tag:blogger.com,1999:blog-7072345086608421520.post5730763469641433159..comments2023-09-30T11:14:31.312+03:30Comments on یادداشت ها و برداشت ها: ام المؤمنین عائشه در مدرسه ی اهل بیت علیهم السلامmsahonarvarhttp://www.blogger.com/profile/15085583635504855434noreply@blogger.comBlogger7125tag:blogger.com,1999:blog-7072345086608421520.post-71402567061921439082010-10-12T23:43:26.147+03:302010-10-12T23:43:26.147+03:30با سلام و احترام و تشکر از التفات و صرف اوقات حضرت...با سلام و احترام و تشکر از التفات و صرف اوقات حضرتعالی، مواردی که بدوا برایم تداعی شد، با شما در میان می گذارم:<br /><br />1. فرموده اید که شرط اداره ی یک جامعه ی متکثر تساهل و مدارا است و نافقیهان تساهل دارند و فقیهان تبرا:<br />به نظرم می آید که این همان وارونه سازی رسانه ها است که این پندار را پدید می آورد، به عنوان نمونه:<br />الف. دسته جات سیاسی: سردمداران نهضت آزادی، جبهه ی ملی، مجاهدین، حزب توده و چریک ها را به چوب حذف کامل و طرد همیشگی و قتل عام راندند، حال آنکه فتوای رسمی آیت الله شیرازی در استفتاء درباب حزب توده اقلا در دست است که در آن از آزادی احزاب علی الاطلاق دعوا کرده و نیز در نوشته ی معظم له تحت عنوان "چرا برخی ها تا اسم حزب می آید، وحشت می کنند؟". آیت الله شریعتمداری در اعلامیه ی "مرجعیت شیعه مافوق آن است که حزب بسازد" از آزادی احزاب و تعدد احزاب به عنوان امری ضروری از حیث عقل و شرع سخن گفته است .وووو.<br />ب. جمعیت های مذهبی اسلامی: انجمن حجتیه، انجمن مهدویون، طرفداران سید حسن ابطحی، جمعیت مسلمانان آزاده، فقرای ذهبی و نعمة اللهی را سرمداران سرکوب کردند در حالی که جمیع مراجع از جمعیت اول، و بسییاری از بعدی ها صریحا حمایت کردند، و در کتاب "جواب قاطع" اسناد آن را آوردذه ام.<br />ج. در باب شیعه و سنی، آیات عظام شریعتمداری، بروجردی، میرزا خلیل کمره ای، زنجانی و صدر بلاغی و روحانی که قطعا سنتی محسوب می شوند از پیشگامان بودند در روابط فرهنگی و کافی است به نامه ی رئیس الازهر به آیت الله روحانی و یا ملاقات های آیت الله شریعتمداری با مفتی اعظم مصر و یا دیدار وی با رئیس الازهر مراجعه و یا جزوات "في طریق الوحدة" دار التبلیغ و مجله ی "الهادی" را مطالعه کنید، و ظاهرا در ایام نفوذ کلام آنها بحران های امروزی را نداشتیم.<br />د. در باب قومیت ها و حقوق عرب ها و ترک ها و بلوچ ها و ...: سرکوب خلق عرب و کشتار وحشیانه ی چهارشنبه ی سیاه در خوزستان، قضایای کردستان و ترکمن صحرا و سرکوب حزب خلق مسلمان و نظایر آن سیاست سردمداران بود، در حالی که در همه ی آن موارد فقها طرفدار حقوق قومیت ها بودند، به خصوص قصه ی خوزستان و قضیه ی آیت الله شبیر آل خاقان که مقاله ای در باب آن عن قریب می گذارم.<br />ه. اقلیت های دینی و بهائی و بابی را سرمداران زیر فشار گذاشتند و بد نیست بدانید که همین آیت الله روحانی که به خاطر قصه ی فضل الله او را مرتجع جلوه می دهند در استفتائی که در سایت وی هست صریخا فتوا داده که هر گونه تعرض و مزاحمت در مورد بهائی و بابی مادام که آنها تعرض و مزاحمت به مال و جان مسلمین نکرده اند حرام است<br />و. دگر اندیشان و روشنفکران: را سردمداران محاکمه کردند و یا وابسته نامیدند و منحرف و مرتد خواندند و نه فقیهان<br />و اینها را صرفا به عنوان یاد آوری عرض کردم و الا تمام 2 جلد کتاب "جواب قاطع" حقیر در این موضوعات است.<br />و اما مهم تر از تکثر و تساهل، مساله ی خشونت است که بر خلاف آنچه تبلیغات قوی نظام متاسفانه کاملا جا انداخته است فقیهان بسی خشونت ستیزترند و مراجعی دذاریم که کلا ضد اعدامند، مراجعی داشتیم که اقامه ی حدود را در دوران غیبت معتقد نیستند (خوانساری: جامع المدارک جلد 7)، مراجعی داشتیم که اقامه ی حدود را مشروط به اقامه ی حقیقی عدالت می دانستند (شریعتمداری: روزنامه ی گاردین، تهران تایمز، رولو)، مراجعی داریم که با فتوای وجوب قتل سلمان رشدی مخالفت کردند (حائری، خوانساری، قمی و روحانی)، مراجعی که با صدور انقلاب و سازمان نهضت ها مخالف بودند (آل شبیر، حائری، خوانساری، قمی) و و وmsahonarvarhttps://www.blogger.com/profile/15085583635504855434noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7072345086608421520.post-87496480905141003062010-10-12T22:27:47.036+03:302010-10-12T22:27:47.036+03:30ضمنا بدون اینکه بخواهم نتیجه گیریای در این باب ب...ضمنا بدون اینکه بخواهم نتیجه گیریای در این باب بکنم این لینکها را هم میگذارم صرفا برای مطالعه وآشنایی با فرد مذکور اگر وقت و حوصله داشتید<br />و هرچه را نخواستید از کامنتها حذف کنید یا تایید نکنید:<br />http://alqatrah.net/question/index.php?id=1372<br />http://alqatrah.net/edara/index.php?id=78<br />http://alqatrah.net/question/index.php?id=1025<br /><br />باآرزوی ثبات حضرت عالی بر مواضعتان<br />بنده اکثر مطالب وبلاگتان را میخوانم و استفاده میبرمشهرامhttps://www.blogger.com/profile/06605873577216690323noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7072345086608421520.post-48078084513664382492010-10-12T21:10:24.204+03:302010-10-12T21:10:24.204+03:30برادر بزرگوار؛ ضمن تشکر بسیار از جواب حضرت عالی و ...برادر بزرگوار؛ ضمن تشکر بسیار از جواب حضرت عالی و تحسین دیدگاههای عالی و اعتدالی شما، گرچه بنا نداشتم مجددا مزاحم شوم ولی برای رفع ابهام بیانم نکاتی عرض میکنم. عرایض من خطاب به مقدمهٔ شماست که همه مشکل را از سردمداری نافقیه دانستهاید؛ نه با سخن علامه حیدری گرچه استطرادا نکته ای در آن زمینه هم خواهم گفت.<br /> <br />۱) اولین شرط ادراه جامعهای متکثر تسامح و مدارست؛ اگر قرار باشد کشور زیر نظر شورایی از مراجع تقلید ادراه شود و در آن شورا علمایی که مدارا را جايز نمیدانند و دستور به برگزاری مجالس لعن و نفرین مقدسات دیگران میدهند، باشند روشن است که کشور به چه وضع وحشتناکی دچار میشود؛ در ایران هم مثل عراق و پاکستان و افغانستان هرروز در هرگوشه و کنار بمبی منفجر میشود و.... تصور می کنم آرامش نسبی امروز کشور تا حدی ناشی از دیدگاه های همین سردمداران نافقیه است (ما که عیب می جمله را گفتیم هنرش را هم بگوییم.)<br /><br />۲) نه فقط در مدارا در سایر زمینه ها هم از مراجع عظام مذکور (در سایتهای خودشان) نظراتی رسیده بدون توجه به نتایج سوء آن و چه بسا این به دلیل دوریشان از اقتضائات سیاسی و اجتماعی باشد؛ مثل تمجید از تعدد زوجات، تکثر موالید، قمهزنی. فقیهی که نظراتش برخلاف ارزشهای عمومی باشد (ولو هرتوجیه فقهی برای خودش داشته باشد) مقبولیت عام نمییابد و چه بسا اگر مردم به او توجهی نشان دهند نه از حب ایشان بلکه از بغض دیگران باشد. (به ویژه دربارهٔ مسئلهٔ قمهزنی که فرمودهاید کافیست در سایت استفتائات فقیه فاضل مورد علاقهتان این کلمه را سرچ کنید تا معلوم شود این نظر ایشان است نه صرفاً آداب مردم.)<br /><br />۳) از آنجا که علما در چنین مواردی تقیه را لازم میشمرند قدری ساده انگارانه است که تصور کنیم آنچه در منابع عمومی ذکر شده همه ماجرا باشد. به ویژه وقتی در همین منابع توجه خاص ایشان به «تبری» دیده میشود (با نقل حدیثی از پیامبر در وجوب لعن درصدر سایت) و همین نکته در میان ارادتمندانشان رایج باشد.<br /> <br />۴) اما درباره مسئلهٔ لعن و اهانت، در پست بعدیتان، بیانیه علما اتباع اهل بیت(=شیعیان؟) گفته شده ما به اصحاب پیامبر احترام میگذاریم (بند ۴) ولی با فرض درستی آن نقل در وبلاگ مذکور معلوم میشود این دیدگاه رسمی همه علما نیست. اما درخصوص همسران پیامبر باز در همان وبلاگ در تگ «عايشه» استناد به حدیثی(؟) در استحباب لعن وی و دیگران هست ومنبعش دوتا از کتب اربعه است و نیز ارجاعی به کتاب کشف الغطاء و این هم نشان میدهد نظر علامه حیدری نظر رسمی علمای شیعه نیست. <br /><br />سپاسش. رندآبادیhttp://rendabad.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7072345086608421520.post-33696806553020764422010-10-10T15:32:56.425+03:302010-10-10T15:32:56.425+03:30ضمن اینکه کمی سهل انگارانه نیست که نوشته ها و سخنر...ضمن اینکه کمی سهل انگارانه نیست که نوشته ها و سخنرانی ها و فتاوای افراد در این عالم مجاز در دسترسی سریعمان باشد و آنگاه به وسائط ظنی و وهمی در شناختشان روی آوریم؟<br />اما عید الزهراء، عزیز من، راجع به خلیفه ی دوم است و داوری در باب آن به عنوان امری دینی منوط به واکاوی مدعای حامیان آن است از سویی و از سویی دیگر نیازمند بررسی این امر که آیا عند الثبوت این تبری خودبخود لازم می آید و یا که دلیل و مانعی باز بر سر راهش قرار دارد، اما این چه ملازمه ای دارد با مساله ی ازواج النبی؟ بله، اگر از دیدگاه لیبرال و برون دینی و از منظر مدارا و الزامات بین المللی یا احترام متقابل به عقاید و اینها نظر کنید، می توانید با تعرض به اعتقادات هر گروهی مخالفت کنید، اما قطعا اقلا علمای دینی که از منظر دین نگاه می کنند و با این مصلحت اندیشی ها سر و کار ندارند، برایشان عید الزهراء یک مساله ی جدا و حرمت اهانت به ازواج النبی هم یک مساله ی جداست که هیچ دخلی به هم ندارند و در هر کدام باید به مصادر شرعی بنگرند و دقیقا آنچه عرض کرده بودم در فوق، خودتان مصداقش واقع شدید: سنجیدن احکام و فتاوی و مراجع و منش آنها با امور خارج از فقه و منابع و طرق شرعیه.<br />حال آنکه اگر دقت می فرمودید استدلال علامه حیدری مبتنی بر حرام بودن نسبت های زشت دادن به حرم نبوی اعم از دختران و همسران است، می خواهد جناب عائشه باشد یا غیر او، نسبت به شخص لا بشرط است حکم. و مبنا هم کتاب و سنت است،چون بحثی فقهی است که منوط است به فقه و مربوط به فقیه، و فقیه باید بنگرد حکم خداوند را تا حد امکان استنباط نماید، از منابع دین و ادله ی شرع، بعد حالا حکمش به این گروه گوارامی آید و به آن گروه ناگوار، با این مذهب در اصطکاک به نظر می آید و یا با آن هدف و مرام ناسازگار، اما اینها نمی تواند و نباید در خود استنباط مدخلیت پیدا کند و مقلد و عامی نیز نباید از این دریچه به فتاوی بنگرد و کل کلام من همین بود و خود نیز مثال آن. دقیقا آنچه عرض من این بود که پسند مردم و مصالح روزمره و تعمیم های رایج اموری به غایت نافقیهانه اند. باز اگر احساس می کنید که بیانم عاجز از افاده ی مهنا بوده، امر بفرمایید تا عرض کنم.msahonarvarhttps://www.blogger.com/profile/15085583635504855434noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7072345086608421520.post-67690903043789598122010-10-10T15:29:07.126+03:302010-10-10T15:29:07.126+03:30با سلام و احترام و تقدیر از وبلاگ خودتانبه عرضتان ...با سلام و احترام و تقدیر از وبلاگ خودتانبه عرضتان می رسانم که:<br />1. کما اینکه گفتم به نحو شرم آوری در زمینه ی مذکور بی اطلاع و بی مطالعه ام، ثانیا که بدون خدشه در نیات و منویات هر کسی که در اعلای کلمه ی حق می کوشد و یا تردیدی در صدقش، اما ارادتمندان علما غالبا از عالمان نیستند، و چون رابطه ی تعلم و استفاده و استفاضه ندارند، علاقه و اعتقادشان به صورت ارادت و تعصب در می آید و چون ابزار لازم را فاقدند و در عین حال غیرت نسبت به مرادانشان دارند، بالطبع مطالبی سست که خود درست می پندارند، در میان اظهاراتشان مشهود می شود، کما اینکه خود محیط و فضای سوگواری ولو سرشار از عشق و علاقه و ایمان باشد ولی هرگز حق معرفت در آنها مرعی نیست و تکیه گاه برهان در استدلال ها و ابطال ها قیمتی ندارد. اساسا بحث "تعظیم شعائر" را با "تعلیم عقاید" نمی توان و نباید به یک چوبه راند یا در یک چارچوب داوری نشاند، که آیین ها هرچند روح دین هایند ولی الزاما حاکی از روحیه ی بنیان گذاران دین نیستند، چون دین ناچار از پشتوانه ی عقلانیت یا اقلا حقانیت است و بسته به منشاء و مبداء است، اما آیین واکنش گروندگان و گرایندگان است، با پیشرانه ی شور و خودجوشی، و بنابرین معاف از قیود و بهانه های شعور و ژرف اندیشی - و خوب یا بدش اینجا مورد نظر نیست، بل اینکه نمی توان مرجعی یا رهبری زا از خلال هیات های ارادتمندانش یا از دریچه ی روحیات مقلدانش باز شناخت، هر چند که این امکان منتفی نیست، اما پایه ی معرفت شناختی معتبری نخواهد بود، که نیمی از آداب و رسوم قومی و سنن جمعی در انتخاب و اختیار های جمعی به همراه می آیند و چون عامل هویت جمعی اند غلبه می کنند، فی المثل اگر تبریزیان در میان مراجع برجسته مرجعی همشهری خویش سراغ کنند، و جمعا به او بگروند، باز به سنت خویش در محرم قمه می زنند، احیانا اگر کسی توجهشان را جلب نکند، شاید به سبب آنکه احتمالش را ندهند، از در استفتاء هم در نیایند و بالعکس اگر مثلا فلان مرجع به سبب یک جریان روز محبوب دانشجویان می شود و جوانان، در جو امروز تهران، بالعکس مثلا چون احتمال جواز آن شعائر یا احتمال وجوب تبرا و لعن نمی دهند، اصلا درصدد بر نمی آیند از این امر پرسش کنند و اگر هم حکم جواز را بشنوند، تا واجب نباشد، چندان به آن اقبال نمی کنند و عادات خود را هم استمرار می بخشند.<br />و همانقدر که دو پیوند به سایت علما در میان 20 یا 30 پیوند به هیات ها و مداحان، حتی قرینه ی خوبی بر پی بردن میزان معرفت پیونددهندگان به آن علما نیست، به طریق اولی راه شناختن مبانی آنان نیست. مثلا من درذ میان 40 - 50 پیوند وبلاگم، دو سه پیوند دارم که سبز محسوب می شوند، اما این حتی نسبت مزبور را برای من ثابت نمی کند تا چه رسد که ملاک شناخت رویه ی آنها از دریچه ی نوشته های من قرار گیرد.msahonarvarhttps://www.blogger.com/profile/15085583635504855434noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7072345086608421520.post-78206376419901373982010-10-10T14:38:14.820+03:302010-10-10T14:38:14.820+03:30سلام، وبلاگ زیر و برخی موارد مشابه توسط برخی از ار...سلام، وبلاگ زیر و برخی موارد مشابه توسط برخی از ارادتمندان مراجع و روحانیونی که به نظر میرسد حضرتعالی بدانها علاقهمندید اداره میشود (چنان که در پیوندهایش دیده میشود):<br />دیوان اشعار تبری: http://310310.blogfa.com/<br />و ایشان قبلا در کامنتها نکتهای هم دربارهٔ تشویق یکی از همین آقایان به برگزاری مجالس عیدالزهرا گفتهاند (در جواب به «من») لذا بنده خیلی باور ندارم مطالب آقای سیدکمال حیدری نظر رسمی همهٔ علماء شیعه باشد و مشکل صرفا از سردمداری نافقیهان باشد.<br />و برخی دیگر از مواردی هم که امروزه از نظر عموم مردم ناپسندیده است بیشتر از همه توسط علماء غیرحکومتی مذکور تبلیغ و تشویق میشود.ش. رندآبادیhttp://rendabad.blogspot.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7072345086608421520.post-31826018955425403342010-10-09T19:34:09.130+03:302010-10-09T19:34:09.130+03:30ما که از عربی چیزی حالیمون نیست، بعد این تیترش میک...ما که از عربی چیزی حالیمون نیست، بعد این تیترش میکشونه که بخونیم، اولش هم فارسیه و میخونیم، میخونیم و میرسیم به عربی ها، بعد میبینیم، کلن هیچی نفهمیدیم )):<br /><br />بعد تو گودر هم نشد که کامنت بذاریم، اینا رو واسه اونجا نوشته بودیم و گفتیم بیاریم ش اینجا، همینجوری!<br /><br />حق یارتاننجواhttp://najvaye-man.blogfa.comnoreply@blogger.com