فرق گفتوگو با گپزدن
گفتوگو با گپ زدن فرق دارد .گپ زدن مكالمهاي است كه مهمترين خصيصهاش بيهدفي است و، چون بيهدف است، سرسري و بدون اعتناء و دقت، پيوسته و بيوقفه، و با سرعت نامتناسب انجام مييابد .گپ زدن، در واقع، نوعي پرسهزني و هرزهگردي گفتاري است و حال آنكه مهمترين ويژگي گفتوگو هدفمندي آن است .
تقاوت گفتوگو با جروبحث
گفتوگو با جروبحث هم فرق دارد .جروبحث، البته، هدفمند هست، ولي هدف آن اثبات برتري خود بر ديگري، از راه حمله به او و دفاع از خود در برابرحملات او، است، در صورتي كه هدف گفتوگو حل يك مسأله نظري يا رفع يك مشكل عملي است كه همه دستاندركاران گفتوگو با آن مواجهند .
در جروبحث، هر يك از شركتكنندگان هدفي خاص خود دارد كه نه فقط غير از هدف شركتكننده ديگر است، بلكه مخالف و ضد آن است؛ اما در گفتوگو، همه شركتكنندگان هدف واحد و مشتركي دارند. در جروبحث، يك شركتكننده اگر اصلاً به سخن شركتكننده ديگر گوش بدهد فقط بدين قصد است كه از سخن او باخبر شود تا بتواند به آن حمله برد يا از خود در برابر آن دفاع كند و، از اين رو، هيچيك از طرفين، در واقع، در حال سكوت نيست، چرا كه يكي به آواي بلندتري، كه ناظر هم ميتواند بشنود، در حال سخن گفتن است، و ديگري نيز به آواي آهستهتري، كه البته براي ناظر شنيدني نيست، در حال سخن گفتن با خود و آمادهسازي خود براي حمله يا دفاع است. هر دو سخن ميگويند: يكي با آوايي بلندتر، و ديگري به آوايي خفيف و نجواگونه .اين هياهو و غوغاي درونياي كه عارض شركتكنندهاي است كه بظاهر در حال گوش دادن است، نه سخن گفتن، بواقع سكوت را از او گرفته و، در نتيجه، او را از فهم درست سخن ديگري محروم كرده است.
در گفتوگو، اما، از آنجا كه شركتكنندگان همه هم و غمشان مصروف حل يا رفع مسأله يا مشكل واحد مشتركي است، نه غلبه بر يكديگر، سخن گفتن واقعي در كار است و گوش دادن واقعي: كلام راستين و سكوت راستين .در سكوت راستين، كه همراه و نتيجه دغدغه جدي براي حل يا رفع مسأله يا مشكل مشترك است، فهم درست سخن ديگري حاصل ميآيد و امكان نقد آن، نيز، فراهم ميشود. ماحصل آنكه در جروبحث دو هدف مختلف و متخالف طرفين را به حمله و دفاع ميكشانند و در گفتوگو يك هدف مشترك دو طرف را به فهم و نقد سوق ميدهد.
پس، گفتوگو مكالمهاي است كه در آن شركتكنندگان براي نيل به هدفي واحد و مشترك، كه حل يا رفع مسأله يا مشكل مبتلابه همهشان است، به فهم و نقد سخن يكديگر ميپردازند.
در فرآيند گفتوگو، فهم سخن تو زمينهساز نقد آن سخن از سوي من ميشود، و نقد من سبب ميشود كه تو يا مدعاي خودت را واضحتر كني يا دليلخودت را قويتر، و اين ايضاح مدعا يا تقويت دليل مرا به فهم عميقتر تو و نقد دقيقتر آن رهنمون ميشود و، بدين ترتيب و با اين سير ديالكتيكي، گام به گام و دست در دست هم به حل يا رفع مسأله يا مشكل نزديكتر و نزديكتر ميشويم.
منبع: مصطفي ملكيان، راهي به رهايي؛ جستارهايي در باب عقلانيت و معنويت، تهران، نشر نگاه معاصر، چاپ اول، 1381، صص 128-130
"
گفتوگو با گپ زدن فرق دارد .گپ زدن مكالمهاي است كه مهمترين خصيصهاش بيهدفي است و، چون بيهدف است، سرسري و بدون اعتناء و دقت، پيوسته و بيوقفه، و با سرعت نامتناسب انجام مييابد .گپ زدن، در واقع، نوعي پرسهزني و هرزهگردي گفتاري است و حال آنكه مهمترين ويژگي گفتوگو هدفمندي آن است .
تقاوت گفتوگو با جروبحث
گفتوگو با جروبحث هم فرق دارد .جروبحث، البته، هدفمند هست، ولي هدف آن اثبات برتري خود بر ديگري، از راه حمله به او و دفاع از خود در برابرحملات او، است، در صورتي كه هدف گفتوگو حل يك مسأله نظري يا رفع يك مشكل عملي است كه همه دستاندركاران گفتوگو با آن مواجهند .
در جروبحث، هر يك از شركتكنندگان هدفي خاص خود دارد كه نه فقط غير از هدف شركتكننده ديگر است، بلكه مخالف و ضد آن است؛ اما در گفتوگو، همه شركتكنندگان هدف واحد و مشتركي دارند. در جروبحث، يك شركتكننده اگر اصلاً به سخن شركتكننده ديگر گوش بدهد فقط بدين قصد است كه از سخن او باخبر شود تا بتواند به آن حمله برد يا از خود در برابر آن دفاع كند و، از اين رو، هيچيك از طرفين، در واقع، در حال سكوت نيست، چرا كه يكي به آواي بلندتري، كه ناظر هم ميتواند بشنود، در حال سخن گفتن است، و ديگري نيز به آواي آهستهتري، كه البته براي ناظر شنيدني نيست، در حال سخن گفتن با خود و آمادهسازي خود براي حمله يا دفاع است. هر دو سخن ميگويند: يكي با آوايي بلندتر، و ديگري به آوايي خفيف و نجواگونه .اين هياهو و غوغاي درونياي كه عارض شركتكنندهاي است كه بظاهر در حال گوش دادن است، نه سخن گفتن، بواقع سكوت را از او گرفته و، در نتيجه، او را از فهم درست سخن ديگري محروم كرده است.
در گفتوگو، اما، از آنجا كه شركتكنندگان همه هم و غمشان مصروف حل يا رفع مسأله يا مشكل واحد مشتركي است، نه غلبه بر يكديگر، سخن گفتن واقعي در كار است و گوش دادن واقعي: كلام راستين و سكوت راستين .در سكوت راستين، كه همراه و نتيجه دغدغه جدي براي حل يا رفع مسأله يا مشكل مشترك است، فهم درست سخن ديگري حاصل ميآيد و امكان نقد آن، نيز، فراهم ميشود. ماحصل آنكه در جروبحث دو هدف مختلف و متخالف طرفين را به حمله و دفاع ميكشانند و در گفتوگو يك هدف مشترك دو طرف را به فهم و نقد سوق ميدهد.
پس، گفتوگو مكالمهاي است كه در آن شركتكنندگان براي نيل به هدفي واحد و مشترك، كه حل يا رفع مسأله يا مشكل مبتلابه همهشان است، به فهم و نقد سخن يكديگر ميپردازند.
در فرآيند گفتوگو، فهم سخن تو زمينهساز نقد آن سخن از سوي من ميشود، و نقد من سبب ميشود كه تو يا مدعاي خودت را واضحتر كني يا دليلخودت را قويتر، و اين ايضاح مدعا يا تقويت دليل مرا به فهم عميقتر تو و نقد دقيقتر آن رهنمون ميشود و، بدين ترتيب و با اين سير ديالكتيكي، گام به گام و دست در دست هم به حل يا رفع مسأله يا مشكل نزديكتر و نزديكتر ميشويم.
منبع: مصطفي ملكيان، راهي به رهايي؛ جستارهايي در باب عقلانيت و معنويت، تهران، نشر نگاه معاصر، چاپ اول، 1381، صص 128-130
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر