(1)
پست ذیل را می خواندم:
پست ذیل را می خواندم:
مكتب قم تابع مكتب نجف است
در اين ايام يافتن شاگردان آيتالله العظمي سيدابوالقاسم خوئي غنيمت است؛ چراكه برخي از آنان همچون استادشان ميان ما نيستند و ديگران هم با توجه به كهولت سن آنچنان توان پاسخگويي به پرسشهاي چندساعته را ندارند. از سوي ديگر، آشنايي با حوزه علميه كنوني نجف، بدون شناخت آيتالله خوئي ناممكن است. او امروز نهتنها در نجف، بلكه در قم هم تاثيرات علمياش را به يادگار گذاشته است. در اين ميان، با شخصيتي روبهرو شدم كه ساليان سال شاگرد آيتالله بوده و امروز بركرسي تدريس درس خارج در مدرسه دارالشفاي قم تكيه زده است و اخلاق هم ميگويد. آيتالله شيخ نصرالله شاه آبادي، فرزند مرحوم آيتالله شيخ محمدعلي شاه آبادي (استاد امام خميني) است كه در منزلش مرا به حضور پذيرفت. آن هنگام كه پا در اتاق گذاشتم، عكسي را مقابل خود ديدم كه پيوند دهنده دو استاد آيتالله بود؛ آيتالله خوئي و امام خميني كه در يك قاب كنار يكديگر قرار گرفته بودند. آيتالله شاه آبادي شيرين و دقيق سخن ميگفت و با وجود اينكه در اواخر دهه 70 زندگي خود به سر ميبرد، پرسشهايم را به خوبي ميشنيد و پاسخ ميداد. اما در پايان گفتوگو، متوجه شدم كه بسياري از پرسشها باقي مانده است و آنچنان «خوئي» را نشناختهام...
(2)
یادداشتی مقدماتی نوشتم در مورد: هویت و ذهنیت نجفی در روحانیت و حوزه
نويسنده : محمد صادق (آرش) هنرور شجاعی خویی
روحانیون ایران در شهرها و شهرستان ها هر اندازه متفاوت باشند، اما تفاوت هایشان در خود روحانیت و تلقی از روحانیت کمتر از آن است که طبقه یا صنف یا هویت صنفی ایشان را دچار گسستگی و جدایی نماید، کما اینکه تمایزی در این سطح و تراز بنیادین نه به چشم دیگران و نه به ذهن خودشان می آید. اما در خود قم، در قلب حوزه که بیشتر در رفت و آمدها و هم زیستی ها آشکار می گردد تا در قیل و قال های طلبگی و هم درسی ها و هم کلاسی ها، شکاف هایی عمیق و دقیق مکشوف می گردد که در همه ی منش و کنش و بینش و روش افتراق یا اتفاق می آفریند. طول می کشد تا طلبه از این مطالب تصویری و تقریری برای خویش بپردازد، چون زمان می برد تا بزرگان را در فراتر از دایره ی رسمی نام و مقام بشناسد و بفهمد، که بتواند در نزد خویش خطوطی ترسیم و نقاطی تنظیم نماید که الگویی برای ارزیابی هایش به دستش دهند...
اما به زودی در همین هاله ی ابهام و اجمال دست کم نقشی که ثبات یافته این است که گروهی هستند خوش مشرب تر و خندان تر، البته کمی هم راحت تر و گاه بی محابا در کلام و تعبیر، که احیانا سیگار یا قلیانی هم در برنامه شان هست، که اینها شب ها تا دیروقت در بیوت همسوی و هم خوی مراجعشان نشست و برخاست دارند، که عمامه ها را شل می بندند و گوش ها را نیز اغلب زیر عمامه می گذارند، که از دشتاشه و نه از پیراهن، از زیرشرواری و نه از شروار، از نعلین و نه از کفش، از ساعت جیبی و نه مچی استفاده می کنند، که اغلب موی سر را می تراشند و...و احیانا این گروه بیشتر ترک و عربند. این گروه غالبا با نظام دست کم مناسباتی ندارند و یا بی اعتنا و بی تفاوت نسبت به امور سیاسی و اجتماعی اند و قدر جامع اینکه طلبگی و روحانیت را سخت تر و سنگین تر از آن می یابند که پرداختن به امور دیگر را بپسندند و ای بسا که در قداست و علم کسانی که مشی متفاوت دارند به دیده ی تردید بنگرند.
اما گروهی دیگر نیز وجود دارند که شب ها حیات بیرونی ندارند و دفترها و بیوتشان در روز فعال است، که جدی تر و تا حدی عصاقورت داده جلوه می کنند، که عموما فعال تر و پرمشغله ترند، که شوخ نیستند، که اهل فلسفه و عرفان یا علوم و فنون جدید نیز کمابیش هستند، که با دخانیات میانه ندارند و چپ چپ به طلبه ای می نگرند که در این عوالم باشد. اینها طرفدار و هوادار نظام ند و البته از شدیدترین تعصب تا ضعیف ترین تایید عقیده هاشان تنوع دارد و از وابستگی کامل تا وارستگی مطلق تنوع روابط و مناسبات دارند.
غالبا گروه اول با فلسفه و منطق و عرفان و تصوف مخالفند و البته از تحقیر و تردید و انکار و بی اعتنایی و تمسخر و تحریم، تنوع مشرب دارند، اما گروه دوم موافق اند، باز با تنوع از حد تخسین تا الزام. کما اینکه گروه اول به شورای مدیریت و دایره ها و معاونت ها یا بدبین یا بی اعتقادند و سلسله مراتب سنتی را ترجیح می دهند، اما گروه دوم هم پیرو و هم در شمار سازندگان و یاری کنندگان آن سیستم و نظام اند. از سوی دیگر گروه اول حسرت بر گذشته دارند و اسلاف را عظیم و اخلاف را ضعیف می پندارند و از وضع و حال امروزه نالان و بازگشت به سیره و سنت اسلاف را خواهانند، اما گروه دوم شاد و مغرور از روزگار فعلی اند و به اسلاف انتقاداتی دارند و خوش حال از احیا شدن علوم عقلی و تاریخ و تفسیر و کلام و عرفانند و بسیار احساس رضایت و موافقت دارند. گروه اول تعصب بر کتب درسی سابق و متون قدیمه دارند و گروه دوم هوادار تحول متون آموزشی و بلکه روش های درس و بحثند.
گروه اول در انتقاد به اهل سنت و تبرا و تولا کوتاه نمی آیند و مصلحت و مقتضیات و این قبیل معاذیر را نمی پذیرند و گروه دوم به اتحاد و تقریب می اندیشند.
البته نمی خواهم اینقدر دقیق تمایز بگذارم، اما گرایش و گروش کلی را عرض می کنم. کسانی را به عمد از قلم انداختم تا در پست بعد به عنوان وسائط و روابط میانی یا به عنوان انتقال دهندگان و یا منفردان به آنها اشاره نمایم.
در نهایت امر گروه اول اغلب پرورده و آورده ی حوزه ی نجف اشرفند و یا تربیت یافته ی بیوتی و مراجعی اند که در قم بر همان سبک و سیره عمل می نمودند، از قبیل بیوت مراجع عظام حضرات آیات بروجردی، شریعت مداری، وحیدی شبستری، سید محمد روحانی، سید صادق روحانی، کوکبی تبریزی، شیخ جواد تبریزی، وحید خراسانی، محمدتقی بهجت، محمدعلی اراکی، آقا تقی طباطبائی قمی، سید محمد شیرازی، شیخ مرتضی حائری، سید محمد شاهرودی،.....
گروه دوم به طور عمده مرتبطین به آیة الله خمینی اند و اکثر طلاب بعد از انقلاب و جوان ترها که چهره های شاخص آنها حضرات آیات جوادی آملی، سبحانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی، فاضل لنکرانی، علوی گرگانی، منتظری، صانعی، موسوی اردبیلی، محقق داماد، شیخ علی پناه اشتهاردی، لنگرودی، ... می باشند.
(3)
شأن نزول
این تفاوت ها را به عنوان مقدمه ای آوردم برای مطلبی که در مورد حوزه ی علمیه ی نجف در نظر دارم بنویسم، چون دوستانی که پی گیر یادداشت های حقیرند مطلعند که غالبا آقای مدرسی که می نوشت، یک حاشیه ای هم بنده به ذهنم خطور می کرد و در سطور عالم مجاز جای می گرفت، اما این بار که یک پست خبری در مورد حوزه ی نجف اشرف نوشتند و مصاحبه ای هم ضمیمه یا دنباله ی آن نمودند، بیش از پیش اطمینان یافتم که طلاب قم و اصلا ما ایرانی ها، درک و دید صحیحی به حوزه و روحانیت و مراجع نجف نداریم، مضافا اینکه شاید به همین سبب نیز، اطلاعات مهم و موثری نداریم و مواردی را که تعیین کننده و حیاتی نیستند، جمع می کنیم.
(4)
منابع مطالعه در مورد حوزه و روحانیت نجف اشرف (کتاب)
فعلا تا بقیه ی مطلب را بنویسم ارجاع می دهم به دو کتاب زیر:
که هر دو را در پست جداگانه ای معرفی خواهم نمود ان شاء الله
نیز مطالعه ی خاطرات آقایان خاتم یزدی و عمید زنجانی و دعایی برای اطلاع یافتن از گرایش قمی در درون حوزه ی نجف و تحولات و تعارضات آن مفید تواند بود، کما اینکه مطالعه ی گرایش و نگرش قمی فعلی - بی مطالعه ی خاطرات مرحوم فلسفی، خاطرات مرحوم حائری یزدی و مرحوم دوانی کار عبثی خواهد بود. اما بگذارید درباره ی قم که پیچیدگی بسیار دارد اینجا منبع معرفی نکنم و اصلا حوصله به خرج دهم و اکتفا کنم به اینکه درباره ی نجف مصاحبه ی آیة الله مددی نیز دربرگیرنده ی نکاتی ارزشمند است، کما اینکه مرحوم علامه ی طهرانی در کتاب روح مجرد موارد ارزشمندی را در لابلای مطالب ذکر نموده اند...
پی افزوده های بعدی:
(5)
منابع مطالعه در مورد حوزه و روحانیت نجف اشرف (آنلاین)
(6)
منابع مطالعه در مورد حوزه و روحانیت نجف اشرف ( از گودر خودم)
خودم می افزایم که اینها را هم دوستان نگاه کنند:
پاسخحذف1.
ميراث حوزه نجف و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني:http://www.historylib.com/Site/SViewDocument.aspx?DocID=1168&RT=List
2.
اسئله يوسفيه يا جدال اندیشگی تفکر شیعه اصولی با اخباری:http://www.historylib.com/Site/SViewDocument.aspx?DocID=1155&RT=List
3.
مدرسة الحلة :http://www.historylib.com/Site/SViewDocument.aspx?DocID=1178&RT=List
4.
سیاحت شرق