۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

نامه علامه طباطبائي به آيت الله ميلاني در باره دارالتبليغ آيت الله شريعتمداري

مدار شریعت
یادنامه ی آیة الله العظمی شریعتمداری
قدس الله نفسه الزکیة
نامه ها - 2

https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjcghuFUv86u7tP2MjFkX8CrRmux8SOPm-Lk2oAkoqIBlP_D78T-HVrBCNOubMbN-uJ8SHMISY6J0VO1QojxuY4ZI7mOUrjiHds1VpZsKYtblLyBU3XJCRn-pfwTVAVzPWLYyXtsRDO_H0/s1600/h18.jpg





نامه علامه طباطبائي به آيت الله ميلاني در باره دارالتبليغ آيت الله شريعتمداريhttp://www.motaghin.ir/my_documents%5Cmy_Gallery%5Ctabatabae14%20va%20seyed%20hadi%20milani.jpg
در باره اين سند
زماني که فکر تأسيس دارالتبليغ توسط آيت الله شريعتمداري مطرح شد، بلافاصله امام خميني و به پيروي از ايشان، طلاب و روحانيون انقلابي، با آن به مخالفت برخاستند. ما شرحي مفصل در اين باره در کتاب جريان ها و سازمان هاي مذهبي سياسي ايران آورده ايم. به اجمال عرض مي کنيم، دليل اين مخالفت آن بود بود که روحانيون انقلابي با دولت درگير بوده و به دليل رويه اي که از آقاي شريعتمداري مي شناختند، و اخباري که در باره ايجاد يک دانشگاه اسلامي مستقل از حوزه از طرف دولت شنيده مي شد، احتمالات مختلفي را در اين باره مطرح کرده و آن را اقدامي ناصواب در آن شرايط مي دانستند. اين اختلاف به شدت بالا گرفت و براي مدتها مطرح بود تا آن که حل نهايي آن به صورت حذف صورت مسأله، يعني تبعيد امام به ترکيه و از آنجا به نجف، به انجام رسيد. اين نامه در چهارم آبان سال نوشته شده و 13 آبان همان سال امام تبعيد گرديد.
دارالتبليغ تأسيس شد و در حوالي سالهاي 47 – 48 آيت الله گلپايگاني به مخالفت با آن برخاست. در اين زمينه دهها سند در پرونده آيت الله گلپايگاني در ساواک که به صورت يک کتاب سه جلدي چاپ شده وجود دارد. بحران بر سر دارالتبليغ چندان ادامه يافت که به انقلاب رسيد و پس از آن هم با خلع آيت الله شريعتمداري از مرجعيت و تصرف دارالتبليغ توسط نيروهاي انقلابي خاتمه يافت. اين داستان موضوع يک پژوهش بسيار جدي است. اين تحقيق بدون انتشار کامل اسناد پرونده آيت الله شريعتمداري ممکن نيست که اميدواريم چنين شود.
يکي از افرادي که در اين ماجرا درگير بود، علامه طباطبائي بود که روابط مناسبي با آيت الله شريعتمداري داشت و در ضمن با امام خميني هم بي ارتباط نبود. آيت الله ميلاني، آيت الله انگجي و بسياري ديگر هم درگير اين ماجرا شده بودند. متن نامه علامه حاوي پيشنهادهايي است که بتواند اين مشکل را حل کند. علامه از ده ماده پيشنهاد سخن مي گويد اما در اين نامه پنج مورد آن آمده است. مقايسه اين نامه با آنچه مرحوم آيت الله مجاهد رباني شيرازي براي آيت الله ميلاني نوشته نشان مي دهد که مرحوم رباني و مرحوم علامه با يکديگر در ارتباط بوده اند. نامه مرحوم رباني حاوي ده پيشنهاد در کتاب آيت الله العظمي ميلاني به روايت اسناد ساواک ج 2، ص 196 -197 درج شده است.
سند زير که نامه اي است که مرحوم علامه طباطبائي در باره مسائل اختلافي مربوط به دارالتبليغ براي آيت الله ميلاني نوشته است. اخيرا به همت آقازاده آيت الله ميلاني، مجموعه اي از اسناد و نامه هايي که افراد مختلف براي آيت الله ميلاني نوشتند و يا ايشان براي ديگران، در اين مجموعه چاپ شده است. در ميان آن دهها نام از امام به آيت الله ميلاني است که بسيار ارجمند است. اين اسناد با عنوان علم و جهاد در دو جلد، در قم منتشر شده است.
ما نامه زير را از ميان آن نامه ها انتخاب کرده خدمت دوستداران تقديم مي کنيم. از آقاي اباذري که نام را از روي خط علامه خوانده و تحرير کردند سپاسگزاري مي کنم. اين نامه در صفحات 43 - 47 مجلد دوم کتاب علم و جهاد به چاپ رسيده است.
رسول جعفريان
مشهد مقدس
محضر مقدس حضرت آيت الله العظمي آقاي ميلاني متع الله المسلمين بطول بقائه
20ج 2، 43 (چهارم آبان ماه 1343)
السلام عليکم و اسعد الله ايامکم
درست سي و هفت روزاست که با سلام توديع از حضور مبارک مرخص شديم و نظر به اين که مي خواستم در اولين نامه محصّلي از اوضاع اين سامان و نتيجه تلاش هايي که براي رفع اختلافات فعلي به عرض رسانيده باشم، نتوانسته ام مصدّع گرديده، عرض اخلاص بنمايم.
اميد دارم پيوسته وجود مقدس عالي مغمور تأييدات ظاهره و باطنه خداوندي - عزّ اسمه - و توجهات خاصّه صاحب اين عصر (عج) بوده، ملال و کلالي در کار نباشد.
مربوط به پاره اي از مطالب که در آخرين ملاقات مذاکره شده بود:
1- راجع به حجة الاسلام آقاي حاج آقا عزّ الدين زنجاني وانتقال به تهران با حضرت آقاي جزائري صحبت شد. از قرار معلوم فعلا زمينه تمام مساعدي که يکي از مقدمات آن مسجدي مناسب حال ايشان باشد، وجود ندارد و در هر صورت اگر بناي انتقال شان باشد، بايد مدتي همين طور در تهران بسر برند تا تدريجاً در شرائط مساعدي که پيش مي آيد براي پيشرفت کارشان استفاده شود.
2- در موضوع آقاي قاضي و اين که به عنون زيارت مشرف شده در مشهد مدتي توقف کند، فرداي روزي که به تهران وارد شديم، در بيمارستان مهر به ملاقات معظم له رفته و به مناسبتي همان مطلب را با خودش در ميان گذاشتم، معلوم شد بر خلاف آنچه ما در مشهد تصوّر مي کرديم ايشان در بيمارستان نيز تحت توقيف است و اجازه خروج ندارد وتا کنون هم که بيستم شهر ج 2 مي باشد در بيمارستان و تحت توقيف مي باشد.
3- در خصوص اختلافات مربوط به دارالتبليغ بايد عرض کرد که اين مسئله يکي از مسائل بغرنج اين حوزه قرار گرفته و تا کنون راه حلي حقيقي برايش پيدا نشده است و کسان زيادي که به منظور جمع کلمه با آقايان وارد مذاکره شده اند با شکست مواجه گشته اند و اغلب واردين صورةً هم اگر نباشد معنا با آقاي شريعتمداري موافقند و حجت آقاي خميني را قانع کننده نمي دانند. هفته گذشته آقاي انگجي قم مشرف شده، با هر دو آقا ملاقات کرد که در بعضي از آنها بنده نيز شرکت داشتم؛ به جائي نرسيد و ناچار تا کنون به عرض عالي رسانيده اند.اين مدت که بنده مراجعت کرده ام جز يک مباحثه به هيچ کاري نرسيده ام، به طور مداوم منزل ما تردد است. چند مرتبه تا کنون با آقايان ملاقات و مذاکره کرده ام، نتيجه اي نبخشيد.
طرحهاي اصلاحي که به آقايان پيشنهاد شده، مورد موافقت قرار نگرفته. آقاي شريعتمداري با هرگونه طرح اصلاحي موافق است به شرط شيء (وجود دارالتبليغ) و آقاي خميني به شرط لا (عدم دارالتبليغ) دو طرح نيز بنده پيشنهاد کرده بودم که از ناحيه آقاي خميني رد شد.
اخيرا يکي از طرح هاي بنده که گويا با تغييراتي آقاي خميني پذيرفته و به بنده ابلاغ کرده بود همين امشب 22 ج 2 با آقاي شريعتمداري ملاقات و مذاکره کردم. اول رد کردند و پس از کشمکش زياد بنا گذاشته شد که فکر کنند، طرح مزبور که در ده ماده تنظيم شده بود و کمي تغيير داده شده محصلش اين بود که آقايان معاً دست به اصلاح کلي حوزه بزنند و طبعا دارالتبليغ نيز نيز در حوزه ادغام شود و در زمينه اين منظور
اولاً دفتري مشتمل بر احصاء محصلين و نام و نشان و مشخصات آنان تنظيم شود
و ثانياً محصلين به فقها و مبلغين و غير ايشان تقسيم وطبقه بندي و براي هر طبقه برنامه تحصيلي خاص و امتحاني مناسب بوده باشد
و ثالثاً براي هر رشته استادان آزاد معين شود و کسي مجبور به تعلّم از استاد معين نباشد
و رابعاً آقاي شريعتمداري حق دارد که از هر طبقه بخواهد عده اي در مدرسه خود جاي دهد به شرط اين که اين مدرسه تشکيلات خاصي مغاير تشکيلات عمومي حوزه نداشته باشد
و خامساً آقاي شريعتمداري اسم مدرسه خود را دارالتبليغ نگذارد بلکه اسم ديگري که مفهم اين معني نباشد انتخاب کند.
اين بود خلاصة‌ طرح بنده. فکر مي کنم بالاخره بين آقايان التيام داده مي شود. کثرت مراجعه و اصرار که البته اکثر آن متوجه آقاي خميني است تأثير خود را خواهد کرد، ولي در سر اصلاحات باز شاخساني بند خواهد شد.
دلم مطلب (!) اين است که عده اي از هواخواهان هر يک از آقايان مي خواهند مرجع خود را رئيس منحصر به فرد قرار دهند و در اين راه از هيچ گونه تحريک و دسيسه و ايجاد اختلاف فروگذاري نمي کنند.
فعلا زمينه همين است و سر کار مي توانيد در خصوص تشريف فرمائي موقت تان در مطالب فوق تأمل فرموده، تصميم مقتضي بگيريد.
فقط آنچه تذکرش را لازم مي دانم اين است که در صورت تصميم مثبت اگر خواستيد تشريف بياوريد دو نکته را مورد توجه قرار دهيد. اول اين که خروج از مشهد به طور سرّي انجام داده، طول راه از مشهد تا قم را متنکراً طي فرمائيد و با ماشين نه طيّاره (تا مي توانيد)
و ثانيا چند روز پيش از حرکت به بنده يا به سائر علاقه مندان اطلاع دهيد که منزل مناسب و ساير تدارکات لازمه قبلا تهيه شود و به منزل خودتان وارد شويد نه منزل يکي از آقايان. البته منزل اين بنده نيز منزل خودتان است.
در خاتمه وعده اي را (ياکالوعد) که راجع به آقاي رباني شيرازي به بنده، فرموده بوديد تذکر مي دهم. بنا بود هر ماه چيزي به آقاي نامبرده بفرستيد، اگر به طور نامرتب هم باشد،‌ خيال مي کنم بي ميل نباشد.
خدمت آقازاده خودم، آقاي حاج سيد محمد علي - سلمه الله و ايده و سدده - سلام مشتاقانه دارم.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته
محمد حسين طباطبائي


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر