24 اسفند 1388 / 28 ربيع الاول 1431 / 15 مارس 2010
1) 24اسفندماه سال1358هجري شمسي: انتخابات نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي برگزار شد بدين ترتيب به پاس خون شهداي انقلاب اسلامي به آرزوي ديرينه كساني كه عمري درراه پيروزي اسلام مبارزه كرده بودند جامه عمل پوشانده شد. اين انتخابات درزماني برگزارشد كه اِمريكا با حمايت ازنيروهاي سازشكارداخلي درحدود تضعيف روحيه مردم و محبوبيت حضرت امام (رحمة الله علیه) برآمده بود. اِمريكا براي راهاندازي نظام نوپاي جمهوري اسلامي ازهيچ كوششي دريغ نميكرد. اما اين بارهم توطئههاي استكبارجهاني با شكست مواجه شد و مجلس شوراي اسلامي به نحو شايستهاي گشايش يافت و با نظارت شوراي نگهبان به تصويب قوانين جمهوري اسلامي پرداخت.
2) 24اسفندماه سال1360هجري شمسي: عمليات اُمُّ الحَسَنين(علیه السلام) در منطقه حميديه در جنوب كرخه نور با رمزيا زهرا(سلام الله عليها) بنت رسول الله آغاز شد. اين عمليات با هدف انهدام نيروهاي دشمن صورت گرفت. عمليات يادشده بارشادتهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با موفقيت به پايان رسيد.
3) 24اسفندماه سال1366هجري شمسي: عمليات بيت المقدس3 با رمزيا موسي بن جعفر(علیه السلام) آغازشد. عمليات بيت المقدس 3 درمنطقه سليمانيه به منظورآزادسازي ارتفاعات شمال سليمانيه عراق صورت گرفت. دراين عمليات سه فروند هواپيما و تعداد درخور توجهي سلاح منهدم شد و بيش از1100تن ازافراد دشمن كشته و مجروح شدند.
4) شكست ايرانيان از مسلمانان و انقراض سلسلهي ساسانيان در زمان خليفه سوم (31 ق): يزدگرد سوم پادشاه ساساني در سال 31 هجري قمري به مرو آمد تا در آنجا به جمع سپاه مشغول شود و از خاقان ترك و امراي كاشغر و بلاد ديگر حدود چين شرقي كمك بگيرد. اما ماهويه، مرزبان شهر مرو كه به تفريط در اموال ديوان متهم شده بود، چند نفر را به مقرّ يزدگرد فرستاد. يزدگرد سوم، آخرين پادشاه ساساني توسط اين افراد كشته شد و سلسلهي ساساني انقراض يافت. در اين زمان بود كه سپاهيان اسلام براي نشر اين آيين الهي به ايران وارد شده و دستگاه شاهنشاهي ساساني را درهم كوبيدند. عدم ثبات اوضاع داخلي ايران، تعصُّب شديد موبدان، بيعدالتي و ظلم بيحدّ بزرگان و دولتيان بر مردم، شيوع بيماريهاي خانمان برانداز مثل وبا و طاعون، اختلاف شديد طبقاتي و مسايل ديگري از اين قبيل و نيز ويژگيهاي ممتاز اسلام، سقوط پادشاهي ساسانيان را سرعت بخشيد.
هنرور : در همین رابطه مطلب این کمترین را در اینجا ببینید
5) درگذشت "عامري" حكيم و دانشمند (381 ق)
هنرور : در رابطه با این گوهر گمنام توصیه می نمایم:
← ابوالحسن عامري، فيلسوف دوران فترت /نويسنده: احمد موسويبجنوردي
215 بازديد - 0 تعداد نظر - 0 امتياز
215 بازديد - 0 تعداد نظر - 0 امتياز
7) مرگ "ژوليوس سزار" امپراتور روم قديم (44 ق.م):
ژوليوس سزار امپراتور روم باستان در 27 اكتبر سال 101 قبل از ميلاد مسيح(ع) در روم به دنيا آمد. دوره جواني ژوليوس در بحبوحه زد و خوردهاي فرقههاي سياسي روم سپري شد. او پس از چندي با امپراتور روم اختلاف پيدا كرد. از اين رو از ترس جان به آسياي صغير گريخت و در قشون رومي مقيم آنجا به خدمت مشغول شد. با مرگ ديكتاتور روم، ژوليوس به رم بازگشت و به فعاليتهاي سياسي پرداخت. ولي باز به مشرق رفت تا اينكه در راه گرفتار دزدان شد. سزار پس از رهايى از دزدان مدتي به فراگيري علم پرداخت و سپس بار ديگر وارد عرصه قدرت گرديد. او در سال 60 قبل از ميلاد با دو قدرتمند ديگر رومي اتحاد سه گانه را تشكيل داد كه بعدها كليه امور روم را در دست گرفتند. سزار پس از چندي با انبوهي از سپاهيان عزم تسخير اروپاي غربي كرد و سالها در اين راه جنگيد. او با تكيه بر مردم، پيروزيهاي سياسي زيادي به دست آورد و با كمك سپاهيان خود، نواحي متعددي را تصرف نمود. سزار براي بهتر كردن وضع زندگي مردم فقير روم و ولايات ديگر ميكوشيد و براي بناهاي عمومي مبالغ زيادي هزينه كرد. او در مدت زمامداري خود مانند رئيس و صاحب يِگانهْ حكومت ميكرد و به نظامات و قوانين اساسي وقعي نمينهاد. سزار در سال 65 ق. م به حكمراني و امپراتوري روم رسيد و به مدت بيست سال در اين مقام بود تا اينكه در 15 مارس 44 ق.م در 56 سالگي، در سناي روم به دست سناتورهاي مخالفش به قتل رسيد.
8) تولد "آندرو جكسون" هفتمين رئيس جمهور امريكا (1767م): آندرو جكسون، هفتمين رئيسجمهور امريكا، در 15 مارس 1767 م در ايالت كاروليناي جنوبي امريكا به دنيا آمد و پس از اتمام تحصيلات خود در رشته حقوق، مشاور حقوقي منطقه غربي ايالت كاروليناي جنوبي شد. موفقيتهاي جكسون در كارهاي دولتي، به زودي كارهاي خصوصي حقوقي او را افزايش داد و او از طريق معاملات موفقيت آميزش بر روي زمين، به دارايىهاي خود افزود. جكسون در سالهاي بعد به فعاليتهاي سياسي روي آورد و به نمايندگي مجلس نمايندگان امريكا انتخاب گرديد. وي در 30 سالگي به سناي امريكا راه يافت و پس از آن به عنوان قاضي دادگاه عالي يكي از ايالات امريكا برگزيده شد. خدمات جكسون در جريان جنگ امريكا و انگلستان در سال 1812 م، او را به عنوان قهرمان نظامي ملي به همگان شناساند و در سال 1824 م كانديداي رياست جمهوري امريكا گرديد. پس از عدم موفقيت جكسون در اين انتخابات، او به عنوان مخالف دولت به فعاليت پرداخت تا اينكه در سال 1828 م با پيروزي در انتخابات رياست جمهوري، به عنوان هفتمين رئيس جمهوري امريكا، در 61 سالگي به كاخ سفيد راه يافت. سالهاي اوليه حكومت جكسون با تيرگي روابط پارلمان ايالت كاروليناي جنوبي با دولت مركزي بر سر افزايش تعرفههاي گمركي و تهديد به خروج اين ايالت از ايالات متحده، دستخوش جنجالهاي زيادي بود كه در نهايت با كوتاه آمدن دولت مركزي به پايان رسيد. جكسون يك چهره اقتصادي صاحب نظر نبود كه بتواند مشكلات اقتصادي امريكا را حل و فصل كند. او عمر موثر خود را در ارتش گذرانده بود و دولت وي نيز مديران كارآمد و برنامه ريز نداشت تا بتوانند بر مشكلات اقتصادي كشور فايق آيند. در نتيجه در دوران حكومت جكسون، اقتصاد امريكا تا حد قابل ملاحظهاي رو به وخامت نهاد و به دليل بيارزش شدن پول و فقدان پشتوانه مالي در كشور و ناتواني منابع تصميم گيرنده اقتصادي در حل اين معضلات، تعداد زيادي از بانكها، كارخانهها و شركتهاي دولتي تعطيل شدند. از جمله قوانيني كه در دوره جكسون به تصويب رسيد حق راي براي تمامي مردان بود. تا پيش از آن، تنها زمين داران و ثروتمندان بزرگ كه به دولت ماليات پرداخت ميكردند حق شركت در رايگيري داشتند و اصولاً شركت در انتخابات، منوط به پرداخت ماليات بود. به همين جهت كساني كه در طبقه اعيان و اشراف نبودند به خاطر ناتواني در پرداخت مالياتْ از راي دادن محروم بودند. از اين رو، رئيس جمهور اين كشور منتخب تمامي مردم امريكا نبود. با تصويب اين قانون، در عرض 16 سال تعداد كساني كه ميتوانستند در رايگيريها شركت كنند هفت برابر شد كه با راي دادن به كانديداهاي احزاب مسلط و حاكم امريكا به اصطلاح ميتوانستند نقش صوري و پر تبليغات خود را در تعيين سرنوشت خويش ايفا كنند. در زمان جكسون روش مشهور تاراج مشاغل يعني اعطاي شغلهاي مهم به اعضاي وفادار حزبي، رايج شد كه اين رسمْ، مفاسد بسياري به بار آورد. از جمله حوادث مهمي كه در اواخر حكومت جكسون اتفاق افتاد، حمايت وسيع نظامي امريكا از تجزيه طلبان ايالت تگزاس بود كه در آن زمان جزو خاك مكزيك به شمار ميرفت. در نهايتْ اين ايالت از پيكره مكزيك جدا شد و اعلام جمهوري نمود .اما كمتر از ده سال بعد، امريكا آن را طي يك جنگ خونين و تجاوزكارانه به خاك خود ملحق نمود. در دوران حاكميت جكسون دو ناحيه ميشيگان و آركانزاس نيز به عنوان ايالتهاي جديد به جمع ايالات متحده امريكا پيوستند. آندرو جكسون سرانجام پس از هشت سال حكومت بر امريكا، در سال 1836 م از كار كناره گرفت و نه سال بعد، در هشتم ژوئن 1845 م در 78 سالگي درگذشت.
9) تولد "آگوست كُنْتْ" جامعهشناس شهير فرانسوي و بنيانگذار فلسفه اثباتي (1798م) :ايزودور آگوست ماري فرانسواكُنْتْ رياضيدان و جامعهشناس فرانسوي در 15 مارس 1798م در شهر مون پليه فرانسه به دنيا آمد. وي در 18 سالگي به استادي رياضيات رسيد و به تدريس پرداخت. كنت از ابتدا، از جمله دانشمنداني بود كه هم درباره رياضيات و هم درباره علوم الهي مطالعه مينمود. وي براي آنكه عقايد خود را براي ديگران شرح دهد در 28 سالگي مجلسي در خانه خود تشكيل داد و به سبب ارائه تحقيقات قابل توجه، برخي از دانشمندان نيز در مجلس درس او حاضر ميشدند. آگوست كنت با مشاهده انقلابهاي سال 1848م در اروپا به اين نتيجه رسيد كه صلح به وسيله شمشير فراهم نميآيد و شعور و آگاهي همراه با پيشرفت و ترقي به دست آمده از تعليم و تربيت لازم است. ميتوان گفت آگوست كنت با اين ايده، مسيحيتي بنا نهاد بدون مسيح(ع) و فارغ از الهيات و كلام. كنت در ابتدا ميكوشيد نشان دهد فلسفه در علوم ديگر تحليل رفته است اما بعدها به نظام علمي فلسفي خود نام تازهاي با عنوان پوزيتيويسم يا فلسفه اثباتي يا تحقّقي داد. فلسفه اثباتي آگوست كنت مبتني بر مشاهده و تفكر است. او اعلام كرد كه مشاهده و تفكر تنها راه نگريستن به حقيقت است. به نظر كنت، از لحاظ تاريخي، ساختمان علوم بر پايه رياضيات شروع ميشود و رفته رفته به صورت علوم پيچيدهتر و كاملتر، تكامل مييابد تا سرانجام به جامعهشناسي كه نقطه اوج و كمال است، ميرسد. در اين سير تكاملي، هر علمي بر پايه علم پيشين استوار است و جامعهشناسي كه واپسينِ آنهاست نتيجه همه دانشهاي برهم انباشته آدمي در طول تاريخ است. تحقيقات وسيع آگوست كنت در جامعهشناسي به حدي است كه او را واضع اين علم ميدانند چرا كه او نخستين كسي است كه اين علم را به صورت علمي منظم با مسائل و قوانين خاص و روشهاي ويژه آن درآورده است. در نتيجه انتشار و ترويج عقايد كنت، فلسفه و علم از شكل تئوري به تجربه و مشاهده تبديل شد. از آگوست كنت آثار متعددي به چاپ رسيده كه دوره فلسفه تحقيقي يا اثباتي در 6 جلد، ديانت انسانيت، سياست تحققي و نجوم همگاني از آن جملهاند. آگوست كنت سرانجام در 22 سپتامبر 1857م در 59 سالگي درگذشت.
10) تولد "امير عبدالقادر الجزايري" سردار بزرگ و انقلابي الجزاير (1808م): امير عبدالقادر ابن محيالدين مبارز مسلمان الجزايري در نيمه مارس سال 1808م به دنيا آمد. وي در زمره امرا، علما و شعرا بود و اصل او از منطقه وهران الجزاير است. عبدالقادر در برابر تجاوزات قواي فرانسوي در الجزاير قيام كرد و با دستياري سلطان مراكش و ياري قبايل وطن پرست، از سال 1832 تا 1847م مردانه با سپاهيان فرانسوي جنگيد و كوشيد تا امپراتوري عرب را تأسيس كند. وي همچنين با حمايت قبيلههاي عرب، به عنوان سلطان عربها شناخته شد و قلمرو خود را در شمال الجزاير گسترش داد. پيروزيهاي امير عبدالقادر باعث شد تا فرانسويان با وي از درِ سازش درآمده و ضمن ترك مخاصمه به امضاي قرارداد صلح با او تن در دهند. براساس اين قرارداد كه در 27 مه 1837م به امضا رسيد، به غير از پنج بندر كه در تصرف فرانسه باقي ماند، ساير نقاط الجزاير آزاد گرديد. ولي با كارشكني استعمارگران فرانسوي، امير عبدالقادر در 18 نوامبر 1839م دومين دور مبارزات آزاديخواهانه خود را آغاز كرد و با پنجاه هزار سرباز سواره و پياده، به نيروهاي فرانسوي حمله برد. با اين حال، چون مبارزات وي بيش از 15 سال طول كشيده بود، نيروهاي او تحليل رفتند و سلطان مراكش و اميرتونس هم بر اثر فشار دولت فرانسه و ضعف و خودخواهي، از ياري او خودداري كردند. در نتيجه امير عبدالقادر شكست خورد و تسليم شد. وي در سال 1853م از حبس آزاد شد به اين شرط كه ديگر به الجزاير باز نگردد. امير عبدالقادر سرانجام در 29 اوت سال 1883م در 75 سالگي در دمشق درگذشت.
11) تولد "اميل بهرينگ" پزشك برجسته آلماني (1854م): دكتر "اميل آدولف فون بهرينگ" در 15 مارس 1854م به دنيا آمد و پس از پايان تحصيلات ابتدايى، با استفاده از كمكهاي تحصيلي به دانشگاه "فردريك ويلهلم" وارد شد و در سال 1878م موفق به اخذ درجه دكترا در پزشكي گرديد و سپس به عنوان جراح در ارتش مشغول به كار شد وي از سال 1888م به تدريس در دانشكده پزشكي ارتش پرداخت و سال بعد در "انستيتوي روبروت كخ" استخدام شد. شاگردان دكتر كخ به كشف ميكربهاي عامل بيماري ميپرداختند اما بهرينگ به فكر نابودي ميكربها بود و نتيجه مطالعات خود را در مقاله "عفونت و ضدعفونت درتئوري وعمل" مطرح ساخته بود. وي در سال 1890م به اين نتيجه رسيد كه اگر سرم خون حيوان مبتلابه كزاز را به حيوان ديگري منتقل كند آن حيوان در برابر اين بيماري مصونيت پيدا ميكند و بدين ترتيب واكسن كزاز را ساخت. دكتر بهرينگ سپس همين رويه را در مورد ديفتري كه بيماري خطرناكي براي كودكان محسوب ميشد، به كار گرفت و در 20 دسامبر 1891 با استفاده از سرم ضدديفتري به معالجه يك كودك پرداخت و پس از مشاهده نتيجه مثبت آن، در سال 1892م پادزهر ديفتري را روانه بازار ساخت. خصوصيت اين سرم در آن بود كه نه فقط موجب مصونيت ميگرديد بلكه در درمان شخص مبتلا هم بسيار مؤثر بود. دكتر بهرينگ كه به دريافت جايزه آكادمي علوم پزشكي فرانسه، جايزه انستيتوي فرانسه، لقب عاليجناب پروس و نشان صليب آهن در جنگ جهاني اول نائل آمده بود، در سال 1901 اولين جايزه نوبل پزشكي را به خود اختصاص داد اميل آدولف فون بهرينگ در آخرين روز مارس 1917 در 63 سالگي درگذشت.
12) درگذشت "راما كريشنا" پيشواي مذهب هندو (1886م): راما كريشنا، رهبر هندوهاي هند، در بيستم فوريه 1836م در هندوستان به دنيا آمد. وي در دهكده كوچكي پرورش يافت و تعليمات رسمي مدرسهاي نديد. با اين وجود، در ده سالگي در تفسير نوشتههاي مقدس هندي چنان استعدادي از خود نشان داد كه اطرافيان را دچار حيرت ساخت. او در جواني به سير و سياحت پرداخت و سپس اديان مسيحيت، بودا، اسلام و هندو را مورد مطالعه قرار داد. سرانجام اظهار كرد كه هر كدام از اين اديان، يكي از طرق رسيدن به خداوند را نشان ميدهند. راما كريشنا براين عقيده بود كه همه آدميان، با دينهاي مختلفشان، فرزندان خداي واحدي هستند. وي درباره حقيقت بر اين عقيده است كه ما در مِه مشاهدات اشتباهانگيز و تصورات غلط و منحرف كننده كه ما را به انديشههاي فريبنده، دشمنيهاي ابلهانه و كارهاي فاجعهانگيز ميكشاند، زندگي ميكنيم. ما نميتوانيم به خوشبختي برسيم مگر آن كه در عمق و كُنه اين ظواهر فريبنده، حقيقت را دريابيم، و آن حقيقت، حقيقتِ تساوي همه نژادها، همه اديان و همه افراد در چشم خداوند است. يك انسان واقعاً ديندار بايد بداند كه اديان ديگر هم راههايى هستند كه به حقيقت ميپيوندند و ما هميشه بايد به ديده احترام به اديان ديگر بنگريم. راما كريشنا از جان گذشتهاي بود كه به جهاد عليه حرص و آزمندي برخاسته بود و چونان سربازي بود كه به خاطر صلح ميجنگيد. وي اندكي قبل از مرگْ مريدانش را به نزد خود فرا خواند، با نجوايي ضعيف از آنان خواست كه مردم را به دوستي و مهرورزي و محبت دعوت كنند. راما كريشنا سرانجام در پانزدهم مارس 1886م در پنجاه سالگي درگذشت.
13) خلع "تزار نيكلاي دوم" پادشاه روسيه توسط بلشويكها (1917م): تزار نيكلاي دوم آخرين پادشاه روسيه، در سال 1894م پس از مرگ پدرش به عنوان امپراتور روس بر تخت سلطنت نشست. وقوع جنگ روسيه با ژاپن در اوايل قرن بيستم و شكست روسيه در اين جنگ، تظاهرات خونين كارگري و پس از آن، فرمان تشكيل مجلس مشورتي موسوم به دوما از جمله حوادث دوران امپراتوري او بود. اما آنچه پايههاي حكومت تزاري را بيش از پيش متزلزل ساخت آغاز جنگ جهاني اول در سال 1914م بود. طولاني شدن جنگ، مخالفان را كمك نمود تا فشارهاي خود را عليه ديكتاتوري تزاري افزايش دهند. در اين ميان، بلشويكها به رهبري لنين بر اقدامات خود عليه تزار و هيأت حاكمه افزودند. در نتيجه، تزار در 15 مارس 1917م قدرت را به رئيس مجلس دوما واگذار نمود و پس از 23 سال سلطنت، از اين مقام كنارهگيري كرد. وي از آن به بعد به مدت 15 ماه به همراه خانوادهاش تحت نظر بود. اما ترسِ بلشويكها از رشد گروههاي طرفدار تزار و احتمال به سلطنت رسيدن آنها، باعث شد كه طي فرماني از جانب لنين، در 19 ژوئيه 1918م تزار نيكلاي دوم به همراه همسر و فرزندان و خدمه تيرباران شوند. (ر.ك: 16 ژوئيه)
14) آغاز سلطنت "فؤاداوّل" به عنوان اولين پادشاه رسمي مصر (1922م): با فروپاشي امپراتوري عثماني، فؤاد اول فرزند خديو اسماعيل آخرين فرمانرواي عثماني بر مصر، به سلطنت رسيد. او پس از مرگ برادرش كه خديو مصر بود، در سال 1917م به پادشاهي دست يافت. در سال 1919م انقلاب ماه مارس در مصر درگرفت و انگلستان ناگزير به پذيرفتن استقلال مصر گشت. از اين رو در نيمه ماه مارس 1922م، فؤاد اول استقلال مصر را اعلام كرد و حقوق مدني و مشروطه را به مردم اعطا نمود. در 1936م، انگلستان به طور رسمي استقلال مصر را پذيرفت و قراردادي ميان مصر و انگلستان بسته شد. پس از مرگ فواد اول، پسرش فاروق معروف به فاروق اول به پادشاهي رسيد كه پادشاهي وي تا سال 1952 به طول انجاميد و با كودتاي گروه افسران آزاد ارتش مصر، رژيم سلطنتي به پايان رسيد. (ر.ك: 23 ژوئيه)
15) قتل "كمال جُنبَلاط" سياستمدار برجسته لبناني (1977م): كمال جُنْبَلاط سياستمدار معروف لبناني، در 6 دسامبر 1917م در جنوب بيروت به دنيا آمد. وي از جواني و پس از طي تحصيلات دانشگاهي خود وارد عرصه سياست گرديد و ابتدا به عنوان نماينده منطقه شوف و سپس در سال 1946 به عنوان وزير اقتصاد و كشاورزي انتخاب گرديد. جنبلاط همچنين در سال 1949م حزب سوسيال ترقيخواه لبنان را بنيان نهاد. جنبلاط از سال 1952 به بعد، فعالانه در جناح مخالف دولت به كار پرداخت و توانست بشارةالخوري، رئيس جمهور وقت لبنان را سرنگون سازد. او با رؤساي جمهور بعد نيز ارتباطاتي داشت و به مقتضاي منافع خود پيش ميرفت. وي از سال 1965م تدريجاً مواضع راديكالي انتخاب كرد و جبهه چپ طرفدار شوروي را به وجود آورد. اين جبهه از حزب سوسياليست ترقيخواه، حزب كمونيست و چند سازمان سياسي ديگر تشكيل شده بود. كمال جنبلاط پس از جنگ شش روزه 1967 بين اعراب و اسرائيل به صورت يكي از طرفداران جدي نهضت مقاومت فلسطين درآمد و در سياستهاي خود در لبنان، از حمايت احزاب و سازمانهاي فلسطيني برخوردار گرديد. جنبلاط در سال 1972م دبير كل جبهه عربي حمايت از فلسطين شد و در تابستان 1976م با ورود نيروهاي نظامي سوريه به لبنان به شدت مخالفت كرد. وي به منظور خنثي كردن برنامههاي سوريه، سفرهايى به اروپا و جهان عرب انجام داد كه البته بينتيجه ماند و پس از اعلام مشروعيت حضور ارتش سوريه در خاك لبنان در كنفرانس سران عرب، مجبور به پذيرش اين وضعيت شد گرچه دشمني خود را با سوريه تا آخر ادامه داد. كمال جنبلاط سرانجام در نيمه مارس 1977م توسط مخالفانش در 60 سالگي به قتل رسيد. وي علاوه بر شخصيت سياسي، به عنوان يك انديشمند آثاري نيز از خود به جاي گذاشت كه حقيقت انقلاب 1958 لبنان، براي لبنان و درباره سياست لبنان از آن جمله است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر