برگهای تازه ای از اسناد انقلاب اسلامی در حول و حوش مردی که از وی با عنوان معلم اخلاق نام برده شده منتشر شد. پرونده اسناد آیت الله مشکینی یکی از روحانیون مبارز پیش از انقلاب و مردی تأثیر گذار در سالهای پس از انقلاب که در نهایت در مرداد ماه 1386 از دنیا رفت. آیت الله مشکینی مانند دیگر مبارزان بارها گرفتار دستگیری و تبعید گردید و از این بابت پرونده وی شبیه بسیاری دیگری است.
اما از زاویه دیگر درگیر شدن وی در مباحثی چون شهید جاوید سبب شده است تا برگهایی در این پرونده یافت شود که برای شناخت روند انقلاب اسلامی و ارتباط آن با برخی از دشواری هایی که در دهه پیش از انقلاب پیش آمد بسیار سودمند باشد. به علاوه به نظر می رسد جرآت و جسارت آیت الله مشکینی در داشتن مشی خاص خود سبب شده است تا این تفاوت اندکی بیشتر باشد. البته ایشان پس از انقلاب دست کم در مسائل انقلاب، به آن تفاوتها، بی توجهی نشان داد؛ گرچه مشی حدیثی خود را به مقدار زیادی دنبال کرد؛ مشی که با روند اجتهادی عادی تفاوت هایی داشت.
یکی از اسناد مهمی که در این مجموعه وجود دارد، نامه ای است که ساواک در منزل امام خمینی یافته و امضای علی مشکینی در پای آن وجود دارد. این نوشته دو صفحه ای حاوی بندهای چندی است که ایشان در پی اختلافات ایجاد شده در حول و حوش دارالتبلیغ برای امام نوشته است. نگاه وی در این نامه پرهیز دادن امام به مسأله اختلاف بر سر دارالتبلیغ بوده و نظر وی این بوده است که «ادله ایشان راجع به مفاسد دارالتبلیغ و این که علل خطرناکی دارد قانع کننده نیست».
نکته دیگر این است که این اختلافات سبب می شود که نفوذ روحانیت از بین برود. وی می نویسد: «چه خوش روزی بوده آن روزی که باران گلوله به سر ما می بارید ولی مراجع وقت اعلامیه نه نفری و پنج نفری منتشر می کردند. شما را به خدا... دست وحدت با هم بفشارید ماها هم غلام و برده شما. بیایید تا مسلمانان رمقی دارند... کاری در باره دین و مسلمین فعلی و آینده انجام دهید. »آقای مشکینی در این نامه روی ارادت خود پافشاری می کند در عین حال انتقادات خود را صریحا بیان می کند: «آقای من، قربان شخص و نوع شما صدها امثال من ناقابل». در پایان نامه باز هم می نویسد: «در خاتمه از جسارتهای خود اعتذار می جویم». این نکته جالبی است که شخصیتی مانند آیت الله مشکینی به کسی که این قدر به او علاقه داشته این چنین انتقاد می کند. این که وارد است یا نه مطلب دیگری است. آیت الله مشکینی بدبینی موجود نسبت به دارالتبلیغ را کار دولت می داند با این عبارت: «دولت با توصیه به روزنامه نگارها و اشخاص دیگر که از دارالتبلیغ تأیید کنند توانست خاطر آیت الله خمینی را ظنینی کرده ایجاد اختلاف کند». (ص 94). به هر حال این یکی از اسناد مهمی است که در این کتاب انتشار یافته است. جالب است که در سال 47 ساواک با اشاره به نقشی که آیت الله شریعتمداری در جلوگیری از تبعید وی داشته تأکید می کند که او آقای شریعتمداری را قبول ندارد (ص 111). نامه آقای مشکینی به آیت الله شیخ مهدی قاضی خرم آبادی حاوی نکات جالبی از دیدگاه های وی در باره روحانیت و جز آن است. (103 – 106).
یک تعهد نامه شگفت هم در اینجا به قلم آقای مشکینی هست:
ریاست محترم سازمان امنیت قم:
پس از عرض سلام. این که بر طبق امر حضرت آیت الله العظمی آقای شریعتمداری دام ظله اینجانب علی مشکینی متعهد می شود در حوزه علمیه قم راجع به سیاست روز و مخالف مصالح مملکتی صحبتی نکنم و جز اشتغال به تدریس علوم دینی و دروس مربوطه متصدی کار دیگری نشوم. ششم مهر 47 (ص 119). یکی از برنامه های سیاسی آیت مشکینی برگزاری دعای ندبه در مدرسه حجتیه بوده است. به گزارش ساواک وی در این جلسات در باره مسائل سیاسی سخن می گفته است (ص 139). آیت الله حکیم در خرداد 1349 درگذشت و شماری از علمای مبارز وقت قم، ضمن نوشتن متن هایی لزوم تقلید از آیت الله العظمی خمینی را مطرح کردند. متن نوشته آنها در اینجا درج شده که خواندنی است: آیات منتظری، ربانی شیرازی، فاضل لنکرانی، حسین نوری، صالحی نجف آبادی، احمد جنتی، یحیی انصاری، علی مشکینی، ابراهیم امینی، محمد شاه آبادی. (ص 173 – 174). اما نخستین سند در باره شهید جاوید در بهمن 1348 مطرح شده است.
این زمان موضوع شهید جاوید موضوع روز بوده و آقایان منتظری و مشکینی که تقریظی برای کتاب نوشته بودند سخت مورد حمله قرار گرفتند. آیت الله گلپایگانی و مرعشی با کتاب مخالف بودند چنان که منبری ها ی قم نیز با آن سخت مخالف بودند. اسنادی که پس از این در باره کتاب شهید جاوید آمده است می تواند سیاست ساواک را در قبال نشر این کتاب و بهره برداری از آن در جهت تضعیف نهضت امام را به خوبی نشان دهد.
داستان شهید جاوید بسیاری از روحانیون را نسبت به فعالیت انقلابی مردد کرد. در سال 1356 یک رابط ساواک که توانسته با پوشش نزد آیت الله یحیی انصاری شیرازی برود از قول او چنین نقل می کند که : از قول من به آقای خمینی بگویید عده ای زیر پوشش علاقه مندی به شما از مرام وهابیگری ترویج می کنند. به آنان می گوییم آقای خمینی از چهل سال قبل با تألیف کتاب کشف الاسرار با وهابیگری مبارزه کرد. آنان در جواب می گویند این کتاب نوشته ایشان نیست و عده ای از آنان هم می گویند آقای خمینی تغییر عقیده داده است. (ص 370). تحلیل های بعدی ساواک هم از این اظهار نظرها جالب است. از اسناد موجود دامنه گسترده فعالیت های انقلابی آیت الله مشکینی آشکار می شود. ساواک همه جا مراقب وی بوده و بارها و بارها وی را به شهرهای مختلف تبعید کرده است. یک سند جالب صورت جلسه موجودی کتابها و اعلامیه ها و نامه های انقلابی است که در تاریخ 23 خرداد 57 در منزل آیت الله مشکینی یافت شده و ساواک ثبت کرده است. از روی این موجودی می توان نکات جالبی را دریافت. آثار جلال الدین فارسی، شریعتی، بازرگان، اعلامیه های انقلابی، اشعار انقلابی و... در شمار این اشیاء است. در اسناد مربوط به سال 56 سندی آمده است که شخصی می گوید که من در قم خدمت آقای پسندیده رسیدم. وی سفارش کرد به مناسبت درگذشت دکتر شریعتی بدون سرو صدا از وی تجلیل شود (ص 367).
یک گزارش شگفت دیگر مربوط به بازتاب های دیدار آیت الله خویی با فرح پهلوی است. ساواک فهرستی از بازتاب ها را در میان انقلابیون ایران منعکس کرده که از آن جمله تلفن های فراوان از سوی معترضین به منزل آقای لطفی نماینده تام الاختیار ایت الله خویی در تهران است. داستان این مقالات به قرار آنچه که گزارش شده این است:
شهبانوی ایران در حالی که آقای خویی مرضی بوده و خوابیده بوده است بدون اطلاع قبلی با چند نفر مسلح عراقی ناگهان و غافلگیر پیش آقای خویی رفته اند و خویی در مقام امر انجام شده قرار گرفته است و سخنانی هم که خویی به شهبانوی ایران گفته است کاملا با گفته رادیو مخالفت دارد زیرا خویی به ایران و ملت ایران اصلا دعا نکرده و آنها را دعوت به همبستگی و سرمشق گرفتن از علی علیه السلام نموده و آنچه رادیو می گوید نکرده است. بلکه خویی در این ملاقات به سه موضوع اشاره کرده است: نفوذ بهائیان در ایران - اشاره به حوادث اخیر و کشتار دسته جمعی-
اهانت به علما و زندان کردن و تبعید کردن آنها. و در هر سه موضوع خیلی با تندی صحبت کرده است در ضمن این ملاقات در کوفه انجام شده است نه در نجف. (ص 411).
این گزارش در نوع خود اولین بار است که منتشر می شود. البته گزارش مزبور بسیار مفصل تر است و لازم است تا در جزئیات آن بیشتر دقت شود. متن گزارش به این شرح است:
دیدار شهبانو فرح با آیت الله خوئی
موضوع: دیدار علیا حضرت شهبانو از آیت الله خوئی
ملاقات علیا حضرت شهبانو با آقای خوئی در نجف اشرف را میتوان از جهات متعددی به قرار زیر مورد بحث قرار داد:
1. این ملاقات تمام به اصطلاح مجاهدین روحانی و غیر روحانی را بشدت بخشم درآورده و بحدی كه امروز (سه شنبه) مرتباً از بازار تهران به منزل آقای عبد الله لطفی یگانه نماینده خوئی در تهران تلفنهای شدید اللحنی میشده و در تمام این تلفنها آقای خوئی مورد اهانت و ناسزا قرار میگرفته است و در قم رهبران مجاهدین از قبیل ربانی شیرازی و شیخ علی مشكینی و آقای یزدی گرفتن شهریه خوئی را تحریم كرده و حتی گفته میشود كه مشكینی در این مورد اعلامیهای نیز دادهاند و از طرف دیگر بعضی از مقلدین خوئی از وی عدول كرده و به خمینی رجوع كردهاند. ضمناً خشم مردم و مجاهدین تمام طرفداران خوئی و به ویژه نمایندگان ایشان را به وحشت انداخته و هیچ چارهای فعلاً جز اعتراف به خطا در خود ندیدهاند و لذا میگویند اگر قضیه ملاقات مذكور راست باشد این یك جنایتی به مبارزه روحانیون است كه خوئی مرتكب شده است، ولی ما میدانیم كه این قضیه دروغ است و از شما مجاهدین میخواهیم اندكی صبر كنید و زود قضاوت نكنید تا ما قضیه را از نجف تحقیق نماییم.
2. آقای فهری (داماد دستغیب شیرازی ) نماینده خوئی در قم شب دوشنبه به تهران منزل لطفی میرود و از آنجا با داماد خوئی آقای جلال فقیه ایمانی كه نماینده خوئی در اصفهان میباشد تماس تلفنی برقرار میكند بهر حال با هم قرار میگذارند كه در یك تماس تلفنی با نجف قضیه را از خود خوئی بشنوند، ظاهراً با تمام سعی و كوشش تماس تلفنی برقرار نمیشود ولی آقای جلال مدعی [است] كه من بوسیله تلكس با خوئی تماس تلفنی گرفتم و با او صحبت كردم. ضمناً پس از آنكه فهری و لطفی در تهران و آقا جلال در اصفهان نمیتوانند كاری از پیش برده و علاج قضیه را بنمایند با هم قرار میگذارند كه شب سه شنبه به قم بیایند و آقا جلال و فهری وارد قم میشوند، البته لطفی دائی فهری است و این هردو با آقا جلال رقابت و مخالفت كامل دارند و شاید در غیر موارد استثنائی با هم اجتماع نكنند و لذا شب سه شنبه هنوز موفق به دیدار هم نشدهاند چون آقا جلال به منزل فهری نیامده است. به هر حال هر یك از نمایندگان خوئی جداگانه در این مورد فعالیت میكنند و با همه اختلافاتی كه دارند در یك مطلب ظاهراً با هم متفق شدهاند و منشأ این خبر نیز یكی خود آقا جلال است كه مدعی است با آقای خوئی تماس گرفته و دیگری آقای آصفی از كویت است كه با پسر آقای خوئی به نام سید جمال در نجف تماس گرفته است. نتیجه تماس این دو نفر از این قرار است:
شهبانوی ایران در حالی كه آقای خوئی مریض بوده و خوابیده بوده است بدون اطلاع قبلی با چند تن مسلح عراقی ناگهان و غافلگیر پیش آقای خوئی رفتهاند و خوئی در مقابل امر انجام شده قرار گرفته است و سخنانی هم كه خوئی به شهبانوی ایران گفته است كاملاً با گفته رادیو مخالفت دارد زیرا خوئی به ایران و ملت ایران اصلاً دعا نكرده و آنها را دعوت به همبستگی و سرمشق گرفتن از علی علیه السلام نموده و آنچه رادیو میگوید نكرده است بلكه خوئی در این ملاقات به سه موضوع اشاره كرده است.
الف- نفوذ بهائیان در ایران.
ب - اشاره به حوادث اخیر و كشتار دسته جمعی.
پ- اهانت به علماء و زندان كردن و تبعید كردن آنها و در هر سه موضوع خیلی با تندی صحبت كرده است و در ضمن این ملاقات در كوفه انجام شده است نه در نجف.
آصفی ضمن مذاكره خصوصی اظهار نموده با پسر خوئی سید جمال كه صحبت میكردم معلوم شد كه خوئی غافلگیر شده است، در ضمن شخصی از كویت را به نجف فرستادم و نامه نیز به صورت استفتائیه بتوسط آن شخص به خوئی نوشتم و گفتم كه آقای خوئی جواب تندی بر علیه ایران و این كه ملاقات مجبوراً انجام گرفته در جواب نامه من بنویسد و من این نامه و جواب را فوراً به ایران خواهم فرستاد و پخش میشود و نیز فردا صبح به خوئی تلفن میكنم و او را وادار مینمایم كه با گلپایگانی تماس گرفته و قضیه را به او بگوید و من با سرعت هرچه تمامتر مشغول كار هستم، آصفی افزوده است ازمغرب تا كنون حدود بیست مورد تلفن از تهران و شهرستان ها راجع به این قضیه به ما شده است.
نظریه شنبه: اظهار نظر میشود طرفداران خوئی دو راه در پیش دارند كه مجبورند یكی از دو راه را انتخاب كنند.
الف- اینكه از طرف خوئی اعلامیهای در اسرع وقت برسد كه در آن اعلامیه این ملاقات را اجباری وانمود كرده و بر علیه ایران و حكومت نظامی و كشتار دسته جمعی نیز مطالبی نوشته شده باشد و این اعلامیه نیز در اسرع وقت پخش و منتشر شود.
ب- اینكه خود خوئی به شریعتمداری و گلپایگانی تلفن كند و بگوید كه چنین اعلامیهای كه متضمن تكذیب ملا قات اختیاری باشد شما منتشر كرده و بنویسد كه مرا مجبور به این ملاقات كردهاند، ضمناً اگر وجود اختلاف و نفاق بین علماء و آن هم اختلاف سلیقه در مورد دولت ایران به نفع دولت ایران باشد باید دولت با كوشش هر چه تمامتر در ابقاء این اختلاف بكوشد و معلوم است كه این مطلب اختلاف و نفاق عمیقی بین اهل علم انداخته است بحدی كه منجر به زد و خورد و جبههگیری فارس و ترك زبان شده است و شاهدش زد و خوردی است كه بین طرفداران خوئی و خمینی در مدرسه حجتیه و مؤمنیه اتفاق افتاده است كه همین اختلاف و نفاق نیز مورد تنفر باصطلاح مجاهدین و خمینیسمها میباشد و تحریم گرفتن شهریه خوئی نیز موید همین نفاق و اختلاف است و ظاهراً برای دولت این كار آسان باشد، زیرا طرفداران خوئی هیچ راهی برای تحقیق این قضیه جز با تماس تلفنی ندارند و آقای شریعتمداری و گلپایگانی نیز تا از خود خوئی قضیه را نشنوند و خاطر جمع نشوند اعلامیهای نخواهند داد و از طرفی نیز عدهای از مجاهدین كه با خوئی مخالفند و غرض شخصی با او دارند كه این ملاقات داد و از طرفی نیز عدهای از مجاهدین كه با خوئی مخالفند و غرض شخصی با او دارند كه این ملاقات را اختیاری جلوه داده و خوئی در نظر مردم سقوط كند دولت اگر بخواهد و صلاح ببیند كه اختلاف بین خوئیسم و خمینیسم بیفتد و ملاقات شهبانو را اختیاری جلوه دهد باید كارهای زیر را انجام دهد.
1. برای مدت محدودی ارتباطات تلفن بین ایران و كویت و عراق را فوری قطع نماید كه به هیچ نحوی با نجف و كویت كسی نتواند تماس برقرار نماید.
2. تمام مسافرینی كه از كویت و عراق و از پاریس میآیند كاملاً مورد تفتیش قرار دهد كه اعلامیهای یا نواری با خود نیاورند.
3. چنانچه معروف است تلویزیون در فیلم مربوطه ورود شهبانو به عراق ملاقات خوئی را نشان نداه است و فقط عكس آقای خوئی بوده است و لذا اگر فیلمی در این باره موجود است نشان دهد و اگر فیلمینیست در رادیو بنحوی اشاره بكند كه ملاقات هیچوقت اجباری نمیشود و با قرار قبلی با خوئی بوده است. خلاصه اگر تا یك هفته طرفداران خوئی نتوانند كاری بكنند این ماه بعید نیست كه شهریه خوئی گرفته نشود، البته قرار بر این بوده است كه 22 ذیحجه شهریهها را بدهند ولی برای خاطر همین قضیه شهریه را تأخیر میاندازند تا بلكه اعلامیهای از خوئی بیاید. و تأخیر شهریه چون ماه محرم و تبلیغ و مسافرت طلبهها به سایر نقاط نزدیك است بیش از یك هفته نمیتواند باشد. البته این امكان نیز وجود دارد كه با سقوط خوئی مردم به خمینی عدول بكنند و در نتیجه تقویت بشود اگر چه بعید بنظر میرسد.
نظریه سه شنبه – اجرای بند (1) نظریه شنبه از لحاظ سیاست جهانی به مصلحت نمیباشد لیكن بندهای (2) و (3) قابل بررسی و در عمل مواجه با مشكلاتی میباشد. ضمناً اكثریت روحانیون مطلع ایمان دارند كه آیت الله خوئی در درجهای از معلومات قرار دارد كه اكثریت روحانیون از شاگردان وی محسوب میشوند و حتی آیات ثلاثه نیز افتخار مینمایند كه مورد تایید آیت الله خوئی باشند و جنجال اخیری كه در مورد دیدار شهبانو از آیت الله خوئی روی داده وسیله عدهای از طلاب تندرو طرحریزی و پیگیری میشود. لذا اصلح است آیت الله خوئی وسیله نمایندگانش در ایران از جمله آقای لطفی در تهران، آقای فهری در قم و... مورد محبت قرار گیرد. |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر