۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

شرحي بر قصيده معروف به فوز و امان در 63 بيت

مقالات
شرحي بر قصيده معروف به فوز و امان در 63 بيت
1- سری البرق من نجد فتجددّ تذکاری عهوداً بحزوی والعذیب وذی قار
رعد و برق و صاعقه ای از منطقه کوهستانی نجد در شمال شبه جزیره عربستان شروع به درخشیدن کرد و یاد و خاطرات عهدهای گذشته در حزوی، عذیب و ذی قار را برای من زنده ساخت و من را به یاد و خاطره ها و دوران گذشته و نقاط حساس و سرنوشت ساز تاریخ انداخت.1
2- وهیّج من أشواقنا کلّ کامن و أجّج فی احشائنا لاهب النار
و شوق و اشتیاق و انگیزه های نهفته و درونی ما را تهییج کرد و برانگیخت و آتش برافروخته عشق را در درون ما شعله ور ساخت و برافروخته تر نمود.2
3- الا یا لییلات الغویر و حاجر سقیت بهام من بنی المزن مدرار
ای شبهای کوتاه کنار غویر و حاجر، با ابری ریزان از ابرهای باران زا، بارانی فراوان بریز و ما را و همه جا را سیراب کن3
4- و یا جیرة بالمازمین خیامهم علیکم سلام الله من نازح الدار
ای همسایگانی که چادرها و خانه هایتان در سرزمین مأزمان است، سلام خداوند متعال بر شما باد از شخصی که از شما دور است و از خانه غایب می باشد.4
5- خلیلی مالی والزمان کأنما یـطـالبنـی فـی کــل آن بـأوتـــار
ای دوست با صداقت و مخلص من! زمانه چه بر سر من آورد؟ گویی که در هر زمان، خونخواهی ها و انتقام ها را از من طلب می کند.5
6- فابعد أحبابی و أخلی مرابعی و أبـدلنی مـن کـل صفـو بأکـدار
این روزگار دوستانم را از من دور کرد و شکارگاههایم را نیز خالی نمود و تمام صفا و صمیمیت را به کدورت و تیرگی تبدیل نمود. به نظر می رسد که این بیت کنایه از ظواهر زیبای قدرت ظاهری و امکانات و فرّ و شکوه دربار صفوی از یک سو و دوری از یاران و ارباب معرفت و محبوبان راستین و اولیای الهی از سوی دیگر باشد؛ همچنان که در اشعار و سخنان دیگر شیخ (ره) آمده است که اگر پدرم من را از جبل عامل به این دیار نیاورده بود، من یکی از علمای عارف با لله و فانی فی الله بودم، لیکن این ظواهر جذاب و فریبنده موجب آرامش و آسایش و صفای دلها نشده بلکه به جای آن جاذبه های معنوی موجب تکدر خاطر و کدورت ارباب معرفت شده است.6
7- و عادل بی مَن کان أقصی'مرامه من المجد أن یسمو الی عشر معاشری
این روزگار من را با کسی مقایسه می کند که نهایت آرزویش این است که در مجد و بزرگواری به یک صدم من برسد و با این مقایسه،من را معادل چنین کسی قرار می دهد.7
8- ألم یدرأنی لا أذلّ لخطبه و ان سامنی خسفاً وأرخص أسعاری
آیا این روزگار نمی داند که من هیچگاه در برابر حوادث و پیشامدهای سخت و ناگوارش ذلیل و خوار نمی شوم حتی اگر بخواهد من را خوار و ذلیل کند و یا ارزش و بهای من را پایین بیاورد و ناچیز جلوه دهد.8
9- مقامی بفرق الفرقدین فما الذی یوثّره مسعاه فی خفض مقداری
جایگاه و شأن و منزلت من در بالای سر ستارگان است و سعی و تلاش روزگار برای نزول و پایین آوردن این جایگاه و منزلت به هیچ وجه مؤثر نیست.9
10- و انی امرؤ لا یدرک الدهر غایتی و لا تصل الأیدی الی سر أغواری
همانا من شخصی هستم که روزگار قدر و ارزش کمال من را درک نمی کند و هیچ گاه دست روزگار به سّر لایه ها و سطوح وجودی من دسترسی پیدا نخواهد کرد.[10]
11- اخالط ابناء الزمان بمقتضی عقولهم کیلا یفوّهوا بانکاری
من با مردم روزگار به مقتضای درک و فهم ایشان رفتار می کنم وعقلشان با ایشان معاشرت لب به انکار من نگشایند و مرا منکر نگردند.11
12- و اظهر أنی مثلهم تستفزنی صروف اللیالی باختلاء وامرار
من در مقابل ایشان(مردم این روزگار) چنین وانمود می کنم که شبیه خود آن ها هستم و این روزگار با تلخی ها و سختی ها و شیرینی های خود مرا به وحشت می اندازد.12
13- و انی ضاری القلب مستوفر النهی اسرّ بیسر أو اساء باعسار
من به مردم روزگار چنین وانمود می کنم که فردی نازک دل و زود رنج هستم و قلبی ظریف و کم طاقت دارم که به هیچ وجه قادر به تحمل سختی های زندگی نمی باشد و فکری پریشان و بی قرار دارد و از راحتی و آسایش های زندگی خوشحال و از سختی های زندگی و دشواری های روزگار غمگین می شوم.13
14ـ و یضجرنی الخطب المهول لقاؤه و یطربنی الشادی بعود و مزمار
من به مردم این روزگار چنین وانمود می کنم که مواجهه با حوادث و پیشامدهای سخت و ناگوار زندگی مرا دچار اضطراب و پریشانی می سازد و گوش دادن به آوازه خوان و آهنگ و صدای آلات موسیقی به طرب وا می دارد و سرمست می کند.14
15- و تصمی فؤادی ناهد الثدی کاعب بأسمر خطار و أحور سحار
و من به مردم این روزگار وانمود می کنم که قلبم شیفته زنانی است که دارای سینه های برجسته و برآمده است و اندام زیبا و قد و قامت بلند و چشمانی بسیار درشت و زیبا دارند.15
16- و انی أسخی بالدموع لوقفة علی طلل بال ودارس أحجار
و من به مردم این روزگار چنین وانمود می کنم که برای ریاست بر خرابه ها و منطقه های ویران شده و سنگ های پوسیده و مندرس به جا مانده از دیار معشوق می ایستم و من با سخاوت هرچه تمام اشک می ریزم.16
17- و ما علموا أنیّ امرؤ لا یروعنی توالی الرزایا فی عشیّ و ابکار
و مردم این روزگار نمیدانند که من شخصی هستم که سختی ها و مصیبت ها و گرفتاری های پی در پی شب و روز، من را هیچگاه به هراس نمی اندازد.17
18- اذا دک طور الصبر من وقع حادث فطود اصطباری شامخ غیر منهار
زمانیکه اگر از وقوع حوادث سخت و گرفتاری های زندگی کوه صبر ویران شود، کوه بردباری و صبر و استقامت من شکست ناپذیر و غیر قابل نفوذ است.18
19- وخطب يزول الروع أیسر وقعه کؤود کوخز بالأسنة سعٌار
تحمل حوادث و پیشامدهای سخت و ناگواری کوچکترین آنها قلب را از جا می کند مانند زخم شمشیر و زخم نیزه های آتش بار بسیار آسانتر و شیرین تر از گرفتاری های این روزگار است که مانند زخم سخت و مشقت بار ناشی از نیزه های آتشین باشد.19
20- تلقیته والحتف دون لقائه بقلب وقور فی الهزاهز صبار
من گرفتاری ها و مصیبت هایی که با نزدیک شدن آن ها نابودی و مرگ فرا می رسد را با قلبی بردبار و صبور و بدون کوچکترین ترس و واهمه ای ملاقات کردم و می کنم و با تمام وجود می پذیرم.20
21- ووجه طلیق لا یمل لقاؤه و صدر رحیب فی ورود و اصدار
و من آن گرفتاری ها و مصیبت ها را با رویی گشاده و باز که دیدارش هرگز ملال آور و خسته کننده نیست و سینه ای که به هنگام ورود و خروج سختی ها دارای شرح صدر و گشاده و فراخ است پذیرفتم.21
22- ولم ابده کی لا یساء لوقعه صدیقی و یأسی من تعسره جاری
و من این سختی ها و گرفتاری ها ی زندگی را آشکار نساختم و همه را پنهان نمودم تا اینکه به خاطر وقوع آن حوادث و دشواری ها، دوست من محزون و ناراحت نشود و همسایه من از این سختی ها محزون نگردد.22
23- و معضلة دهماء لا یهتدی لها طریق و لا یهدی الی ضوئها الساری
چه بسا سختی و دشواری و مسأله ای مشکل تاریک و مبهم که هیچ راهی برای پی بردن و واقف شدن به آن وجود ندارد و هیچ سیر کننده و حرکت کننده ای نیز در شب با نور آن هدانیت و راهنمایی نمی گردد. 23
24- تشیب النواصی دون حل رموزها و یحجم عن أغوارها کل مغوار
برای پی بردن به اسرار و رموز این مسأله مشکل و پیچیده، موها سفید می شود بدون آنکه بتوان به رموز آن دست یافت و هر قهرمان غور کننده ای از رسیدن به غور و کنه آن باز می ماند و راه به جایی نمی برد.24
25- أجلت جیاد الفکر فی حلباتها و وجهت تلقاها صوائب أنظاری
من برای یافتن رموز این مشکل، فکر را همچون اسبهایی نیکو و نجیب به حرکت و گردش در آوردم و با رأی و عقیده ای صائب و خطا ناپذیر به حل آن روی آوردم.25
26- فأبرزت من مستورها کل غامض وثقفت منها کل أصور موار
سپس هر مسئله پیچیده و پنهان و مبهمی را از سراپرده درون آن آشکار ساختم و هر صورت مسئله ای غامض و پریشانی را روشن و مستقیم نمودم.درباره هر موضوع و مسئله باید صورت مسئله،ابعاد آن،ریشه ها و عوامل،راهکارها و جواب نحوه تقریر و تحریر و ارائه راهکارهای عمیق علمی و فقهی و فنی باید ارائه شود و به موضوعات ذیل عنایت شود:
1- طرح دقیق مسئله 2- بدور از تمایل و انحراف 3- تهذیب دقیق هر موضوع و هر مسئله 4- کشف معضلات و مبهمات 5- روشن کردن ابعاد 6- تتبع و تحقیق و تهذیب هر موضوع و حکم مربوط به آن
و الحق شیخ در تمامی مباحثی که ورود یافته با بهترین شیوه ها از عهده حل مشکلات و معضلات برآمده و در تهذیب اصول و فروع و شعر و ادب و طرح مباحث و شبهات و پاسخگویی به نیازها و سبک و شیوه نگارش گوی سبقت را از بسیاری از ارباب معرفت ربوده است. هر مسئله پیچیده، مبهم و در پرده ابهام را آشکار ساختم و هر امر مایل ممظطربی را تهذیب نمودم و با اسناد کامل آن را تهذیب نمودم. 26
27- ءأضرع للبلوی و اغضی علی القذی و أرضی بما یرضی به کل مخوار
آیا در برابر مصیبت ها و گرفتاری ها خود را پست و ناچیز جلوه دهم و تسلیم شوم و چشم های خود را به خاطر ذره ای گرد و غبار و خار و خاشاک ببندم و به هر چیزی که هر انسان ناتوان به آن راضی می شود، رضایت دهم و خشنود باشم.27
28- و أفرح من دهری بلذة ساعة و أقنع من عیشی بقرص و أطمار
آیا در این روزگار خود با ساعتی خوشی و لذت، خشنود و شادمان شوم و از عیش و زندگی خود به تکه ای نان و چند تمر و خرما بسنده و قناعت کنم؟28
29- اذن لا وری زندی و لا عز جانبی و لا بزغت فی قمة المجد أقماری
در این هنگام اگر چنین بود، آتش گیرانه من روشن نمی شد و روشنایی نمی داد افکار بکر من روشن نمی شد و اندیشه های من به ثمر نمی نشست و جایگاه من عزیز نمی گشت و ماه و ستارگان بخت من در بلندان مسجد و عظمت طلوع نمی کرد.
هموراه مردان بزرگ در کوه آبدیده می شوند و در کوران حوادث ساخته و شناخته می شوم به فرمده حضرت مولی الموحدین (ع) : فی تقلّب الاحوال علم جواهر الرجال (حکمت نهج البلاغه)
این کوههای بلند در مقابل طوفان حوادث قرن ها ایستاده اند و خم به ابرو نمی آورند و گردباد حوادث آنها را از پا در نمی آورد و تسلیم نمی شوند و مثل آنها مثل درختهای کهن جنگلی است .29
الا و ان الشجرة البریه اصلب عودا و اقوی و قودا(نامه 45 نهج البلاغه)
30- و لا بلّ کفی بالسماح و لا سرت بطیب أحادیثی الرکاب و أخباری
و دست من بوی سماحت و بخشش نمی داد و سواران راهیان احادیث و اخبار سخنان من را به نقاط دیگر نمی بردند. 30
31- و لا انتشرت فی الخافقین فضایلی و لا کان فی المهدی رائق أشعاری
و فضایل و برتری و صفات نیکوی من در مشرق و مغرب انتشار پیدا نمی کرد و اشعار ناب و خالص و برگزیده من پیرامون حضرت مهدی (عج ا... تعالی فرجه الشریف) رونق نمی یافت.(اگر چنین بود و آن شرایط خود را بر من تحمیل می کرد) آنگان کاّن دیگر این من نبودم که فضائلم در شرق و غرب گسترش یافته و اشعار برگزیده من درباره حضرت مهدی (عج) رونق نمی یافت. اگر من تن به ذلت و خواری می دادم و در برابر روزگار و حوادث آن تسلیم می شدم و اجازه می دادم که در این هنگام (حالت) فضائل من در شرق و غرب عالم انتشار نمی یافت و اشعار بلند و فاخر من درباره حضرت مهدی (عج) نبود.31
که شخصیت الهی و معنوی و ملکوتی من که در پناه الطاف الهی و مجاهدتهای طولانی شکل گرفته تحت تأثیر عوامل گوناگون درباری و غیر درباری قرار بگیرد. و تابع شرائط و محیط قرار گرفته و تسلیم خواست ها و تمایلات آنان باشد و یا در برابر تطمیع و تهدید ارباب زور و تزویر کرنش نماید.و بار عظیم مسئولیت الهی و فقاهت در دین و خدمت به مردم را به اربابان دنیا بفروشد.
دیگر این من نبودم که در نزد خداوند و مردم جایگاه رفیعی دارم و چشم امیدها به من دوخته شده و به عنوان یکی از ارکان علمای آن و فقهای شیعه و ارباب ادب تجلی کرده.
آری!
برو این دام را بر مرغ دگر نه که غنقا را بلند است آشیانه
اگر چنین می بودم در این هنگام.
32- خلیفة رب العالمین وظله علی ساکن الغبراء من کل دیار
حضرت صاحب الزمان، مهدی موعود (ع) خلیفه پرودگار جهانیان در زمین می باشد و سایه او بر تمامی ساکنان گیتی گسترده است. مقام خلافت از حضرت رب العالمین، مقام تعلیم اسماء و مقام شامخ ولایت و مشیت الهی و تجلی کامل اسماء و صفات خداوند در انشان کامل است. این باب بسیار وسیع بوده و مقام عالم الغیوب و مدینه العلم را نیز شامل می شود. این مقام، مقام وراثت را از پیامبر اعظم (ص) است. پیامبر اکرم می فرمایند : « ان خلفائی و اوصیائی و حجج الله علی الخلق بعدی اثنا عشر اولهم علی و آخر هم مهدی » (بحار الانوار، جلد 3، صفحه 108) خداوند در آیه 39 سوره فاطر فرموده اند:«هو الذی جعلک خلائف فی الارض » این عبارت در آیه 165 سوره انعام نیز تکرار شده است. 32
33- هو العروة الوثقی الذی من بذیله تمسک لا یخشی عظایم أو زار
او عروة الوثقی و ریسمان محکم هدایت و محکم ترین دستاویز است و هرکس به دامان ایشان چنگ زند، هیچگاه از بار سنگین گناهان، بیم و ترس به دل خود راه نخواهد داد. در حقیقت، هرکس به عنایت ایشان تمسک کند از گناهان و آلودگی ها صیانت
می گردد. خداوند متعال در سوره لقمان، آیه 22 می فرمایند : « و من یسلم وجهه ال الله و هم محسن فقد استمسک بالعروة الوثقی » همچنین در آیه 256 سوره بقره آیات موسوم به آیت الکرسی فرموده اند : « فقد استمسک بالعروة الوثقی لاانفصام لها... » صیانت از گناهان و آلودگی ها با چنگ زدن به ریسمان محکم الهی از آن جهت نتیجه می شود که حب محبوب اجازه نمی دهد انسان به جز محبوب به چیز دیگری بیاندیشد.33
عجبا للمحب کیف نیام کل نوم علی المحب الحرام
34- امام هدی لاذ الزمان بظله و ألقی الیه الدهر مقود خوار
حضرت مهدی (عج) پیشوای هدایت و راهنمای بشر است که زمان در سایه ایشان پناه گرفته است او صاحب العصر و الزمان است. ایشان روح و حقیقت زمان است. دهر و روزگار همانند یک مرکب رام و بسیار ضعیف، عنان و مهار خود را در دستان ایشان قرار داده است و با تمام وجود از ایشان تبعیت می کند.34
35- و مقتدر لو کلف الصم نطقها بأجذارها فاهت الیه بأجذار
حضرت مهدی (عج) پیشوای مقتدری است که اگر به اعداد اصم که جزر آن ها نا معلوم بوده و قابل تعیین نمی باشد، امر کند که جذر خود را بگویند، ناطق خواهند شد و به ایشان جذر خود را خواهند گفت.35
36- علوم الوری فی جنب ابحر علمه کغرفة کف أو کغمسة منقار
دانستنی های تمامی آفریدگان خداوند متعال و دانش تمامی کائنات، در مقابل دریاهای بیکران علم و دانش او همانند مشتی آب در کف است و یا قطره ای آب در منقار پرندگان در برابر اقیانوس است. این بیت اشاره به حدیث حضرت علی (ع) درباره علم ذاتی و بیکران حضرت صاحب الزمان (عج) دارد که در خطبه 184 نهج البلاغه آمده است و می فرمایند : « قد لبس للحکمة جنتها و اخذها بجمیع ادبهاة من الاقبال علیها »36
این بیت اشاره به علوم اهل بیت (ع) دارد که علوم ایشان علوم لدنی و من عند الله است و با افاضه و اشراق بلاواسطه خداوند عزوجل می باشد و علم حصولی و مدرسه ای و قابل خطا و اشتباه نمی باشد.
ایشان به دریای معارف ربانی وصل و از مفاتیح الغیب و خزائن الغیب سیراب گشته و مصداق آیه شریفه و من عنده علم الکتب هستند. و باب مدینه علم اند و تالی تلو قرآن کریم اند.و از قرآن جداناپذیرند تا روز قیامت و اتصلال همه به حوض کوثر الهی و ایشان مصداق حدیث شریفانک تسمع ما اسمع و تری ما اری الا انک لست ببینی و لکنک و صی و مصداق آیه شریفه مباهله و تطهیر و آبات سوره مبارکه هل اتی هستند و اذن واعیه الهی ولیله مبارکه و لیله قدر و قلب نازنین رسول الله (ص) و دارای ولایت مطلقه الهی و مقام و صیانت امین خداوند بر تنزیل و مصداق آیه شریفه نور و مظهر اسماء ا... الحسنی و گنجینه معارف ربانی و خزینه علوم صمدانی حضرت رب العالمین و باذن الله جامع جمیع کمالات در قوس نزول و صعود و دارای مقام سدره المنتهی و دنی فتدلی فتاب قاب قوسین اوادنی و حبل الله المتین و صراط المستقیم می باشند.
و وجود نورانی و اتم و اکمل حضرت بقیه الله خیر لکم یکی از بارزترین مظاهر این اسماء و صفات بوده و امام امیرالمؤمنین (ع) در توصیف او فرموده اند.
37- فلو زار افلاطون أعتاب قدسه و لم یشعه عنها سواطع أنوار
اگر افلاطون به پیشگاه حضرت مهدی (عج) راه می یافت و آن وجود نورانی و آستان های پاک و قدسی آن حضرت را زیارت می کرد و فروغ های فروزان و انوار درخشان ایشان، چشمانش را خیره و حیران نسازد و تاب دیدن را از چشمان او نگیرد و توان لازم را برای رؤیت انوار نورانی آن وجود بزرگوار داشته باشد... 37
38- رأی حکمة قدسیة لا یشوبها شوائب أنظار وأدناس أفکار
آنجا حکمتی قدسی و پاک و آسمانی را می یافت که نظرهای آلوده و شبه ناک و افکار پلید و آلودگی های افکار بشری در آن راه ندارد و نخواهد داشت؛ چرا که او مظهر حکمت بالغه الهی و سرچشمه فیاض علوم ربانی و معارف قدسی است. دو بیت اخیر حاکی از آن است که اگر افلاطون به آستان مقدس ایشان راه می یافت به حکمت قدسی و پاک و آسمانی دست می یافت. به هر صورت او از سرچشمه فیض و اشراق الهی سیراب شده و علوم او قدسی و با عنایت الهی است و مظهر مشیت الله و حکمت الله است و او نیازی به بحث و درس و مدرسه نداشته و این علوم تحصیلی و حصولی نمی باشد بلکه فیض و افاضه الهی است. او از لغزش و خطاها و آلودگی های افکار و فلسفه بشری و تخیلات و تمایلات این جهان به دور است. او عین علم و حکمت و نور الهی است.38
39- باشراقها کل العوالم أشرقت لما لاح فی الکونین من نورها الساری
حکمتی که با اشراق آن، همه عالم ها و هستی ها روشن خواهد شد؛ چرا که فروغ این حکمت است که در همه پهنه های وجود مادی و معنوی، ساری و جاری است. شیخ در این بیت قصد دارد تبحر خود در فلسفه و تسلط بر آراء فلاسفه غرب را بیان نماید و بدین جهت لفظ اشراق را به کار می برد که در آن اشاره هایی است به تفکرات افلاطون و حکمت شیخ اشراق. شیخ اشراق بر حکمت الهی در برابر حکمت های بشری اشاره نموده و در اشعار دیگر نیز فلسفه های بشری را به نقد گرفته و فلسفه و حکمت عمیق الهی را مورد تأکید قرار می دهد و از آن به حکمت ایمانیان در برابر حکمت یونانیان اشاره می فرمایند.39
40- امام الوری طود النهی منبع الهدی و صاحب سر الله فی هذه الدار
حضرت صاحب الزمان (عج) مهدی موعود، امام و پیشوای آفریدگان و کوه خردمندی و منبع و سرچشمه هدایت بشریت و صاحب اسرار و رموز خداوند متعال در این دنیا می باشد. شیخ در این بیت اشاره به حدیث حضرت امیر المومنین (ع) دارد که در جلد 51 صفحه 115 کتاب بحارالانوار ذکر شده است : «هو ذروة طور العرب و بحر مغیضها»او قله بلند کوه عرب و دریای فیضیان فیض و لطف خداوند متعال است.40
41- به العالم السفلی یسمو و یعتلی علی العالم العلوی من دون انکار
به واسطه وجود مقدس حضرت مهدی (عج) است که جهان و عالم فروردین بدون هیچ تردیدی همواره بر عالم علوی اعتلا و برتری دارد و در این خصوص هیچ گونه شک و شبهه ای وجود ندارد. حضرت صاحب العصر و الزمان (عج) مدار و محور عالم است و تمامی زمین و آسمان به خاطر وجود ایشان بر پا مانده است.41
42- و منه العقول العشر تبغی کما لها و لیس علیها فی التعلّم من عار
عقول عشره (عقول دهگانه) و تمامی مجردات، کمالشان را از حضرت مهدی (عج) طلب می کنند و در آموختن و یاد گرفتن علوم از حضرت صاحب الزمان (عج) هیچ ننگ و عاری ندارند. شیخ در این بیت قصد دارد تسلط خود را به فلسفه و عرفان اسلامی بیان نماید؛ چرا که از واژه عقول عشر استفاده کرده است. عقول عشره یا دهگانه و بررسی آن نیاز به تفضیل بیشتری دارد و از حوصله این مقاله خارج است اما در عین حال اشاره می شود که در یک نظم ؟؟ از عقل اول تا عقل دهم و نظام و تدبیر عالم مطرح بوده و چه به صورت فرضی و چه به صورت حقیقی، موضوع نظم و تدبیر عالم و مراتب تدبیر مطرح بوده که با تشکیکی بودن حقیقت وجود نیز سازگار است.42
43- همام لو السبع الطباق تطابقت علی نقض ما یقضیه من حکمه الجاری
حضرت صاحب الزمان مهدی موعود (عج) آن شخص شجاع و راد مرد و بزرگ منشی است که اگر هفت آسمان بر خلاف حکم ایشان با یکدیگر همراه شوند و برای نقض حکم ایشان دست به دست هم بدهند...42
44- لنکس من أبراجها کل شامخ وسکن من أفلاکها کل دوار
برج های بلند و استوارش واژگون می گردند و مدارها و فلک های گردنده آن از حرکت باز می ایستد.44
45- و لا انتشرت منها الثوابت خیفة و عاف السری فی سورها کل سیار
و ستارگان ثابت آن ها، از ترس و هراس، از هم می پاشند و سیارات نیز از حرکت در منازل خود باز می مانند و متوقف خواهند گردید. (اشاره به آیه کریمه و اذا الکواکب انتشرت است.45
46- أیا حجة الله الذی لیس جاریاً بغیر الذی یرضاه سابق أقدار
ای حجت خداوندی که مقدرات پیشین و آنچه خداوند سابقاً تقدیر کرده است نیز بر چیزی جاری است که تو بخواهی و رضایت داشته باشی ... شیخ در این ابیات، پس از آنکه راجع به عظمت حضرت صاحب الزمان (عج) سخن یاد کرد و به مقامات معنوی و ابعاد مختلف وجودی آن حضرت اشاره کرد، در این ابیات در مقام دعا و عرض مسأله و شکوه و شکایت است.46
47- و یا من مقالید الزمان بکفه و ناهیک من مجد به خصه الباری
ای کسی که کلیه های زمان در دستان با کفایت اوست و عظمت و بزرگی که خداوند متعال تو را به آن امتیاز داده و عطا بخشیده ویژه ساخته است، قابل ملاحظه و درخور توجه و ستایش می باشد...47
48- أغث حوزة الایمان و اعمر ربوعه فلم یبق فیهاً غیر دارس آثار
ای صاحب الزمان (عج) به فریاد برس و حوزه روشن دلان با ایمان را یاری نما و مساعدت کن و خانه ها و پایگاه های عالی توحید را آباد کن که در شرایط کنونی، جز آثار خرابی و نابودی چیزی از آنها به جا نمانده است. آری امام زمان (عج)، غوث ملهوفین و پناه بی پناهان و فریاد رس تمام مومنان است. در دعای شریف ندبه آمده است که : « فاغث یا غیاث المستغیثین »48
49- و انقذ کتاب الله من ید عصبة عصوا و تمادوا فی عتو و اضرار
و کتاب خدا را از چنگ گروهی که پیوسته و مداوم سرکشی می کنند و پیوسته بر عصیان خویش اصرار و پافشاری دارند رهایی بخش و نجات بده.49



50- یحیدون عن آیاته لروایة رواها أبو شعیون عن کعب أحبار
گروهی که با روایات جعلی که ابوشعیون (نماد جعل و جهل و وضع احادیث) از کعب الاحبار نقل می کنند از مقاصد و اهداف راستین کتاب خدا قرآن رویگردان شدند و منحرف گردیدند. در حقیقت، چون درب خانه اهل بیت (ع) را بستند و نزدیک یک قرن مانع نقل احادیث شدند و تا زمان عمر عبدالعزیز در سنة 98 هـ ق هرگونه نقل احادیث را ممنوع نمودند و بر شعار حسبنا کتاب الله پافشاری نمودند، طبیعتاً باب بسیاری از تحریف ها و انحراف ها و بدعت ها و کج فهمی ها و کج اندیشی ها و تعصبات غلط باز شد. در حالی که حضرت پیامبر اکرم (ص) فرموده بود : «انا مدینة العلم و علی بابها »، باب مدینه علم را مسدود کردند. ایشان مرجعیت علمی اهل بیت (ع) را رها کردند. پیامبر اکرم (ص) فرمود «انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی ...» ولی دیگران که صلاحیت نداشتند خود را در این مسند قرار دادند و حتی مرجعیت اهل بیت را رها ساختند.50
51- و فی الدین قد فاسواو عاثوا و خبطوا بآرائهم تخبیط عشواء معشار
و در دین خدا به قیاس پرداختند و مقایسه کردند و دین را با قیاس های باطل خود نابود کردند و آن را ویران ساختند و دچار خبط و عدم توازن در فکر و اندیشه و عمل شدند و در نظریات خود مانند انسان نامتعادلی که دچار شب کوری بشود و عدم توازن فکری دارد و قدرت صحیح اندیشیدن را ندارد، دچار خطا و اشتباه شدند.51
52- و أنعش قلوباً فی انتظارک قرحت و أضجرها الأعداء أیة اضجار
دلهایی که در انتظار تو مجروح و زخمی شده اند، دوباره زنده کن و جانی دوباره ببخش و دل های که دشمنان آن ها را رنجانده اند دوباره جان ببخش و به آنها حیاتی دوباره بده52
53- و خلص عباد الله من کل غاشم وطهر بلاد الله من کل کفار
و بندگان صالح خدا را از شر تمام ظالمان و ستمگران نجات بده و آن ها را خلاص کن و سرزمین خدا را از حضور هر کافر و شخصی که منکر خداوند متعال است پاک گردان...53
54- و عجل فداک العالمون بأسرهم و بادر علی اسم الله من غیر انظار
ای تمام جهانیان به فدای تو، شتاب کن و با اسم خداوند متعال بدون مهلت و بی درنگ به پا خیز 54



55- تجد من جنودالله خیر کتائب و أکرم أعوان و أشراف أنصار
تو از میان لشگریان خداوند متعال و جمود الهی، بهترین دسته جات و گروه ها و گرامی ترین یاران و شریف ترین یاوران را خواهی یافت.55
56- بهم من بنی همدان أخلص فتیة یخوضون أغمار الوغی غیر فکار
در میان ایشان، گروهی از جوانان با اخلاص بنی همدان نیز وجود دارند که بدون بیم و هراس و بدون تأمل و درنگ در اعماق حوادث و فتنه ها فرومی روند و بدون ترس خود را به ژرفای کارزار می رسانند.56
57- بکل شدید البأس عبل شمر دل إلی الحتف مقدام علی الهول مصبار
با تمام وجود نیرومند، بسیار والا و بلند مرتبه، با اخلاقی نیکو و خوش، در مقابل تمام سختی ها با گام های سریع به سوی مرگ حمله می کنند و در گرداب حوادث و کارهای سخت کارزار فرو می روند بدون اینکه فکرش را بکنند و نگران باشند.57
58- تحاذره الأبطال فی کل موقف و ترهبه الفرسان فی کل مضمار
در هر جایگاهی، شجاعان و قهرمانان از مواجهه با ایشان بیم و هراس دارند و در هر میدان مسابقه ای سوارکاران از مقابله با آن ها پرهیز می کنند و در میدان های نبرد پیشگامان هستند و آماده نبرد می باشند و در عرصه های بیم و هراس، شکیبا و پایدارند. 58
59- أیا صفوة الرحمن دونک مدحة کدرّ عقود فی ترایب أبکار
ای برگزیده خداوند رحمان و بخشنده، این قصیده را که در وصف و ستایش تو سروده ام و مانند مروارید درشت و زیبا بر سینه دوشیزگان است از من بپذیر و قبول کن 59
60- یهنیء ابن هانی إن أتی بنظیرها و یعنو لها الطائی من بعد بشار
اگر ابن هانی شاعر بلند مرتبه و قصیده سرای عرب مانند آن را بیاورد بسیار شاد می شود و برای او بسیار گوارا و افتخار آمیز خواهد بود و ابو تمام (معروف به ابن طلائی) و بشار از بزرگترین شاعران برگزیده و بلند آوازه عرب در برابر عظمت آن فروتنی خواهند کرد.60
61- إلیک البهائی الحقیر یزفها کغانیة میاسة القد معطار
بهایی حقیر و ناچیز این قصیده و شعر را که همچون عروس زیبا و بلند بالا و بسیار معطر و خوش بوست به تو تقدیم می دارد.61
62- تغار إذا قیست لطافة نظمها بنفحة أزهار و نسمة أسحار
اگر لطافت این نظم او با رایحه گل ها و نسیم ؟؟ مقایسه شود، غیرت او اجازه نمی دهد که این قیاس صورت بگیرد و موجب رشک و حسادت او می شود.62
63- إذا رددت زادت قبولا کأنها أحادیث نجد لا تمل بتکرار
هرچه این قصیده بیشتر بازگو و تکرار شود، بر پذیرش و قبول آن اضافه می شود و همچون مشک، انسان با تکرارش از بوی خوش آن خسته نمی شود و چون احادیث و تازه های نجد بر لطافت و شیرینی اش افزوده می گردد.63


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر