۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

هویت و ذهنیت نجفی در روحانیت و حوزه (یادداشت های مقدماتی)1-8

فراتر از ریشه و پیشینه و اندیشه ی شخصی…


یادداشت هایی برای مقاله ای که در راه دارم

خصائص و ذاتیات حوزه و روحانیت نجف اشرف



مراجع عظام نجف اشرف فراتر از ملیت ها و سیاست ها و اصناف و طبقات

در اندیشه ی احقاق حق تصمیم گیری و احیاء قدرت زندگی و بالندگی جمیع شیعیانند…

آیة الله العظمی سیستانی ایرانی الاصل اند

آیة الله العظمی فیاض افغانی اند

آیة الله العظمی شیخ بشیر نجفی پاکستانی اند

و آیة الله العظمی سید محمد سعید حکیم عراقی اند


(1)

پست ذیل را می خواندم:

كتب قم تابع مكتب نجف است


در اين ايام يافتن شاگردان آيت‌الله العظمي سيدابوالقاسم خوئي غنيمت است؛ چراكه برخي از آنان همچون استادشان ميان ما نيستند و ديگران هم با توجه به كهولت سن آنچنان توان پاسخگويي به پرسش‌هاي چند‌ساعته را ندارند. از سوي ديگر، آشنايي با حوزه علميه كنوني نجف، بدون شناخت آيت‌الله خوئي ناممكن است. او امروز نه‌تنها در نجف، بلكه در قم هم تاثيرات علمي‌اش را به يادگار گذاشته است. در اين ميان، با شخصيتي روبه‌رو شدم كه ساليان سال شاگرد آيت‌الله بوده و امروز بركرسي تدريس درس خارج در مدرسه دارالشفاي قم تكيه زده است و اخلاق هم مي‌گويد. آيت‌الله شيخ نصرالله شاه آبادي، فرزند مرحوم آيت‌الله شيخ محمدعلي شاه آبادي (استاد امام خميني) است كه در منزلش مرا به حضور پذيرفت. آن هنگام كه پا در اتاق گذاشتم، عكسي را مقابل خود ديدم كه پيوند دهنده دو استاد آيت‌الله بود؛ آيت‌الله خوئي و امام خميني كه در يك قاب كنار يكديگر قرار گرفته بودند. آيت‌الله شاه آبادي شيرين و دقيق سخن مي‌گفت و با وجود اينكه در اواخر دهه 70 زندگي خود به سر مي‌برد، پرسش‌هايم را به خوبي مي‌شنيد و پاسخ مي‌داد. اما در پايان گفت‌و‌گو، متوجه شدم كه بسياري از پرسش‌ها باقي مانده است و آنچنان «خوئي» را نشناخته‌ام…

(2)



یادداشتی مقدماتی نوشتم در مورد:

هویت و ذهنیت نجفی در روحانیت و حوزه

نويسنده : محمد صادق (آرش) هنرور شجاعی خویی


روحانیون ایران در شهرها و شهرستان ها هر اندازه متفاوت باشند، اما تفاوت هایشان در خود روحانیت و تلقی از روحانیت کمتر از آن است که طبقه یا صنف یا هویت صنفی ایشان را دچار گسستگی و جدایی نماید، کما اینکه تمایزی در این سطح و تراز بنیادین نه به چشم دیگران و نه به ذهن خودشان می آید. اما در خود قم، در قلب حوزه که بیشتر در رفت و آمدها و هم زیستی ها آشکار می گردد تا در قیل و قال های طلبگی و هم درسی ها و هم کلاسی ها، شکاف هایی عمیق و دقیق مکشوف می گردد که در همه ی منش و کنش و بینش و روش افتراق یا اتفاق می آفریند. طول می کشد تا طلبه از این مطالب تصویری و تقریری برای خویش بپردازد، چون زمان می برد تا بزرگان را در فراتر از دایره ی رسمی نام و مقام بشناسد و بفهمد، که بتواند در نزد خویش خطوطی ترسیم و نقاطی تنظیم نماید که الگویی برای ارزیابی هایش به دستش دهند…

اما به زودی در همین هاله ی ابهام و اجمال دست کم نقشی که ثبات یافته این است که گروهی هستند خوش مشرب تر و خندان تر، البته کمی هم راحت تر و گاه بی محابا در کلام و تعبیر، که احیانا سیگار یا قلیانی هم در برنامه شان هست، که اینها شب ها تا دیروقت در بیوت همسوی و هم خوی مراجعشان نشست و برخاست دارند، که عمامه ها را شل می بندند و گوش ها را نیز اغلب زیر عمامه می گذارند، که از دشتاشه و نه از پیراهن، از زیرشرواری و نه از شروار، از نعلین و نه از کفش، از ساعت جیبی و نه مچی استفاده می کنند، که اغلب موی سر را می تراشند و…و احیانا این گروه بیشتر ترک و عربند. این گروه غالبا با نظام دست کم مناسباتی ندارند و یا بی اعتنا و بی تفاوت نسبت به امور سیاسی و اجتماعی اند و قدر جامع اینکه طلبگی و روحانیت را سخت تر و سنگین تر از آن می یابند که پرداختن به امور دیگر را بپسندند و ای بسا که در قداست و علم کسانی که مشی متفاوت دارند به دیده ی تردید بنگرند.

اما گروهی دیگر نیز وجود دارند که شب ها حیات بیرونی ندارند و دفترها و بیوتشان در روز فعال است، که جدی تر و تا حدی عصاقورت داده جلوه می کنند، که عموما فعال تر و پرمشغله ترند، که شوخ نیستند، که اهل فلسفه و عرفان یا علوم و فنون جدید نیز کمابیش هستند، که با دخانیات میانه ندارند و چپ چپ به طلبه ای می نگرند که در این عوالم باشد. اینها طرفدار و هوادار نظام ند و البته از شدیدترین تعصب تا ضعیف ترین تایید عقیده هاشان تنوع دارد و از وابستگی کامل تا وارستگی مطلق تنوع روابط و مناسبات دارند.

غالبا گروه اول با فلسفه و منطق و عرفان و تصوف مخالفند و البته از تحقیر و تردید و انکار و بی اعتنایی و تمسخر و تحریم، تنوع مشرب دارند، اما گروه دوم موافق اند، باز با تنوع از حد تخسین تا الزام. کما اینکه گروه اول به شورای مدیریت و دایره ها و معاونت ها یا بدبین یا بی اعتقادند و سلسله مراتب سنتی را ترجیح می دهند، اما گروه دوم هم پیرو و هم در شمار سازندگان و یاری کنندگان آن سیستم و نظام اند. از سوی دیگر گروه اول حسرت بر گذشته دارند و اسلاف را عظیم و اخلاف را ضعیف می پندارند و از وضع و حال امروزه نالان و بازگشت به سیره و سنت اسلاف را خواهانند، اما گروه دوم شاد و مغرور از روزگار فعلی اند و به اسلاف انتقاداتی دارند و خوش حال از احیا شدن علوم عقلی و تاریخ و تفسیر و کلام و عرفانند و بسیار احساس رضایت و موافقت دارند. گروه اول تعصب بر کتب درسی سابق و متون قدیمه دارند و گروه دوم هوادار تحول متون آموزشی و بلکه روش های درس و بحثند.

گروه اول در انتقاد به اهل سنت و تبرا و تولا کوتاه نمی آیند و مصلحت و مقتضیات و این قبیل معاذیر را نمی پذیرند و گروه دوم به اتحاد و تقریب می اندیشند.

البته نمی خواهم اینقدر دقیق تمایز بگذارم، اما گرایش و گروش کلی را عرض می کنم. کسانی را به عمد از قلم انداختم تا در پست بعد به عنوان وسائط و روابط میانی یا به عنوان انتقال دهندگان و یا منفردان به آنها اشاره نمایم.

در نهایت امر گروه اول اغلب پرورده و آورده ی حوزه ی نجف اشرفند و یا تربیت یافته ی بیوتی و مراجعی اند که در قم بر همان سبک و سیره عمل می نمودند، از قبیل بیوت مراجع عظام حضرات آیات بروجردی، شریعت مداری، وحیدی شبستری، سید محمد روحانی، سید صادق روحانی، کوکبی تبریزی، شیخ جواد تبریزی، وحید خراسانی، محمدتقی بهجت، محمدعلی اراکی، آقا تقی طباطبائی قمی، سید محمد شیرازی، شیخ مرتضی حائری، سید محمد شاهرودی،…..

گروه دوم به طور عمده مرتبطین به آیة الله خمینی اند و اکثر طلاب بعد از انقلاب و جوان ترها که چهره های شاخص آنها حضرات آیات جوادی آملی، سبحانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی، فاضل لنکرانی، علوی گرگانی، منتظری، صانعی، موسوی اردبیلی، محقق داماد، شیخ علی پناه اشتهاردی، لنگرودی، … می باشند.



(3)

شأن نزول

این تفاوت ها را به عنوان مقدمه ای آوردم برای مطلبی که در مورد حوزه ی علمیه ی نجف در نظر دارم بنویسم، چون دوستانی که پی گیر یادداشت های حقیرند مطلعند که غالبا آقای مدرسی که می نوشت، یک حاشیه ای هم بنده به ذهنم خطور می کرد و در سطور عالم مجاز جای می گرفت، اما این بار که یک پست خبری در مورد حوزه ی نجف اشرف نوشتند و مصاحبه ای هم ضمیمه یا دنباله ی آن نمودند، بیش از پیش اطمینان یافتم که طلاب قم و اصلا ما ایرانی ها، درک و دید صحیحی به حوزه و روحانیت و مراجع نجف نداریم، مضافا اینکه شاید به همین سبب نیز، اطلاعات مهم و موثری نداریم و مواردی را که تعیین کننده و حیاتی نیستند، جمع می کنیم.



(4)

منابع مطالعه در مورد حوزه و روحانیت نجف اشرف (کتاب)




فعلا تا بقیه ی مطلب را بنویسم ارجاع می دهم به دو کتاب زیر:




که هر دو را در پست جداگانه ای معرفی خواهم نمود ان شاء الله

نیز مطالعه ی خاطرات آقایان خاتم یزدی و عمید زنجانی و دعایی برای اطلاع یافتن از گرایش قمی در درون حوزه ی نجف و تحولات و تعارضات آن مفید تواند بود، کما اینکه مطالعه ی گرایش و نگرش قمی فعلی – بی مطالعه ی خاطرات مرحوم فلسفی، خاطرات مرحوم حائری یزدی و مرحوم دوانی کار عبثی خواهد بود. اما بگذارید درباره ی قم که پیچیدگی بسیار دارد اینجا منبع معرفی نکنم و اصلا حوصله به خرج دهم و اکتفا کنم به اینکه درباره ی نجف مصاحبه ی آیة الله مددی نیز دربرگیرنده ی نکاتی ارزشمند است، کما اینکه مرحوم علامه ی طهرانی در کتاب روح مجرد موارد ارزشمندی را در لابلای مطالب ذکر نموده اند…



(5)

منابع مطالعه در مورد حوزه و روحانیت نجف اشرف (آنلاین)






تورجان: امام و مخالفان حوزوی اش



تورجان: جریان های حوزوی و طوفان ۵۷






(6)

منابع مطالعه در مورد حوزه و روحانیت نجف اشرف ( از گودر خودم)

......
(7)

باز هم منابع آنلاین (از باشگاه)
حوزه علميه نجف
تئورى انقلاب و حوزه نجف / نويسنده: ‌ذبيح الله‌ نعيميان‌
قيام مردم عراق / نويسنده: سيد حميد مولانا
صدري‌ها، نسخه عربي مجاهدين خلق / نويسنده: ‌رسول‌ جعفريان‌
نگهبانان شهيد / نويسنده: هادي انصاري
(8)
مقاله ی ذیل در نشریه ی پژوهش و حوزه / سال چهارم ، شماره 16، 1382


حوزه نجف داشته‌ها و بايسته‌ها

سيد حميد رضا حسيني
مهدي عليپور

تأسيس حوزه علميه نجف

نويسندگان اين مقاله معتقدند : بي‌ترديد ورود شيخ طوسي (385-460ه) به نجف، نقطه عطفي در شکل گيري و پختگي حوزه علميه نجف به شمار مي‌رود؛ اما در اين که وي موسس حوزه نجف بوده، يا قبل از ورودش به اين شهر، حوزه نجف داير بوده است، دو ديدگاه وجود دارد که به نظر مي رسد شواهد تاريخي مويد ديدگاه نخست است، و تاريخ ورود شيخ به نجف در سال 448 هجري قمري و 1027 ميلادي را بايد تاريخ تاسيس حوزه نجف به شمار آورد.

عالمان بزرگ حوزه علميه نجف

درباره عظمت و اقتدار شيخ طوسي مي‌نويسند: تاريخ نويسان اين خضوع و تبعيت را « دوران مقلده» خوانده و از آن به دروه فترت و رکود علمي نجف ياد کرده اند؛ چرا که غالب عالمان اين دوره از مقلدان شيخ بوده‌اند؛ سر انجام اين دوره با زمينه سازي عالماني نظيرابن زهره (511-585 هق)، سديدالدين حمصي ابي الصلاح حلبي و با دست تواناي ابن ادريس حلي (543-598 هق) خاتمه يافت، و دوران جديدي از رشد و شکوفايي اجتهاد ديني در حوزه نجف و نيز حله آغاز شد.
محققان ارجمندي نظير محقق حلي (602-676 هـ . ق)، علامه حلي (648-726 هق)، فخر المحققين فاضل مقداد شهيد ثاني (911-965 هق) و شيخ حسن صاحب معالم (959-1011 هق) در ثمر دهي و استواري اين حرکت جديد که تا ظهور اخباريان در اوايل قرن يازدهم ادامه يافت، نفش محوري ايفا کردند.
شايد بتوان شيخ انصاري را که آثار نهضت علمي او را تا امروز شاهد هستيم، آغاز كننده دوران جديدي از نو آوري و پويايي اجتهاد علمي در حوزه علميه نجف به شمار آورد. پس از شيخ انصاري، ميرزاي شيرازي
(1230-1312 هق) ميرزاي رشتي (1234-1312 هق)، شيخ هادي طهراني (1253-1321هق)، آخوند خراساني (1255-1329هق)، ميرزاي ناييني (1277-1355 هق) آغا ضياء الدين عراقي (1278-1361هق) و شيخ محمد حسين اصفهاني (1296-1361هق) ازمهم ترين ميراث داران شيخ انصاري هستند که در حوزه نجف به اوج شکوفايي طلايي خود رسيدند. در دوران معاصر نيز بايد از شخصيت هاي علمي، نظير آيت‌الله سيد ابوالقاسم خويي (1317-1413 هق)، امام خميني (1320-1410 هق) و شهيد محمد باقر صدر (1353-1400) نام برد. بي‌شک اگر تسلط حزب بعث بر عراق و تلاش گسترده آنان در اضمحلال و نابودي حوزه نجف نبود، امروز با دريايي از شکوفايي اعتلا و اقتدار علمي در اين حوزه شريف روبرو بوديم.

مراکز علمي نجف

الف: مدارس

- صحن شريف حضرت امير(ع) كه خود يکي از مدارس حوزه علميه نجف بوده و از آن به «مدرسه الصحن الکبري» ياد مي‌شود؛
- مدرسه مرتضويه که سيد حيدرآملي درآن ساکن بوده است؛
- مدرسه مقداد سيوري يا مدرسه سليميه ساخته صاحب کتاب «کنز العرفان في فقه القرآن» از شاگردان شهيد اول؛
- مدرسه شيخ عبدالله که اکنون خراب شده است؛
- مدرسه کاشف الغطاء که مزار خاندان کاشف الغطاء هم در آنجا است؛
- مدرسه شيخ مهدي که آن را شيخ مهدي بن شيخ علي آل کاشف الغطاء در سال 1284 هـ . ق بنا کرده است.

ب : مساجد

از ديگر مراکز علمي شهر نجف مساجد بوده که محل پر رونقي براي درس و بحث هاي علمي به شمار مي‌رفته است. پاره‌اي از اين مساجد عبارتند از:
- جامع شيخ طوسي؛
- مسجد خضراء در داخل حرم شريف؛
- مسجد شيخ انصاري؛
- مسجد هندي؛
- مسجد عمران در داخل حرم شريف.

ج : کتاب‌خانه‌ها

دسته اي از کتابخانه ها ي مهم شهر نجف به اين شرح است:
- کتابخانه اميرالمومنين(ع) (علامه اميني)؛
- کتابخانه آيت‌الله حکيم؛
- کتابخانه امام حسن مجتبي (ع).
- کتابخانه آغا بزرگ طهراني؛
- کتابخانه مدرسه آيت‌الله بروجردي ( کتاب‌هاي آن به مدرسه قوام منتقل شده است)

مزيت ها و کاستي هاي‌حوزه نجف

الف : مزيت ها و ويژگي‌ها

- وجود حرم شريف باب مدينه العلم، امير المومنين علي ابن ابي طاب(ع)؛
- قوت آموزش و پژوهش؛
- تاليف و تصنيف؛
- آزادي انتخاب استاد، مکان و زمان؛
- کم بودن تعطيلات؛
- پرورش مجتهد و عالمان و مراجع طراز اول؛
- الگوي ساير حوزه‌ها؛
- زهد و پارسايي.

ب: کاستي ها

- تک ساحتي بودن حوزه نجف؛
- رکود ساير رشته هاي علوم اسلامي؛
- ضعف سيستم آموزشي؛
- فقدان حرکت هاي جمعي پژوهشي؛

احيا و باز سازي حوزه نجف

نويسندگان براي احياي حوزه نجف مطالعاتي را ضروري مي‌دانند:
مطالعه وضعيت آموزشي حوزه نجف در طول دوران طلايي چرا که زمينه سازي و تمهيد دانش علوم اسلامي در اين سطح انجام مي گرفت و اساتيد برجسته و محققان ارزنده از اين جايگاه هدايت مي‌شده‌اند
جايگاه شناسي پژوهشي در حوزه نجف که تبلور و تجلي آخرين دست‌آوردهاي آن حوزه، زمينه ساز نظريه پردازي هاي کلان در علوم اسلامي به شمار مي‌رود.
مطالعه در موجوديت کلان آموزشي و پژوهشي حوزه نجف در تعامل با فضاي اجتماعي فرهنگي و سياسي آن روز دنياي اسلام، بي‌شک اين مطالعه سر نخ‌هايي رادر چگونگي پيدايي تمدن عظيم شيعي و حفظ آن تمدن ارزنده در طول قرون بهداشت خواهد داد.
نيازها و ابزار لازم براي اين حرکت سه لايه اي که در نهايت منجر به بينش صحيح جهت اصلاح بازسازي و احياي دانشگاه عظيم اسلامي نجف اشرف خواهد شد، بسيارند که پاره‌اي از آن‌ها به شرح زير است:
1. تسلط بر تمامي جريانات روشنفکري و اصلاح گرايانه در حوزه علميه نجف در طول دوران شکوفايي،
به ويژه در دوره متاخرين؛
2.آشنايي کامل با تشکل‌هاي سياسي فرهنگي که در آن حوزه پيدا شده، همچون تشکل جماعة العلما؛
3.انجمن هاي ادبي در نجف اشرف که بيشتر اعضاي آن از فضلا و محققان شاعر و اديب حوزه علميه بوده‌اند؛
4. توصيف و تحليل آخرين وضعيت علمي حوزه نجف در آخرين دوره و نسل اين حوزه؛
5. در دست داشتن آمار دقيق آخرين اطلاعات علمي – پژوهشي و محققان آن حوزه.
× پژوهش و حوزه / سال چهارم ، شماره 16، 1382

"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر