۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

در حاشیه ی پست آقای مدرسی

by reza on 2/6/10
پس از رحلت آيت‌الله العظمي بهجت اعلام شد كه مقلدان ايشان بر اساس وصيت ايشان، مي‌توانند به آيت‌الله العظمي شيخ علي صافي گلپايگاني مراجعه كنند. آناني كه از ارجاع احتياط‌هاي آيت‌الله بهجت در زمان حياتشان به ايشان اطلاع نداشتند، با اين پرسش روبرو شدند كه مگر چه ارتباطي مان اين دو بزرگوار بود؟! براي تشريح اين سوال به بيت مرحوم آيت‌الله بهجت رفتم و با شاخص ترين شخصيت اين بيت يعني آيت‌الله شيخ «عباس محفوظي» ديدار كردم و اين پرسش و خاطراتش را به بحث گذاشتم. آيت‌الله محفوظي كه سال‌ها با آيت‌الله بهجت نشست و برخاست داشت، اطلاعات خود را برايم بازگو كرد. البته با توجه به عضويتش در جامعه مدرسين، از قرار ندادن نام آيت‌الله صافي در ليست مراجع توسط اين نهاد هم پرسيدم. او در پاسخ به اين نكته اشاره كرد: «حدود 7، 8 سال است كه در جلسات جامعه مدرسين شركت نمي‌كنم.»

***

اولين آشنايي شما با آيت‌الله حاج آقا علي صافي چه زماني بود؟

زماني كه در درس مرحوم آيت‌الله بروجردي حضور مي‌يافتم، با مرحوم آيت‌الله حاج آقا علي صافي آشنا شدم. در درس برخي از شاگردان فعال اشكال مي‌كردند كه يكي از مستشكلين ايشان و اخويشان؛ آيت‌الله حاج آقا لطف الله صافي بودند و اغلب جلسات، اشكال خود را مطرح مي‌كردند.

برخورد آيت‌الله بروجردي برابر اشكال‌هاي مرحوم آيت‌الله صافي چگونه بود؟

آيت‌الله بروجردي به اشكالشان عنايت داشتند. به اين معنا كه آقاي بروجردي برابر برخي اشكالات شاگردان؛ آن را مهم نمي‌دانستند و مي‌گذشتند و اعتنا نمي‌كردند. گاهي هم ملازمين آقاي بروجردي براي گذشتن از اشكال، مي‌گفتند، مويد است تا از اشكال بگذرند. درحالي كه وقتي مرحوم آقاي صافي اشكال مي‌كردند، كسي حرفي نمي‌زد و آيت‌الله بروجردي كامل گوش مي‌كردند و به آن توجه مي‌كردند؛ چراكه ايشان را شاگردي مي‌دانستند كه درس را خوب فهميده و اشكالش قابل تامل است. البته ايشان سال‌ها پيش از من در درس حاضر مي‌شدند. ابتدا درس در مسجد بالاسر بود و پس از آن به مسجد اعظم منتقل شد. به ياد دارم، ايشان جلوي درس مي‌نشستند و از اصحاب آيت‌الله بروجردي بودند. ديگر افرادي كه جلو مي‌نشستند؛ آقايان مقدس اصفهاني، سيدمصطفي خوانساري، ميرزا ابوالحسن روحاني و... بودند.

ديگر مستشكلين درس آيت‌الله بروجردي چه كساني بودند؟

گويا در سال‌هاي اوليه درس آيت‌الله بروجردي، مرحوم آيت‌الله بهجت از مستشكلين بودند. اما در زمان حضورم، بيشتر حضرات آيات اخوان صافي، سيدمحمدباقر ابطحي، اخوان مرعشي و شيخ اسماعيل ملايري را به ياد دارم.

در آن سال‌ها، ايشان از ممتحنين حوزه بودند، آيا ايشان از شما امتحان نگرفتند؟

بله، من نزد ايشان امتحان دادم كه در سال‌هاي اخير كه خدمتشان در گلپايگان رسيديم، كاملا به ياد داشتند. در زمان آيت‌الله بروجردي، طلبه سه پايه درسي را امتحان مي‌داد؛ مقدمات، سطح عالي و خارج. من در سطح خارج خدمت مرحوم آيت‌الله حاج آقا علي صافي امتحان دادم و جزوه مرا ديدند كه تقريرات درس آيت‌الله بروجردي بود. پس از امتحان از يكي از ممتحنين ديگر درباره امتحانم پرسيدم كه ايشان گفت: اگر شما قبول نشويد، چه كسي بايد قبول شود؟! غير از ايشان، مرحوم آقاي مجاهدي هم جزو ممتحنين بودند. مرحوم آيت‌الله صافي عضو هيات استفتاء آيت‌الله بروجردي هم بودند. گاهي هم از سوي آيت‌الله بروجردي پيش شاه مي‌رفتند و پيام مي‌بردند. بعدها هم در بيت مرحوم آيت‌الله گلپايگاني هم خدمتشان رسيده بودم كه ايشان جزو مشاورين اصلي آقاي گلپايگاني بودند.

پيش و پس از انقلاب كداميك از اعضاي جامعه مدرسين با ايشان آشنا و مرتبط بودند؟

هيچكدام؛ نه قبل و نه بعد از انقلاب. حتي وقتي براي اعلام اسامي مراجع، پس از فوت آيت‌الله اراكي تشكيل جلسه داده شد، اصلا نام ايشان هم مطرح نشد. البته در همان جلسه من به اعلام اسامي مراجع از سوي جامعه مدرسين اشكال كردم و گفتم: «مگر آيت‌الله حاج آقا لطف الله صافي مرجع نيستند؟!» اصلا آيت‌الله سيستاني را هم كه مرجع شناخته شده‌اي در نجف بودند، اعلام نكردند. درباره آقاي سيستاني هم متذكر شدم كه برخي پاسخي دادند كه صلاح نيست، آن را بگويم. آيت‌الله حاج آقا علي صافي هم كه اصلا مطرح نبودند و بعدها از سوي آيت‌الله بهجت مطرح شدند.

در جلسات چند ساله اخير جامعه مدرسين هم درباره مرجعيت مرحوم آيت‌الله شيخ علي صافي صحبتي نشد؟

من حدود 7، 8 سال است كه در جلسات جامعه مدرسين شركت نمي‌كنم و اطلاعي هم ندارم.

فكر مي‌كنيد، چرا ايشان پس از انقلاب همچون اغلب روحانيون سمتي را برعهده نگرفتند؟

شايد ويژگي شخصيتي ايشان اينگونه بود يا نمي‌خواستند، مطرح شوند و به ميدان بيايند.

چگونه شد كه آيت‌الله بهجت احتياط‌هاي خود را به ايشان ارجاع مي‌دادند؟

4 سال پيش، من در مشهد بودم كه برخي گفتند: آيت‌الله بهجت احتياط‌هاي خود را به آيت‌الله حاج آقا علي صافي ارجاع داده‌اند. من گفتم: شما دست نگه داريد و اين مساله را منتشر و اعلام نكنيد تا من پيگيري كنم. آمدم قم و خدمت آقا رسيدم و پرسيدم كه ايشان اين مساله را تاييد كردند و گفتند: «علما و عملا ايشان را تاييد مي‌كنم.» مرحوم آيت‌الله بهجت اينگونه نبودند كه بدون دقت و همين جوري اين حرف‌ها را بزنند. ايشان همه آقايان قم را مي‌شناختند اما در نهايت آيت‌الله حاج آقا علي صافي را انتخاب كردند و معتقد بودند: «ايشان از لحاظ علمي بر همه مقدم هستند.» البته پيش از اين هم ديده بودم كه وقتي آقاي افتخاري، از اصحاب دفتر آيت‌الله العظمي گلپايگاني پيش آقا مي‌آمدند، ايشان هميشه احوال آيت‌الله صافي را از ايشان جويا مي‌شدند.

فكر مي‌كنيد، آيت‌الله بهجت از كجا با ايشان آشنا بودند كه اين تشخيص را دادند؟

هيچ ارتباط و ديداري ميان اين دو بزرگوار نبود. البته به هر حال آيت‌الله بهجت در درس آيت‌الله بروجردي بودند و اشكالات آيت‌الله صافي در درس را ديده بودند. با توجه به آن اشكالات و توجه آيت‌الله بروجردي به ايشان، اين تشخيص را دادند. البته نمي‌دانيم و خبر نداريم كه مساله ديگري هم بوده يا نه؟!

پس از رحلت آيت‌الله بهجت، با آيت‌الله حاج علي آقا صافي ديدار داشتيد؟

بله؛ پس از اينكه مرحوم آيت‌الله بهجت، ايشان را به عنوان مرجع اعلام كرده بودند، براي پرسيدن سوالاتي به عنوان مسول دفتر آيت‌الله بهجت، خدمتشان رسيديم. برخي دوستان درباره ارجاع احتياطات پرسيدند كه ايشان پاسخ دادند و نمي‌دانيم چرا ايشان اينچنين گفتند. همچنين در همان جلسه بحثي شد و ايشان از همان دوران آيت‌الله بروجردي ياد كردند و گفتند كه مرا از قبل مي‌شناسند.

از ديگر علماي گذشته هم كساني بودند كه نظرشان روي مرحوم آيت‌الله حاج علي آقا صافي بود؟

شنيده‌ام كه آيت‌الله حاج آقا مرتضي حائري هم نظرشان روي دو نفر بود؛ آيات عظام بهجت و علي آقا صافي. ايشان مي‌گفتند: اين دو شخصيت بايد مطرح بشوند.

آثار مكتوب و كتاب‌هاي ايشان را چگونه ديديد؟

من خودم از كتاب «ذخيرة العقبي في شرح العروة الوثقي» ايشان كه 30 جلدي است، استفاده مي‌كنم و روي آن كار مي‌كنم. ديگر دوستان اهل تحقيق هم از اين كتاب تمجيد فراوان كرده‌اند. برخي نظرات ايشان در اين كتاب بسيار قابل تامل است كه نشان از تلاش علمي شان است. شرح ايشان بر عروه در كنار شرح‌هاي ديگر كه توسط بزرگاني همچون حضرات آيات خوئي، حكيم، سبزواري و حلي نوشته شده است، قرار دارد. براي اين كتاب زحمت زيادي كشيده شده است و اقوال زيادي را مورد توجه قرار داده‌اند كه بايد طلاب آن را مطالعه كنند. گويا در دهه آخر حياتشان هم كارهاي بسياري روي فقه و اصول انجام داده‌اند.

ويژگي بارز ايشان را در ميان حوزويان چه مي‌دانيد؟

وزانت ايشان در رفتار، گفتار و نشست و برخاستشان مشهود بود. ايشان با توجه به اين همه جايگاه علمي و حوزوي، يك گام براي مطرح كردن خودشان بر نداشتند و بر مرجعيتشان تاكيد نكردند.
http://faridmod.blogfa.com/post-392.aspx


در حاشیه ی پست آقای مدرسی راجع به مرحومان آیات عظام بهجت و صافی قدس الله نفسیهما دو خاطره به ذهنم آمد، کما اینکه هر پست ایشان مرا به حاشیه نویسی خاطره هایم وا می دارد:
سال 1377 همراه با دوستی که اینک لاجرم از او بی خبرم خدمت مرحوم آقای صافی رسیدم، هم من اول بار بود که به دیدارشان رفتم و هم ایشان آنقدر گوشه گیر و گمنام بود که تعجب کرده بود از بچه طلبه ای که با یک مشت سوال از ذخیرة العقبی سراغش آمده بود و با درخواست اجازه ی روایت و درخواست یک چیز دیگر. عادت من این بود که اولین دیدار با هر بزرگی را به این درخواست پایان دهم که یک جمله برای همه ی عمرم به من بگویید که حاصل همه ی عمرتان باشد. کمی در خود فرو رفت و گفت چیزی به ذهنم نمی رسد. اصرار دید و مکث کرد و سر را از حالت خمیده برآورد و دقیق در چشمم نگاه کرد و فرمود: امروز این می آید، فردا آن می رود، یک روز یکی چیزی می خواهد، فردا همان را نمی خواهد، خلاصه یک چیزهایی امروز و فردایی است و ارزش ندارد روزهایت را و عمرت را رویش بگذاری. اما علوم اهل بیت علیهم السلام همه روزی و همیشگی است. برای چیزی روزها را صرف کن و برای کسی وقت و عمر صرف کن که در همه ی روزها و با هر کسی به کارت بیاید و راهت را نشانت دهد. (چه عجیب که قریب به همین را معمر دیگری که همان روز به دیدارش رفتم فرمود: آقا مجتبی عراقی).
و اما آقای بهجت قدس الله سره در پاسخ به همین درخواست در سال 1375 : انجام دادنی ها داری که می دانی و می فهمی و انجام نداده ای و کنارگذاشتنی ها داری که کنار نگذاشته ای و به آنها واقفی، همین ها را بچسب و جمله و دستور خواستن را رها کن که کار نفس است تا از این دو دسته غافلت کند. من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم. کل مطلب همین دو حرف است. در خانه اگر کس است، یک حرف بس است


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر