به كشتي درنشست...

منبع: هفته نامه خبري تحليلي پنجره - خرداد دوم - 45 » دكتر محمد رضا زائري » آن يكي نحوي به كشتي درنشست...




يكي از بزرگترين افتخارات و مهمترين ويژگي‎‎هاي مكتب اهل بيت عليهم‎السلام تكيه جدي و تأكيد فراوان بر علم و عقل است. اين وجه مميزه تشيع در طول تاريخ، سبب سربلندي و افتخار پيروان مكتب اميرالمؤمنين و فرزندان او بوده و در عين حال اين مكتب را از خطر افراط‎‎ها و تفريط‎‎ها و گزند خطا‎هاي فكري و انحرافات اعتقادي مصون داشته است.
اصرار مرحوم كليني در اختصاص بخشي مستقل به اين موضوع و تأكيد بر خطر جهل در مقابل علم و عقل نه يك گرايش و ذوق شخصي، بلكه روحيه و فضاي حاكم بر فكر شيعي بوده است. اين چيزي است كه بزرگان و علماي شيعه چون شيخ طوسي و شيخ مفيد از آغاز بر آن تأكيد داشته‎اند.
از همين رو، معيار حاكميت امامان معصوم بر مؤمنان، علم آنان است و ملاك پيروي از جانشينان معصوم در زمان غيبت نيز علم است و ولي فقيه، ولايتش از فقاهت و تفقه و آگاهي و معرفت او ناشي مي‎شود و حتي در مسائل عملي و روزمره معيار تبعيت از مرجع تقليد، عالم‎تر بودن اوست.
با اين مبنا و قاعده پيامبر اكرم(ص) و اهل‎بيت عليهم‎السلام، پيروان خود را به تفقه و تدبر و دانش و آگاهي در همه امور دعوت كرده و از دست زدن به‎كار بدون دلالت علم و عقل برحذر داشته‎اند و از عاقبت آن ابراز نگراني كرده‎اند.
روايت درخشان و مبارك بصيرت مي‎فرمايد: «العامل علي غير بصيره كالسائر علي غيرالطريق لا تزيده سرعه السير إلا بُعدا» آن‎كه بدون آگاهي و بصيرت به‎كاري بپردازد، نه تنها به نتيجه نمي‎رسد، بلكه هرچه بيشتر بكوشد از راه اصلي دورتر مي‎شود.
و بر اين اساس، رسول گرامي اسلام صلوات‎الله عليه و آله به ابومسعود فرمود: «إذا عملت عملا فاعمل بعلم و عقل، و إياك و أن تعمل عملا بغير تدبّر و علم. فإنه جل جلاله يقول: و لا تكونوا كالتي نقضت غزل‎ها من بعد قوه أنكاثا» اگر خواستي به‎كاري بپردازي با علم و عقل مشغولش شو و مبادا كاري را بدون تدبر و دانش پيش ببري. و سپس به آيه كريمه‎اي استشهاد كردند با اين مضمون كه: چون ريسنده‎اي نباشيد كه رشته‎‎هاي خود را پنبه و زحمت خود را تباه مي‎سازد. (1)
حجم روايات در موضوع علم و عقل و از سوي ديگر جهل، چنان زياد و تأكيد بر اين موضوع چنان شديد است كه تنها همين نكته موجب تأمل و حيرت مي‎شود. و يكي از مسائلي كه به جديت بر آن تأكيد شده، توجه به حقيقت علم و عقل است؛ چراكه گاهي به مصداق آيه شريفه (اخسرين أعمالاً) جهل حجاب خطرناكي است كه توهم علم ايجاد مي‎كند.
اميرمؤمنان نيز در بيم دادن از جاهلاني كه خود را عالم مي‎دانند، در بيان صفات جاهل مي‎فرمايد: «انّ الجاهل من عدّ نفسه بما جهل من معرفه العلم عالما و برأيه مكتفيا، فما يزال للعلماء مباعدا و عليهم زاريا و لمن خالفه مخطّئا و لما لم يعرف من الأمور مُضلّلا، فإذا ورد عليه من الأمور ما لم يعرفه أنكره و كذّب به و قال بجهالته: ما أعرف هذا! و ما أراه كان و ما أظنّ أن يكون و أنّي كان؟ و ذلك لثقته برأيه و قلّه معرفته بجهالته، فما ينفك بما يري ممّا يلتبس عليه رأيه ممّا لا يعرف للجهل مستفيدا و للحقّ منكرا و في الجهاله متحيرا و عن طلب العلم مستكبرا»
علي عليه‎السلام فرمود: «جاهل كسي است كه خود را از سر ناداني دانشمند و عالم به شمار آورد و به نظر و ديدگاه خود اكتفا كند و هميشه از عالمان و دانشمندان دوري گزيند و ناچيزشان بينگارد و هركه با او مخالف باشد، مي‎گويد اوست كه نمي‎فهمد و هرچيز را كه نفهمد و نداند برخطا مي‎شمارد و چون مسئله‎اي مطرح شود كه برايش تازگي داشته باشد، انكار مي‎كند و دروغ مي‎شمارد و از سر جهالت خود مي‎گويد: چنين نيست و من اين‎طور فكر نمي‎كنم. به‎نظر من، اين نادرست است و چنين نمي‎تواند باشد و چه كسي گفته اين صحيح است!؟ زيرا كه فقط خود را قبول دارد و از ناداني خود آگاه نيست. پس پيوسته به راه خود در خطاي جاهلانه‎اش مي‎رود و منكر حقيقت مي‎شود و در جهالت و ناداني خود سرگردان مي‎ماند و براي درك و دريافت دانش و علم تكبر مي‎ورزد.» (2)
اين اساس و مبناي اصلي در تمسك به علم و دوري از جهل است، اما مصاديق جهل و علم درهر موضوع و زمينه و حوزه‎اي متفاوت هستند و به نسبت موضوعات و مثال‎‎ها در ادوار مختلف تاريخي و تحولات اجتماعي و موقعيت‎‎هاي گوناگون، تفاوت مي‎كند.
زماني‎كه بحث از استنباط يك حكم شرعي است، عالم كسي است كه فقه و اصول مي‎داند و با تفسير و درايه و رجال و حديث آشناست و كسي كه از اين تخصص‎‎ها بي‎بهره باشد، جاهل به شمار مي‎رود. و در مورد مقايسه نظرات ابن سينا و سهروردي، اطلاع از آراي فلسفي آن‎‎ها علم به‎شمار مي‎آيد و كسي كه از متون و آثار شيخ الرييس يا شيخ اشراق بي‎خبر باشد، در اين زمينه جاهل به‎حساب مي‎آيد؛ هرچند كه در موضوع سابق اعلم علماي زمان خود باشد.
حال اگر بنا باشد براي يك موضوع در تجارت جهاني تصميم‎گيري شود، نه درايه و علم رجال به‎كار مي‎آيد و نه تسلط كامل بر متون فلسفي ابن سينا، بلكه دانش جديد اقتصاد و اطلاع از قيمت دلار در مبادلات جهاني از همه اين‎‎ها مهم‎تر است. اين همان حكمت نغزي است كه مولوي با داستان نحوي و كشتيبان در مثنوي نقل مي‎كند: «آن يكي نحوي به كشتي درنشست...» و مي‎گويد كه علم نحو براي درس و كتاب خوب است، نه براي راندن كشتي در توفان دريا.
در مسائل اجتماعي و مشكلات و بحران‎‎هاي جاري جامعه چون فساد و اعتياد و فقر وبيكاري و مسائل جوانان و زنان و مثلا موضوع بي‎حجابي، ديگر دانش و علم آگاهي از قيمت دلار يا آراي ابن سينا يا امثال اين‎‎ها نيست. اين يك موضوع كاملا متفاوت و مختلف است. مهم‎ترين و اولين ركن در اين دانش برخورداري از اطلاعات صحيح و آگاهي به آمار دقيق و روزآمد و معرفت نسبت به واقعيت‎‎هاي جامعه (نه براساس نظر اعضاي خانواده يا چهار نفر مريد و مخلص يا بولتن اختصاصي فلان حزب، بلكه بر مبناي نظرسنجي دقيق و مطالعه صحيح) است.
اين تشخيص درست و صحيح مي‎تواند به درمان موفق (آن هم در صورت تصدي اهل خبره و اهل فن) منجر شود والا اگر كساني كه در اين موضوعات تخصص و تجربه‎اي ندارند بخواهند براساس تصورات شخصي و اطلاعات غلط خود وارد ميدان شوند، نه تنها مشكل حل نمي‎شود، بلكه به تعبير روايت هرچه سريع‎تر هم پيش برويم، از حقيقت دورتر مي‎شويم.
همه ما عقيده داريم در موضوعات ديني و تخصصي مانند تفسير قرآن و استنباط فقهي نبايد افراد غيرمتخصص دخالت كنند و بايد تنها اهل فن در اين زمينه نظر دهند (كه ديديم وقتي اوايل انقلاب اين مسئله رعايت نشد، تفسير قرآن و اسلام‎شناسي گروه فرقان و سازمان منافقين با انقلاب و اسلام و مردم چه كرد)، اما وقتي به موضوعات حساس و دقيق اجتماعي مي‎رسيم، همه در اين موضوعات نظر مي‎دهند و راهكار پيشنهاد و اعلام موضع مي‎كنند (و كار به آن‎جا مي‎رسد كه جريمه نقدي بانوان بدحجاب و نمره دادن به دانشجويان بر اساس پوشش مطرح مي‎شود! و علي الاسلام السلام).
حفظ و صيانت شأن و جايگاه علماي دين و بزرگان حوزه در هدايت جامعه و تضمين صلاح و سداد حيات اجتماعي تنها به ابراز ارادت و تعارفات رسانه‎اي نيست، بلكه بايد به اين جايگاه و اهميت اين نقش باور داشت و براي بقاي آن كوشيد. يكي از مهمترين شروط حفظ اين جايگاه، مراقبت از كشيده شدن عالمان ديني به مصاديق و موارد خاص و مشخص اجتماعي و تفاصيل و جزيياتي است كه هزار و يك عامل پيدا و پنهان و هزار و يك پيامد شناخته و ناشناخته دارد و هر روز به اقتضاي شرايط شكل و رنگي تازه پيدا مي‎كند.
در سال‎هاي اخير، چندبار مشاهده شده كه اشخاصي با نيت سوء به طرح استفتائات و پرسش‎هايي از بزرگان حوزه پرداخته و با وارد كردن آن بزرگان به جزييات اين مصاديق، بهانه‎‎هايي براي بازي‎‎هاي رسانه‎اي و شيطنت‎‎هاي خبري خود يافتند و بدين ترتيب، جايگاه عالمان دين را تا حد درگير شدن در جنجال‎‎هاي بي‎حاصل تقليل دادند.
نقش علماي بزرگ دين و فقهاي عظام در موضوعات اجتماعي تعيين حكم و پاسخ به سئوال شرعي بر اساس نياز روز مخاطب است و وظيفه ائمه محترم جمعه راهنمايي و مو عظه اخلاقي و دعوت به تقوا و التزام عملي است. اما يافتن راه حل براي يك مشكل اجتماعي كار متخصصان و عالمان اين حوزه است كه با نيت خير و اخلاص و ايمان آماده خدمت به جامعه اسلامي و مردم و نظام هستند.
دردمندي و احساس مسئوليت همه مؤمنين در اين شرايط حساس، قابل‎فهم است، اما بايد به ياد داشته باشيم كه هر كسي نقش و كاركرد و وظيفه‎اي دارد و آشفته شدن اين وضع و درهم ريختن و جابه‎جايي اين نقش‎‎ها جز به بحراني‎تر شدن اوضاع و تخطئه نقش‎‎هاي واقعي كمك نمي‎كند.
اين برهه تاريخي و تعيين‎كننده كه اكنون در آن قرار داريم، هم در تاريخ حوزه‎‎هاي علميه متفاوت و هم از جهت موقعيت نظام مقدس جمهوري اسلامي منحصر به‎فرد است؛ ولي متأسفانه كمتر كسي با نگاه كلان و درازمدت براي حفظ كيان حوزه و روحانيت و مراقبت از اساس نظام مقدس اسلامي بدان مي‎نگرد. گرد و غبار مسائل جاري دير يا زود فرو مي‎نشيند، اما شأن والاي حوزه‎‎ها و روحانيت به‎عنوان كافل ايتام آل محمد و اساس نظام به‎عنوان يادگار امام راحل و ميراث شهداي بزرگوار برسرجاي خود باقي است
(1) محمدي ري‎شهري، ميزان‎الحكمه، چاپ دارالحديث، قم، ص 2831
(2) ابن شعبه الحراني، تحف العقول، دارالقارئ، بيروت، ص 94

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر